گفتگوهای عقلانی با شیعیان اثنی عشری منابع شیعه در میزان نقد علمی

فهرست کتاب

مطلب اول: بیان موضوع: تناقض در روایات منسوب به ائمه

مطلب اول: بیان موضوع: تناقض در روایات منسوب به ائمه

در مسأله قبلی تناقض در روایت واحد یا در مجلس واحد یا با شخص واحد را بیان کردیم. در اینجا نوع دیگری از تناقض بیان می‌‌شود و آن چنین است که روایتی وارد شده که بیانگر یک امر است، و روایت دیگری وارد شده که آن روایت را نقض می‌کند و روایت سومی وجود دارد که آن را حلال می‌کند و روایت چهارمی آمده که آن را حرام می‌کند و...... ؛ یعنی در مورد هر مسأله دو روایت، یا در مورد هر قضیه دو حکم وجود دارد که دیگری را نقض می‌کند.

این نوع روایات، غالب روایات شیعه دوازده امامی را تشکیل می‌دهد و حتی مسأله‌‌ای از مسائل دین را نزد شیعیان دوازده امامی نمی‌توان یافت که در آن دو روایت متناقض وجود نداشته باشد و علمای شیعه خود هم به این مطلب اقرار دارند، از جمله شیخ طائفه- چنان که شیعیان می‌‌گویند- شیخ طوسی یکی از کتاب‌های خود را که شیعیان آن را یکی از اصول اربعه خود می‌دانند و کتاب «تهذیب الأحکام» نام دارد و طوسی آن را تألیف کرده تا تعارض موجود در آن روایات متناقض را دفع کند و آن را در ردیف کتاب «الاستبصار» خود قرار داده است که دومین کتاب از چهار کتاب معتبر شیعیان دوازده امامی است، و برای همین هدف تألیف شده است. طوسی در مقدمه کتاب «تهذیب الأحکام» می‌گوید: «یکی از دوستان - که خداوند او را مؤید دارد- و خداوند حق او را بر ما واجب کرده است در مورد احادیث اصحاب ما- که خداوند مؤیدشان دارد و گذشتگان آنان را رحمت کند- با من مذاکره کرد و اختلاف و تباین و منافات و تضادی که در آن‌ها وجود دارد به طوری که هر خبری را نگاه کنی، روایتی در تضاد با آن وجود دارد- یا خبری را نمیتوان یافت که دارای تضاد نباشد- و در مقابل هر حدیث، روایتی وجود دارد که با آن در منافات است، و مخالفان ما به این خاطر بزرگترین طعنه‌‌ها را متوجه مذهب ما کرده‌‌اند، و از این امر برای ابطال اعتقاد ما استفاده کرده‌‌اند، و بیان داشته‌‌اند که شیوخ سلف و خلف شما پیوسته مخالفان خود را به خاطر اختلاف در آنچه که به آن ایمان هم دارند مورد طعن قرار می‌دهند و آنان را به خاطر اختلاف در فروع- و حتی در اصول- مورد انتقاد قرار می‌دهند و اظهار می‌دارند که جایز نیست خداوند مردم را به آن‌ها مکلف گرداند و جایز نیست که خدای علیم عمل به آن را مباح گرداند، حال آنکه شما به نسبت مخالفانتان، بیشترین اختلاف را دارید و تباین و تضاد زیادی میان قول و عملتان وجود دارد، و وجود این اختلاف در میان شما همراه با اعتقاد شما به اینکه این اختلاف باطل است، بر فساد اصل دلالت می‌کند و حتی عده‌‌ای از کسانی که در علم صاحب قدرت نیستند و به وجوه نظر و استدلال و معانی الفاظ آگاه نیستند دچار شبهه گشته و بسیاری از آنان از اعتقاد و باور حقیقی برگشته‌‌اند، به این دلیل که در این موضوع، وجه حقیقی برای آنان روشن نشده و از حل شبهه موجود در آن عاجز مانده‌‌اند. از شیخ‌مان ابوعبدالله- خداوند مؤیدش دارد- شنیدم که گفت: ابوالحسین هارونی علوی به حق و امامت ایمان و اعتقاد داشت و بعد از آن رجوع کرد، به این دلیل اختلاف احادیث برای او مشتبه شده و دچار التباس گشته بود و باور و اعتقاد دیگری را پذیرفت»[٧٨].

یکی از علمای هندی شیعه- دلدار لکنهوی- همین حقیقت را اظهار داشته و می‌‌گوید: «حقیقتاً احادیث مأثور از ائمه دارای اختلاف زیادی است، و تقریباً هر حدیثی را که نگاه کنی در مقابل آن، حدیث دیگری منافی با آن و متضاد با آن وجود دارد بطوری که این امر سبب رجوع بسیاری از ناقصان- در علم- از اعتقاد به حق شده است....»[٧٩].

شگفتا، هر کس عقلش بیدار شده و قلبش به این مسیر هدایت یافته باشد که حق دچار تناقض نمی‌‌گردد و تناقض دلیل بطلان است، دارای عقل و علمی ناقص است!!

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا٨٢ [النساء: ٨٢].

«آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند (و معانی و مفاهیم آن را بررسی و وارسی نمی‌کنند تا به وجوب طاعت خدا و پیروی امر تو پی ببرند و بدانند که این کتاب به سبب ائتلاف معانی و احکامی که در بر دارد و این که بخشی از آن مؤید بخش دیگری است، از سوی خدا نازل شده است‌؟) و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا می‌کردند».

حال به قضیه وجود اختلاف در روایات شیعه بر می‌‌گردیم. باید گفت: این حقیقت نیاز به این ندارد که پیروان مذهب به آن اعتراف نمایند، زیرا با یک نگاه به یکی از منابع چهارگانه شیعه یا دیگر منابع آنان، انسان این حقیقت را به صورت آشکار و واضح می‌بیند. در مباحث زیر فقط نمونه‌‌هایی از مسائلی که روایات وارده در مورد آن‌ها متناقض است بیان می‌‌شود، زیرا تعداد موارد بسیار زیاد هستند.

[٧٨]- تهذیب الأحکام ١/٣.

[٧٩]- أساس الأصول ص:٥١.