روایاتی از طریق شیعه که منافی عصمت محمد جاست
سخن را با پیامبرمان جشروع میکنیم، شیعه در تفسیر آیۀ ذیل روایت نمودهاند:
﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُ﴾[الأحزاب: ۳۷] .
«(یادآور شو) زمانی را كه به كسی (زیدبنحارثه نام) كه خداوند (با هدایت دادن وی به اسلام) بدو نعمت داده بود، و تو نیز (با تربیت كردن و آزاد نمودن وی) بدو لطف كرده بودی، میگفتی : همسرت (زینب بنت جحش) را نگاهدار و از خدا بترس. (ای پیغمبر!) تو چیزی را در دل پنهان میداشتی كه خداوند آن را آشكار میسازد، و از مردم میترسیدی، در حالی كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسی».
که صادق گفته: یک روز زیدبن حارثه - که شوهر زینب بنت جحش بود - از دیدار با پیامبر جتأخیر نمود، پس پیامبر جبه منزل او آمد و او را خواست. ناگهان با زینب لمواجه شد که در وسط اتاق نشسته بود و خود را با مادهای به نام (فهر) خوشبو مینمود و در روایتی خود را میشست، پس به زینب نگاه کرد و او را زیبا یافت، لذا گفت: پاک است خداوندی که خالق نور است! و مبارک یزدان است كه بهترینِ اندازهگیرندگان و سازندگان است. و در روایتی آمده: پاک است کسی که تو را خلق نمود. سپس پیامبر جدر حالی به منزلش بازگشت که زینب در قلبش جایگاه خاصی پیدا کرده بود. و هنگامی که زید به منزل بازگشت، زینب آنچه را که رسول خدا جگفته بود، برای زید بازگو نمود، زید گفت: آیا میخواهی طلاقت دهم تا با رسول خدا جازدواج نمایی، شاید در قلبش جایی یافته باشی؟ زینبلگفت: میترسم که مرا طلاق دهی و پیامبر جبا من ازدواج نکند. زید پیش رسول خدا جآمد و گفت: ای رسول الله! پدر و مادرم فدایت، زینب همه چیز را برایم تعریف کرد، آیا میخواهی طلاقش دهم تا با او ازدواج نمایی؟ رسول الله جفرمود: نه، برو و از خدا بترس و زنت را نگهدار. پس آیات فوق نازل شدند[۱۱۵۵] .
همانا اینگونه روایات -که رسول خدا جبه زنان نگاه کرده باشد و شیفتۀ آنان شده- نزد شیعه بسیار فراوان است، یکی دیگر را از صادق نقل میکنیم که گوید: رسول خدا جزنی را دید که از دیدنش متعجب شد و او را زیبا یافت، پس نزد امسلمه رفت که آن روز نوبت او بود و با ایشان همبستر شد، سپس در حالی به سوی مردم رفت که هنوز سرش خیس بود و فرمود: ای مردم! براستی که نظر کردن از شیطان است، اگر کسی چنین کرد، نزد عیالش برود[۱۱۵۶] .
و عجیب آنکه شیعه در مورد نهی از نزدیکی به خانواده در این حالت روایات زیادی آوردهاند[۱۱۵۷] .
به سخن خود باز میگردیم... و در مورد سبب نزول آیهی:
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ ١٢٦﴾[النحل: ۱۲۶] .
«(ای مسلمانان!) هرگاه خواستید مجازات كنید (كسانی را كه به حقوق شما تعدّی و تجاوز كردهاند)، تنها بدان اندازه مجازات كنید و كیفر دهید كه درباره شما روا شده است (و از حدّ آن فراتر نروید و برمگذرید) و اگر شكیبائی پیشه ساختید (و به خاطر خدا مجازات نكردید و كیفر ندادید) حتماً شكیبائی برای شكیبایان (حقپرستی چون شما كه از دل فرمان نمیبرید و به راهنمائی یزدان گوش فرا میدارید، در دنیا و آخرت) بهترخواهد بود».
در روز احد هنگامی که رسول خدا جبا جنازۀ حمزه سمواجه شد، فرمود: اگر خداوند برایم ممکن سازد ۷۰ مرد از قریش را بجایش خواهم کشت. و در روایتی: اگر پیروز شوم آنها را مثله خواهم کرد[۱۱۵۸] .
پس خداوندﻷفرمود: ﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا ٢٣ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ وَٱذۡكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾[الکهف: ۲۳-۲۴] . «درباره هیچ چیز (بدون مقترن كردنِ سخن به مشیت خدا) مگو كه فردا آن را انجام میدهم. (مگر این كه بگوئی :) اگر خدا بخواهد (فردا چنین و چنان كنم. چرا كه تا اراده او نباشد چیزی و كاری انجام نمیپذیرد). و چون دچار فراموشی شدی (و إِن شَآءَ الله را نگفتی، همین كه به یادت آمد)، پروردگارت را به خاطر آور و (إِن شَآءَ الله را بگو، تا گذشته را جبران بكنی و همیشه دلت با خدا باشد)».
این، در مورد داستان مردانی از یهود است که نزد رسول خدا جآمدند و در مورد چیزهایی از ایشان سؤال کردند؟ پس به آنها فرمود: برای دریافت جواب فردا باز آیید. پیامبر جهمین گفت و استثنا قائل نشد (ان شاءالله را نگفت). لذا جبرئیل تا چهل روز نزدش نیامد، بعد از آن آیه فوق نازل شد و فرمود:
﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا﴾[الکهف: ۲۳] [۱۱۵۹] .
البته روایات در مورد آیاتی که خداوند ﻷدر ضمن آنها رسول خدا ج را مورد نکوهش قرار داده، بسیار فذاوان هستند.
از جمله:
﴿ مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٧ لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٦٨﴾[الأنفال: ۶۷-۶۸] .
«هیچ پیغمبری حق ندارد كه اسیران جنگی داشته باشد. مگر آن گاه كه كاملاً بر دشمن پیروز گردد و بر منطقه سیطره و قدرت یابد (در غیر این صورت باید با ضربات قاطع و كوبنده و پیاپی، نیروی دشمن را از كار بیندازد. امّا به محض حصول اطمینان از پیروزی خود و شكست دشمن دست از كشتار بردارد و به اسیركردن قناعت كند. ای مؤمنان!) شما (تنها به فكر جنبههای مادی هستید و) متاع ناپایدار دنیا را میخواهید، در صورتی كه خداوند سرای (جاویدان) آخرت (و سعادت همیشگی) را (برای شما) میخواهد، و خداوند عزیز و حكیم است (و این است كه كارهایش سراسر از روی حكمت و تدبیر، و متوجّه عزّت و پیروزی است). اگر حكم سابق خدا نبود (كه بدون ابلاغ امّتی را كیفر ندهد، و مخطّی در اجتهاد، مجازات نگردد) عذاب بزرگی در مقابل چیزی كه (به عنوان فدیه اسیران گرفتهاید و شتابی كه ورزیدهاید) به شما میرسید».
و: ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ٤٣﴾[التوبة: ۴۳] .
«خدا تو را بیامرزاد! چرا به آنان اجازه دادی (كه از جهاد بازمانند و با شما خارج نشوند) پیش از آن كه برای تو روشن گردد كه ایشان (در عذرهائی كه میآورند) راستگویند و یا بدانی كه چه كسانی دروغگویند».
آنگاه که محمد جبه عدهای اجازه داد تا از شرکت در جهاد با ایشان بازمانند.
و: ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢ وَمَا يُدۡرِيكَ لَعَلَّهُۥ يَزَّكَّىٰٓ ٣ أَوۡ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ ٱلذِّكۡرَىٰٓ ٤﴾[عبس: ۱-۴] .
«چهره در هم كشید و روی برتافت! از این كه نابینائی به پیش او آمد. تو چه میدانی، شاید او (از آموزش و پرورش تو بهره گیرد و) خود را پاک و آراسته سازد. یا این كه پند گیرد و اندرز بدو سود برساند».
و: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُمۡ فَإِنَّهُمۡ ظَٰلِمُونَ ١٢٨﴾[آلعمران: ۱۲۸] .
«چیزی از كار (بندگان جز اجرا فرمان یزدان) در دست تو نیست (بلكه همه امور در دست خدا است. این او است كه) یا توبه آنان را میپذیرد (و دلهایشان را با آب ایمان میشوید) یا ایشان را (با كشتن و خوار داشتن در دنیا، و عذاب آخرت) شكنجه میدهد، چرا كه آنان ستمگرند».
و: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِتَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِمَآ أَرَىٰكَ ٱللَّهُۚ وَلَا تَكُن لِّلۡخَآئِنِينَ خَصِيمٗا ١٠٥ وَٱسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ١٠٦ وَلَا تُجَٰدِلۡ عَنِ ٱلَّذِينَ يَخۡتَانُونَ أَنفُسَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمٗا ١٠٧﴾[النساء: ۱۰۵-۱۰۷] .
«ما كتاب (قرآن را كه مشتمل بر حق و بیانگر هر آن چیزی كه حق است) به حق بر تو نازل كردهایم تا (مشعل راه هدایت باشد و بدان) میان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است داوری كنی، و مدافع خائنان مباش. و از خدا آمرزش بخواه. بیگمان خداوند بس آمرزنده و مهربان است (و مغفرت و رحمت خود را شامل كسانی میكند كه عفوِ خطا را از او میطلبند). از كسانی دفاع مكن كه (با ارتكاب جرائم، در اصل) به خود خیانت میكنند. بیگمان خداوند خیانتكنندگانِ گناه پیشه را دوست نمیدارد».
و : ﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكَ وَرَحۡمَتُهُۥ لَهَمَّت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ أَن يُضِلُّوكَ﴾[النساء: ۱۱۳] .
«(ای پیغمبر!) اگر فضل و رحمت خدا نبود (و پیام آسمانی و رحمت صمدانی تو را در بر نمیگرفت)، دستهای از آنان میخواستند كه تو را گمراه سازند».
و... سایر آیات و اگر کسی مایل است به تفصیل در این مورد اطلاعات کسب نماید، باید به تفاسیر مراجعه کند.
[۱۱۵۵] تفسیر القمی: (۲/۱۵۰)، البحار: (۱۱/۸۳)، (۲۲/۲۱۵)، البرهان: (۳/۲۹۱). [۱۱۵۶] الکافی: (۲/۶۶۴)، البحار: (۱۶/۲۵۹)، (۲۲/۲۲۷). [۱۱۵۷] نگاه مثلاً: العلل: (۵۱۴)، أمالی الصدوق: (۵۶۶)، البحار: (۱۰۳/۲۸۱). [۱۱۵۸] تفسیر القمی: (۱/۳۹۴)، تفسیر العیاشی: (۲/۲۹۶)، البرهان: (۲/۳۱۹)، الصافی: (۳/۱۶۴-۱۶۵)، نور الثقلین: (۳/۹۵-۹۶)، البحار: (۲۰/۶۳)، الـمناقب: (۱/۱۹۳). [۱۱۵۹] من لایحضره الفقیه: (۳/۳۶۲)، نورالثقلین: (۳/۲۵۵)، العیاشی: (۲/۳۵۰)، البحار: (۱۴/۴۲۳)، (۱۶/۱۳۶)، (۹۳/۸۰)، (۱۰۴/۲۳۰)، النوادر: (۶۱)، البرهان: (۲/۶۴۴)، الصافی: (۳/۲۳۸).