امامت در پرتو نصوص

فهرست کتاب

اهل بیت رحمهم الله تعالی و فضائل صحابه رضوان‌الله علیهم

اهل بیت رحمهم الله تعالی و فضائل صحابه رضوان‌الله علیهم

دیگر ائمه اهل بیت -رحمهم‌الله تعالی- هم همانند حضرت امیرالمؤمنین علی سصحابه را دوست داشته و ارزش و صداقت آنها را شناخته‌اند. همانگونه که در روایت‌های سابق ذکر شد.

مثلاً این حسین ساست که در روز کربلا، برای دشمنانش دلیل می‌آورد و به آنها دستور می‌دهد که بروند و از اصحاب پیامبر جبپرسند که حسین دارای چه فضائلی است؟! آنجا که گفت: و اگر شما مرا تکذیب می‌کنید، در میان شما هستند افرادی که اگر از آنها بپرسید، واقعیت را برای شما تعریف می‌کنند، بروید از جابر‌بن عبدالله‌ انصاری، ابوسعید خدری، سهل‌بن سعد ساعدی، زیدبن ارقم و انس بن مالک بپرسید تا آنها این سخن (یعنی فرموده پیامبر جدرباره حسن و حسین مبنی بر اینکه آن دو سید و سالار جوانان بهشت هستند) را به شما خبر دهند که‌ پیامبر جدربارۀ من و برادرم عنوان کرده است[۱۸۱۴] .

آیا وی، چنین تصوری داشته‌ که آن دسته‌ از اصحاب فضائل اهل بیت را کتمان می‌سازند؟ در حالی که به دشمنانش می‌گوید، بروند و از آنها پرس و جو کنند؟! .

اینک ابن حازم در این‌باره که آیا اصحاب رسول خدا بر محمد جراست گفته‌اند یا دروغ، از صادق سؤال می‌کند؟ او هم در جواب می‌گوید: بلکه راست گفته‌اند. گفتم: پس چرا با هم اختلاف پیدا کرده‌اند؟ گفت: آیا ندانسته‌ای که صحابه‌ای پیش رسول خدا جمی‌آمد و سؤالی از وی می‌کرد و ایشان هم جوابی به او می‌داد، سپس برای آن مسأله‌ جوابی دیگر می‌داد و جواب قبلی را نسخ می‌کرد، بنابراین، احادیث یکدیگر را نسخ می‌کردند[۱۸۱۵] .

و به جان خودم سوگند که سخن اهل بیت از سخن پیامبرجدر خطبه حجة‌الوداع و در هنگام بیماری‌ای که به مرگش منتهی شد، عدول نکرد و آن سخن این بود: «حاضر باید (این سخنان) را به غایب برساند». و پیامبرجدر آن بیماری که به مرگش منجر شد، نیز چنین گفت[۱۸۱۶] .

پیامبر جچنین نظر نداشته که آنها دروغگو هستند، چرا که‌ آنها را به تبلیغ دین دستور می‌دهد.

و هنگامی که در کوفه، مدعیان شیعۀ اهل بیت به اصحاب حضرت محمد جبد و بیراه می‌گفتند، مرحوم ابوحنفیه از صادق پرسید: ای پسر رسول خدا ج! چرا شخصی را به کوفه نمی‌فرستی و آنها را از فحش گفتن به اصحاب پیامبر جباز نمی‌داری، من در آنجا بیشتر از ده‌ها هزار نفر را ترک کردم که به اصحاب پیامبر جبد و بیراه می‌گفتند. پس وی فرمود: از من قبول نمی‌کنند[۱۸۱۷] .

و به خدا سوگند که مرحوم صادق راست گفته، و تا به امروز، آن اهل کوفه، همان اهل کوفه هستند و هیچ فرقی نکرده‌‌اند.

آخر چگونه صادق راضی می‌شود که به اصحاب پیامبر جبد و بیراه گفته شود در حالی که از جدش دانسته که وی، یارانش را از فحش دادن و ناسزا گفتن به ابوجهل منع کرده است، و می‌دانید که ابوجهل چه کسی است؟! فرمود: عکرمه با حالتی از ایمان و به‌ عنوان یک مهاجر سراغ شما می‌آید، پس به پدرش فحش و ناسزا ندهید، زیرا فحش دادن به مرده، زنده را اذیت می‌کند و البته که نمی‌رسد[۱۸۱۸] .

و به پدر عکرمه‌ گفت: ای ابوجهل! الله تعالی از این‌رو این عذاب را از تو دفع نموده که می‌داند از نسل تو، ذریه‌ای پاک، یعنی عکرمه پسرت، بیرون خواهد آمد[۱۸۱۹] .

و عکرمه سبعد از فتح مکه مسلمان شد، حال سؤال ما این است که آیا ابوجهل که در رأس کفر قرار داشت همچون صدیق، فاروق، ذی‌النورین و بقیه مهاجرین و انصار و اصحاب شاست؟!.

چگونه صادق به لعن و نفرین آنها تن می‌دهد و راضی می‌شود در حالی که می‌داند که جدش امیرالمؤمنین گفته است: پیامبر جفرمود: هرگاه آخر این امت، اول آن را لعن کرد، در این هنگام باید منتظر سه چیز بود: بادهای سرخ‌رنگ، فرومایگی و رسوایی، و تحریف و از شکل انداختن[۱۸۲۰] .

بنابراین ائمه همه اصحاب شرا دوست می‌داشته‌اند، بلکه ارز‌ش‌ها و فضائل آنها را نقل کرده و آنها را مورد تعریف و تمجید قرار داده‌اند و از آنها دفاع کرده‌اند، اما کسانی که خود را به این ائمه منسوب می‌کنند، می‌آیند و بد و بیراه می‌گویند و در این زمینه روایت‌هایی وضع کرده و آنها را به ائمه نسبت داده‌اند، و به خواسته ائمه مبنی بر ترک ناسزاگویی به اصحاب تن نداده، به خواسته و تمایل خود پاسخ داده‌اند. بی‌خبر از اینکه الله تعالی آنها را محاسبه می‌کند و به مجازات می‌رساند.

حقیقت این است که سخن در این باره به طول می‌کشد و اگر ما بخواهیم همۀ روایت‌هایی که در باب فضیلت اصحاب که در خود کتاب‌های آنها وارد شده است، ذکر نماییم، نه تنها موجب اطاله کلام شده‌ایم که از موضوع کتاب هم خارج می‌شویم؛ بنابراین، همین مقدار از روایت‌ها که در این مختصر آوردیم، کافی است برای کسی که الله تعالی سینه‌اش را بشکافد.

با توجه‌ به‌ بیانات سابق معلوم شد که الله تعالی چرا آن نسل را مورد تعریف و تمجید قرار داده، که‌ او خود اگر آنها را مورد ستایش و تعریف قرار می‌دهد، به‌ آنها داناتر است. بنابراین، آیا برای کسی که مدعی عشق به آل بیت دارد، صحیح است که بیاید و آن روایت‌های دروغین درباره آنها را نقل کند - روایت‌هایی که با قرآن مخالف هستند و عقل و منطق آنها را رد می‌نماید، و روایت‌های صحیح که از ائمه نقل شده است و با کتاب الله تعالی همخوانی دارد را وانهد؟!.

[۱۸۱۴] البحار: (۴۵/۷). [۱۸۱۵] الکافي: (۱/۶۵)، البحار: (۲/۲۲۸). [۱۸۱۶] الکافي: (۱/۴۰۳)، الخصال: (۲/۸۴)، طرف: (۱۹-۳۳-۳۴)، الشافی: (۱۷۷)، البحار: (۲۱/۱۳۸-۳۸۱)، (۲۲/۴۷۸-۱۸۶)، (۲۲/۱۶۵)، (۲۷/۶۹)، (۵۲/۲۶۲)، (۷۷/۱۱۹). [۱۸۱۷] البحار: (۱۰/۲۲۰). [۱۸۱۸] البحار: (۲۱/۱۴۴)، المنتقی، حوادث مربوط به سال هشتم هجری. [۱۸۱۹] تفسیر امام العسکری: (۲۱۲)، الاحتجاج: (۱۸)، البحار (۷۷/۳۵۲). [۱۸۲۰] الخصال: (۲/۹۱)، البحار: (۶/۳۰۴-۳۰۵)، (۵۲/۱۹۳)، (۷۷/۱۵۷)، کمال‌الدین: (۴۷۷)، أمالی الطوسی: (۵۲۸).