اختلاف اهل بیت با زینالعابدین /
به هر صورت! به خاطر پرهیز از طولانی شدن مطلب به ذکر یاران نزدیکش اکتفا میکنیم و به حال و وضع اهل بیتش میپردازیم که معمولا هرگز تصور نمیشود که موضوعی از آنها مخفی باشد که اگر آن موضوع نمیبود خداوند هیچ چیزی را خلق نمیکرد، اگر یکی از آل بیت در میان رکن و مقام هزار سال سپس هزار سال دیگر خداوند را عبادت کند، خداوند نه فرضی و نه سنتی را از او میپذیرد تا این که قائل به امامت ائمه نباشد، پس استشهاد به آل بیت برای مقصود ما بیشتر حائز اهمیت میباشد.
اینک فرزندش عمر بن علی زینالعابدین (به گمان شیعه) در مورد علت نامگذاری برادرش باقر به این نام، از پدرش سؤال میکند؟ پدرش جواب میدهد، ای پسرم! به درستی امامت در میان فرزندان او است تا اینکه قائم ما (مهدی) قیام میکند، که زمین را پر از عدالت میکند و به درستی که او امام است و پدر ائمه میباشد و معدن بردباری است و جای علم میباشد که علم را میشکافد، به خدا سوگند او شبیهترین مردمان به رسول الله عاست. پرسید: ائمه پس از او چند نفر هستند... تا آخر روایت[۲۷۸] .
سؤال اینجا است که زین العابدین چگونه راضی شده که فرزندش نسبت به بزرگترین ارکان دین جاهل بماند و آن را برای او بیان نکرده تا اینکه خودش سؤال میکند و در صورتی که از او سؤال نمیکرد، بر گمراهی میمرد.
در مورد این شخص که عمر نام داشت، شیخ مفید میگوید: به درستی عمر بن علی بن حسین مردی فاضل و جلیل القدر بود و سرپرستی صدقات رسول اللهعو امیرالمؤمنینسرا به دست گرفت و او انسان وارع و با تقوی و سخاوتمندی بود. داود بن قاسم روایت نموده است که حسین بن زید برایم سخن میگفت و گفت: عمویم عمر بن علی بن حسین را دیدم که به شرط میگرفت که هر کسی صدقات علیسرا خریداری کند، باید از دیوار را چند جا بشکافد و کسی که وارد آن شود، از خوردن آن منع نمیگردد[۲۷۹] .
از جریر بن قطان روایت شده که گوید: از عمر بن علی بن حسین شنیدم که میگفت: کسی که در محبت ما زیادهروی کند همانند آن است که در بغض ما زیادهروی نموده باشد، ما به خاطر قرابتی که با رسول الله عداریم دارای حقی هستیم و این حقی است که خداوند آن را برای ما قرار داده است، پس هر کسی آن را ترک کند به درستی کار بزرگی را ترک نموده است، ما را در آن جایگاهی که خداوند برای ما قرار داده است، قرار دهید. مبادا دربارۀ ما چیزی را بگوئید که در ما وجود نداشته باشد، اگر خداوند ما را عذاب دهد بواسطۀ گناهانمان است و اگر به ما رحم کند به فضل و مرحمت خودش به ما رحم میکند[۲۸۰] .
شاید در گفتارش که میگوید (ما را در آن جایگاهی قرار دهید که خداوند برای ما قرار داده است. مبادا دربارۀ ما چیزی بگوئید که در ما وجود نداشته باشد) چیزی فهمیده شود که شبهۀ عدم علم او را به ائمه برطرف سازد، که انسان زیرک و هوشیار را اشارهای کافی است.
به هر حال: پیش از آنکه به موضوع دیگری منتقل شویم، میخواهم این فرصت را از دست ندهید که نام این شخص مورد بحث را (عمر بن علی) فراموش نکنید و راجع به وجه دلالت آن خوب تدبر کنید، زیرا دربارۀ او و امثال او در این کتاب نکتههایی داریم که انشاءالله آنها را در جای خود خواهید دید.
اینک یکی دیگر از عموهایش را که عُمر نام دارد مورد مداقه قرار میدهیم که نه تنها امامت او را منکر شده، بلکه در مورد صدقات نیز با او به منازعه پرداخته است: شیعه روایت نمودهاند که عمر بن علی با علی بن حسین دربارۀ صدقات پیامبر جو امیرالمؤمنین اختلاف یافت و مخاصمه و منازعۀ خود را به نزد عبدالملک برد و گفت: ای امیرالمؤمنین! من فرزند صدقه دهنده هستم و او نوۀ صدقه دهنده (علی) است، پس من به آن صدقات، اولیتر هستم. عبدالملک به قول ابن ابیالحقیق استشهاد نمود که میگوید:
لا تجعل الباطل حقا ولا
تلط دون الحق بالباطل
«باطل را حق جلوه مده و حق را با باطل انکار مکن».
[۲۷۸] کفایةالأثر: (۳۱)، البحار (۳۶/۳۸۸). [۲۷۹] الإرشاد: (۲/۱۷۰)، بحارالأنوار: (۴۶/۱۶۷)، کشف الغمة: (۲/۳۴۱). [۲۸۰] الإرشاد: (۲۶۷)، البحار: (۴۶/۱۶۷).