گفتگوهای عقلانی با شیعیان اثنی عشری منابع شیعه در میزان نقد علمی

فهرست کتاب

مطلب اول: بیان موضوع تأثیر تطبیق منهج انتقادی بر مذهب اثنی عشری

مطلب اول: بیان موضوع تأثیر تطبیق منهج انتقادی بر مذهب اثنی عشری

حر عاملی، شیعه اثنی عشری، تلاش زیادی را برای ردّ استفاده از روش علمی و انتقادی مأخوذ از اهل سنت، در مورد روایات شیعه بکار برده است، با این ادعا که روایات در حضور معصومان تدوین یافته است. بنابر این دیگر نیازی به بازنگری روایات جهت اطمینان یافتن از صحت آن‌ها نیست، زیرا همه آن‌ها صحیح هستند.... وی سپس رازی را که به خاطر آن جان نثاری می‌کند تا این روش انتقادی را که با مذهب سازگاری ندارد، ردّ نماید، برملا می‌‌سازد. آن راز این است: اجرای این روش منجر به ابطال روایات و تخطئه علما می‌شود.

* عاملی در بحث از نامناسب بودن بکارگیری روش انتقادی اهل سنت جهت تصفیه روایات شیعه می‌‌گوید: «چهاردهم: مستلزم ضعف بسیاری از احادیثی می‌‌باشد که معلوم شده از اصول مورد اجماع نقل شدهاند، و این نیز تنها بخاطر اینکه برخی از راویان آن‌ها ضعیف یا مجهول یا غیر ثقه هستند و در نتیجه تدوین آن‌ها عبث و بیهوده و بلکه حرام می‌‌شود و شهادت آنان بر صحت این روایات، دروغ و کذب می‌‌شود. همچنین موجب بطلان اجماعی می‌‌شود که معصوم در آن اجماع نیز وجود دارد- و این قبلاً بیان شد- اما لازم، باطل است و در نتیجه ملزوم نیز باطل می‌‌گردد. بلکه عندالتحقیق مستلزم ضعف همه احادیث میباشد، زیرا روایت صحیح به نظر آنان این است که افراد امامی عادل و ضابط در همه طبقات، آن را روایت کرده باشند. اما جز در موارد نادر، علما عدالت کسی را بیان نکرده‌‌اند، بلکه فقط ثقه بودن آن‌ها را بیان کرده‌‌اند، و این امر مستلزم عدالت نمی‌باشد، و بلکه میان آن‌ها عموم من وجه وجود دارد- آنچنان که شهید ثانی و دیگران به آن تصریح کرده‌‌اند- و اینکه برخی از متأخرین ادعا کرده‌‌اند ثقه به معنای عادل و ضابط است، درست نیست و باید در مورد صحت ادعای خود دلیل بیاورند، زیرا ما میبینیم که علمای متقدم امامی برخلاف این، تصریح کرده‌‌اند، زیرا کسانی را که فاسق و کافر و دارای مذهب فاسد میدانند، ثقه اعلام میکنند»[٤٤٦].

پس او بیان می‌دارد که استعمال مصطلحالحدیث منجر به ضعف همه احادیث اثنی عشری و ابطال اجماع میشود، زیرا قدمای شیعه بدون ضابطه، افراد را ثقه اعلام میکنند، زیرا آنان افراد فاسق و کافر و دارای مذهب فاسد را ثقه اعلام کرده‌‌اند. به همین دلیل، استعمال مصطلح الحدیث همه آنچه را که علمای متقدم بنا کرده‌‌اند خراب میکند، زیرا آنان بدون قاعده دست به این کار یازیده‌‌اند.

* عاملی در ادامه رد مصطلح‌الحدیث می‌‌گوید: «سیزدهم: اصطلاح جدید مستلزم تخطئه تمام طائفه برحق در زمان ائمه و در زمان غیبت است، چنان که محقق در اصول خود بیان می‌‌کند، زیرا وی می‌‌گوید: عده‌‌ای در عمل به خبر واحد افراط ورزیده‌‌اند... اما برخی از این افراط اقتصار ورزیده‌‌اند و می‌‌گویند: هر روایتی که سند آن سالم باشد به آن عمل می‌‌شود ولی او ندانسته که شخص دروغگو بعضی اوقات راست هم می‌گوید، اما وی درک نکرده که این طعن در علمای شیعه و قدح در مذهب است، زیرا همه مصنفان به خبر افراد مجروح عمل میکنند، آنچنان که به خبر افراد عادل عمل میکنند»[٤٤٧].

این بود دیدگاه عاملی در مورد اجرای روش انتقادی در مورد روایات شیعه.

* دیدگاه یکی دیگر از علمای شیعه، یعنی یوسف بحرانی، از تقریر سابق عاملی پا را فراتر نهاده است، زیرا وی تأکید نموده که اجرای روش انتقادی در مورد روایات شیعه، تنها منجر به ابطال این روایات یا تخطئه علمای مذهب نمی‌شود، بلکه دین شیعه را بطور کامل باطل می‌نماید، به نحوی که چیزی از این دین برایشان باقی نمی‌ماند و نیاز خواهند داشت که دین دیگری بدست آورند.

گرچه اهل سنت بر وجوب اجرای این روش در مورد روایات خود اتفاق نظر دارند، اما این موضوع فقط بر قوت و حفظ دین آنان افزوده است.

* یوسف بحرانی(م ١١٨٦هـ) از دیگر علمای شیعه می‌‌گوید: «یا عمل به این اخبار واجب است، آنچنان که علمای سرافراز گذشته بوده‌‌اند، یا به دنبال دینی غیر از این دین و شریعتی دیگر غیر از این شریعت بگردیم، به دلیل ناقص بودن و عدم کامل بودن آن؛ زیرا دلیلی بر همه احکام آن وجود ندارد، اما ما نمی‌بینیم که آنان به یکی از این دو امر ملتزم باشند، حال آنکه راه حل سومی پیش پای آنان نیست. این بحمدالله آشکار است، و انحراف و خودسری و مکابره‌‌ای در آن نیست»[٤٤٨].

آری، اگر این روش را بکار بگیرید باید دنبال دین دیگری باشید....

ای شیخ اخباریان، آن دین دیگر موجود است و آن، دینی است که محمد ص آورده است، و اهل سنت آن را حفظ کرده‌‌اند، و این روش را در مورد آن بکار برده‌‌اند، و اجرای این روش فقط بر قدرت آن افزوده است.

* مرتضی عاملی از پژوهشگران معاصر در کتاب «مأساة الزهراء» سخن بحرانی را مورد تأکید قرار داده و تأکید میکند که کسی حق ندارد از مردم بخواهد در مورد قضایا و مسائل پیش آمده فقط به روایاتی بسنده کنند که با سند صحیح و بر وفق معیارهای رجالی در توثیق رجال سند از پیامبر ص و ائمه روایت شده‌‌اند، زیرا این به معنی این است که مردم در مورد بیشتر قضایا و مسائل دینی یا تاریخی یا غیره سکوت نمایند.... بلکه این شخصی که این را از مردم طلب میکند، اگر خود بخواهد در سخن خود فقط به قضایائی بسنده نماید که با سند صحیح از معصومین نقل شده‌‌اند، خواهد دید که ناچار به سکوت و نشستن در خانه‌‌اش است، زیرا وی فقط روایات اندکی را خواهد یافت که در خلال چند روز یا کمتر به پایان میرسند [٤٤٩].

به درستی که دین عجیبی است، یا باید در مورد همه آنچه که به آن رسیده سخن بگوید تا دین برپا شود، گرچه غیر صحیح هم باشد و یا اینکه باید سکوت نماید، زیرا کلام صحیحی نیافته است. در این صورت سکوت نمی‌کند و در مورد همه آنچه به آن رسیده سخن می‌‌گوید، گرچه باطل هم باشد تا سکوت نکند!

این مؤید کلام بحرانی است که می‌گفت تطبیق قواعد روایت بر روایات شیعه، دین را باطل خواهد کرد و آنان نمی‌خواهند که دین باطل شود، گرچه روایات صحیح هم نباشند.

اما اگر او با وجود علم به باطل در مورد آن سکوت نکند، ای شیخ، حساب و کتاب نزد خدا بزرگتر از حرج سکوت است. پس برای پروردگارت که بازگشت به سوی اوست جوابی آماده کن، و بپرهیز از اینکه گمان ببری که در آخرت مرجع تو کسی غیر از خدا است، زیرا این اعتقاد نشأت گرفته از همین روایاتی است که اگر قواعد تصحیح و تضعیف در مورد آن بکار برود، ساکت شده و از میان می‏روند.

[٤٤٦]- وسائل الشیعة ٣٠/٢٦٠.

[٤٤٧]- وسائل الشیعة ٣٠/٢٥٩، رجال الخاقانی ص:٢١٩.

[٤٤٨]- لؤلؤة البحرین ص:٤٧، وانظر: طرائف المقال ٢/٣٩٦.

[٤٤٩]- مرجعیة المرحلة وغبار التغییر، شاخوری : ١١٥، مأساة الزهراء، مرتضى عاملی : ١/٢٧