مطلب دوم: نگاهی به موضوع مجهول بودن راویان دین شیعه
بعد از بیان مختصری در مورد کلام ائمه اثنی عشریه، در اینجا نگاهی به این موضوع خواهیم داشت:
١- اعتراف برخی از علمای شیعه به مجهول بودن راویان عقائد و تاریخ و فقه شیعی، از قویترین ادله بر محفوظ نبودن این مذهب به حساب میآید، زیرا اختلافی که میان شیعه و سنی وجود دارد در بحث اعتقادات و تاریخ است، زیرا آنان اظهار داشتهاند که ائمه آنان عقائدی مخالف با اعتقاد اهل سنت دارند.
آنان اظهار داشتهاند که در نسل صحابه و افراد بعد از آنان حوادثی روی داده که با تاریخ اسلامی عام و نصوص ثابت سنت مخالفت دارد.
پس وقتی که راویان آن اعتقادات و راویان آن وقائع تاریخی که تاریخ امت را مشوه ساخته است، مجهول میباشند، پس چگونه جایز است که در شناخت عقیده یا تاریخ بر آنان اعتماد شود؟!
٢- قبلاً قاعده سید محمد صدر را بیان کردیم که وی گفته بود کتب رجال، راویان عقائد و تاریخ را مهمل گذاشتهاند، یعنی افرادی مجهول میباشند و میگوید: «اما این کتابها ذکر رجال روایات وارده در دیگر موضوعات معارف اسلامی چون عقائد و تاریخ و ملاحم را که بیشتر از راویان کتب فقهی هستند، مهمل گذاشتهاند. اما اگر از روی خوش شانسی فردی را بیابیم که احادیث وارده در مورد تاریخ و فقه را روایت کرده است میبینیم که در کتبشان در مورد این افراد صحبت شده است، اما اگر وی در مورد فقه چیزی روایت نکرده باشد، مجهول باقی خواهد ماند».
جهت بیان مصداق این شهادت صدر بر راویان اثنی عشری، روایاتی را که امام یازدهم شیعیان را ثابت میکند و کلینی آنها را در کتاب الکافی روایت کرده است، مورد بررسی قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که همه آن روایات به علت وجود حداقل یک راوی مجهول در هر روایت، صحیح نمیباشند. این روشنترین دلیل بر صحت کلام صدر و این نکته میباشد که «راویان عقائد، افرادی مجهول هستند»، یعنی نزد علمای شیعه معروف نیستند!!
بنابراین، سوال این است که این افراد مجهول که این روایات را ساختهاند، چه کسانی میباشند؟! جواب این است: آنان مردانی جاعل هستند، چه امام شیعی زیدی بیان داشته که یکی از علمای اثنی عشری نزد وی اعتراف کرده که جعل روایت میکند و سندهائی را برای آنها درست میکند.
این فرد زیدی ابوطالب یحیی بن حسین بن هارون حسنی است که بعداً این سخن وی بیان خواهد شد که در آن شهادت میدهد که یکی از علمای شیعه اثنی عشری برای وی اعتراف کرده که جعل روایت میکند و احادیثی را برای آنها میسازد. وی میگوید: «بسیاری از سندهای اثنی عشری مبتنی بر نامهای مردانی است که فاقد مسمی هستند... و من تعدادی از افرادی را که روایات زیادی دارند میشناسم که جعل سند برای اخبار منقطع را حلال میدانستند اگر روایت منقطع میشد»[٣٥٠].
به همین دلیل، این نامهای وارده در آن سندها، نامهایی موهوم و فاقد حقیقت هستند. به همین دلیل وقتی علمای رجال شیعه برای آنان شرح حال مینویسند، فقط نامهای آنان را ذکر میکنند و این ذکر نام بنابر این است که صرفاً نامهائی موجود در روایات است، نه اینکه آنان اشخاصی معروف به علم و طلب آن باشند.
جای شگفتی است، زیرا برخی از علمای متأخر رجال سراغ این راویان رفتهاند و آنان را مدح کردهاند و این مدح را منتسب به مصنفان قدیمی رجال کردهاند و در توجیه این کار خود میگویند که آن مصنفان قدیمی، فقط به این خاطر مدح و ذمی را متوجه آنان نکردهاند که نزد آنان معروف بودهاند. اما این روشی است که با امانتداری علمی مخالفت دارد.
قبلاً ذکر شد که حسن بن داود از علمای قرن هفتم این کار را کرده است، زیرا تعدادی راوی مجهول الهویه در نزد علمای سابق بر خود را ذکر کرده که آن علمای سابق مدح و ذمی را متوجه آنان نکردهاند، اما حسن بن داود آنان را مدح کرده و این مدح را به علمای سابق بر خود منتسب ساخته است. به درستی که این کار وی ایجاد تغییر در تاریخ است و در شأن کسی که خدا را در نظر داشته باشد، نیست. اما تمایل زیاد به تأیید مذهب، انسان را کور و کر میکند.
٣- حال بنگرید به روش خوئی که بزرگترین محدث شیعه در عصر حاضر به شمار میآید. وی میگوید: «مجهول اما به مانند صحیح است».
به درستی که روش بسیار شگفتی است!!
راوی معروف نیست، اما حدیث او به مانند حدیث صحیحی است که یک راوی معروف به عدالت و ضبط آن را روایت میکند. روشی که حکمش بر آن مترتب نشود چه ارزشی دارد؟!
راوی مجهول است، و شخصیت فرد مجهول پنهان است، و این پنهان بودن شخصیت وی، در حقیقت او ایجاد شک میکند و آنچه که این نوع مردم روایت میکنند نه تنها صحیح نیست، بلکه به مانند صحیح هم نیست، و إلا معیارها دچار اختلاط میشوند. شکر خدا اهل سنت این روش را نمیپذیرند و روایت افراد مجهول را قبول نمیکنند. این کار آنان جهت تعظم دین خدا است، و اطمینان به این امر که هرچه از امور دینی که امت بدان نیازمند هستند به صورت صحیح از افراد ثقه و مورد اطمینان نقل شده است. پس آیا میتوان امیدوار بود که شیعه به این سطح که دین را حفظ و امت را متحد سازد ترقی یابد؟!
٤- حال نوبت میرسد به راویانی که از نظر دینی مورد طعن هستند. شریف مرتضی تأکید نموده که هیچ روایتی از روایات فقه شیعه، خالی از افراد واقفی یا غالی یا قمی قائل به تشبیه و جبر نیست. سپس مخالفان خود را به مبارزه میخواند و میگوید: اگر نمیپذیرند بیایید بررسی کنیم و واقعیت، یعنی روایاتی که دین شیعه را نقل میکنند بهترین مدرک هستند.
شکی نیست که این سخن وی بر این دلالت دارد که مرتضی دست به استقرای روایات زده و همه را بررسی نموده است، و گرنه او که از علمای مورد قبول شیعه است چنین چیزی را نمیگفت.
بنابراین به نظر صدر، راویان عقیده و تاریخ افرادی مجهول هستند و به نظر مرتضی، راویان فقه، مجروح هستند.
پس با این وجود چه اعتمادی میتوان به روایات اثنیعشریه داشت حال آنکه همه راویان آنان یا مجهول هستند یا اینکه از حیث عقیده مجروح میباشند؟!
[٣٥٠]- الحور العین، حمیری ص:١٥٣.