خاتمۀ کتاب
و بعد... شما را تا حدودی نسبت به عقیدۀ شیعۀ امامیه اثنی عشری در خصوص امامت، آگاه کردیم؛ هرچند که ما از بیان بسیاری از نصوص و عبارتهایی که با موضوع کتاب ما پیوند داشتند، خودداری کردهایم چه رسد به آن نصوص دیگری که به عقاید دیگری تعلق دارند و با امامت رابطه دارند و آن عبارت از سایر عبادات و معاملات میباشند.
با توجه به همۀ اینها برای شما روشن شد که شیعه در راستای این عقیده که اساس و زیر بنای دین امامیه است، تا چه اندازه بینظم و آشفته و پریشان هستند!.
شما در باب اول دیدید که چگونه این نصوص یکدیگر را ساقط میکنند و هر روایتی با دیگری در تعارض است، و چگونه خود اهل بیت نسبت دادن چنین عقایدی را به خودشان، انکار کردهاند، و چگونه عقیدۀ تقیه این جماعت را برای رد کردن امثال این روایتها یاری نمیدهد.
پس دیدگاه و جهتگیری آنها در رابطه با قرآنی که ذکر و بیانی برای این اعتقاد در آن نیامده است، برای شما معلوم و روشن شد! آن هم به رغم منزلت عظیمی که برای آن بیان داشتیم، که این باعث شد تا آنان اعلام دارند که اصحاب و در رأس آنها شیخین (ابوبکر و عمر) آیات دال بر امامت علی سرا حذف نمودهاند.
همانا که شما از شرمآور بودن آن دیدگاه و زشتی و دوری آن از حقیقت و مخالفتی که با قرآن و سنت دارد، اطلاع یافتید و فهمیدید که چگونه از آیۀ ذیل غافل مانده و خود را به غفلت انداختهاند که خداوند ﻷفرمودهاند.
سپس در باب سوم بیان داشتیم که هیچ کدام از روایتهای مربوط به امامت حضرت علیسکه منسوب به پیامبر جو ائمۀ اهل بیت میباشند و از طرق شیعه نقل گشتهاند چه رسد به روایات اهل سنت، صحیح نمیباشند و در این زمینه شیعیان را فرا خواندیم که اینک وقت کافی را به شما میدهیم و هر وقت توانستید، دلیلی مخالف این ادعای ما را عرضه نمایید.
سپس کتاب را به بیاناتی در خصوص فضایل اصحاب شدر قرآن، سنت و اقوال ائمۀ شیعه پایان دادیم که ایجاد توفیق میان اینها و عقیدۀ شیعه در خصوص اصحاب که - به گمان شیعه- با وصیت پیامبر جمخالفت نموده باشند که بر امامت علی سنص گذاشته است، غیر ممکن و محال میباشد.
و برای شما روشن شد که در واقع عقیدۀ منتسبین به ائمۀ اهل بیت با معتقدات اهل بیت مخالفت دارد، زیرا معتقدات اهل بیت همان چیزی است که اهل سنت و جماعت بدان اعتقاد دارند که کاملا و بدون هیچگونه تأویلاتی با قرآن و سنت پیامبر جهماهنگ و موافق میباشد.
در هر حال، این مشتی از خرواری بود که به این موضوع گسترده تعلق داشت، همانا در این راستا به تنهایی و بدون یاری گرفتن از احدی جز خدای متعال تلاش نمودیم که خداوند ﻷبه کرم و فضل خود کار را بر ما آسان نمود و انگیزههایی را در ما برانگیخت که به سراغ بعضی از کتابهای در دسترس این قوم برویم، که این اطلاع، علاقۀ ما را برای بیان روشن و آشکاری در خصوص این امر، بمنظور احقاق حق و کسب پاداش از (الله تعالی)، افزایش داد. که این قضیه قبل و بعد از هر چیز عبارتست از طلب کردن حق به لحاظ معرفت و قصد و عمل و بدون تعصب و خواسته شخصی و بدون انکار یا لجبازی و یک دندگی چه حکمت گمشده مؤمن است، هر جا که آن را یافت، از دیگران به آن سزاوارتر است! لذا از خداوند متعال میخواهیم که حق را به عنوان حق به ما نشان دهد و پیروی کردن از آن را نصیب ما سازد، و باطل را به عنوان باطل به ما نشان دهد و دوری کردن از آن را نصیب ما سازد، چه او توانای این کار و یاریگر و سرپرست آن است.
پاک و منزهی تو خدایا! تو را ستایش میگویم و شهادت میدهم که هیچ معبودی جز تو وجود ندارد و از تو طلب آمرزش میکنم و به سوی تو توبه میکنم. و درود و سلام بر پیامبر ما حضرت محمد جو بر آل و اصحاب وی باد.
«وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالـمین»
پایان ترجمه به فضلِ الله تعالی
توسط این بنده حقیر ابو ماریه
۶/۲/۸۶