مطلب دوم: نگاهی به موضوع تأثیر تطبیق روش انتقادی بر مذهب اثنی عشری
اهتمام اهل سنت به حفظ سنت از زمانی بسیار زود آغاز شد، و آنان از قرن دوم هجری کتب تراجم راویان را نوشتند، و مصطلحاتی را که به وسیله آنها با احادیث نبوی تعامل میکنند، در همان ابتدای قرن اول و دوم هجری وضع نمودند.
روش انتقادی حدیث در قرن سوم و چهارم به پختگی رسید، و تأثیر آن در سنت و کتابهای نوشته شده در باب عقیده و فقه آشکار شد، و بیشتر مصنفان کتب سنت در کتابهای خود، درجات احادیث جمع آوری شده در مصنفات خود را ذکر کردهاند.
سپس مرحله سوم فرارسید و کتابهایی به احادیث صحیح و کتابهایی به احادیث ضعیف و کتابهایی به راویان ثقه و کتابهایی به راویان ضعیف اختصاص داده شد.
این وضعیت ادامه یافت تا اینکه این طریقه آشکار و پیموده شد و هر دانشمندی توانست به وسیله این روش معتبر، صحیح را از ضعیف بشناسد.
اما شیعیان، در زمانهای متأخر و بسیار دیر به این امر عنایت کردند و اگر بخواهیم روش اهل سنت را بر روایات شیعه پیاده سازیم، نتایجی به بار میآید که کاشف از ضعف مذهب میباشد، و تعدادی از علمای شیعه از جمله عاملی و بحرانی و مرتضی عاملی و عدهای دیگر به این امر اعتراف کردهاند.
* عاملی بیان داشته که پیاده سازی این روش منجر به امور زیر میشود:
١- ضعف احادیث شیعه. وی میگوید: «مستلزم ضعف بسیاری از احادیثی میباشد که معلوم گشته از اصول مورد اجماع نقل شدهاند، زیرا برخی از راویان آنها ضعیف یا مجهول یا غیر ثقه هستند».
٢- بطلان اجماع طائفه شیعه بر صحت این روایات. وی میگوید: «همچنین موجب بطلان اجماعی میشود که به دخول معصوم در آن اجماع، علم یقینی وجود دارد».
٣- تخطئه علمای شیعه. وی میگوید: «اصطلاح جدید مستلزم تخطئه همه طائفه برحق میباشد».
این بدان خاطر است که همه طائفه شیعه قبل از قرن هفتم مصطلحالحدیث را نمیشناختند، و در مورد آن بحث نکردهاند. پس ایجاد مصطلح جدید به معنی استدراک علیه آنان است و این به این معنی است که همه علما به خاطر عدم ایجاد این مصطلح خطاکار میباشند.
* بحرانی پا را از این فراتر نهاده و معتقد است که پیاده سازی روش مصطلح الحدیث منجر به بطلان دین شیعه از اساس میشود. وی میگوید: «یا عمل به این اخبار واجب است، آنچنان که علمای ابرار میگفتند، یا به دنبال تحصیل و برگزیدن دینی غیر از این دین و شریعتی دیگر غیر از این شریعت باشیم، به دلیل ناقص بودن و عدم کامل بودن دین موجود».
پس چون ثابت شود که این اخبار نیاز به مصطلح الحدیث دارند، بنابر سخن وی واجب است که دنبال دین و شریعت دیگری گشت، زیرا مصطلح الحدیث منجر به بطلان مذهب میشود.
اصولیان شیعه تأکید دارند که روایات شیعه به مصطلح الحدیث نیاز دارند و اگر آنان مصطلح الحدیث را به صورت واقعی پیاده سازند سخن بحرانی محقق میشود و باید شیعیان دنبال دین و شریعت دیگری بروند.
مرتضی عاملی تأکید نموده که اگر ملتزم به این باشیم که فقط روایات صحیح روایت شود، فرد عالم فقط اندک احادیثی را میتواند پیدا نماید و به همین خاطر ناچار به سکوت میشود. سپس وی وجوب کلام را ترجیح میدهد، هر چند که مُتَکَلَّمبِهِ صحیح نباشد؛ یعنی وی چیزی ناصحیح را بر زبان میآورد. آیا این دینی است که مورد رضای خدا میباشد؟!
این نتایج خطیر که این علما بیان میدارند بیانگر این هستند که مذهب تحمل نقد علمی را ندارد و اگر نقد علمی بر آن پیاده شود، مذهب ناپدید و محو میشود.
آیا شیعیان این حقیقت را درک میکنند، و روایات خود را در پرتو روش علمی مورد بازنگری قرار میدهند تا دین خدا را از روایات نادرست وارداتی که امت را متفرق و عقیده آن را دچار شکاف ساخته است، تصفیه سازند!؟. این چیزی است که ما بدان امیدواریم.