مطلب اول: بیان موضوع: اهل بیت مشهورترین یاران خود را تکذیب و لعن و نفرین میفرستند
افرادی که در اطراف اهل بیت بودهاند تنها به آزار دادن و رها کردن آنان اکتفا نکردهاند، بلکه گروهی از آنان بر آنان دروغ بستهاند و حرفهایی را به آنان نسبت دادهاند که آنان نگفتهاند. اهل بیت از این موضوع آگاه شدهاند و از آنان حذر کرده و لعنت نمودهاند.
در مبحث زیر نمونههایی از اقوال آنان بیان میشود. البته برخی از آنها قبلاً ذکر شدند.
* از ابوجعفر روایت است که گفت: «خداوند بنان البیان را لعنت نماید و خداوند بنان را لعنت کرده است. او بر پدرم دروغ میبست. من شهادت میدهم که پدرم علی بن حسین بندهای صالح بود»[٢٧١].
* از جعفر صادق روایت است که گفت: «ما اهل بیت همیشه در معرض دروغ دروغگویان قرار داریم ولی ما افرادی صادق هستیم وصداقت ما نزد مردم با دروغ آنان ساقط نمیگردد. رسولخدا ص صادقترین مردم بود و مسیلمه بر ایشان دروغ میبست. امیرالمؤمنین صادقترین انسان بعد از رسولخدا ص است و کسی که بر امیرالمؤمنین دروغ میبست و برای تکذیب وی فعالیت میکرد یا دروغهایی که خود به او منتسب مینمود، عبدالله بن سبأ- لعنة الله علیه- بود. ابوعبدالله حسین بن علی ÷ به مختار مبتلا بود. سپس ابوعبدالله ÷ نام حارث شامی و بنان را ذکر کرد و گفت: این دو بر علی بن حسین ÷ دروغ میبستند. وی سپس نام مغیره بن سعید، بزیع، سری، ابوالخطاب، معمر، بشار أشعری، حمزه یزیدی و صائد نهدی- از اصحاب خود- را بیان کرد و گفت: خداوند اینان را لعنت کند. ما هرگز از دروغ دروغگویان و افراد ناتوان و عاجز الرای در امان نخواهیم بود ولی خداوند ما را از گزند تمام دروغگویان در امان گذاشته است و به آنان عذاب آهنین میچشاند.[٢٧٢]
* کشی از حبیب خثعمی از ابوعبدالله روایت کرده که گفت: «فردی بود که اقوالی را به دروغ به حسن نسبت میداد، اما نام او را نبرده است، و فردی بود که اقوال و احادیثی را به دروغ به حسین نسبت میداد، اما نام او را نبرده است، و مختار اقوالی را به دروغ به علی بن حسین نسبت میداد و مغیرة بن سعید دروغهائی را به پدرم نسبت میداد»[٢٧٣].
* روایات کشی به این اشاره دارند که مغیره بن سعید گمراهی خود را از یک منبع یهودی میگرفت، از جمله در کتاب رجال کشی آمده است که روزی ابوعبدالله به اصحاب خود گفت: «خداوند لعنت کند مغیره بن سعید را و لعنت کند آن زن یهودی را که مغیره نزد او میرفت، و سحر و شعبدهبازی و حیلهگری را از او فرامیگرفت»[٢٧٤].
* همچنین از ابوعبدالله در مورد مغیره روایت شده که گفت: «خداوند مغیره بن سعید را لعنت کند، او اقوالی را به دروغ به ما نسبت میداد»[٢٧٥].
* از ابان بن عثمان روایت است که گفت: «شنیدم که ابوعبدالله میگوید: خداوند عبدالله بن سبأ را لعنت کند، او ادعای پروردگاری امیرالمؤمنین را کرد، اما به خدا قسم امیرالمؤمنین ÷ بندهای مطیع خداوند بود. وای بر کسانی که چیزهائی را به دروغ به ما نسبت میدهند. عدهای در مورد ما چیزهایی را میگویند که ما در مورد خود نمیگوئیم. من در درگاه خدا از آنان برائت میجویم، در درگاه خدا از آنان برائت میجویم»[٢٧٦].
* کشی از کلیب صیداوی روایت کرده که آنان نشسته بودند و عزافر صیرفی و تعدادی از اصحابشان با آنان بودند و ابوعبدالله نیز همراهشان بود. پس بدون اینکه بحثی در مورد زراره شود، ابوعبدالله سه بار گفت: «خداوند زراره را لعنت کند»[٢٧٧].
* همچنین از عمران زعفرانی روایت است که گفت: «شنیدم که ابوعبدالله میگوید: بدعتهایی که زراره در اسلام ایجاد کرد کسی ایجاد نکرده است. لعنت خدا بر او باد»[٢٧٨].
* از ابوعبدالله روایت است که گفت: «آیاتی را که خداوند در مورد منافقان نازل کرده است در مورد شیعیان میباشد».
* ازجعفر صادق روایت است که گفت: «برخی از شیعیان از یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و مشرکان بدتر هستند»[٢٧٩].
* وی همچنین میگوید: «برخی از شیعیان دروغ میگویند و حتی شیطان به دروغ آنان نیازمند است»[٢٨٠].
* وی همچنین میگوید: «وقتی که قائم ما قیام کند از کاذبان شیعه آغاز میکند و آنان را به قتل میرساند»[٢٨١].
* از فیض بن مختار روایت شده که از فراوانی اختلاف میان خود نزد ابوعبدالله شکایت کرد و گفت: این اختلافی که میان شیعیان شما وجود دارد چیست؟.... من در میان حلقههای آنان در کوفه مینشینم و نزدیک است که در اختلاف آنان در حدیثشان شک کنم. ابوعبدالله ÷ گفت: «ای فیض، همان طور است که تو میگویی، مردم حرص زیادی برای دروغ بستن به ما دارند. من حدیثی برای یکی از آنان میگویم و همین که آن فرد از نزد من خارج میشود آن را تأویل دیگری میکند. این بدان خاطر است که آنان با حدیث ما و علاقه به ما دنبال ثواب اخروی نیستند، بلکه طالب دنیایند و هر یک دوست دارند که برای خود مقامی را کسب کند»[٢٨٢].
* از علی بن موسی روایت کردهاند که گفت: «بنان بر زبان علی بن حسین ÷ دروغ میبست. پس خداوند گرمای آهن را به او چشاند، و مغیرة بن سعید بر زبان ابوجعفر ÷ دروغ میبست و خداوند گرمای آهن را به او چشاند، و محمد بن بشیر بر زبان ابوالحسن موسی ÷ دروغ میبست و خداوند گرمای آهن را به او چشاند، و ابوالخطاب بر ابوعبدالله ÷ دروغ میبست که خداوند گرمای آهن را به او چشاند. کسی که بر من دروغ میبندد، محمد بن فرات است»[٢٨٣].
* در کتاب بصائر الدرجات از سفیان سمط آمده است که گفت: به ابوعبدالله ÷ گفتم: «فدایتان شوم، مردی که معروف به کذب است از جانب شما نزد ما میآید و احادیثی زشت میگوید. پس ابوعبدالله ÷ گفت: آن فرد به شما میگوید که من به شب، گفتهام که روز است و به روز گفتهام که شب است. گفت: خیر. ابوعبدالله گفت: اگر چنین هم گفت بدان که من آن را گفتهام و او را تکذیب نکن، زیرا در این صورت تو مرا تکذیب میکنی»[٢٨٤].
محمد رضا مظفر اعتراف کرده که بیشتر افرادی که از ائمه روایت کردهاند، از ائمه روایت شده که آنان را مورد مذمت قرار دادهاند و کتب شیعه هم اینها را روایت کردهاند. وی در مورد مذمتهای وارده در مورد هشام بن سالم جوالیقی میگوید: «طعنههایی در مورد او وارد شده است، آنچنان که در مورد دیگر بزرگان انصار اهل بیت و اصحاب ثقه آنان وارد شده است، و جواب این طعنهها این است که اینها مفهومی عامتر از این معانی ظاهری دارند»[٢٨٥].
اما مظفر با وجود مجروح بودن این افراد از جانب ائمه راضی نشده است با این استدلال که مذهب شیعه مبتنی بر این افراد مجروح است و میگوید: «چگونه میتواند این قدح و مذمتها در مورد این بزرگان صحیح باشد؟ آیا دین حق و امر اهل بیت جز با استدلالهای قاطع این افراد برپا شده است؟»[٢٨٦].
بعد از این بیان اقوال ائمه شیعه دوازده امامی در مورد لعنت کردن و تکذیب اصحاب بزرگ خود، توضیحاتی را در مبحث آتی با این موارد خواهیم داشت.
[٢٧١]- اختیار معرفة الرجال ٢/٥٩٠، و نک: البحار ٢٥/٢٧٠- ٢٧١، معجم رجال الحدیث ٤/٢٧٦، دراسات فی علم الدرایة ص:١٥٥.
[٢٧٢]- اختیار معرفة الرجال ٢/٥٩٣، و نک: مستدرک الوسائل ٩/٩٠، البحار ٢/٢١٧، ٢٥/٢٦٣، معجم رجال الحدیث ٤/٢٠٥، أعیان الشیعة ٣/٥٦٤ ٣/٦٠٦.
[٢٧٣]- اختیار معرفة الرجال ٢/٤٩٢، و نک: معجم رجال الحدیث ١٩/٣٠١، قاموس الرجال ١٠/١٩٠.
[٢٧٤]- اختیار معرفة الرجال ٢/٤٩١، و نک: البحار ٢٥/٢٨٩ ٦٤/٢٠٢، معجم رجال الحدیث ١٩/٣٠١، قاموس الرجال ١٠/١٨٩، تسدید الأصول ٢/٧٦.
[٢٧٥]- اختیار معرفة الرجال ٢/٤٣٦، و نک: الاختصاص ص:٢٠٤، معجم رجال الحدیث ٤/٣٣٩، أعیان الشیعة ٤/٥٢.
[٢٧٦]- اختیار معرفة الرجال ١/٣٢٤، بحار الأنوار ٢٥/٢٨٦، عبد الله بن سبأ، سید مرتضى عسکری ٢/١٧٢، معجم رجال الحدیث ١١/٢٠٦، کشف الحقائق، علی آل محسن ص:١٩٢.
[٢٧٧]- اختیار معرفة الرجال ١/٣٦٥، و نک: معجم رجال الحدیث ٨/٢٤٩، تاریخ آل زرارة ص:٦١.
[٢٧٨]- اختیار معرفة الرجال ١/٣٦٥، و نک: تاریخ آل زرارة ص:٦٠- ٦١، معجم رجال الحدیث ٨/٢٤٩، أعیان الشیعة ٧/٥٠.
[٢٧٩]- اختیار معرفة الرجال ٢/٥٨٧، و نک: دراسات فی علم الدرایة ص:١٥٤ علی أکبر غفاری، البحار ٦٥/١٦٦، معجم رجال الحدیث ١٥/٢٦٤.
[٢٨٠]- نک: الکافی ٨/٢٥٤، البحار ٢٥/٢٩٦، اختیار معرفة الرجال ٢/٥٨٧، معجم رجال الحدیث ١٥/٢٦٤، دراسات فی علم الدرایة ص:١٥٤، موسوعة أحادیث أهل البیت، هادی النجفی ٨/١٦٤.
[٢٨١]- اختیار معرفة الرجال ٢/٥٨٩، و نک: معجم رجال الحدیث ١٥/٢٦٥، دراسات فی علم الدرایة ص:١٥٥.
[٢٨٢]- بحار الأنوار ٢/٢٤٦، جامع أحادیث الشیعة ١/٢٢٦، فرائد الأصول، أنصاری ١/٣٢٥- ٣٢٦، اختیار معرفة الرجال ١/٣٤٧، معجم رجال الحدیث ٨/٢٣٢، أعیان الشیعة ٧/٤٨.
[٢٨٣]- اختیار معرفة الرجال ٢/٥٩١، و نک: معجم رجال الحدیث ١٥/٢٦٢- ٢٦٣، قاموس الرجال ٩/٦٠٠، أعیان الشیعة ٣/٦٠٦، مسند الإمام الرضا ٢/٤٤٦.
[٢٨٤]- بصائر الدرجات ص:٥٥٨، بحار الأنوار ٢/٢١١- ٢١٢، مختصر بصائر الدرجات ص:٧٧.
[٢٨٥]- الإمام الصادق، مظفر ص: ١٧٨.
[٢٨٦]- الإمام الصادق، مظفر ص:١٧٨.