گفتگوهای عقلانی با شیعیان اثنی عشری منابع شیعه در میزان نقد علمی

فهرست کتاب

٥- تفسیر

٥- تفسیر

تفسیر قرآن، بزرگترین علوم می‌باشد. تفسیر، علمی است که در ابتدای این کتاب بیان داشتیم که شیعیان اظهار می‌دارند وظیفه ائمه، بیان آن است. اما آنان همه از دنیا رفته‌‌اند و برای قرآن تفسیری باقی نگذاشته‌‌اند که آنان را از دیگران بی‌نیاز سازد، حال آنکه قبل از قرن چهارم این علم در میان اهل سنت به پختگی رسیده است.

تعدادی از مفسران اهل سنت، هم عصر ائمه شیعه بوده‌‌اند، و اولین کتاب‌های تفسیری اهل سنت در عصر آنان آشکار شد. پس اگر آنان امامانی منصوب خدا هستند چرا برای قرآن تفسیری ارائه نداده‌‌اند که پیروانشان را از تفسیر اهل سنت بی‌نیاز سازد؟!

ما یقین داریم که این نیکان اهل بیت امامانی منصوب خدا نیستند، بلکه این‌ها ادعاهائی است که به آنان منتسب شده است، و اگر امام می‌بودند شیعیان را از دیگران بی‌نیاز می‌‌ساختند.

اگر امروزه کسی در علوم شیعه و کتاب‌های آنان در کتابخانه‌ها بنگرد در می‌یابد که این علومی که آنان از اهل سنت گرفته‌‌اند و سپس اقدام به تغییر و تعمیق آن‌ها کرده‌‌اند، بیشترین قسمت از علوم شیعه اثنی عشری را تشکیل می‌دهند.

اگر این علوم برای شیعه ضروری هستند چرا ائمه آنان این علوم را بیان نکرده‌‌اند؟! اما اگر غیر ضروری هستند چرا آن‌ها را اخذ کرده‌‌اند و تلاش زیادی جهت متحول ساختن آن‌ها بکار بسته‌‌اند؟!

شیعیان به سبب این علومی که از اهل سنت اخذ کرده‌‌اند به دو دسته تقسیم شده‌‌اند:

گروهی این علوم را اخذ کرده و تحول و رشد داده‌‌اند و حتی تقریباً بر مصنفات روائی آنان طغیان کرده‌‌اند. این گروه را اصولیان می‌نامند و امروزه اکثریت را تشکیل می‌دهند و به برکت این علوم به زندگی رو کرده‌‌اند و با آن تعامل دارند و امروزه دارای دولتی هستند که اصولیانی که از علوم اهل سنت بهره برده‌‌اند بر آن حکومت می‌کنند.

اما گروه دوم این علوم را ردّ می‌کنند و با آن‌ها و حتی با فرقه‌‌ای که این علوم را گرفته است می‌جنگند و آنان را تکفیر می‌کنند. این عامل سبب ضعف این گروه و خاموش شدن و انزوای آن شد. این گروه را اخباریون می‌نامند.

این موضوع بر این دلالت دارد که کشتی تغییر یافته‌‌ی آنان، که اصولیها آن را تغییر دادند و آن را با علوم اهل سنت کمک کردند، اگر چنین کاری را با آن نمی‌کردند، وضعیتی به مانند اخباریون پیدا می‌کردند.

این دلیلی آشکار بر این است که قدرت و استمراری که نصیب کشتی اصولیان شد، به سبب کمک خواهی از کشتی اهل سنت می‌باشد. این موضوع قوی‌‌ترین دلیل بر این موضوع است که کشتی آنان، کشتی نجات نیست.