دوم- ادله تقیه از نگاه شیعیان دوازده امامی
الف- استدلال به قرآن کریم. در آیات قرآن به انجام تقیه رخصت داده شده است و آیات تقیه را واجب نمیدانند، زیرا دو آیه سابق بر این دلالت دارند که اگر فرد مسلمانی در معرض اذیت قرار گرفت برای وی مباح است که با موافقت ظاهری- و نه باطنی- متحمل آن اذیت نشود. بنابراین تقیه حالتی استثنائی است، یعنی آنچنان که مفسر سنی محمد رشید رضا میگوید: یک رخصت است. وی بعد از خلاصه کلام مفسران در مورد آیه میگوید: «همه اینها از باب رخصت و به خاطر ضرورتهائی عارضی است و از اصول دین که دائماً مورد تبعیت باشند، نیستند»[٦٧].
اما عقیده تقیه در نزد شیعه، «عقیدهای اساسی و اصلی» در مذهب است و ترک آن یا کناره گرفتن از آن جائز نیست، و هر کس قبل از خروج مهدی آن را ترک کند و از زیر آن شانه خالی نماید، از دین خارج شده است.
ب- ادله منسوب به ائمه آنان، تقیه را واجب نموده و آن را دینی قرار میدهد و بر مخالفت با آن وعده عذاب میدهد. این از عجیبترین تشریعها به شمار میآید، زیرا چگونه خداوند سبحان در حالات اضطراری برای انجام معصیت به فرد مسلمان رخصت میدهد و سپس ائمه میآیند و آن را دین قرار میدهند؟!
ج- اقوالی که از پنج نفر از علمای شیعه ذکر شد مؤید معنای روایات است و آن اینکه «تقیه» واجب بوده و ترک آن جائز نیست، و هر کس آن را ترک نماید از دین خارج میشود، و خمینی چنین حکم داده که ترک تقیه از چیزهائی است که باعث هلاک میشوند. پس چگونه مظفر ادعا میکند که تقیه یک حالت دائمی نیست و گاهی ترک شده و گاهی ترک آن واجب است؟!
[٦٧]- تفسیر المنار ٣/٢٨١.