چهارم: نگاهی به نمونههایی که شیعیان در مورد تقیه ذکر کردهاند
الف- اقوالی که به رسولخدا ص منسوب شده و در آنها ایشان تقیه را تشریع کردهاند، به خدا قسم کذب صریح است، و به صورت کذب و جعل به ایشان منسوب شده است.
رسولخدا ص در طول زندگی خود در مکه - بعد از بعثت- در معرض اذیتهای زیادی قرار داشت و حق را آشکار میکرد و بطلان شرک را بیان مینمود و افکار مشرکان را سفیهانه میدانست و چیزی را از مشرکان مخفی نکرد و روایتی نقل نشده که ایشان با مشرکان آتش بس یا فروتنی یا چاپلوسی و تملق کرده باشد. دلیل این مدعا سیره معطر ایشان است. اما بعد از اینکه خداوند أ ایشان را در مدینه با مؤمنان عزت میدهد و بزرگان اوس و خزرج از ترس ایشان و اصحاب ایشان با ایشان رفتاری منافقانه در پی میگیرند، ایشان رو به تقیه میآورند؟! آیا فرد عاقلی این سخنان کذب را قبول میکند؟ به ایشان چنین نسبت دادهاند که با عائشه ل از سر تقیه برخورد میکرد. سوال اینجاست که چرا ایشان از روی تقیه با عائشه ل رفتار میکردند؟ اصلاً اگر ایشان نمیخواستند با عائشه ل زندگی کنند چه چیزی ایشان را بر ادامه زندگی با او مجبور میکرد؟
به درستی که این ادعای کذب که گوینده آن و مفتی به آن، تقوای خدا را رعایت نکرده است، جای شگفتی دارد.
به درستی که مقام نبوت بزرگتر از آن است که تا درجه تقیه سقوط نماید. فقط افراد ضعیف و کسانی که توانائی اظهار حق را ندارند از تقیه استفاده میکنند. اما رسول خدا ص از حیث شجاعت و توکل بر خدا به مانند دیگر انبیاء در رأس قرار داشت. خداوند متعال میفرماید:
﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا٣٩﴾ [الأحزاب: ٣٩].
«آنان که رسالت خدا را ابلاغ مىکنند، جز خدا از کسى نمىترسند، خدا براى حسابگرى (اعمالشان) کافى است».
دیگر انبیا حق را آشکار میکردند و جز خدا أ از کسی نمی ترسیدند. خداوند متعال در مورد نوح ÷ میفرماید:
﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ٧١﴾ [يونس: ٧١].
«-ای پیغمبر! برای دلداری مؤمنان و بیداری مشرکان، سرگذشت برخی از پیغمبران و پیشینیان، از جمله- سرگذشت نوح را (از قرآن) برای آنان بخوان. وقتی (از اوقات) نوح به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندنم (در میانتان) و پند دادنم (به شما) با آیات خدا (و دلائل الهی) برایتان سخت و غیرقابل تحمّل است، من (بر این کار پایدار و ماندگارم و) بر خدا تکیه دارم، پس همراه با معبودهایتان قاطعانه تصمیم خود را بگیرید (و هرچه از دستتان برمیآید درباره من انجام دهید و هیچ کوتاهی مکنید. این کار را از روی مشورت کامل و تصمیم قاطع انجام دهید تا) بعداً منظورتان از خودتان نهان نماند و مایه اندوهتان نشود. پس از آن نسبت به من هرچه میخواهید بکنید و مرا مهلت ندهید».
شعیب ÷، توسط قوم خود تهدید میشود، اما شعیب ÷ اظهار میدارد که به دین آنان بر نمیگردد و از تقیه استفاده نمیکند. خداوند متعال در این باره میفرماید:
﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ٨٨ قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَعُودَ فِيهَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ٨٩﴾ [الأعراف: ٨٨-٨٩].
«اشراف و سران متکبّر قوم شعیب (که خویشتن را بالاتر از آن میدانستند که دین خدا را بپذیرند، بدو) گفتند: ای شعیب! حتماً تو و کسانی را که با تو ایمان آوردهاند از شهر و آبادی خود بیرون میکنیم مگر این که به آئین ما درآئید. شعیب گفت: آیا ما به آئین شما در میآئیم در حالی که (آن را به سبب باطل و نادرست بودن) دوست نمیداریم و نمیپسندیم؟! (هرگز چنین کاری ممکن نیست). اگر ما به آئین شما درآئیم، بعد از آن که خدا ما را از آن نجات بخشیده است، مسلّماً به خدا دروغ بستهایم (و به گزاف خویشتن را پیروان آئین آسمانی نامیدهایم). ما را نسزد که بدان درآئیم، مگر این که خدا که پروردگار ما است بخواهد (که هرگز چنین چیزی را هم نخواهد خواست). علم پروردگار ما همه چیز را در بر گرفته است (و او با مرحمت و محبّتی که نسبت به مؤمنان دارد، ایمان ما را محفوظ میفرماید. لذا) ما تنها بر خدا توکل داشته (و هم بدو پشت میبندیم). پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق داوری کن (حقی که سنّت تو در داوری میان محِقّینِ مصلِحین و مبْطِلینِ مفسدین، بر آن جاری است) و تو بهترینِ داورانی».
خداوند متعال کتمان حق و مخفی ساختن آن را بعد از علم به آن حرام کرده و تهدید نموده که چنین افرادی را از رحمت خود طرد میکند. بنابراین، کسانی که به کتمان حق بسنده نمیکنند و باطل را هم میگویند چه وضعیتی خواهند داشت؟!
خداوند متعال در مورد مجازات کتمان حق میفرماید:
﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ١٥٩﴾ [البقرة: ١٥٩].
«بیگمان کسانی که پنهان میدارند آنچه را که از دلائل روشن و هدایت فرو فرستادهایم، بعد از آن که آن را برای مردم در کتاب (تورات و انجیل) بیان و روشن نمودهایم، خدا و نفرینکنندگان (چه از میان فرشتگان و چه از میان مؤمنان انس و جان) ایشان را نفرین میکنند».
خداوند متعال در مورد کسانی که سخن باطل میگویند و آنچه را خداوند أ حلال کرده حرام میکنند و آنچه را که خداوند أ حرام کرده است حلال میکنند، میفرماید:
﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ١١٦ مَتَاعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ١١٧﴾ [النحل: ١١٦-١١٧].
«- خداوند حلال و حرام را برایتان مشخّص کرده است- و به خاطر چیزی که تنها (از مغز شما تراوش کرده و) بر زبانتان میرود، به دروغ مگوئید: این حلال است و آن حرام و در نتیجه بر خدا دروغ بندید . کسانی که بر خدا دروغ میبندند، رستگار نمیگردند. (سودجوئی و بهرهمندی ایشان از جهان ناچیز است و تمام دنیا با توجّه به آخرت) کالای کمی است و عذاب دردناکی(پس از پایان زندگی دنیوی) دارند».
خدای سبحان به پیامبر خویش امر فرمود که حق را آشکار نماید و فرمان خداوند أ را تبلیغ نماید و به پیامبر ص وعده داد که او را در مقابل مکر و نیرنگ و نقشههای آنان محفوظ و سلامت میدارد. خداوند متعال میفرماید:
﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ٩٤ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ٩٥﴾ [الحجر: ٩٤-٩٥]. «پس آشکارا بیان کن آنچه را که بدان فرمان داده میشوی (که دعوت حق است) و به مشرکان اعتناء مکن (که چه میگویند و چه میکنند). ما تو را از (کید و مکر و اذیت و آزار) استهزاء کنندگان مصون و محفوظ میداریم».
همچنین میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ٦٧﴾ [المائدة:٦٧].
«ای فرستاده (خدا، محمّد مصطفی!) هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است (به تمام و کمال و بدون هیچ گونه خوف و هراسی، به مردم) برسان (و آنان را بدان دعوت کن)، و اگر چنین نکنی، رسالت خدا را (به مردم) نرساندهای (و ایشان را بدان فرا نخواندهای . چرا که تبلیغ جمیع اوامر و احکام بر عهده تو است، و کتمان جزء از جانب تو، کتمان کلّ بشمار است). و خداوند تو را از (خطرات احتمالی کافران و اذیت و آزار) مردمان محفوظ میدارد (زیرا سنّت خدا بر این جاری است که باطل بر حق پیروز نمیشود . و) خداوند گروه کافران (و مشرکانی را که درصدد اذیت و آزار تو برمیآیند و میخواهند برابر خواست آنان دین خدا را تبلیغ کنی، موفّق نمیگرداند و به راه راست ایشان) را هدایت نمینماید».
پس چگونه گفته میشود که پیامبر ص از کسی تقیه کرده یا چیزی از دین خدا را از روی تقیه کتمان کرده است؟!
ب- مواردی از تقیه که به ائمه منسوب شده است به اعتقاد ما صحیح نمیباشند، به دلایل زیر:
١- اشخاصی که این اعتقاد به آنان منسوب شده است- که پوششی برای ادعای امامت میباشد- به مانند دیگر صالحان در جامعهای مسلمان زیستهاند و دیده نشده که آنان ادعای امامت کرده باشند، و اهل سنت چیزی از این مواردی را که شیعه به أئمه نسبت دادهاند، از آنها نقل نکرده است، گرچه زندگی و شرح حال و سیره آنان را نوشتهاند. حتی این افراد همان چیزهائی را اظهار میداشتند که اهل سنت اعتقاد داشتند، مانند آنچه که بیان شد که آنان به مانند اهل سنت در خانهی خود و زمانی که کسی نزد آنان نبود، وقتی که اذان میگفتند تثویب را هم میگفتند، اما وقتی که انتساب دروغ و عقائد مخالف به آنان زیاد شد و آنان این دروغها را انکار نمودند و از آنها حذر کردند، این عقیده تقیه درست شد تا به افراد غافل و بیخبر بگویند که این ائمه این سخنان را صادقانه نمیگویند و بلکه از روی تقیه این سخنان را گفتهاند و این کارها را کردهاند. این امر، ائمه را واداشت که از افراد اطراف خود اظهار شکایت نموده و برخی را لعنت و برخی را تکذیب نمایند- به مواردی از این امور اشاره خواهد شد- اما این افراد از کذب دست بردار نشدند و اظهار داشتند که ائمه از روی تقیه، آنها را تکذیب و لعنت کردهاند. آنان با این تقیه میتوانند مردم را قانع سازند که رفتار ظاهری ائمه حقیقت ندارد. اما با وجود این تاریکی حقیقت کی آشکار میشود؟!
٢- این افراد اگر امام و نائب پیامبر ص میبودند بر اساس سیره رسولخدا ص رفتار میکردند و از لحاظ شجاعت در درجه ایشان میبودند، زیرا چیزی غیر از این در شأن و مقام آنان نیست، و تقیه فقط توسط افراد ضعیف مورد استفاده قرار میگیرد، و این افراد هم افرادی ضعیف نبودهاند.
٣- هل بیت از افراد اطراف خود زبان به شکایت گشوده و آنان را تکذیب نموده و از آنچه که آنان بدیشان منتسب کردهاند تبری جستهاند. برخی از این موارد به خواست خدا خواهد آمد.