امامت در پرتو نصوص

فهرست کتاب

كعب الأحبار منبع علم و دانش

كعب الأحبار منبع علم و دانش

در واقع برخی از اصحاب -بر اساس ضابطه و معیار نویسنده- یهود و نصارا را تعظیمكردهاند، از جمله كعب بن ماتع حمیری، كه در رابطه با او گفتهاند: او منبع علم و یكی از علمای بزرگ اهل كتاب است. در زمان ابوبكر صدیق ساسلام آورد، در خلافت عمر بن خطاب ساز یمن به مدینه مهاجرت كرد، اصحاب و غیره از او دانش یاد میگرفتند و او هم قرآن و سنّت را از صحابه یاد میگرفت، و در خلافت عثمان بن عفّان سوفات یافت، جمعی از تابعین از او روایت كرده‌اند كه بخشی از آن در صحیح بخاری و غیره نقل شده است.

امام ذهبی فرمود: دانشمند علامه، یهودی بود و بعد از وفات پیامبر جاسلام آورد و در روزگار خلافت عمر ساز یمن به مدینه آمد، و با اصحاب پیامبر جهمنشین شد؛ او از كتابهای اسرائیلی برایشان نقل میكرد و عجائب را حفظ مینمود.... تا آنجا كه میفرماید: ابوهریره و معاویه و ابن عباس از او روایت كردهاند، و این از قبیل روایت صحابه از تابعی است، كه موارد آن نادر و كمیاب است. همچنین أسلم مولای عمر و تبیع حمیری پسر زن كعب از او روایت كردهاند.

و جمعی از تابعین از جمله عطاء بن یسار و غیره به صورت مرسل و ناپیوسته نقل روایت كرده‌اند. یكی از آن روایات در سنن‌های ابوداد و ترمذی و نسائی قرار دارد[۱۹۴۷] .

و نیز می‌بینی كه «ذهبی» در كتاب «تذكرة الحفاظ» او را به منبع و گنجینه علم معرفی می‌كند. و معنایش این است كه صحابه معتقد بوده‌اند كه ایشان اهل علم و فضیلت بوده، به همین علت صحابه و غیره از او علم آموختهاند، اكنون سؤال می‌شود: وقتی كه صحابه و غیره به خاطر این‌كه او را منبع دانش می‌دانستند از او یاد می‌گرفتند چه چیزهایی را از او برمی‌گرفتند؟ آیا غیر از اسرائیلیات تحریف‌شده و دروغ برمی‌گرفتند؟ قطعاً - به فرض راست و درست بودنشان- جز آن اسطوره و قصه‌های موهوم چیز دیگری نمی‌دانست. آیا امّتی كه همه تعالیم دینی خود را از یک نفر محدّث یهودی متظاهر به اسلام كه تكیه‌گاه علوم دینی او كتاب‌هایی بوده كه به تصریح قرآن تحریف شده‌اند برگرفته باشد سعادتمند و خوشبخت می‌شود؟! و این به فرض راستگویی او، اما اگر دروغ گفته باشد مشكل بزرگتر است و با چیزی قابل مقایسه نیست.

آن خوانند گرامی كه روایات كعب الأحبار را مطالعه میكند به خوبی مطلع است كه آن روایت بر دو مسألهی «تجسیم و دیدن» تأكید شده كه برخی از اهل حدیث آنها را به عنوان آثار صحیح پذیرفتهاند و آنها را زیربنای عقاید اسلامی قرار داده و مخالف را با آن تكفیر كردهاند.

عجیب این‌كه عثمان بن عفان سگاهی در مورد برخی امور از او درخواست فتوا میكرد. مثلاً در مورد ثروتی كه جمع شده و زكات آن پرداخت شده، سؤال كرد كه آیا چنین مالی گنجینهی اندوخته شده (كنز) است یا خیر؟ و این امر موجب مشاجره بین او و ابوذر غفاری شد كه سرانجام با نقل مكان ابوذر به ربذه پایان یافت[۱۹۴۸] .

[۱۹۴۷] سیر أعلام النبلاء:۳/۴۸۹ و تفسیر ابن كثیر :۳/۳۳۹ سورة النمل حیث كه بعى از نقل تعدادی از روایات مربوط به قصه ملكه سبأ با سلیمان گفته: رأی درست این است كه این‌گونه روایات از أهل كتاب به میان این امت نقل شده مانند روایات كعب و وهب، فی ما نقلاه إلى هذه الأُمّة، كه بیشتر موبرط به چیزهای عجیب و غریب مربوط به گذشته و آینده است كه خداوند متعال با چیزهای صحیح‌تر از آن ما را بی‌نیاز ساخته است. [۱۹۴۸] مروج الذهب: ۲ / ۳۴۹ وغیره