چهارم: نمونههائی از تقیه عملی در روایات شیعه:
روایات شیعه تنها تقیه را به صورت نظری بیان نکردهاند، بلکه مواردی عملی از تقیه را ذکر کرده و به رسول خدا ص و ائمه خود منتسب ساختهاند. حال در اینجا نمونههائی از آنها بیان میشود:
١- تقیههای منسوب به پیامبر ص
* از ابوعبدالله جعفر صادق روایت کردهاند که گفت: وقتی که عبدالله بن أبی بن سلول وفات یافت رسول خدا ص بر جنازه او حاضر شد. عمر به رسول خدا ص گفت: ای رسول خدا! مگر خداوند أ شما را از ایستادن بر قبر او نهی نکرده است؟ پس رسول خدا ص سکوت اختیار کرد. سپس عمر گفت: ای رسول خدا! مگر خداوند أ شما را از ایستادن بر قبر او نهی نکرده است؟ پیامبر ص به او فرمود: وای بر تو، تو چه میدانی که من چه گفتم؟ من گفتم: خداوند درون او و قبر او را پر از آتش کن و به جهنم ملحق گردان. ابوعبدالله میگوید: پس از رسول خدا کاری صادر شد که از آن کراهت داشت[٤٠].
* محمد جمیل حمود از علمای معاصر شیعه در پاسخ به اشکالی که مخالفان شیعه بر شیعه گرفتهاند، و میگویند: «چگونه مخالفان را کافر میدانید حال آنکه رسول خدا ص از باقی مانده آب مخالفان اجتناب نمیکرد و از جاهائی آب نوشیده بود که عائشه که در دشمنی با امیر مؤمنان معروف است، از آن آب نوشیده بود؟!» میگوید: این کار رسول خدا که از باقی مانده آب عائشه نوشیده بود و کارهائی دیگر از این دسته، از روی تقیه و مصلحت روی داده است[٤١].
٢- بکار بردن تقیه توسط ائمه شیعه
* از ابوعبدالله روایت کردهاند که گفته است: مردی از منافقان درگذشت. حسین بن علی - صلوات الله علیهما- اقدام به تشییع جنازه او کرد. یکی از موالی حسین ÷ به او رسید و حسین به او گفت: ای فلانی، کجا میروی؟ مولای حسین به او گفت: دارم از اینکه بر جنازه این منافق نماز بخوانم فرار میکنم. حسین به او گفت: سمت چپ من بایست و هر چه را که در نماز از من شنیدی تو هم بگو. وقتی که ولی آن منافق برای ادای نماز بر جنازه آن مرد تکبیر گفت، حسین گفت: الله اکبر، پروردگارا، فلانی- یعنی شخص متوفا- بنده خود را هزار لعنت همسان بفرست، پروردگارا، این بندهات را در میان بندگان و سرزمینهایت مجازات کن و او را به آتش جهنمت بفرست و شدیدترین نوع عذابت را به او بچشان، زیرا او دشمنان تو را دوست داشت و با دوستانت دشمن بود و نسبت به اهل بیت پیامبرت بغض و کینه داشت[٤٢].
* در ماجرائی بیان شده که در مجلس جعفر صادق /، ابوحنیفه / خواب شخصی را تعبیر کرد- این داستان به صورت کامل در بحث تناقض فتاوی خواهد آمد- و بعد از این تعبیر ابوحنیفه، جعفر صادق گفت: «أصبت والله يا أبا حنيفة!!» «ای ابوحنیفه، به خدا درست گفتی- یعنی در ظاهر بر درست بودن دلالت دارد اما در واقع او لفظ خطا را بعد از واژه (أصبت) مد نظر داشته است و در واقع گفته است: أصبت الخطأ-». بعد از اینکه ابوحنیفه / از مجلس خارج شد، جعفر گفت: تعبیر خواب چنان که او گفت، نیست. یکی از کسانی که در مجلس بود از قول جعفر صادق که قسم هم خورده بود در تعجب شد و به جعفر گفت: شما گفتید: «ای ابوحنیفه، به خدا آن را درست تعبیر کردی» حال آنکه او بر خطا بوده است؟!. جعفر گفت: آری، من قسم خوردم که او به راه خطا رفته است[٤٣].
* از سعید أعرج روایت است که گفت: نزد ابوعبدالله ÷ بودیم که دو مرد اجازه ورود گرفتند و ابوعبدالله به آنان اجازه داد. یکی از آنان گفت: آیا در میان شما امامی هست که اطاعت از او واجب باشد؟ ابوعبدالله ÷ گفت: من چنین کسی را در اینجا نمیشناسم. آن مرد گفت: در کوفه مردمی هستند که اظهار میدارند در میان شما امامی هست که اطاعت از او واجب میباشد و آن مردم دروغ نمیگویند، زیرا مردمانی متقی و پرهیزگار و مجتهد و صاحب نظر و تمییز هستند، از جمله: عبدالله بن یعفور و فلان و فلان. پس ابوعبدالله ÷ گفت: من آنان را به این کار- یعنی بیان این سخن- امر نکرده بودم و به آنان نگفته بودم که چنین چیزی را بگویند. سپس گفت: گناه من چیست؟! و چهرهاش بسیار سرخ شد و بسیار خشمگین شد. راوی میگوید: وقتی که آن دو، خشم را در چهره او دیدند برخاستند و رفتند. ابوعبدالله گفت: آیا این دو مرد را میشناسید؟ گفتیم: آری، آن دو از زیدیه هستند[٤٤].
* از خلاد بن عماره از امام جعفر صادق ÷ روایت کردهاند که گفت: در یوم شک یکی از ماههای رمضان نزد ابوالعباس میرفتم و من میدانستم که آن روز جزء ماه رمضان است، و جعفر صادق داشت غذا میخورد. پس گفت: ای ابوعبدالله! امروز جزء روزهای روزه تو نیست. گفتم: چرا ای امیر مؤمنان؟ من فقط با روزه شما روزه میگیرم و فقط با افطار شما افطار میکنم- یعنی معیار من برای شروع و پایان رمضان، شما هستید- جعفر صادق گفت: نزدیک بیا. من هم نزدیک رفتم و غذا خوردم، حال آنکه به خدا قسم میدانستم که آن روز جزء ماه رمضان است[٤٥].
* حسن بن موسی نوبختی بیان داشته که امام ابوالحسن رضا میگفت: اگر میدانستم که مردم از من چه میخواهند نفس خود را با چیزهائی از قبیل کبوتر بازی و خروس بازی که سبب استحکام دین من نمیشوند، هلاک میکردم. نوبختی بعد از ذکر این روایت میگوید: اینها همه به خاطر شدت استتار خود از دشمنان و به خاطر وجوب فرض بکارگیری تقیه بود[٤٦].
اینها نمونههائی از تقیههای منسوب به ائمه شیعه در کتب شیعه است، لکن قصد ما برشماری همه موارد روایت شده از آنان در این باب نیست.
[٤٠]- الکافی ٣/١٨٨.
[٤١]- الفوائد البهیة فی شرح عقائد الإمامیة ٢/ ٣٥.
[٤٢]- الکافی ٣/١٨٩، منتهى المطلب ١/٤٥٤، جواهر الکلام ١٢/٤٨- ٤٩، الوسائل ٣/٧١- ٧٢، البحار ٤٤/٢٠٢- ٢٠٣، العوالم ص:٧١، جامع أحادیث الشیعة ٣/٣٢٦، مصباح الفقیه ٢/٥٠٢.
[٤٣]- الکافی ٨/٢٩٢.
[٤٤]- اختیار معرفة الرجال ٢/٧٢٧، معجم رجال الحدیث ٩/١١٠- ١١١.
[٤٥]- الوسائل ١٠/١٣٢- ١٣٣، تهذیب الأحکام ٤/٣١٧، جامع أحادیث الشیعة ٩/١٥٤.
[٤٦]- فرق الشیعة : ص:١٠٨.