مطلب دوم: نگاهی به موضوع قصور کتب تراجم در معرفی راویان
تصور نمیرود که شیعیان در سه قرن اول تمایلی به روایت و درایت اقوال ائمه خود- که معتقد به امامت آنان بودهاند- داشته باشند، زیرا شیعیان بر این باور هستند که امام منبع و مصدر شناخت دین است، و امام در هردورهای وجود دارد و هرگاه یک امام از دنیا برود امام دیگری جانشین وی میشود، و این وضعیت تا قیامت ادامه مییابد. کمترین چیزی که میتوان گفت این است که آنان تا قبل از مرگ آخرین امام ظاهر، یعنی نیمه قرن سوم هجری، نیازی به آن ندارند.
پس امام که مصدر دین است موجود میباشد و اگر نیاز به شناخت چیزی از دین داشته باشند امام نزدیک است و به او مراجعه میکنند و نیازی به روایت چیزی از ائمه قبل از وی نیست، زیرا امام حاضر، همه آنها را حفظ دارد و حتی نیازی به علوم افراد قبل از وی نیست، زیرا این امام چیزهائی را که آنان میدانستند، میداند. پس با این وجود دیگر چه نیازی است به کلام ائمه پیش از او؟!
بنابراین، وضعیت مردم در زمان امام، به مانند وضعیت آنان در عصر پیامبر ص است و نیاز به ایجاد قواعدی برای روایت ندارند، زیرا وجود پیامبر ص برای بیان دین و حفظ آن کفایت میکند.
امام از نگاه شیعیان، از حیث بیان آنچه که امت به آن نیاز دارد، به مانند پیامبر ص است. بنابراین نیازی به روایت و راویان نیست، زیرا اگر مردم با وجود امام، دین خود را از راویان بگیرند، دیگر چه نیازی به امام وجود دارد؟!