٢- حسن بن علی بن أبیطالب رضی الله عنهما
حسن س در طول حیات پدرش همراهش بود و آنچه را که پدر از پیروان خود میدید، مشاهده میکرد بطوری که در درونش چنین تصور و بینشی ایجاد شده بود که این افراد اشرار و فتنهجو هستند و برگزیدگان و اهل دین نیستند و با بصیرت نافذ خود دریافت که آنان با نام شیعه اهل بیت خواهان استمرار و باقی ماندن فتنه هستند و گفت: «آنان اظهار میدارند که شیعه من هستند، اما دنبال قتل من بودند و اموالم را گرفتند».
بنابراین، این اشرار از اصحاب دین نیستند و گرد آمدن آنان در گرد اهل بیت برای تجارت کردن با آن است و دوستدار اهل بیت و یاریگرشان نیستند و گرنه جرأت انجام چنین کارهایی را نداشتند.
وی سپس در مورد اهل کوفه گفت: «آنان به چیزی وفا ندارند و عهد و پیمانی را نمیشناسند».
وقتی که حسن با معاویه بیعت کرد حسن را گرفتند و لباسهایش را بیرون آوردند و حسن ردائی بر تن نداشت، اما کسی از پیروانش نرفت تا لباسی بر او بپوشاند. پس کجایند کسانی که ادعای اخلاص برای او را دارند؟! نیز حسن از ترس اذیت پیروان خود در خانهاش مخفی شده بود.
این موارد تنها گوشهای از آزاری است که حسن از آنان دید. در نتیجه حسن به خاطر رفتار بد مردم عراق با او، عراق را ترک کرد و به مدینه رفت. پس آیا این افراد اصحاب اهل بیت و انصار آنان هستند؟!
آیا دلیلی دیگر بر این نیست که اصحاب علی س، اصحاب توطئه و دسیسه و فتنه هستند و نه اصحاب دین و عقیده؟!
پس آیا با وجود این موارد این افراد اهلیت این را دارند که احکام دین از آنان گرفته شده و یا روایاتشان مورد قبول باشد؟!