گفتگوهای عقلانی با شیعیان اثنی عشری منابع شیعه در میزان نقد علمی

فهرست کتاب

٥- محمد بن علی بن حسین باقر رحمه الله (٥٧-١١٤ﻫ )

٥- محمد بن علی بن حسین باقر رحمه الله (٥٧-١١٤ﻫ )

وی اصحاب خویش را به این متهم می‌‌کند که اهل شک و حماقت هستند، گرچه تعدادشان کم می‌‌باشد، زیرا اگر گوسفندی برایشان ذبح شود نمی‌‌توانند آن را به صورت کامل بخورند. این سخن به این معنی است که تعداد آنان به ده نفر نمیرسیده است. حتی جعفر تأکید میکند که پدرش باقر فقط چهار نفر از آنان را برگزیده است، و این چهار نیز چنان که بعداً خواهد آمد مورد طعن باقر میباشند.

علاوه بر این، این افراد برغم تعداد کم‌شان متهم به شراب‌خواری و سرقت و زنا و انجام لواط و رباخواری هستند... پس با این وجود چه اعتمادی می‌توان به این افراد داشت؟!

* از باقر ÷ روایت است که گفت: «لو كان الناس كلّهم لنا شيعة لكان ثلاثة أرباعهم لنا شكاكاً، والربع الآخر أحمق»[٢٣٣].

«اگر همه مردم شیعه ما باشند سه چهارم آنان نسبت به ما شکاک خواهند بود و یک چهارم دیگر احمق».

* همچنین از وی روایت است که گفت:

«لعن الله بناناً، وإن بناناً لعنه الله، كان يكذب على أبي، أشهد أن أبي كان عبداً صالحاً»[٢٣٤] «خداوند بنان را لعنت نماید و به درستی که خداوند بنان را لعنت کرده است، او بر پدرم دروغ می‌بست. من گواهی می‌دهم که پدرم فردی صالح بود».

* از ابوعبدالله روایت است که گفت: «مغیره بن سعید عمداً بر پدرم دروغ میبست و کتاب‌ها و نوشتههای اصحاب پدرم را میگرفت و اصحاب نیز آن‌ها را به مغیره میدادند، مغیره نیز کفر و زندقه را میبافت و به پدرم منسوب میکرد و سپس آن را به اصحاب پدرم میداد و به آنان امر میکرد که این مطالب را در میان شیعیان شایع کنند. پس همه آنچه از غلو که در کتب اصحاب پدرم وجود دارد همه دسیسههای مغیره بن سعید در کتب آنان است»[٢٣٥].

* از باقر روایت است که گفت: «آنان چیزهایی را از ما نقل و روایت میکنند که ما نگفته‌‌ایم و این‌ها جنایتی از جانب آنان بر ما بوده و دروغی است که آنان بر ما بسته‌‌اند. آنان این جعلیات و دروغ‌‌ها را جهت نزدیک شدن به والیان خود به ما نسبت میدهند»[٢٣٦].

* کلینی در کتاب الکافی از حمران بن أعین روایت کرده که گفت: به ابوجعفر ÷ گفتم: «فدایتان شوم، تعداد ما خیلی کم است، و اگر برای خوردن گوسفندی جمع شویم نمیتوانیم آن را بخوریم. ابوجعفر گفت: آیا تو را به چیزی عجیب‌تر از این خبر بدهم؟ مهاجران و انصار از بین رفتند، جز سه نفر- با دست خود اشاره کرد».

علی اکبر غفاری از علمای معاصر شیعه در تعلیقی بر این روایت می‌گوید: «یعنی با سه انگشت دست خود اشاره کرد و منظور از آن سه نفر، این افراد هستند: سلمان، ابوذر و مقداد»[٢٣٧].

* جعفر بیان کرده که فقط چهار یا پنج نفر از شیعیان برای پدرش باقر اخلاص داشتند. جعفر می‌گوید: «وقتی که خداوند برای اهل زمین بدی را بخواهد، بدی را به وسیله این افراد- یعنی چهار نفری که بعداً ذکر می‌شوند- از سر آنان بر می‌دارد، این افراد ستارگان شیعیان من هستند، چه مرده باشند و چه زنده، آنان ذکر پدرم را زنده می‌کنند و خداوند به وسیله آنان هر بدعتی را آشکار می‌سازد و آنان ادعاهای ناروای باطلگرایان و تأویلات اهل غلو را از دین نفی می‌کنند. سپس به گریه افتاد. گفتم: آنان کیستند؟ جعفر گفت: آنان کسانی هستند که صلوات و رحمت خدا در زمان حیات و وفاتشان بر آنان است و عبارتند از: برید عجلی، زراره، ابوبصیر و محمد بن مسلم»[٢٣٨].

وقبلا ذکر شد که ائمه آنان را لعن ونفرین کرده‌اند.

* از هشام بن سالم از زراره روایت است که گفت: «زراره در مورد جوائزی که به عمال داده می‌‌شود از ابوجعفر- محمد باقر- ÷ سوال کردم و ابوجعفر گفت: اشکالی ندارد. سپس ابوجعفر گفت: قصد زراره این بود که به هشام بن عبدالملک چنین خبر بدهد که من کارهای سلطان را حرام می‌‌دانم»[٢٣٩].

* ابن بابویه با ذکر سند از ابواسحاق لیثی روایت کرده است که گفت: به ابوجعفر محمد بن علی باقر ÷ گفتم: ای فرزند رسول‌‌خدا، در مورد مؤمنی که مستبصر شده است به من بگوئید اگر او در معرفت و شناخت کامل شود، آیا زنا می‌کند؟ گفت: خیر. گفتم: شراب می‌‌نوشد؟ گفت: خیر. گفتم: یکی از این گناهان کبیره یا فواحش را انجام می‌دهد؟ گفت: خیر. گفتم: ای فرزند رسول‌‌خدا، من کسانی از شیعیان شما را می‌شناسم که شراب می‌‌نوشند و راهزنی میکنند و در راه‌‌ها بیم و هراس ایجاد می‌کنند، و زنا و لواط انجام می‌‌دهند و ربا خواری میکنند و فواحش را انجام میدهند و در مورد نماز و روزه و زکات سهل انگاری میکنند و صله رحم انجام نمیدهند و گناهان کبیره انجام میدهند. این چگونه و به چه خاطر است؟ گفت: ای ابراهیم، آیا چیزی غیر از این تو را اندوهگین ساخته است؟ گفتم: آری، ای فرزند رسول‌‌خدا، مورد دیگری بزرگتر از این وجود دارد. گفت: ای ابواسحاق آن چیست؟ گفتم: ای فرزند رسول‌‌خدا، از دشمنان و ناصبیان شما- اهل سنت- کسانی را می‌شناسم که زیاد نماز و روزه انجام می‌‌دهند و زکات می‌دهند و حج و عمره متوالی انجام می‌دهند و بر جهاد مشتاق و راغب‌‌اند، و نیکی و صله رحم می‌کنند، و حقوق برادران خود را ادا می‌کنند و با مال خود آنان را کمک می‌کنند و از شراب خواری و زنا و لواط و دیگر فحشاها دوری می‌کنند. این از چیست و چرا این طور است؟ ای فرزند رسول خدا، این را برای من تفسیر کنید و برایم دلیل و برهان بیاورید و آن را بیان کنید، زیرا به خدا قسم فکر مرا به خود مشغول داشته و خواب را از من گرفته و تحمل را از من سلب کرده است»[٢٤٠].

* همچنین اسحاق قمی از وی روایت کرده که به ابوجعفر باقر ÷ گفت: «فدایتان شوم، من مؤمنان موحدی- یعنی شیعه- را می‌شناسم که هم نظر من هستند و به ولایت شما ایمان دارند و میان من و آنان اختلافی وجود ندارد، اما آنان مشروبات می‌خورند و زنا و لواط انجام میدهند و برای چیزی که نیاز دارم نزد آنان میروم اما عبوس شده و چهره در هم کشیده و در برطرف سازی نیاز من درنگ و کندی میورزند، اما ناصبیان مخالف دیدگاه و باور من که می‌دانند من شیعه هستم برای کاری پیششان می‌روم با گشاده روئی با من برخورد می‌کنند و فوراً نیاز مرا برآورده می‌کنند و از این کار هم شاد می‌شوند و برطرف کردن نیاز مرا دوست دارند، و زیاد نماز می‌خوانند و زیاد روزه می‌گیرند و زیاد صدقه می‌دهند و زکات می‌دهند و چون امانتی نزد آنان گذاشته شود امانت را بر می‌گردانند»[٢٤١].

[٢٣٣]- اختیار معرفة الرجال ٢/٤٦٠، و نک: أعیان الشیعة ٣/٣٠٤، معجم رجال الحدیث، خوئی ٣/٢٥١، جامع الرواة ١/٩٠، خاتمة المستدرک ٥/٢٨٥، مدینة المعاجز ٥/١٩٨، البحار ٤٦/٢٥١، ٤٧/١٤٩، خلاصة الأقوال ص:٣٢٦.

[٢٣٤]- اختیار معرفة الرجال ٢/٥٩٠، و نک: البحار ٢٥/٢٧١، ٢٩٧، معجم رجال الحدیث ٤/٢٧٦.

[٢٣٥]- اختیار معرفة الرجال ٢/٤٩١، و نک: معجم رجال الحدیث ١٩/٣٠١، الحدائق الناضرة ١/١١، البحار ٢/٢٥٠، قاموس الرجال ١٠/١٨٩.

[٢٣٦]- البحار ٢/٢١٨ ٢٧/٢١٣، وأصل آن در کتاب سلیم بن قیس ص:١٨٨ تحقیق محمد باقر الأنصار است.

[٢٣٧]- الکافی ٢/٢٤٤، و نک: اختیار معرفة الرجال ١/٣٧، بحار الأنوار ٢٢/٣٤٥.

[٢٣٨]- وسائل الشیعة ٢٧/١٤٥، اختیار معرفة الرجال ١/٣٤٩، معجم رجال الحدیث ٨/٢٣٣، قاموس الرجال ٩/٥٧٤، أعیان الشیعة ٧/٤٨، الأصول الأصیلة ص:٥٥.

[٢٣٩]- اختیار معرفة الرجال ١/٣٧٤، و نک: البحار ٧٢/٣٨٣.

[٢٤٠]- علل الشرائع ص:٦٠٦- ٦٠٧، بحار الأنوار ٥/٢٢٨- ٢٢٩.

[٢٤١]- علل الشرائع ص:٤٩٠، بحار الأنوار ٥/٢٤٦- ٢٤٧، تفسیر نور الثقلین، حویزی ٤/٣٥، مختصر بصائر الدرجات ص:٢٢٣.