مطلب دوم: نگاهی به موضوع، اهل بیت اصحاب خود را متهم به تحریف در روایتها و کتب میکنند
در مبحث قبلی بیان شد که ائمه برخی از اصحاب خود را با نام ذکر کردهاند و لعنت و تکذیب نمودهاند.
این رنگ و نوع جدیدی از اتهامات وارد شده از سوی ائمه به اتباع خود است، زیرا ائمه آنان را متهم کردهاند که احادیثی جعلی را در احادیث ائمه و کتب اصحاب ائمه داخل میکنند، از جمله جعفر صادق بیان کرده که مغیره عمداً احادیثی را به دروغ به باقر نسبت میداد و گروهی از اصحاب مغیره بودند که با اصحاب باقر اختلاط مییافتند و کتب اصحاب باقر را میگرفتند و به مغیره میدادند و مغیره کفر و زندقه را داخل آن مینمود- یعنی احادیث دال بر کفر و زندقه- به جعفر منسوب میساخت و سپس آن را به اصحاب جعفر برمیگرداند و اصحاب جعفر آن را میگرفتند و در میان شیعیان منتشر میکردند و شیعیان آنها را قبول میکردند.
پس این کار منظم و سازمانیافته است، و این شهادتی از جانب یکی از ائمه تشیع است مبنی بر اینکه شیعیان در زمان امام باقر دچار شکاف شده و کتابهای آنان دچار تحریف گشته است.
بنابراین، بر اساس شهادت خود باقر، اصل در کتابهای همه اصحاب باقر این است که دچار تحریف شدهاند، و دلیلی از جانب باقر و ائمه بعد از او نیامده که آن روایات را که دچار تحریف شدهاند مشخص سازد. این امر همه روایات را در مظان اتهام قرار میدهد، تا اینکه روایاتی دیگر از ائمهای که قائل به ایجاد تحریف در روایات شدهاند یا از ائمه بعد از آنان، بیاید و روایاتی را که دچار تحریف شدهاند از دیگر روایات مشخص گرداند.
حال برای این مورد مثالی فقهی ذکر میکنیم: اگر جماعتی از زنان باشند که یکی از آنان خواهر شخصی باشد و این شخص بخواهد با یکی از این زنان ازدواج نماید و خواهر وی برای آن شخص معلوم نباشد، در این صورت ازدواج با همه آن زنان برای این شخص حرام است تا اینکه روشن شود که کدام یک خواهر وی میباشد. همچنین اگر یک آب پاک وجود داشته باشد که با چند آب نجس مخلوط شده باشد، بر فرد واجب است که از همه این آبها اجتناب نماید تا اینکه آب پاک و نجس از هم معلوم شوند.
ابواسحاق شیرازی از علمای اهل سنت میگوید: «خواهر اگر با یک زن اجنبی اختلاط یافت، و آب اگر با ادرار مشتبه شد، اجتناب از همه واجب است»[٢٩٨].
عز بن عبدالسلام از دیگر علمای اهل سنت میگوید: «برای قاعده احتیاط جهت دفع مفسده حرام، مثالهائی وجود دارد، از جمله: اگر ظرفی طاهر با ظرفهائی نجس یا لباسی طاهر با لباسی نجس اختلاط یافتند و شناخت لباس طاهر ممکن نبود یا دشوار بود، اجتناب از همه جهت دفع مفسده مورد نجس واجب است»[٢٩٩].
بنابراین در صورت وجود اشتباه در امور احکام، واجب است که از همه اجتناب شود. پس اگر در امور تشریع باشد به طریق اولی اجتناب واجب میشود.
شهادت امام در اینجا مؤید این امر است که در روایات نقل شده از باقر، تحریفی سازمانیافته روی داده است. این امر موجب میشود که در بررسی این روایات، وجود تحریف به عنوان یک اصل قرار داده شود و جز با وجود یک دلیل نمیتوان اصل را کنار گذاشت و دلیلی هم وارد نشده که روایات دچار تحریف شده از دیگر موارد متمایز شود. به همین دلیل و بر اساس این قاعده، تصدیق چیزی از این روایات جایز نیست.
امام صادق میزان و معیار خوبی را برای این کار گذاشته است که به حق بهترین معیار است. وی میگوید: «روایاتی را که از ما نقل شده و مخالف کلام خدا و سنت پیامبرمان محمد ص است، به عنوان سخن و حدیث ما نپذیرید». وی نگفته است: و سنت یکی از ائمه، بلکه گفته است: قرآن و سنت صحیح نبوی.
نکته دیگر اینکه تحریف تنها محدود به باقر نیست، بلکه به خود صادق نیز سرایت یافته است. شخص دیگری به نام «ابوالخطاب» وجود دارد که همراه با اصحاب خود همین روش را به اعتراف خود رضا تا زمان ابوالحسن رضا انجام میدهند، و نه رضا و نه ائمه بعد از او بعد از مشاهده وجود روایات تحریف شده، این روایات تقلبی و تحریف شده را مشخص نکردهاند. این موضوع سبب میشود که همه روایات وارد شده از صادق و فرزندش موسی و فرزندش علی بن موسی الرضا در مظان اتهام باشند، زیرا این ائمه، روایات تحریف شده را از دیگر روایات مشخص نکردهاند.
سپس علی بن موسی الرضا / همان معیار پدرش را ذکر میکند و میگوید: «سخنان و احادیث خلاف قرآن را به عنوان کلام و حدیث ما نپذیرید».
آری، این قرآن است که مقیاس و معیار بیان صحت روایات میباشد و روایات معیار داوری در مورد قرآن نیستند، اما شیعه روایات را در مورد قرآن حکَم و داور ساختهاند و تقریباً آیهای را نمیتوان یافت مگر اینکه شیعیان برای آن روایاتی جعل کردهاند که معنای آیه را به معنائی برده که خود میخواهند و با روایات در مورد قرآن دست به داوری زدهاند و ارشاد ائمه خود را تغییر دادهاند و در نتیجه غلو و گمراهی در عقائد آنان داخل شده است، زیرا بیشتر این روایات به شهادت ائمه خودشان، تحریف شده و جعلی هستند.
تحریف این افراد متقلب در روایات شیعه، چنان که علمای شیعه تأکید میکنند در نزد متأخران شیعه و به سبب قبول آن روایات تبدیل به یک دین و باور شده است.
یکی از بزرگان علمای شیعه در عصر خود، یعنی ابن بابویه، که آنان وی را «صدوق» مینامند، و صاحب یکی از منابع چهارگانه و معتبر در نزد شیعیان است بیان کرده که مفوضه در اذان که یکی از شعائر دینی است چیزهائی را اضافه کردهاند، و این اضافات برغم هشدار این دانشمند شیعی تا به امروز مورد عمل قرار میگیرد. ابن بابویه میگوید: «مفوضه که خداوند لعنتشان کند اخباری را وضع کردهاند و چیزهائی را به اذان اضافه کردهاند که عبارتند از: دو بار «محمد و آل محمد خیر البریة». در برخی از روایات بعد از «أشهد أن محمداً رسول الله» دو بار «أشهد أن علیاً ولي الله» را اضافه کردهاند. برخی دیگر از آنان به جای این جمله، دو بار «أشهد أن علیاً أمیرالمؤمنین حقاً» را اضافه کردهاند».
اما با وجود اعتراف صدوق به اینکه این اضافات را مفوضه ایجاد کردهاند امروزه گلدستهها و حسینیههای شیعه در اذان این اضافات را میخوانند و موضوعی که حتی یک حدیث واحد از ائمه شیعه چه صحیح و چه ضعیف در بارهاش وجود ندارد، پس این از کجا آمده است؟!
مفوضه چنان که کتب شیعه اظهار میدارند غالیان شیعه هستند که اظهار میدارند: خداوند محمد را خلق کرد و سپس خلق و تدبیر جهان را به او تفویض نمود و سپس محمد تدبیر عالم را به علی تفویض کرد و علی مدبر و تدبیرگر دوم است[٣٠٠].
این افراد همان کسانی هستند که این شهادت را در اذان اضافه کردهاند و شیعه آن را پذیرفته و به آن عمل کردهاند و تنها یک دلیل صحیح یا ضعیف از ائمه بر صحت آن وجود ندارد. پس این تشریع از کجا آمده است؟!
اعتراف ابن بابویه به حدوث و ایجاد تحریف در مذهب، ادامه اعتراف امام وی به این موضوع است. همچنین وی آخرین کسی نیست که این تحریف را اعلان کرده است، بلکه محققان متأخر نیز آن را بیان کردهاند، از جمله سید محمد صدر اعتراف نموده که سبب این تناقض در روایات شیعه، وجود تحریف در روایات منقول از آنان است، و این تحریف در عصر آنان روی داده است، و ائمه این تحریف را مشخص نکردهاند و همین عامل موجب این میشود که احتمال وجود تحریف در همه روایات موجود باشد. این موضوع در سخن سابق وی روشن است که در آن از جمله آمده بود: «از جمله اسباب ایجاد اختلاف و تعارض در میان احادیث، تحریفاتی است که برخی از افراد مغرض و دشمن اهل بیت انجام دادهاند و تاریخ و کتب تراجم و سیَر برای ما بیان کردهاند. بسیاری از این تحریفات در عصر ائمه روی داده است و از جمله احادیثی که روایت شده است اصحاب این احادیث اعلام کردهاند که دست یک حرکت تحریفگر و مزور در احادیثی که روایت میکنند در کار است و این عملیات بیدارگر در مورد وجود حرکت تحریف، مورد تأکید ائمه میباشد».
عصر ائمه پایان پذیرفت، اما آنان روایات تحریف شده را بیان نکردند. پس در این صورت چگونه پیروان بتوانند روایات تحریف شده را از دیگر روایات تشخیص بدهند؟!
یکی دیگر از علمای معاصر شیعه، یعنی هاشم معروف بر این حقیقت تأکید کرده است و بیان نموده که جماعتی بودهاند که تظاهر به تولای اهل بیت میکردهاند و احادیث زیادی را در کتب آنان داخل کردهاند. وی میگوید: «از خطرناکترین چیزهایی که در تشیع داخل شد، گروهی بودند که تظاهر به تولای اهل بیت میکردند و مدتی طولانی میان راویان و اصحاب ائمه نفوذ کردند و در طول این مدت توانستند به امام باقر و امام صادق نزدیک شوند و همه راویان به آنان اطمینان یافتند و این جماعت مجموعه زیادی از احادیث را جعل کردند و چنان که برخی از روایات اشاره دارند، آنها را در میان احادیث ائمه و در اصول کتب حدیث داخل کردند».
وی مثالی را هم برای این تحریف بیان کرده است، زیرا از یکی از شاگردان جابر جعفی، یعنی عمر بن شمر نقل کرده که وی احادیثی را جعل میکرد و داخل کتاب جابر جعفی میکرد و به او منتسب میکرد.
این بیانگر مصداق کلام ابن أبی الحدید است، زیرا وی میگوید: «بدانید که اصل کذب در احادیث وارده در مورد فضائل، از جهت شیعیان بوده است».
این شهادتهای ائمه و علمای محقق شیعه، بر این نکته تأکید دارند که در روایتها و کتب تحریف شده و احادیث مجعولی داخل شدهاند. اما این روایتهای تحریف شده کدامند؟! به درستی که اعتراف به وجود تحریف، موجب این میشود که همه روایات در مظان اتهام باشند، زیرا افراد معصوم از نگاه شیعه، وجود تحریف را بیان داشته و پیروان معصوم آن را مورد تأکید قرار دادهاند، و دلیلی وارد نشده که چیزی از این روایات را از دائره تحریف خارج نماید.
کلمه «دس» به معنای داخل کردن یک چیز در چیز دیگر، به صورت پنهانی است و امر پنهانی را فقط به وسیله چیزی بزرگتر از بحث و تحقیق عادی میتوان شناخت.
بنابراین، اصل در روایات شیعه، وجود تحریف در آنها است. بنابراین هیچ روایتی را نمیتوان پذیرفت مگر اینکه معصوم شهادت بدهد که این روایت تحریف شده نیست و چنین شهادتی هم وجود ندارد.
در پایان سخن دانشمند شیعی، دکتر موسی موسوی را در مورد وجود تحریف در روایات شیعه و هدف از آن را میآوریم. وی میگوید: «اگر روایاتی را که در فاصله بین قرن چهارم و پنجم هجری راویان شیعه در کتب خود نوشته اند، منصفانه مورد بررسی قرار دهیم، به این نتیجه اسفبار خواهیم رسید که، کوششی را که بعضی از راویان شیعه جهت اسائه به اسلام نموده اند، همانا در سنگینی از وزن آسمانها و زمینها برتری میگیرد، و اینطور بنظر میاید که هدف آنان از نقل اینگونه روایات، جای دادن عقیده شیعه در قلبها نبوده است، بلکه آنان اسائه به اسلام و همه وابستگیهایش را هدف قرار داده بوده اند»[٣٠١].
پس آیا با وجود همه این موارد، میتوان روایات کتب شیعه را قبول کرد در حالی که ائمه روایات تحریف شده را مشخص نکردهاند؟!
این سوالی است که باید عقلای شیعه جواب آن را بدهند.
[٢٩٨]- اللمع فی أصول الفقه ص:٧٦.
[٢٩٩]- قواعد الأحکام فی مصالح الأنام ١/٤٧٩.
[٣٠٠]- در مورد مفوضه نک: مقالات الإسلامیین، أشعری ١/٨٨، الفرق بین الفرق، بغدادی ص:٢٥١، تصحیح الاعتقاد، مفید ص:٦٤- ٦٥، بحار الأنوار، مجلسی ٢٥/٣٤٥.
[٣٠١]- الشیعة والتصحیح ص:١٢.