گفتگوهای عقلانی با شیعیان اثنی عشری منابع شیعه در میزان نقد علمی

فهرست کتاب

مطلب اول: بیان موضوع: تأخر ظهور مصطلح الحدیث نزد شیعه

مطلب اول: بیان موضوع: تأخر ظهور مصطلح الحدیث نزد شیعه

عنایت به حدیث و وضع ضوابطی دقیق برای آن، ابتدا از جانب اهل سنت و در قرن اول هجری آغاز شد، زیرا اهل سنت درک کرده بودند که کسانی خواهند آمد و احادیثی را به دروغ به رسول‌‌خدا ص نسبت می‌‌دهند، و کسانی خواهند آمد که حدیث روایت می‌‌کنند، گرچه به سبب خطا یا وهم دروغ نگویند. به همین دلیل لازم بود که به راویان حدیث و معرفی آنان عنایت و توجه شود تا سنت پیامبر ص حمایت شود.

نیز اهل سنت منتظر این نبودند که فرد معصومی بیاید و دین را برایشان تبلیغ نماید یا بر اساس الهام یا کتابی معروف- چنانچه شیعه اعتقاد دارند- برایشان فتوا دهد و روایاتی را که در آن‌ها شک دارند بر آن فرد معصوم عرضه دارند تا او درجه حدیث را از حیث صحت یا ضعف برایشان بیان کرده و حال راویانی را که احادیث را برایشان روایت می‌کنند، از حیث ثقه یا ضعیف بودن، برایشان بیان دارد.

* به همین دلیل به اعتراف منصفین شیعه، اهل سنت بسیار زود آستین همت را بالا زدند و همانگونه که شیخ نورالدین موسوی عاملی در این مورد می‌‌گوید: «کتب اهل سنت بر این دلالت دارد که آنان در ابتدای عصر تابعین، احادیث خود را برگزیدند و بر آن‌ها اعتماد کردند و آنچه را که در مورد صحتش شک و شبهه داشتند ساقط کردند و به عنوان نمونه، مالک احادیث بسیار زیادی را ساقط کرده است و مقداری را ثابت کرده است که پوشیده نیست- و در کتاب الموطأ آورده است- و کتاب‌های صحاح سته مشهور هستند»[٤١٧].

اما شیعیان اصلاً به این روش و متد علمی نیاز ندارند، زیرا آنان بر این باور هستند که فرد معصومی وجود دارد که تا أبد در مسیر دینیشان با آنان همراه خواهد بود و دیگر نیازی به وضع ضوابطی برای شناخت صواب از خطا نیست و امامشان که راهنما و رهبر مسیرشان است، توان بیان حقیقت را دارد و اگر در باب روایت چیزی بر آنان مخفی بماند در مورد آن‌ها از ائمه سوال می‌‌کنند.

این مقتضای مذهب شیعه است، و از کسی از ائمه آنان نقل نشده که برای آنان روشی را وضع کرده باشد تا اگر خواستند درجه روایت را دریابند به آن روش مراجعه کنند. نیز عاقلانه نیست که با وجود امام و در عصر او، کسی از اتباع مذهب اقدام به وضع ضوابطی برای قبول یا ردّ روایت کند، زیرا این کار وی موجب الغای نقش امام می‌‌شود، مگر اینکه بگویند: لازم است در کنار امام تعدادی از علما وجود داشته باشند و در آنِ واحد در مورد حلال و حرام از امام و در مورد صحت روایت از عالم طلب فتوا شود. اما در طول سه قرنی که آنان به زعم خود دارای امام بوده‌‌اند چنین چیزی روی نداده است.

عجیب این است که آنان تلاش دارند تا بیان کنند که اهتمام به روایت از جانب شیعه از وقتی بسیار زود آغاز شده است. اما این ادعای آنان سازگار نیست با ادعای اعتقاد آنان به اینکه خداوند برای امت امامانی را قرار داده که در تبلیغ دینی که خداوند نزد آنان به امانت نهاده است، نائب پیامبر ص هستند و همه امور دین را می‌دانند و هر امام جدیدی از علم امام قبل از خود مطلع است.

مجلسی می‌‌گوید: «باب أن عندهم جميع علوم الملائكة والأنبياء وأنهم أُعطوا ما أعطاه الله الأنبياء وأن كل إمام يعلم جميع علم الإمام الذي قبله».

«باب اینکه همه علوم فرشتگان و انبیاء نزد ائمه است و آنچه را که خداوند به انبیاء داده است، به ائمه نیز داده است و هر امامی همه علم امام قبل از خود را دارد».

چنان که در روایات کتاب الکافی آمده است، ائمه به غیب گذشته و حال و آینده علم دارند و هر کسی که چنین امامی داشته باشد، نیاز به تلاش بشری غیر معصوم برای شناخت صواب از خطا ندارد و امام معصوم توانائی شناخت خطا از صواب را دارد.

علمای شیعه ادعا دارند که شیعیان از ائمه سوال می‌کردند و احادیث را بر آنان عرضه می‌‌داشتند و احادیث در مجلس آنان قرائت می‌‌شد. به همین دلیل ادعا دارند که در زمان آنان کتاب‌هایی نوشته شد که روایات ائمه که اسم «اصول» را بر آن‌ها اطلاق می‌‌کنند، در آن‌ها گردآوری شد و علمای قدیمی شیعه کتاب‌های خود را از آن‌ها نقل کرده‌‌اند.

پس ادعای اینکه شیعه از وقتی بسیار زود به احادیث عنایت ورزیده‌‌اند، عقلاً قابل پذیرش نیست، مگر اینکه در توانائی ائمه آنان به وظائفشان شک ایجاد شود!! به همین دلیل نیز حسب منابع شیعه، نگارش تراجم راویان در قرن چهارم هجری، یعنی بعد از مرگ آخرین امامشان آغاز شد و نگارش مصطلح الحدیث در قرن هفتم آغاز شد. شکی نیست که این موضوع خللی در مذهب به حساب می‌‌آید که جمع آوری روایات و استدلال به آن‌ها در طول آن مدت بدون روشی مکتوب و حاکم بر روایات، بر آن مترتب شده است.

توثیق و تضعیفی که در برخی از کتاب‌های علمای قدیم شیعه یافت می‌‌شود، قبل از قرن هفتم ضابطه مدونی ندارد و معلوم نیست که منظور آنان از اصطلاح «ضعیف» یا «ثقه» چیست، زیرا این‌ها اصطلاحات مورد استفاده اهل سنت است، و شیعیان عمل به روش اهل سنت را قبول ندارند و روایاتشان آنان را از مشارکت با اهل سنت در اصطلاحات یا روش منع کرده‌‌اند، و بر این تاکید دارند که رشادت‌شان در مخالفت با اهل سنت است. این سخن به این معنی است که اگر یکی از علمای شیعه در مورد روایتی گفت: «ضعیفة» یا «صحیحة» این بدان معناست که ضعیف در نگاه آنان صحیح بوده و صحیح در نگاه آنان ضعیف است، زیرا این مفهوم مخالف اهل سنت است، زیرا این‌ها اصطلاحات اهل سنت است و جایز نیست که شیعیان این اصطلاحات را بکار ببرند و همان معنائی را از آن‌ها اراده نمایند که اهل سنت از آن‌ها اراده می‌‌کنند، زیرا از شیعیان خواسته شده که با اهل سنت مخالفت کنند. این مطلب به زودی خواهد آمد.

همچنین کسانی که روش تصحیح و تضعیف را ایجاد کرده‌‌اند، تقریباً به آن عمل نمی‌کنند، و فقط آن را به این خاطر بکار می‌‌برند تا عیب و خرده‌‌ای را که اهل سنت از آنان گرفته‌‌اند دفع نمایند، حتی سندهایی که در روایاتشان وجود دارد بیشتر آن‌ها در اصل مشکوک به نظر می‌‌آیند، اگرچه همه آن‌ها مشکوک نباشند، آنچنان که کلام خود علمای شیعه بر آن دلالت دارد.

در زیر به اختصار زمان ایجاد مصطلح تصحیح و تضعیف در میان شیعه و اسباب آن بیان خواهد شد.

[٤١٧]- حاشیة کتاب الفوائد المدنیة، أمین استرآبادی ص: ١٢٥.