سخن پایانی
بعد از این گردش سریع در منابع روائی اثنیعشری و ظهور خللی که هیچ جنبه از جوانب آن منابع و روایان و مصنفان آنها از آن مصون نماندهاند، به این نتایج میرسیم:
١- اهل بیت از جانب بسیاری از پیروان خود، انواع آزارها را متحمل شدند به طوری که حتی از آنان شکایت کردند و نفرینشان نمودند و به دروغ پردازی علیه آنان و تحریف در روایات و مصنفات پیروانشان متهم ساختند.
اینها شهادت کسانی است که شیعیان آنان را معصوم میدانند بر اینکه در روایات تحریف و دروغ روی داده است. اما شهادت دیگری از معصومان وارد نشده که کذب و تحریف رخ داده در احادیث و مصنفات را معین نماید. و این امر اعتماد به همه روایات شیعی را که دلیلی از جانب شخص معصوم مبنی بر قبول آنها نیامده باشد، از بین میبرد.
این شهادت از امامان اولیه تا زمان موسی بن جعفر کاظم میباشد و ائمه بعد از آنان دست به تصفیه و جدا سازی روایات صحیح از ضعیف نزدهاند.
پس این روایات بر حکم اصل باقی میمانند، یعنی روایت کذب و تحریف شده شناخته شده نیستند و این موجب توقف در قبول همه روایات میشود.
علمای محقق مذهب به قرار گرفتن روایات در معرض تحریف و کذب اعتراف کردهاند و دلیلی از معصوم نیاوردهاند که تحریف و کذب را برای آنان کشف کند.
٢- از مطالبی که در مورد منابع روائی شیعه بیان شد، برای ما روشن میشود که این منابع مورد محافظت نیستند و علمای مذهب در طول هشت قرن به آنها عنایت و توجه نکردهاند، و همین عامل اعتماد و ثقه به آنها را ضعیف کرده است، زیرا مصنفات نزدیک هشت قرن مکث کرده و اصول قدیمی برای آنها یافت نشده است. این عامل بیانگر این نکته است که علمای شیعه به آنها عنایت نکرده و بررسی و شرح و نسخهبرداری آنها را انجام ندادهاند. این عامل اعتماد به آنها را از بین میبرد، خصوصاً اینکه وجود تحریف و کذب در روایات ثابت شده است.
٣- منابع تراجم رجال از چنان اطلاعاتی برخوردار نیستند که اهلیت این را داشته باشند که مرجعی کامل برای شناخت احوال راویان حدیث شیعه و درجات آنان باشند تا بتوانیم به وسیله این اطلاعات در مورد آنها داوری کنیم، زیرا تمام هم و غم کتب تراجم، ذکر اشخاص و طبقه آنها و چیزهائی از این قبیل است و اگر درجه راوی ذکر شود، چنان که خود علمای شیعه گواهی میدهند به صورت عرضی بیان میشود، نه اصلی.
به همین دلیل، میبینیم که مصنفان متأخر علم رجال همه افرادی را که قدما ذکر نکردهاند، ثقه اعلام میکنند با این ادعا که فرد مهملی که چیزی در ترجمه او بیان نشده است، ثقه است!! و این به سبب کوتاهی کتب قدیمی میباشد. به همین دلیل متأخرین کوشیدهاند این شکاف را با این روشی که ادیان را فاسد میکند ببندند.
برخی از علمای شیعه گواهی دادهاند که همه راویان روایات وارده در باب عقیده و تاریخ مجهول هستند، یعنی کتب تراجم شیعه به معرفی آنان نپرداختهاند. حتی برخی از علمای شیعه مصنفان شیعه را مورد طعن قرار دادهاند که عقائدشان فاسد و روششان مضطرب است و خطاهای زیادی دارند که اعتماد به کتب آنان را از بین میبرد.
٤- قبلاً بیان شد که اخراج روایات جدید شیعی تا قرن یازدهم استمرار داشت با این ادعا که آنان روایاتی را یافتهاند که از چشم عالمیان مخفی بوده است، و حتی اظهار داشتهاند که روایاتی وجود دارد که در قرن یازدهم احکام قریب دوازده هزار حدیث را تغییر داد. این بر وجود جرأت بر تولید روایات دلالت میکند.
٥- بیان شد که هزاران روایت متضاد و متعارض وجود دارد که علما را دچار حیرت کرده است و همین عامل، آنان را واداشته که با ادعای تقیه میان روایت جمع کنند. اما این عامل موجب تحقیر اهل بیت و خوار شمردن آنان میشود و مسئولیت تناقض موجود میان روایات را بر دوش آنان میاندازد، زیرا حسب قول علمای شیعه، آنان اقوال متناقضی را بیان کردهاند و مردم را در آن حیرت قرار دادهاند.
٦- قبلاً بیان شد که اتهامی عمدی متوجه اهل بیت شده مبنی بر اینکه آنان حقائق را مخفی میسازند و بلکه باطل و سخن باطل را اظهار میکنند و آنان این کار را برای حمایت جان خود میکنند و نه مخفی ساختن دین، بلکه هدفشان افساد دین است. آنان این کار را با دادن فتوای ناحق و جهت غافل ساختن افراد انجام میدهند. همچنین حتی اگر کسی از مردم نزد آنان نباشد از روی تقیه سخن باطل را بر زبان میآورند. حتی چنان که علمای شیعه میگویند وضعیت یکی از ائمه به جائی رسیده بود که میخواست تظاهر به جنون کند تا از حکام در امان باشد.
این سخن چیزی جز توهین به این ائمه نیست، و اعتقاد ما در مورد آنان خلاف این است و اعتقاد داریم که اگر آنان امامانی منصوب خدا میبودند امامت خود را اظهار میکردند گرچه در معرض قتل قرار میگرفتند.
اکنون آنان مردهاند و تقیه نفعی به آنان نرسانده است. پس این چه زندگیای است که شخص در آن از خود محافظت میکند و دینش را ضایع میسازد و برای مردم فتوای باطل میدهد، حال آنکه امام منصوب خداوند است.
ما اعتقاد راسخ داریم که ائمه بر مذهب اهل سنت بودهاند، و کسانی بودهاند که به آنان دروغ نسبت دادهاند، و متهم به این نمودهاند که به ظاهر و از روی تقیه با اهل سنت موافقت میکنند. پس هرگاه آنان عملی را انجام دادند یا سخنی را گفتند که به آن ایمان دارند، کسانی که با آنان تجارت میکنند، میگویند: آنان این کار را از روی تقیه کردهاند و آنان در خفا اعمال و اقوالی غیر این دارند که افرادی ثقه آنها را به ما اطلاع دادهاند. این افراد ثقه مورد ادعا، همان کسانی هستند که ائمه از آنان شکایت کرده و لعنتشان نموده و تکذیبشان کرده و مردم را از آنان برحذر داشتهاند.
٧- این روایات متناقض، موجب تناقض فتاوای علمای شیعه شده است، به طوری که بسیاری از علمای شیعه از این اختلاف، زبان به شکایت گشودهاند و حتی اختلافشان به حدی رسیده که فرد خود سخن خود را نقض میکند و دین متأخرین، غیر از دین متقدمان شده است، زیرا چنان که بسیاری از علمایشان میگویند، متاخرین در فتاوی چنان اختلافی با متقدمان دارند که نشانههای دین را تغییر داده است.
٨- بیان شد که شیعیان به بررسی اسناد اهتمام نکردند و روشی علمی را جهت شناخت روایت صحیح از روایت ضعیف وضع نکردند مگر در قرن هفتم. همچنین این روشی که وضع کردند از جانب برخی از علمای شیعه با مخالفت مواجه شد با این ادعا که همه روایات شیعه صحیح است و ائمه آنها را تأیید کردهاند.
در نتیجه همه کتابهائی که در قرن پنجم نوشته شدهاند، خصوصاً کتب اربعه، صحیح میباشند، زیرا از اصولی صحیح نقل شدهاند و بر ائمه عرضه شدهاند و ائمه آنها را تأیید کردهاند و نیازی به یک روش انتقادی ندارند.
اما دیگر علمای شیعه این سخن را سفیهانه میدانند و تأکید میکنند که همه روایات شیعه صحیح نیست، و روایات شیعه دستخوش تحریف و جعل شده است، و همین عامل بررسی و عرضه آن بر یک روش انتقادی، امری لازم است. اما این علما اظهار میدارند که این موضوع فقط نظری است و واقعیت تأثیری در آن ندارد.
اما مخالفان تأکید میکنند که پیادهسازی این روش انتقادی بر روایات شیعه، منجر به ابطال و اختفای دین شیعه به صورت کامل میشود، زیرا وضعیت راویان شناخته شده نیست، و کتب تراجم درجه آنها را ضبط نکردهاند و افراد کذاب و مجهول هم در میان آنان وجود دارند و اگر این روش اجرا شود این مذهب از هستی ساقط میشود.
این حقیقت را کسانی بیان کردهاند که حقیقت مذهب را درک کردهاند و از واقعیت روایات مذهب و راویان آن مطلع هستند!
گروهی از لحاظ نظری با آنان مخالفت کردهاند، اما این روش انتقادی را به صورتی خوب استعمال نکردهاند که بتواند روایات را منقی نموده و صحیح و ضعیف را از هم جدا نماید. شاید آنان از خوف تحقق سخن گروه مخالف این کار را نکردهاند که گفتهاند پیادهسازی این روش منجر به ابطال دین میشود.
آیا ممکن است که این تحقیق سببی باشد که علمای طائفه با قرائت آن در روایات خود و عقائد و احکام مترتب بر این روایات تجدید نظر نمایند تا این روایات را از موارد ناصحیح تصفیه نمایند و امت بر قرآن و سنت رسول خدا ص متحد شوند. به امید آن روز!
٩- این تحقیق برای ما روشن ساخت که شیعه اثنیعشری در علوم منقول از ائمه خود چنان دستاوردی را نیافت که در مسیر دینشیان کفایتشان را بکند و همین عامل، آنان را واداشت که دست کمک به سوی علوم اهل سنت دراز نمایند- علومی که به برکت پیروی آنان از پیامبر ص به پختگی رسیده بود- تا حرکت تشیع را استمرار بخشند. این امر بزرگترین تأثیر را در استمرار شیعه داشت. آن علوم قبلاً ذکر شد. شاهد این مدعا سرنوشت اخباریون شیعه است که علوم اهل سنت را نپذیرفتند، زیرا آنان دیگر نشانهای در وجود ندارند و در انتظار ظهور مهدی هستند تا آنان را رهبری نماید. اگر گروه اصولیان تصمیم نمیگرفتند که از کشتی اهل سنت کمک بگیرند امروز شیعه به فراموشی سپرده میشد.
پس آیا شیعه برای دستیابی به حقیقت، مذهب را بازنگری میکند؟
در پایان سخن خود را خاتمه میدهیم با ذکر وعده الهی به کسانی که قصد دستیابی به حقیقت و جهاد و تلاش در راه او را دارند. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ٦٩﴾ [العنكبوت: ٦٩].
کسانى را که در راه ما مجاهدت (و کوشش) کنند به راههاى خویش راهنمایى خواهیم کرد، و خداوند با نیکوکاران است».
فالله الموفق والهادي إلى سواء السبيل.
وصلى الله على نبينا محمد وعلى آله وصحبه وسلم.