امامت در پرتو نصوص

فهرست کتاب

فضایل صدیق و عایشهل و اذعان آنها به فضایل حضرت علی س

فضایل صدیق و عایشهل و اذعان آنها به فضایل حضرت علی س

شکی نیست که حضرت علی و نیز اهل بیتش از ارزش و جایگاه و همدمی آنها با رسول خدا جبه خوبی آگاه بودند و می‌دانستند که آنها در زمینه یاری‌رسانی به اسلام در بوتۀ آزمون سختی قرار گرفتند که بر دوست و دشمن پوشیده نیست!.

به‌ عنوان نمونه‌ این ابوجهل است که می‌گوید: هر کس محمد جرا برایم بیاورد یا از جای او خبر دهد، صد شتر می‌گیرد، و همچنین هر کس ابن ابی‌قحافه را برایم بیاورد و یا او را لو دهد، صد شتر می‌گیرد[۱۷۵۰] .

این آقا، پاداش کسی که‌ پیامبر جو یا حضرت ابوبکر (یار غارش) را لو دهد، به یک اندازه در نظر گرفته است.

از همین روی، جای شگفتی نیست که پیامبر جحضرت ابوبکر سرا به دو تن از پیامبران اولوالعزم یعنی ابراهی م ÷و عیسی ÷تشبیه می‌کند![۱۷۵۱] .

آخر چگونه در رابطه با مالک و صاحب آن موضع‌گیری عظیم و حیاتی در روز جنگ‌های رده چنین نگوید، در حالی که او گفت: گرهی را که رسول خدا جبسته، باز نمی‌کنم، از چیزهایی که پیامبر جاز شما گرفته، چیزی را کم نمی‌کنم و با شما جهاد و پیکار می‌کنم، و اگر مرا از عِقال (زمام) شتری منع کنید که پیامبر جآن را از شما می‌گرفت، بخاطر آن با شما مبارزه می‌کنم[۱۷۵۲] .

و به‌ خاطر علاقۀ فراوان پیامبر جبه حضرت ابوبکر، و برای اینکه ثابت کند که دوستی و محبت و مهرورزی میان آنها بسی عظیم است، با او رابطۀ فامیلی ایجاد کرد و دخترش عایشهلرا به ازدواج خود درآورد، در حالی که‌ او دارای شش یا هفت سال بوده که‌ در این باره اختلاف نظر وجود دارد[۱۷۵۳] .

آن بانوی صدیقه‌ای که در حادثۀ افک از بالای هفت آسمان بی‌گناهیش ثابت شد. کسی که در حالت غیاب هم در قلب پیامبر جحاضر بود.

حضرت علی می‌گوید: وارد بازار شدم، با یک درهم گوشتی خریدم و با یک درهم دیگر ذرتی و آن دو را برای فاطمه آوردم. تا اینکه از پخت و پز فارغ شد، گفت: پیش پدرم برو و او را دعوت کن، من هم پیش رسول خداج رفتم، دیدم که او دراز کشیده و می‌گوید: به الله تعالی پناه می‌برم از شر گرسنگی‌ای (که انسان را) به زمین بخواباند! پس گفتم: ای رسول خدا! ما طعام آماده‌ کرده‌ایم. آنگاه به من تکیه داده و ما به سوی فاطمهلحرکت کردیم. وقتی که وارد شدیم، پیامبرجفرمود: طعاممان را بیاور (ای فاطمه!) سپس فرمود: مشتی هم از آن طعام را برای عایشه بردار![۱۷۵۴] .

همسران پیامبر جمی‌دانستند که ایشان تا چه اندازه عایشه را دوست می‌دارد، به همین خاطر آنها شب‌های خود را به عایشه می‌بخشیدند، همانگونه که بعد از نزول آیۀ تخییر سوده‌ بنت زمعه چنین کرد[۱۷۵۵] .

حضرت صادق می‌فرماید: پیامبر جبه علت جایگاه و منزلت عایشه لمورد اختیار قرار گرفت، آنگاه زنانش الله و رسولش جرا انتخاب کردند، و برای آنها حق نبود که غیر پیامبر جرا انتخاب کنند[۱۷۵۶] .

بعضی از ائمه و پیشوایان همچون کاظم[۱۷۵۷] ، رضا[۱۷۵۸] و هادی[۱۷۵۹] ، دختران خود را عایشه نام گذاشته‌اند. پس در این هم اندیشه کنید!.

حضرت عایشه لبرغم همۀ اتفاقات پدید آمده و سخنان گفته شده، همواره ارزش و جایگاه حضرت علی سرا حفظ می‌کرد و ارزش‌ها و فضائل وی را بیان می‌کرد و آنها را کتمان نمی‌ساخت. همانا این روایت‌ها که خود شیعیان روایت کرده‌اند، به آنها پاسخ می‌دهد:

عایشه لگفته است: مردی را ندیده‌ام که برای پیامبر جاز علی محبوب‌تر باشد! و زنی را ندیده‌ام که از زن وی، برای پیامبر جمحبوب‌تر باشد![۱۷۶۰] .

و باز هم حضرت عایشه لگفته است: من پیش پیامبر جبودم که حضرت علی ابن ابیطالب آمد و آنگاه پیامبر جفرمود: این سید و سالار عرب است[۱۷۶۱] .

و از عایشه لنقل است که پیامبر جفرمود: ذکر علی، عبادت است[۱۷۶۲] .

و باز از وی نقل است که فرمود: مجالستان را با ذکر و یاد علی بیارائید![۱۷۶۳] .

حضرت عایشه در پاسخ به این سؤال که چه کسی از همۀ مردم پیش پیامبر جمحبوب‌تر است؟ گفت: فاطمه ل. گفتم: منظورم از میان مردان بود. گفت: شوهرش (علی) بخدا که او همواره روزه می‌گرفت و شب زنده‌داری می‌کرد[۱۷۶۴] و در حق پیامبر جفداکاری نمود.

و در حالی که نزد حضرت عایشه لاز علی یاد شد، گفت: وی یکی از گرامی‌ترین مردان ما پیش رسول خدا جبود[۱۷۶۵] .

و جمیع‌بن عمیر گفت: عمۀ من به عایشهلگفت، در حالی که من به او گوش فرامی‌دادم: حرکت تو به سوی علی چه شد؟ گفت: کاری به ما نداشته باش، علی از نزد رسول خدا جهمۀ مردان گرامی‌تر بود، و فاطمه نزد پیامبر جاز همۀ زنان گرامی‌تر بود![۱۷۶۶] .

و در ارتباط با این جمله و حرکت داد سخن سرمی‌داد و می‌گفت: سوگند به‌ خدا اگر من بیست نفر از یاران پیامبرجرا در اختیار می‌داشتم که همگی مردانی به‌ مانند عبدالرحمن بن حارث بن هشام می‌بودند و آنها را به کشتن می‌دادم، برای من آسان‌تر از قیام و شورش برعلیه علی بود[۱۷۶۷] .

و حضرت عایشه لدربارۀ علی مورد سؤال قرار گرفت؛ فرمود: او بهترین انسان است و جز کافر کسی در او شک نمی‌کند[۱۷۶۸] .

و در روایتی: او از بهترین انسانهاست و فقط کافر در او شک می‌کند[۱۷۶۹] .

و حضرت عایشه لبه برادرش محمدبن ابوبکر گفت: همراه و همدم علی‌بن ابیطالب باش! چرا که من از پیامبر خدا جشنیدم که می‌فرمود: بعد از من، بهترین امتم آنها (خوارج) را می‌کشد.

و در روایتی: آنها بدترین خلق و مخلوقات هستند و بهترین خلق و مخلوقات و بزرگترین آنها به لحاظ مقام و منزلت در نزد خدا و در روز قیامت، آنها را می‌کشند.

و در روایت دیگری: خدایا! آنها بدان امت من هستند، که بهترین‌های امت من آنها را می‌کشند، و میان من و او هیچ فاصله‌ای نیست مگر آن (فاصله‌ای) که میان زن و خویشاوندان شوهرش وجود دارد[۱۷۷۰] .

حقیقت این است که روایت‌های شیعه که به فضیلت حضرت علیستوسط حضرت عایشه لاذعان می‌کنند، بسیار فراوان هستند و ما این مقدار را فقط به این خاطر ذکر کردیم که به راز و سر این جماعت پی ببریم که می‌آیند و روایت‌های موهوم و موضوعی را در باب جدال و عداوت میان آن دو ذکر می‌کنند، و از روایت‌های سابق چشم‌پوشی می‌کنند و آنها را ذکر نمی‌نمایند در حالی که همگی از روایت‌های خود آنها می‌باشد!.

به هر حال، به ذکر و یاد صدیق سبازمی‌گردیم و در اینجا روایت‌هایی را ذکر می‌کنیم که آن جماعت (شیعه) در باب اقرار به فضائل علی توسط ابوبکر سنقل کرده‌اند. در ضمن این نکته را هم یادآور شویم که وضعیت وی هم همان وضعیتی است که قبلاً در رابطه با دخترش مطالعه کردیم.

عایشه لمی‌گوید: ابوبکر سرا دیدم که زیاد به سیمای حضرت علی سنگاه می‌کرد. به او گفتم: پدر! می‌بینم که زیاد به سیمای علی سنگاه می‌کنی؟! گفت: دخترکم! از پیامبر جشنیدم که می‌فرمود: نگاه کردن به‌ سیمای علی عبادت است[۱۷۷۱] .

شعبی گفته است: یک بار حضرت علی ساز کنار ابوبکر و یارانش گذشت، پس به آنها سلام کرد و رفت. ابوبکر گفت: هر کس خوش دارد که به کسی که قبل از همه مسلمان شده و با پیامبرجاز طریق خویشاوندی نزدیک شده است، نگاه کند، پس به علی ابن ابیطالب نگاه کند[۱۷۷۲] .

و از عثمان‌بن عفان س، از عمربن خطاب سو از ابوبکر بن ابی‌قحافهسنقل است که گفت: از پیامبر جشنیدم که می‌فرمود: الله تعالی از نور و درخشش سیمای علی فرشتگانی را آفریده‌ که تسبیح و تقدس می‌کنند و ثواب آن را برای دوستداران علی و دوستداران فرزندش می‌نویسند[۱۷۷۳] .

نکتۀ قابل توجه‌ این‌که‌ لازم است که سند این روایت از دست شما در نرود!.

و مثل چنین روایتی این است که عمربن خطاب می‌گوید: از ابوبکربن ابی‌قحافه شنیدم که می‌گفت: از پیامبر جشنیدم که می‌فرمود: الله تعالی از نور درخشش سیمای علی هفتاد هزار هزار ملائکه آفرید که آن ملائکه تسبیحات می‌کنند و تقدیس او بجای می‌آورند و ثواب این را برای دوستداران علی و دوستداران فرزندش می‌نویسند[۱۷۷۴] .

و در روایتی: ابوبکر سنماز عصر را بجای آورد، پس همراه با علی قدم‌زنان بیرون شد. آنگاه حسنسرا دید که در میان کودکان بازی می‌کرد. ابوبکر او را روی شانه‌اش قرار داد و گفت: پدرم به فدایت! به پیامبرجشبیه هستی نه به علی. پس علی می‌خندید![۱۷۷۵] .

وقتی که حضرت علی سعمرو‌بن ودّ را کشت، ابوبکر برخاست و سرش را بوسید.

و در روایتی: ابوبکر و عمر بوی را بوسیدند[۱۷۷۶] .

و نیز نقش وی و دو یارش (عمر و عثمان) در ماجرای ازدواج او با زهرا لپوشیده نیست. زیرا روایت‌هایی منقول از علی آمده‌اند که او گفت: ابوبکر و عمر بنزد من آمدند و گفتند: چرا پیش پیامبر جنمی‌روی و درباره فاطمه لبا او حرف نمی‌زنی؟![۱۷۷۷] .

و آن جماعت نقل کرده‌اند که ابوبکر و عمر یک روز در مسجد پیامبر جنشسته بودند، و سعد بن معاذ انصاری سنیز به‌ همراه آنان بود. آنها درباره فاطمه دختر رسول خدا جبه مباحثه پرداختند. ابوبکر گفت: اشراف آن را از پیامبر جخواستگاری کرده‌اند و پیامبر جدر پاسخ گفته‌: فرمان و مسئله وی بدست پروردگارش است، اگر بخواهد او را شوهر دهد، شوهر می‌دهد؛ و علی‌بن ابیطالب او را از پیامبر جخواستگاری نکرده و صحبتی از او نکرده است. و به نظر من فقط فرودستی و فقر موجب این کار شده است. و من به دلم افتاده که الله تعالی و پیامبرش جفاطمه لرا فقط برای او نگاه داشته‌اند. سپس ابوبکر به جانب عمربن خطاب و سعدبن معاذ روی کرد و گفت: آیا می‌آیید پیش علی برویم و در این‌باره با او صحبت کنیم و اگر دیدیم که فقر و فرودستی جلوی این کار او را گرفته است، به او کمک کنیم؟! سعدبن معاذ به او گفت: خدا تو را توفیق دهد ای ابوبکر! همچنان اصلاحگر هستی! برخیزید و با برکت و خیزش رحمت الله تعالی حرکت کنید. سلمان فارسی سگوید: آنها از مسجد بیرون شدند و به جستجوی علی پرداختند، وقتی او را یافتند، ابوبکر گفت: ای ابوالحسن! خصلت و خوی خیر و خوبی باقی نمانده مگر اینکه قبلاً تو در آن دستی داشته‌ای و تو خود می‌دانی که در نظر رسول خدا جاز مقام و منزلت و سابقه خوب برخوردار هستی؛ اینک اشراف قریش فاطمه لرا از او خواستگاری کرده‌اند، اما او به آنها پاسخ منفی داده و گفته: اگر بخواهد او را شوهر دهد، او را شوهر می‌دهد، چه چیز تو را از این منع می‌کند که دربارۀ او با پیامبر جصحبت کنی و او را از ایشان خواستگاری نمائی. چه من چنین امید دارم که الله تعالی و پیامبرش جاو را فقط برای تو نگاه داشته‌اند. (سلمان گوید) اشک در چشم‌های علی جمع شد و گردش کرد و گفت: ای ابوبکر! مرا به تحرک واداشتی و مرا برای مسئله‌ای که از آن غافل بودم، بیدار ساختی. بخدا که فاطمه جای رغبت و علاقمندی است و سزاوار نیست که فردی مثل او دست روی دست بگذارد، اما من بخاطر کمبود مالی و فرودستی اقدام به این کار نمی‌کنم، آنگاه ابوبکر گفت: چنین نگو ای ابوالحسن! زیرا دنیا و مافیها در نزد الله تعالی و رسولش جهمچون گرد و غباری پراکنده است[۱۷۷۸] .

حضرت علی در حالی که به‌ این مسأله اشاره می‌کند، می‌گوید: شتابان از پیش رسول خدا جخارج شدم، و من از بس که خوشحال و شادکام بودم، (هیچ چیز) نمی‌فهمیدم. پس ابوبکر و عمر بسوی من آمدند و گفتند: چه کار کردی؟ گفتم: پیامبر جدخترش فاطمه را به همسری من درآورد و به من خبر داد که الله تعالی از آسمان او را به ازدواج من درآورده است. و این رسول خدا جاست که به دنبال من بیرون شده، تا این مسأله را در ملأعام، مطرح کند، آنگاه آن دو از این بابت خیلی خوشحال شدند و به مسجد بازگشتند[۱۷۷۹] .

علی‌رغم این‌که آن دو، بارها فاطمه را از پدرش جخواستگاری کرده بودند[۱۷۸۰] .

ارزش‌ها و فضائل صدیق فراوان است، و همین کافی است که حضرت علی بارها بر روی منبر کوفه گفته است: هر کس را که پیشم بیاورند که مرا بر ابوبکر و عمر ترجیح و تفضیل داده باشد، حد یک تهمت‌زننده را بر او اجرا خواهم کرد[۱۷۸۱] .

پسران و نوه‌هایش هم چنین بوده‌اند، مثلاً این صادق است که با افتخار می‌گوید: ابوبکر دوبار مرا به دنیا آورد[۱۷۸۲] .

این بدین خاطر است که مادرش همان ام‌فروه دختر قاسم دختر ابوبکر است و مادربزرگش، اسماء دختر عبدالرحمن بن ابوبکر می‌باشد. و این امام جواد است که به هنگام سخن گفتن در باره بعضی از روایت‌هایی که در باب فضائل آمده‌اند، می‌گوید: من فضائل عمر را انکار نمی‌کنم، اما این را می‌گویم که ابوبکر از عمر برتر است[۱۷۸۳] .

با ذکر این روایت به این روایت‌ها که در باب فضیلت ابوبکر سوارد شده‌اند، همان کسی که پیامبر جاو را صدیق نام نهاد، خاتمه می‌دهیم:

عروه‌بن عبدالله در رابطه با نقش‌ و نگار و زینت شمشیر از باقر سؤال کرد؟ گفت: اشکالی ندارد، زیرا ابوبکر صدیق شمشیر خود را آراسته است. گفت: می‌گویی: صدیق؟! گوید: از جای خود پرید و رو به قبله کرد و گفت: آری، صدیق، آری صدیق، آری صدیق. هر کس که به او نگوید صدیق، الله تعالی نه در دنیا و نه در آخرت هیچ قول و سخنی را برای او راست نگرداند![۱۷۸۴] .

[۱۷۵۰] البحار: (۱۹/۴۰)، المنتقی فی مولود الـمصطفی: فی خروجه و خروج أبابکر إلی الغار. [۱۷۵۱] أمالی الطوسی: (۲۷۴)، البحار: (۱۹/۲۷۲). [۱۷۵۲] أمالی الطوسی: (۲۶۸)، البحار: (۲۸/۱۱)، و ن. ک. به البحار: (۱۰/۲۳۶). [۱۷۵۳] المناقب: (۱/۱۷۳)، إعلام الوری: (۸۶)، البحار: (۱۹/۲۳)، (۲۲/۱۹۱-۲۰۲-۲۳۵)، الـمنتقی فی مولود الـمصطفی: اتفاقات سال دهم. [۱۷۵۴] قرب الأسناد: (۱۳۷)، البحار: (۱۷/۲۳۲)، (۱۸/۳۰). [۱۷۵۵] إعلام الوری: (۸۸)، مجمع البیان: (۸/۳۶۶)، البحار: (۲۲/۱۸۲-۲۰۵). [۱۷۵۶] الکافي: (۴/۱۲۳)، البحار: (۲۲/۲۱۳). [۱۷۵۷] الإرشاد: (۳۲۳)، البحار: (۴۸/۲۸۷-۳۰۳-۳۲۰)، إعلام الوری: (۳۰۱). [۱۷۵۸] کشف الغمة: (۳/۱۱۳)، البحار: (۴۹/۲۲۲). [۱۷۵۹] إعلام الوری: (۳۴۹)، الإرشاد: (۳۱۴)، البحار: (۵۰/۲۳۱). [۱۷۶۰] أمالی الطوسی: (۲۵۴)، البحار: (۳۷/۴۰). [۱۷۶۱] معانی الأخبار: (۱۰۳)، أمالی الصدوق: (۴۲)، البحار: (۳۸/۹۳/۱۵۰). [۱۷۶۲] العمدة: (۱۹۱)، البحار: (۳۸/۱۹۹-۲۰۰). [۱۷۶۳] العمدة: (۱۹۲)، البحار: (۳۸/۲۰۱). [۱۷۶۴] الطرائف: (۳۸)، کشف الغمة: (۱/۲۴۴)، البحار: (۳۲/۲۷۲)، (۳۸/۳۱۳)، (۴۰/۱۵۲)، (۴۳/۵۳). [۱۷۶۵] کشف الغمة: (۱/۳۷۶)، البحار: (۴۰/۵۱). [۱۷۶۶] أمالی الطوسی: (۳۴۱)، طرائف: (۳۰)، البحار: (۳۵/۲۲۲)، (۴۰/۱۲۰)، (۴۳/۲۳-۳۸). [۱۷۶۷] البحار: (۴۴/۳۴). [۱۷۶۸] أمالی الصدوق: (۱۸)، الفیاح دفائن النواصب: (۴۳)، البحار: (۲۶/۳۰۶)، (۳۸/۵-۷)، مذهب أهل بیت: (۱۸)، إثبات الهداة: (۲/۵۲)، المناقب: (۴/۶۷). [۱۷۶۹] البحار: (۳۸/۲۸) و نیز نگاه شود به: (۳۳/۳۸-۳۹). [۱۷۷۰] به این روایت‌ها نگاه کنید به: البحار: (۳۳/۳۳۲-۳۳۳-۳۴۰)، کشف الغمة: (۱/۱۵۸). [۱۷۷۱] العمدة: (۱۹۲)، البحار: (۲۶/۲۲۹)، (۳۸/۲۰۱)، البحار: (۳۸/۱۹۸)، الـمناقب: (۲/۵). [۱۷۷۲] الفصول الـمختارة: (۲۰۷-۲۱۴)، البحار: (۳۸/۲۷۲). [۱۷۷۳] جامع الأخبار: (۲۰۸)، البحار: (۴۰/۱۲۵). [۱۷۷۴] الفیاح دفائن النواصب: (۴۸)، البحار: (۲۷/۱۱۸). [۱۷۷۵] البحار: (۴۳/۲۸۷-۳۰۱). [۱۷۷۶] الإرشاد: (۵۵)، مجمع البیان: (۸/۳۴۳)، البحار: (۲۰/۲۰۶-۲۵۸)، (۳۹/۴)، (۴۱/۹۱). [۱۷۷۷] أمالی الطوسی: (۳۸)، البحار: (۴۳/۹۳). [۱۷۷۸] البحار: (۴۳/۱۲۵). [۱۷۷۹] البحار: (۴۳/۱۲۹). [۱۷۸۰] الـمناقب: (۳/۳۴۵)، إعلام الوری: (۴۷)، البحار: (۱۹/۱۱۲)، (۴۳/۱۰۷-۱۰۸-۱۲۴). [۱۷۸۱] الفصول الـمختارة: (۱۶۷)، صراط الـمستقیم: (۳/۱۵۲)، البحار: (۱۰/۴۱۷)، الاختصاص: (۱۲۸). [۱۷۸۲] عمدة الطالب: (۱۹۵). [۱۷۸۳] الاحتجاج: (۲۲۹-۲۳۰)، البحار: (۵۰/۸۰-۸۱). [۱۷۸۴] کشف الغمة: (۲/۳۶۰).