پنجم: سبب تشریع تقیه
عوامل و اسبابی که تشریع تقیه را توجیه نمود شرعاً و عقلاً مقبول نیستند. در زیر به بیان این مطلب پرداخته میشود.
١- ادعای اینکه مذهب سری است:
این ادعا شرعاً قابل قبول نیست، زیرا خداوند أ ادیان را نازل نکرده تا مخفی بمانند، بلکه ادیان را نازل کرده تا به مردم آموخته شده و برای مردم تبلیغ شوند. از نظر عقلی هم ما نمیدانیم که چه چیزی مخفی است؟ آیا دین به صورت کامل مخفی است؟ یا اینکه فقط امامت مخفی است؟ اگر منظورشان دین به صورت کامل است، باید گفت که دین شناخته و آشکار شده و برای بشریت تبلیغ شده است و مردم در همه جا به آن ایمان آوردهاند. اما اگر منظورشان امامت است باید در جواب گفت که به زعم شیعیان قرآن کریم این مطلب را در دهها آیه گفته و پیامبر ص در دهها حدیث اعلام نموده است!! زیرا شیعیان ادلهای را از قرآن و سنت میآورند و هم قرآن و هم سنت در همه دورهها وجود داشتهاند. بنابراین، این موضوع چیزی مخفی و پنهان نیست. پس آن راز، چه رازی است؟!
٢- ادعای اینکه مذهب آنان برای نفوس بیزار کننده است؛ از عجیبترین دعاوی آنها است، زیرا چگونه ممکن است که نفوس از حق و حقیقت بیزاری بجویند، زیرا نفوس با هر خیر و فضیلتی انس میگیرند و دین موسس هردو میباشد.
کجای دین خدا با این چیزهایی شباهت دارد که شیعه میگویند نفوس از آنها بیزاری میجوید؟!
این مقدمه سازی برای قبول روایات مجعولی است که با دین تناسب ندارد و در شأن آن نیست و نفوس از آنها بیزاری میجویند و میخواهند استدلال کنند که ردّ این امور مشمئز کننده جایز نیست، تا مردم را بر قبول آنها تمرین دهند.
٣- ادعای اینکه حدیث ائمه برای هیچ فرشته مقربی و هیچ پیامبر فرستاده شدهای قابل تحمل نیست؛ ادعای عجیبی است، زیرا چگونه خداوند بشر را مکلف به چیزی میکند که فرشتگان و پیامبران از تحمل آن عاجز هستند؟! آیا این از روشنترین دلائل بر این امر نمیباشد که در اینجا دستانی مخفی درکارند تا مردم را برای قبول سخنان مخالف قرآن و سنت قانع سازند با استدلال به اینکه اینها چیزهائی است که ویژگی و امتیاز ائمه به شمار میآیند؟!
٤- آیا تقیه برای محافظت از دین تشریع شده است یا برای حفظ حیات ائمهای که مکلف به راهنمائی بشریت و محافظت بر دین و ابلاغ آن به مردم- چنان که شیعه اظهار میدارند- هستند؟ بنابراین، نتیجه این میشود که آنان برای بدست گرفتن مسئولیت، شجاعت کافی ندارند و برای حمایت نفوس مقدس خود- گرچه دین مقدس هم از بین برود- به تقیه پناه میبرند.
اما چرا نفس آنان مقدس است؟ چرا شخص مقدس میشود؟ آیا میان او و خدا رابطهای غیر از بندگی وجود دارد؟ آیا مگر این نیست که انسان حسب خدمتی که به دین ارائه میدهد نزد خدا دارای جایگاه میشود؟ یا اینکه میان ائمه و خدا رابطهای غیر از بندگی وجود دارد که به واسطه آن ائمه مستحق تقدیس میشوند گرچه دین را هم ضائع و تباه کرده باشند؟
آری، شیعیان بیان میکنند که میان خدا و ائمه شیعه رابطه دیگری وجود دارد که آن را «صداقت با خدا» توصیف میکنند.
گوش بسپارید به چیزی که تا حالا آن را در دین خدا نشنیدهاید:
آیت الله العظمی محمد صدر میگوید: بسیاری از مؤمنان بیدار در این باره سخن میگویند که کعبه فضیلت بالاتری دارد یا حرم امیرالمؤمنین؟ من میگویم: حرم امیرالمؤمنین. با هرچه میخواهید جواب بدهید جواب دهید. مصلای امیرالمؤمنین نیز مصلای افضل است، و نیز مسکن امیرالمؤمنین. خداوند چه صداقتی میتواند با کعبه داشته باشد؟ اما خداوند با امیرالمؤمنین صداقت دارد و امیرالمؤمنین علی، ولی حقیقی خداوند است. فقط همین و نه بیشتر[٦٩].
مردم همه بدون استثنا بندگان خدایند، و حسب جهاد در راه او و تحمل مشقتها و اذیت به خاطر او در نزد خدا به رفعت دست مییابند، و میان خدا و مخلوق او رابطه نسبی و خویشاوندی وجود ندارد، و نزدیکی به خدا بر اساس عمل است. خداوند متعال میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ١٣﴾ [الحجرات: ١٣].
«ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حواء) آفریدهایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید (و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود و در پیکره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متقیترین شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و کردار و گفتار شما و از حال همهکس و همه چیز) است».
پیامبر ما محمد ص فقط با عبودیت و بندگی کامل برای خدا أ و تحمل آزار و اذیتها در راه او به جایگاه شایسته خود در نزد خدا دست یافت، و اگر این کار را انجام نمیداد به آن مرتبه دست نمییافت؛ و در بندگی قصور میورزید، و در نتیجه خداوند أ او را مجازات میکرد. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ٤٤ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ٤٦ فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ٤٧ وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ٤٨﴾ [الحاقة: ٤٤-٤٨].
«اگر پیغمبر پارهای سخنان را به دروغ بر ما میبست. ما دست راست او را میگرفتیم. سپس رگ دلش را پاره میکردیم و کسی از شما نمیتوانست مانع (این کار ما در باره) او شود (و مرگ را از او باز دارد). مسلّماً قرآن پند و اندرز پرهیزگاران است».
همچنین خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا٧٤ إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا٧٥﴾ [الإسراء: ٧٤-٧٥].
«و اگر ما تو را استوار و پابرجای (بر حق) نمیداشتیم، دور نبود که اندکی بدانان بگرائی (و اگر چنین میکردی) در این صورت عذاب دنیا و عذاب آخرت (تو) را چندین برابر (میساختیم و) به تو میچشاندیم (چرا که گناه بزرگان بزرگ است). سپس در برابر ما یار و یاوری نمییافتی».
نیز میفرماید:
﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ٦٥ بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ٦٦﴾ [الزمر: ٦٥-٦٦].
«به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرکورزی کردارت (باطل و بیپاداش میگردد و) هیچ و نابود میشود و از زیانکاران خواهی بود. پس در این صورت تنها خدا را بپرست و از زمره سپاسگزاران باش».
ششم: علمای شیعه دوازده امامی نتوانستند تناقض موجود در روایات وارده از ائمه خود را مخفی نمایند. توقع چنین بود که این تناقض عقل علما را بیدار سازد تا در مورد سبب ایجاد این تناقض بحث و بررسی نمایند، زیرا حق دچار تناقض نمیگردد و دین دچار تعارض نمیشود و حاملان شرع از انبیاء و نائبانشان- اگر چنان که نائب داشته باشند آنچنان که شیعه میپندارند- ممکن نیست که دچار تناقضگویی شوند و چنان که خداوند أ فرموده است تناقض دلیل فساد منبع آن است، زیرا خدای متعال میفرماید:
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا٨٢﴾ [النساء: ٨٢].
«آیا (این منافقان) درباره قرآن نمیاندیشند (و معانی و مفاهیم آن را بررسی و وارسی نمیکنند تا به وجوب طاعت خدا و پیروی امر تو پی ببرند و بدانند که این کتاب به سبب ائتلاف معانی و احکامی که در بر دارد و این که بخشی از آن مؤید بخش دیگری است، از سوی خدا نازل شده است؟) و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میکردند».
این تناقض مانع از این شده که شیعیان حق را بشناسند. این موضوع بیان شد و به خواست خدا تفصیل آن خواهد آمد.
هفتم: علمای شیعه اعتراف کردهاند که نمیتوانند قول و فتوای صحیح را از میان اقوال و فتاوای ائمه تشخیص بدهند، چیزی که موجب اختلاف فتاوای علما و تناقض آنها شده است، بطوری که یک عالم به تنهائی در مورد یک مسأله معین چندین فتوا میدهد. این موضوع به خواست خدا أ بیان خواهد شد.
شیعیان اظهار میدارند که منظور از امامت «برداشتن اختلاف از میان امتی است که سبب ایجاد آن اختلاف، عدم عصمت میباشد». اما شیعیان که چنین چیزی را اظهار میدارند اقوالشان مختلف و فتاوایشان متناقض است، حتی اختلاف میان آنان بیشتر از اختلاف اهل سنت است که ادعای عصمت ائمه خود را ندارند، لکن اهل سنت میگویند که امت بر ضلالت و گمراهی اتفاق نظر نمییابند و اگر حق بر طائفهای از اهل سنت مخفی شود برای گروه دیگر آشکار میگردد.
همچنین در مسائل اجتهادی، اگر مجتهدی دچار خطا شود گناه ندارد، بلکه چنین مجتهدی نزد خدا دارای اجر است. پس چیست آن چیزی که شیعه به وسیله آن از اهل سنت متمایز گشتهاند گرچه ادعا دارند که از افرادی معصوم تبعیت میکنند و سوار بر کشتی اهل بیت هستند؟ کجاست کشتی اهل بیت؟
کسی که تاریخ شیعه را مورد مطالعه قرار دهد میبیند که آنان بعد از مرگ هر امام به چندین فرقه تقسیم میشوند و هر فرقه ادعای این را دارند که یک کشتی دارند که کشتی اهل بیت است.
امروزه دهها کشتی وجود دارد و هر عالمی دارای یک کشتی است، بلکه گاهی هر عالم دو کشتی یا بیشتر دارد. پس کجاست کشتی ای صاحبان کشتی؟!
[٦٩]- منبر الصدر ص: ١٤.