بیعت حسن سبا معاویه سو مخالفت بسیاری از یارانش با ایشان و برگشت گروهی از شیعه از اعتقاد به امامت
نتیجۀ موضعگیری حسن ساین بود که گروهی از یارانش از عقیده به امامت او برگشتند و داخل رأی و نظر بیشتر مردم شدند[۲۱۴] .
قبل از هر چیزی خواهیم دید و یا شیعه به ما نشان میدهند که مسألۀ فرض نمودن مرگ یا کشته شدن لاحق همین جا نیز تکرار میشود، اینک پدرشسدر جنگ صفین میفرماید: به خدا سوگند هیچ چیزی من را منع نمیکند از اینکه در مسیر خود با بصیرت حرکت کنم به جز ترس از کشته شدن این دو ـ و بدست مبارکش به حسن و حسین باشاره فرمودـ که نسل رسول الله جو نوادگانش قطع شود[۲۱۵] .
در وصیتش مسأله فرض نمودن مرگ لاحق تکرار شده است که میفرماید: اگر حادثهای برای حسن پیش آمد و حسین زنده بود، باید امر به حسین بن علی واگذار شود و در لفظ دیگری: کسی که به این امر قیام کند حسینبن علی میباشد[۲۱۶] .
و دربارۀ مسألۀ وصیت، شیعه از امام باقر روایت کردهاند که علیبن ابیطالب سپسرانش را جمع کرد که دوازده پسر بودند و به آنان فرمود: خواست خداوند بر آن بوده که سنت یعقوب را در من قرار دهد، آنجا که یعقوب پسرانش را که دوازده پسر بودند جمع کرد و به آنان فرمود: من در خصوص یوسف به شما وصیت میکنم که به دستورات او گوش فرا دهید و از او فرمانبداری کنید، و من نیز در خصوص حسن و حسین به شما فرزندانم وصیت میکنم که از آن دو فرمانبرداری کنید و به دستوراتشان گوش فرا دهید. عبدالله پسرش به او گفت: بدون محمدبن علی (یعنی محمد حنیفه)؟ حضرت علی سبه او فرمود: در حال حیاتم به من جرأت و جسارت نمودی؟[۲۱۷] .
اینک پسر خلیفه و وزیر یومالدار و غدیر خم به پدرش اعتراض میکند و مستوجب برانگیختن غضب و عصبانیت او میشود، غافل از آنکه خداوند ﻷپیش از میلیونها سال بر امامت آنها نص نهاده است، و در قدیم گفتهاند: صاحب خانه داناتر است به آنچه که در خانه میگذرد.
ممکن است برای او عذر آوریم از اینرو که او به این دلیل از پدرش اعتراض نمود که به امری وصیت کرده که سالها پیش به پایان رسیده است (یعنی اینکه پدرش به امری وصیت نموده که سالها پیش خاتمه یافته است، لذا اعتراض او بیجا نبوده، زیرا مادامی که امر به پایان رسیده است، وصیت چه معنایی دارد؟ ـ مترجم) و دلیل به پایان رسیدن امر خلافت آن همه روایاتی است که قبلاً ذکر شدند و برای آن یازده نفر دیگر و در رأس آنها سبطین حسن و حسین ب نیز عذر میآوریم از اینکه ساکت ماندند (و نگفتند امر خلافت میلیونها سال پیش به اتمام رسیده است ـ مترجم)؛ چطور ما برای او عذر نمیآوریم در حالیکه میبینیم اهل تشیع میگویند: حسین در مورد امامان پس از خودش از پدربزرگش سؤال کرد[۲۱۸] . آن حسینی که عبدالله به سبب او و برادرش از پدرش اعتراض نمود (که چرا به آنها وصیت میکند و محمد خلیفه را جدا میکند ـ مترجم).
به هر حال تأخیر تاریخ این روایت روشن است و خوب فکر کن (تاریخ این روایت برمیگردد به نزدیک شهادت حضرت علی سو به پایان خلافت خلفای چهارگانه شـ مترجم).
[۲۱۴] فرقالشیعة: (۲۴). [۲۱۵] الخصال: (۳۸۰)، الاختصاص: (۱۸۰)، نهجالبلاغة: (۳۹۹)، البحار: (۳۳/۳۱۹) (۳۸/۱۸۲) (۴۲/۹۹، ۱۰۶) و در همانجا به روایات دیگری نگاه کن: البحار: (۳۲/۵۵۲، ۵۶۲) (۴۳/۲۳۴) (۴۵/۳۴۹)، نهجالبلاغة: در برخی از روزهای صفین به کلام او نگاه کن. [۲۱۶] الکافي: (۷/۴۹)، نهجالبلاغة: (۴۶۰)، البحار: (۴۱/۴۱) (۴۲/۷۲، ۲۵۴) (۱۰۳/۱۸۴)، إثباتالهداة: (۲/۵۴۴). [۲۱۷] البحار: (۴۱/۲۹۶) (۴۲/۸۷)، إثباتالهداة: (۲/۴۵۷). [۲۱۸] کفایة الأثر: (۲۱، ۲۲)، البحار: (۳۶/۳۳۹، ۳۴۱)، إثباتالهداة: (۱/۵۹۲، ۶۵۱)، منتخبالأثر: (۳۰).