٦- جعفر صادق رحمه الله
اکثریت روایات شیعه منسوب به جعفر صادق میباشد، و جعفر اصل آنان در شناخت دینشان میباشد. اما برغم این مورد، وی در میان اهل بیت بیشترین شکایت را از اصحاب خود دارد. در زیر خلاصه مطالب نقل شده از او بیان میشود:
* جعفر صادق تأکید کرده که اهل بیت خالی نیست از افراد کذابی که بر آنان دروغ ببندد و تعدادی از کسانی را که بر ائمه قبلی دروغ بستهاند ذکر میکند، و سپس هشت نفر از اصحاب خود را ذکر میکند که به او دروغ بستهاند و سپس آنان را لعنت میکند.
ما نوع دروغی را که این افراد به او بستهاند و روشی را که آنان برای این کذب بکار بردهاند، نمیشناسیم. این موضوع سبب میشود که هر نوع احتمالی در روایات جعفر وارد باشد.
ما از میان سخنان جعفر به این یقین میرسیم که برخی از اصحاب روایات و سخنانی را به دروغ بر او بستهاند، اما به یقین نمیدانیم که کدام یک کذب هستند. همچنین نمیدانیم که آیا افراد دیگری از اصحاب وی به او خیانت کردهاند؟! ائمه بعد از جعفر نیز این کذب را برای اصحاب خود بیان نکردهاند تا از آنها بر حذر باشند. این امر، همه احتمالات را در روایات وارده از جعفر وارد میکند.
* وی بیان داشته که راویان از وی، وقتی سخنی را از وی میشنوند، ده جزء- یا ده کلمه- بر آن میافزایند، و آن ده مورد اضافه شده و اشخاصی که این موارد را اضافه کردهاند، ذکر نکرده است. این موضوع سبب میشود که هر روایتی محتمل این موضوع باشد- یعنی احتمال اضافه شدن در آن وجود داشته باشد- همچنین سبب میشود که هر راوی از اصحاب وی، مقصود این سخن باشد تا اینکه خلاف آن روایات و راویان ثابت شود. بنابراین، واجب است که در قبول همه روایات و ثقه دانستن همه راویان توقف شود، زیرا احتمال دارد که از روایات اضافه شده و از راویان اضافه کننده باشند.
* وی در مورد برخی از شیعیان حکم بزرگی را صادر کرده و گفته است: «آنان از یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و مشرکان بدتر هستند». اما وی بیان نکرده که منظور از این حکم کدام یک از اصحابش میباشد. همین عامل همه اصحاب او را در دائره اتهام قرار میدهد تا اینکه نصی بیاید و افرادی را از این تهمت خارج گرداند. این بدان معنی است که اصحابش به علت عدم تبرئه از این تهمت، مورد اعتماد نمیباشند.
* همچنین وی تأکید کرده که آیات نفاق در مورد شیعیان وارد شده است. این حکمی عام است، و او کسی از شیعیان را از این حکم مستثنی نکرده است. بدین ترتیب به این نتیجه میرسیم که همه شیعیان مورد اعتماد نیستند، زیرا امامشان حکم به منافق بودن آنان داده است. بنابراین، هر روایتی که از طریق آنان روایت شود مورد اطمینان و اعتماد نیست، زیرا نمیدانیم که ایمان آن راوی چگونه است تا اینکه نصی از خود جعفر وارد شود که افراد را از تهمت نفاق مبرا گرداند و ما بتوانیم روایت آنان را قبول کنیم.
* جعفر بیان کرده که بیشترین دشمنی با اهل بیت را کسانی داشتهاند که تظاهر به تشیع و محبت اهل بیت میکنند و میگوید: ما روز را به شب میرساندیم در حالی که کسی به اندازهی افرادی که مدعی مودت و علاقه به ما هستند با ما دشمنی نمیورزیدند.
این افرادی که تظاهر به مودت اهل بیت میکنند، جعفر آنان را تکذیب مینماید و تأکید میکند که آنان دشمن اهل بیت هستند و تظاهر به علاقه به آنان کردهاند، و او کسی از اصحاب خود را از این امر مستثنی نکرده است. بنابراین، همه افرادی که اطراف اهل بیت هستند از جانب خود اهل بیت متهم به این هستند که دشمنترین مردم نسبت به آنان میباشند. به همین دلیل، ما روایت کسی از آنان را نمیپذیریم تا اینکه روایتی وارد شود و آنان را از اتهام تبرئه نماید. اما چنین روایتی وارد نشده است که کسی را از این اتهام تبرئه نماید.
* اینجاست که نقشه تقیه که دشمنان اهل بیت آن را طرح ریزی کردهاند فاش میشود، زیرا جعفر بیان کرده که شیعیان کلام اهل بیت را به غیر معنای ظاهری آن تأویل میکنند- یعنی میگویند: معنای ظاهری از روی تقیه گفته شده است- و میگوید: من فلان چیز را میگویم و آنان میگویند منظور وی فلان چیز است. بنابراین، جعفر دین خود را بیان میکند که متفق با دیدگاه اهل سنت است، و قول حق میباشد، سپس افرادی که اطراف وی را گرفتهاند میگویند: او را تصدیق نکنید، زیرا او معنای ظاهری را اراده نکرده است، بلکه این سخن او معنائی دیگر غیر از این معنای ظاهری دارد.
این امر مؤید این مساله است که افراد اطراف وی، در آنچه که به جعفر منسوب میسازند مورد اعتماد نیستند، زیرا آنان سخن وی را تغییر میدهند.
اینجاست که جعفر صادق تأکید میورزد که همه اصحاب وی مورد اعتماد نیستند و تعداد افراد مورد اعتماد وی بیشتر از دو نفر نمیباشند و اگر سه نفر یافت شوند که مورد اعتماد باشند به آنان حدیث میگوید. حتی جعفر بیان میدارد که تنها یک نفر اوامر او را اجرا میکند و آن «عبدالله بن یعفور» است. بنابراین، جعفر به آنان حدیث نگفته است، زیرا تعداد مطلوب ایجاد نشده است. پس این روایات از کجا آمدهاند؟!
با وجود شهادت این روایات وارده در منابع شیعه مبنی بر اندک بودن پیروان جعفر، شیعیان مبالغات عجیب و غریبی دارند، زیرا ادعا میکنند که فقط طلاب مورد اعتماد جعفر صادق چهار هزار نفر بودهاند. پس این سوال پیش میآید که تعداد طلابی که از وی کسب علم کردهاند چند نفر بودهاند؟!
اگر تعداد افراد ثقه این مقدار هستند، در این صورت حداقل مقدار طلاب باید ده هزار نفر بوده باشد. پس در این صورت ما باید چه کسی را تصدیق کنیم؟! آیا سخن خود جعفر را تصدیق نمائیم یا سخن متأخرین شیعه را؟! شکی نیست که ما سخن جعفر را تصدیق میکنیم.
اما مصیبت بزرگ فرا میرسد، زیرا یکی از اصحاب امام از کثرت اختلافات و تناقضات اظهار ناراحتی میکند و جعفر نیز سخن وی را تأیید میکند و سبب آن را برایش بیان میکند و این سبب، دروغ بستن بر اهل بیت است، زیرا این افراد با این دروغ تجارت میکنند، یعنی طالب دنیا هستند و به دروغ میگویند که اهل بیت اوصیای پیامبر ص هستند و ما مقربان این اوصیا میباشیم و آنان فلان خبر را به ما دادهاند تا در نتیجه مردم آنان را تعظیم دارند و اموال را به آنان بدهند.
شریک، این امر را مورد تأکید قرار داده و میگوید: عدهای جاهل دور وی را گرفته بودند و نزد او میرفتند و از نزد او خارج میشدند و میگفتند: حدثنا جعفر بن محمد- جعفر بن محمد به ما حدیث گفت- و احادیثی را بیان میکردند که همه منکر و کذب و جعلی بود که به جعفر منسوب میکردند و با این طریق اموال مردم را میخوردند و از آنان درهم میگرفتند.
آری، حقیقت این است. به جعفر دروغ میبندند و به او منسوب میکنند که فلان چیز را گفته است، حال آنکه وی چنین چیزی را نگفته است، و اگر جعفر کلامی مخالف افراد اطراف خود میگفت، آنان میگفتند جعفر این را از روی تقیه گفته است. پس ما چگونه دروغ و صحیح را از هم تشخیص بدهیم؟!
بنابراین، ما یقین مییابیم افرادی که نزد جعفر میرفتند دروغ میگفتند و به جعفر منسوب میساختند که جعفر آن را گفته است، حال آنکه جعفر چنین چیزی بر زبان نیاورده بود. حال نکته اینجاست که ما کدام روایت را صحیح بدانیم و کدام راوی را از کذب تبرئه نمائیم؟!
این مسأله مانع از تصدیق همه روایات و مانع از اعتماد به همه روایات میشود، تا اینکه یقین یابیم که این روایات از روایاتی نیستند که به دروغ به جعفر منسوب شدهاند، و در مورد راویان به این یقین برسیم که اینها از افرادی نیستند که به جعفر دروغ نسبت دادهاند.
بنابراین، به وجود کذب در روایات یقین داریم، اما به صورت یقینی نمیدانیم که کدام روایت کذب است. این موضوع سبب میشود که همه روایات وارده از جعفر مورد شک باشد.
این نمونهای از افرادی میباشد که در کنار جعفر میباشد و نزد شیعیان از مقربان جعفر به حساب میآید و نام او زراره است که در قلب خود نسبت به جعفر احساس کراهت دارد، و او را تکذیب میکند و سپس اظهار میدارد که به ریش او باد شکم خالی کرده است و میگوید: جعفر هرگز رستگار نمیشود و به جعفر منسوب میکند که به وی امر کرده عصر را بعد از غایب شدن خورشید از آسمان بخواند.
پس وقتی که این فرد مقرب و مورد اعتماد شیعه چنین وضعیتی دارد، دیگران چگونه وضعیتی دارند؟! آیا میتوان چنین روایتگری را در مورد روایات و دین، امین دانست؟!
در پایان شخصی که به زعم روایات شیعه از مقربان جعفر است شهادت میدهد که دوستداران اهل بیت، افرادی امین و وفادار و صادق نیستند، بلکه در میان آنان کسانی هستند که بد زبان و بد اختلاط بوده و بسیار کم وفادار میباشند.
پس آیا چنین افرادی اهلیت این را دارند که روایات آنان در دین الهی مقبول واقع شود؟!