مطلب دوم: نگاهی به موضوع اعتقاد شیعیان دوازده امامی در مورد استمرار امامت آشکار
در مطلب سابق، برخی از اقوال محققین شیعه بیان شد که مؤید این امر هستند که شیعیان اولیه بر این باور بودهاند که سلسله امامت منقطع نخواهد شد.
اما بعد از انقطاع نسل بیت امامت که به اعتقاد شیعیان تا به قیامت برای رهبری امت برگزیده شدهاند، شیعیان به چیزی قریب پانزده فرقه تقسیم شدند و فرقه امامیه یکی از این فرقهها میباشد. نام امامیه را نوبختی و قمی بکار بردهاند.
اما بعد از اینکه اسم اثنی عشریه برای آن اختراع شد، این نام به صورت اسم علم برای آن درآمد. این موضوع به این صورت روی داد که بعد از اینکه امام یازدهم از دنیا رفت و فرزندی نداشت این فکر به ذهن آنان رسید که ادعا کنند او به صورت مخفیانه دارای فرزندی شده است، و سپس از ترس جان مقدس خود مخفی شده است، گرچه به خاطر اختفای او، دین مقدس هم از بین برود و برخی از پیروان این ادعا را تصدیق نمودند.
نصوصی که مؤید این امر میباشند قبلاً بیان شدند.
در زیر نگاهی به این نصوص میشود:
١- شیخ مدرسی طباطبائی بیان میدارد که اعتقاد شیعیان اولیه این بود که سلسله امامت تا قیامت استمرار خواهد داشت و به همین دلیل اعتقاد داشتند که تعداد ائمه بسیار بیشتر از این مقدار است.
این سخن وی به این معنی است که شیعیان اولیه در مورد عقیده دوازده امام که بعدها تبدیل به اسم علم- یعنی اثنی عشری- برای آنان شد چیزی نمیدانستند و نامگذاری آن امری جدید است.
بنابراین، هرکس اعتقاد داشته باشد که در هر عصری امامی معصوم ایجاد میشود که دین را حفظ میکند و اموری را که به خطا به دین منتسب شده است، تصحیح میکند، و دین را از کذب و تحریف محافظت میکند، آیا ممکن است که کتابی را بنویسد یا تألیف کند که با آن بتواند دین را حفظ نماید؟!
در این صورت، امامت چه ارزشی دارد اگر وی خود به صورت مستقیم این وظیفه را به انجام نرساند؟! و آیا ممکن است که از امام سابق روایاتی یافت شود که افرادی غیر معصوم آن را روایت نمایند تا با وجود فرد معصوم، مردم مکلف به آنها شوند؟ آیا ممکن است کسی از پیروان در مورد چنین کاری فکر کند و اقدام به تدوین روایات نماید تا آنها را به اطلاع مردمانی برساند که در آینده خواهند آمد و تا این روایات جایگزین امام آینده شوند و با وجود فرد معصوم، مردم دین خود را از شخص غیر معصوم دریافت کنند؟!
به درستی که اعتقاد به استمرار امامت به صورت آشکار، مانع از چنین کاری میشود.
٢- مدرسی بیان داشته که آن دسته از علمای دوازدهامامی که در پایان قرن سوم در مورد فِرَق دست به تألیف زدهاند- و ما برخی از نصوص آنان را ذکر کردیم- به طائفه با نام دوازده امامی اشاره نکردهاند، حال آنکه آنان همه فرق شیعه را تا عصر خود، یعنی عصر بعد از مرگ حسن عسکری، امام یازدهم شیعه، ذکر کردهاند. اینکه آنان این نام و تعداد ائمه اثنی عشری را ذکر نکردهاند بر این دلالت دارد که ادعای این تعداد امام، بعد از آنان ایجاد شده است.
٣- مدرسی بیان کرده که دو محدث بزرگ شیعه اثنی عشری، یعنی محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به صدوق و محمد بن یعقوب کلینی، ادعای عدد دوازده امام را درست کردهاند.
وی بیان داشته که صدوق کتابی را تألیف کرده تا شک و حیرتی را که به سبب مرگ امام آخر و ادعای اختفای فرزندش دامان شیعه را گرفت، دفع نماید.
کلینی یا غیر او نیز همین کار را کردهاند و احادیثی را به کتاب الکافی اضافه کردهاند که بیان کننده دوازده امام هستند. این امر مؤید این نکته است که علمای شیعه در جعل روایت برای حفظ مذهب به خود تردید راه نمیدهند.
٤- بهبودی، تأکید کرده که اگر اعتقاد بر این میبود که تعداد ائمه دوازده نفر است این اختلاف فاحش پیش نمیآمد، و بزرگان مذهب و ارکان حدیث دچار حیرت نمیشدند.
چنان که نوبختی و قمی از مؤرخان شیعه میگویند، پیروان حسن عسکری بعد از مرگ وی به چهارده یا پانزده فرقه تقسیم شدند. پس اگر نصی وجود میداشت که تعداد ائمه را دوازده نفر بیان میکرد، پیروان مذهب دچار این اختلاف نمیشدند؟!
این امر مؤید این نکته است که شیعیان نخستین قائل به انقطاع امامت نبودهاند و این امر به این معنی است که آنان نیازی به روایت و تألیف کتاب نداشتهاند.
٥- احمد کاتب، سخن بهبودی را به صورتی روشنتر بیان داشته است، زیرا وی بیان داشته زمانی که حسن عسکری از دنیا رفت کسی را جانشین خود نکرد و این امر بحران شدیدی را در صفوف شیعیان موسوی به وجود آورد، یعنی آن دسته از شیعیان که قائل به ضرورت استمرار امامت تا روز قیامت میباشند.
کسی که به این امامت مستمر اعتقاد دارد آیا ممکن است که کتابی را تألیف نماید یا روایتی را حفظ کند؟!
٦- اگر خداوند بخواهد نسلی از بیت رسول خدا ص را جانشین وی در میان امتش نماید، ذریه ایشان را تا به قیامت باقی میگذارد و به آنان امکان تحقق مراد خود را میدهد، زیرا با چیزی مثل اعتقاد امامیه که بر این باور است که خداوند امامی را خلق کرده و سپس او را در یک کوه یا در سرداب مخفی کرده است و مردم را رها کرده تا متعبد به باطل شوند، حجت بر مردم تمام نمیشود.
به درستی که چنین چیزی در مورد خداوند حکیم و خبیر متصور نیست.
حال دوباره به موضوع این بحث بر میگردیم و میگوئیم: این اقوال که از علمای شیعه نقل شد مؤید این امر هستند که شیعه با انقطاع ائمهای که به اعتقاد آنان سلسله این ائمه تا قیامت استمرار داشت، غافلگیر شد. این موضوع شایستگی این را دارد که آنان را در مورد اعتقادی که خطای آن آشکار شده است بیدار نمایند و آنان این اعتقاد را مورد بازنگری قرار دهند و نباید بر آن اصرار بورزند و ادله جدیدی را برای تقویت آن ایجاد نمایند. اما باید بدانند که دلیل تراشی مطلوب آنان را برایشان محقق نکرده است، زیرا قواعدی که واجب است مذهب بر آن بنا شود و عبارت از روایت و دیگر علوم محیط به آن چون علم رجال و مصطلح و اطمینان از سلامت روایت و علومی دیگر میباشد، بعد از تدوین کتب روائی و فقهی و در عصور متأخر تأسیس شدند- این موضوع بعداً ذکر خواهد شد- و آنان را از شناخت حق از باطل و صحیح از ضعیف ناتوان میسازد، و این علوم در همان وقت در نزد اهل سنت ایجاد شد و مؤید این میباشند که خداوند متعال دین را با اهل سنت حفظ کرده است.
در مباحث آتی خواهیم دید که شیعیان به علوم اهل سنت میخزند و میراث آنان را میربایند تا مذهب خود را بر آنها بنا نمایند.
آنان به علم فقه و اصول فقه و تفسیر و مصطلح حدیث و دیگر علوم خزیدهاند و با این وسیله توانستهاند مذهب خود را حفظ نمایند... واقعیت بهترین شاهد این ادعا است و اعترافات علمای محقق شیعه مؤکد این امر بوده و بر این نکته تأکید میکند که مذهب در درون خود توانائی این را ندارد که به صورت مستقل استمرار داشته باشد.
به اذن الهی، در مباحث آتی شواهدی بر این امر بیان خواهد شد.