امامت در قرآن
در قرآن کریم صدها آیه وجود دارد که دربارۀ تقوی، اخلاق نیک و تشویق و ترغیب به تقوی و اخلاق فاضل بحث میکنند، مانند: صبر، توبه، استغفار، نیکی، عفو و گذشت، صدق و راستی، امانت و حیا، شکر، حفظ چشم در مقابل حرام و غیره. برای مثال درباره شکر در بیشتر از هفتاد آیه بحث رانده شده و ما میدانیم که شکر از ارکان و اصول دین نیست و تنها جزء تقوای درونی و اعمال فاضله است.
و اینکه شکر را بعنوان مثال ذکر نمودیم به این معنی نیست که شکر تنها فضیلتی است که این تعداد فراوان از آیات درباره آن نازل شدهاند، بلکه به این معنی است که منزلت و جایگاه شکر کمتر از جایگاه بقیه اخلاق فاضله و نیکی که قبلاً ذکر نمودیم، نیست.
بدون شک شما این نکته را درک نمودهاید که اگر قرآن کریم این همه آیات را درباره فضیلهای از فضائل اعمال ذکر نموده است باید به طریق اولیتر صدها آیه را در مورد ارکان اسلام ذکر کند، و همین طور هم هست، بدرستی قرآن کریم صدها آیه را درباره نماز و زکات و دهها آیه را دربارۀ روزه و حج ذکر نموده است، چنانکه دربارۀ ایمان به ملائکه، کتابها آسمانی، پیامبران ‡، روز رستاخیز و قضا و قدر همین تعداد آیات را ذکر نموده است.
بدون شک خوانندۀ محترم فهمیده که مراد ما از ارائۀ این مقدمه چه میباشد، آری آن امامتی که جایگاه آن را در مقدمه باب اول دانستید که نزد شیعه جزء بزرگترین ارکان دین میباشد و بقیۀ ارکان بدون آن مقبول نیستند و مدار قبولی تمام اعمال به آن بستگی دارد و خداوندﻷبه هنگام بعثت انبیا و فرستادگان از آنان عهد و پیمان بر آن را گرفته، و علت خلق آسمان و زمین و بهشت و جهنم و افلاک و عرش و کرسی و ملائکه و جن و انس و... و... تا آخر آنچه که در باب اول به نقل از کتابهای شیعه ذکر نمودیم، ائمه هستند.
بدون شک دربرگیری مسئلهای به این بزرگی و مهمی واجب بود که در مورد آن چند برابر سایر ارکان دین، چه رسد به فروع دین و فضائل اعمال، آیات نازل میشد. مثلاً ما زندگانی بسیاری از انبیا را همراه با تفصیل و توضیح دعوتشان را در قرآن میبینیم، اما با وجود آن، خداوند ﻷبه هنگام بعثتشان از آنها عهد و پیمان بر امامت ائمه نگرفته است، چه رسد به اینکه ائمه افضلتر از انبیا ‡باشند، چنانکه شیعه معتقد هستند.
ما ن در اینجا اچاریم که مقداری به توضیح این مسئله بپردازیم - یعنی مسئله تفضیل ائمه بر انبیا از منظر شیعه - تا اشکال کسانی را دفع نماییم که از نسبت دادن این مسئله به شیعه سرباز میزنند و حاضر نیستند آن را به اهل تشیع نسبت دهند.