نکته پایانی
در مطالب سابق نمونههایی اندک از تقیه را دیدیم که شیعیان اظهار میدارند ائمه آن را بکار گرفتهاند، زیرا این ائمه در خوف و هراس زندگی میکردند، بطوری که اگر یکی از آنان میخواست سخن بگوید قبل از آن چپ و راست خود را نگاه میکرد و حتی از ترس در داخل خانه خود و زمانی که غیر از خانوادهاش کسی نزد او نبود موافق با اهل سنت اذان میگفت و حتی گاهی تقریباً برخی از آنان از شدت ترس مدعی جنون میشدند. این بدان معنی است که آنان نمیتوانند به مردم حدیث بگویند و دین را به آنان بیاموزند. این مطالب همه حسب روایات شیعی است.
بدین ترتیب، روشن میشود که این روایات که منسوب به اهل بیت شدهاند و منابع شیعه را پر کردهاند و حتی برخی از آنان بار یک شتر میشوند، از حیث صدور آنها از جانب ائمه مشکوک هستند زیرا حسب روایات، ائمه در زمان تقیه شدیدی بسر بردهاند و به این خاطر نمیتوانستهاند به مردم حدیث بگویند.
پس آیا وقت آن نرسیده که عقلای شیعه در این بنای عقیدتی مبتنی بر این روایات مشتبه تجدید نظر نمایند و این روایات را که امت را دچار تفرقه کرده است و به دو دسته معارض هم تقسیم نموده است مورد بررسی قرار دهند؟