١- عذر خواهی امام از بیان فتوا در مورد یک مسأله و سپس ارائه فتوا در مورد آن:
یکی از پیروان امام نزد امام میآید تا در مورد دین خود از او سوال نماید و امام در اعتقاد آنان نائب پیامبر ص است، و آنچه را که پیامبر ص میداند او هم میداند و این امام علم دین را به صورت کامل و به صورت مکتوب به ارث برده است، یا اینکه به وی الهام میشود، اما وقتی که از وی سوال میشود جوابی برای آن ندارد و شخصی که سوال کرده بود اندوهگین شده و از امام واجب الاطاعهای که جواب سوال را نمیداند در شگفت میشود. آن مرد با اندوه و ناراحتی بر میگردد، اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود، بلکه همینکه آن مرد میرود بلافاصله هاتفی ملائکهای- یعنی وحی الهی- جواب سوال را به جعفر بن محمد صادق تلقین میکند و جعفر به آن هاتف غیبی گوش میدهد، و این گوش دادن دلیل این است که آنجا صدایی وجود دارد که با امام صحبت میکند و سپس امام سوال کننده را فرا میخواند و جواب را به او میدهد!!
این داستانی تمثیلی است، و جاعل آن خواسته این مسأله را عنوان نماید و بر این امر تأکید بگذارد که ائمه علم خود را به وسیله وحی از خداوند أ دریافت میکنند و فراموش کرده که دعوای دیگری وجود دارد که بیانگر این نکته است که ائمه علم را به صورت مکتوب به ارث بردهاند.
این روایت که ذکر شد بیانگر این ادعا است که امام در مورد آنچه از وی سوال میشود علم ندارد، اما چون امام تصمیم میگیرد که جواب دهد، ناچار اقدام به توجیه عذرخواهی اولیه خود میشود و بیان میکند که جواب سوال به صورت سریع و به وسیله یک فرشته به دست او رسیده است و به آن هاتف گوش داده و جواب را از او میگیرد و به سوال کننده میدهد.
اما چه شده که امام برای یافتن جواب آن سوال به کتاب موروثی خود که جواب همه مسائل و حتی ارش جنایات در آن آمده است، رجوع نمیکند؟!
کلینی از ابوبصیر روایت کرده که گفت: نزد ابوعبدالله رفتم و به او گفتم: فدایتان شوم من در مورد مسألهای سوال دارم، اما اینجا کسی حضور دارد که سخن مرا میشنود. راوی میگوید: ابوعبدالله میان خود و آن فرد پردهای برافراشت و در آن نگاه کرد و سپس گفت: ای ابومحمد، سوالت را بگو. گفتم: فدایتان شوم، شیعیان شما میگویند: رسولخدا ص دروازهای را به علی ÷ نشان داده که از آن دروازه برای وی هزار دَر باز میشود. امام گفت: ای ابومحمد، خداوند هزار دروازه به علی ÷ آموخته است که از هر کدام از آنها هزار دَر باز میشود. گفتم: به خدا قسم منظور از آن درها علم است. راوی میگوید: سپس مدتی به زمین نگریست و سپس گفت: آری این علم و دانش است. ولی این در مقام ایشان هیچ نیست!. راوی میگوید: سپس گفت: ای ابومحمد، جامعه نزد ما است. آنان چه میدانند که جامعه چیست؟ گفتم: فدایتان شوم، جامعه چیست؟ گفت: صفحهای است که طول آن هفتاد ذراع بر اساس ذراع رسولخدا ص است و رسول خدا آنرا بر علی خواندند و املاء میکردند و علی با دست راستشان آنرا مینوشت و همه امور حلال و حرام و دیگر چیزهای مورد نیاز مردم و حتی ارزش جراحتها در آن وجود دارد[٧٤].
بر اساس این روایت، یک میلیون دَر میشود، زیرا: ١٠٠٠ ضرب در هزار میشود: یک میلیون در!! پشت هر در چه مقدار مسائل علمی میتواند وجود داشته باشد؟ این امام به این یک میلیون در اکتفا نکرده و مدعی جامعه نیز شده است که در آن همهی چیزهای مورد نیاز نوشته شده است. حال سوال اینجاست که آیا این سوال که آن فرد پرسید در پشت یکی از این درها یا در جامعه وجود نداشت؟!
چه ادعاهای عجیب و غریبی که به ائمه منسوب شدهاند و آنان از آنها بری هستند. اما عجیبتر از این مورد، این است که کسانی از پیروان این مذهب آن را تصدیق میکنند.
[٧٤]- الکافی: ١/٢٣٩، ونک: بصائر الدرجات: ص:١٧٢، مستدرک الوسائل: ١٨/٣٨٨، ینابیع المعاجز: ص:١٢٩، البحار: ٢٦/٣٩، بیت الأحزان، قمی: ص:٣٢، کشف الحقائق ص:١٠١.