و نیز اشکالی ندارد که برخی از حکایات مربوط به قائم و قرآن دروغین را ذکر کنیم:
در روایتی آمده: مهدی به هنگام ظهور قرآن را تلاوت میکند، مسلمانان میگویند: به خدا قسم این است آن قرآنی که خداوند بر محمد جنازل کرده است، چرا که در آن تحریف و تبدیل و حذفی وجود ندارد ونفرین خدا بر کسی که حذف و تحریف و تبدیل را در آن جایی داد[۷۹۲] .
و در روایت دیگری از علی سروایت شده که گفت: مثل اینکه غیر عربها را میبینم که قرآن را -چنانکه نازل شده- در سایبانهایشان در مسجد کوفه به مردم تعلیم میدهند. گفتم - راوی - ای امیرالمؤمنین! مگر این همان قرآنی نیست که نازل شده؟ گفت: خیر، نام و نام پدران هفتاد نفر از قریشیان از آن حذف شدهاند، و ابولهب فقط بخاطر آن حذف نشده که عموی پیامبر جبود و از او عیبجویی میکرد[۷۹۳] .
شیعه این قسمت آخر روایت را با روایات دیگری شبیه آن تأیید کردهاند، از جمله: از احمدبن محمدبن نصر روایت شده که گوید: ابوالحسن سمصحفی را به من داد و گفت: آنرا نگاه مکن. اما من آن را باز کردم و در آن خواندم ﴿لَمۡ يَكُنِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾هفتاد مرد قریشی با ذکر نام و نام پدرانشان را در آن دیدم.
و در روایتی آمده: من آن مصحف را باز کردم و با سورۀ ﴿لَمۡ يَكُنِ ٱلَّذِينَ﴾مواجه شدم، دیدم که آن سوره بسیار طولانیتر و بیشتر از آن بود که اکنون مردم تلاوت میکنند.
و از ابوعبدالله روایت شده که گفت: خداوند نام هفت نفر را در قرآن نازل کرده است، قریش نام شش نفر را حذف کردهاند و ابولهب را باقی گذاشتهاند.
و در روایتی آمده: چهل اسم را از سورۀ (تبت) کم کردهاند[۷۹۴] .
و نیز از ابوعبدالله روایت شده که گفت: بدرستی در قرآن آنچه که گذشته و آنچه رخ میدهد، ذکر شده است، در قرآن نام مردانی وجود داشت، اما حذف شدهاند[۷۹۵] .
و باز هم از او روایت شده که گفته: اگر قرآن آنگونه که نازل شده است، خوانده میشد، نام بردهگانی در آن یافت میشد[۷۹۶] .
و از باقر /روایت شده: اگر به قرآن زیاده و نقص وارد نمیشد، حق ما بر هیچ عاقلی پوشیده و مخفی نمیماند، اگر قائم ما ظهور کرد و نطق نمود، قرآن او را تصدیق میکند[۷۹۷] .
و از او روایت شده که سؤال کردند: آیا در قرآن نام بنیهاشم وجود ندارند؟ گفت: بخدا قسم حذف شده است؛ همانا عمروبن عاصس بر روی منبر مصر را دیدم که میگفت: هزار حرف از قرآن در مقابل هزار درهم حذف شده، و دو هزار درهم داده شد تا این آیه:
﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ ٱلۡأَبۡتَرُ ٣﴾[الکوثر: ۳] .
«بدون شکّ، دشمن كینهتوز تو بیخیر و بركت و بینام و نشان خواهد بود».
حذف شود. گفتند: چنین کاری جائز نیست، پس چگونه چنین کاری برای آنها جائز بوده، اما برای من جائز نمیباشد؟[۷۹۸] .
و نیز از او روایت شده که گفت: ای ابن سنان! (راوی) در سورۀ احزاب آبروریزیهای مردان و زنان قریش و غیر قریش وجود دارد؛ بدرستی سورۀ احزاب آبروی زنان قریش را برد، این سوره از سورۀ بقرة طولانیتر بود، اما از آن کم کردند و آنرا تحریف نمودند[۷۹۹] .
و گمان کردهاند که یک چهارم این قرآن دروغین مشتمل بر بحث امامت و ائمه است و یک چهارم آن بر علیه دشمنان ائمه میباشد.
از باقر روایت شده که گفته: قرآن چهارگوش نازل شده: یک چهارم آن دربارۀ دشمنانمان، یک چهارم درباره خود ما، در یک چهارم آن سنن و امثال ذکر شده و در یک چهارم دیگر احکام و فرائض ذکر شده است[۸۰۰] . این قول اقتضا میکند که باید هزار و ششصد آیه دربارۀ مسئله ائمه و امامت باشد، و به همین مقدار دربارۀ دشمنان ائمه باشد؛ به این اعتبار که قرآن موجود حدود ۶۶۶۶ آیه باشد یا ۶۲۶۳ آیه باشد، بنابر اختلافی که در این باره وجود دارد[۸۰۱] .
محل اختلاف - چنانکه بر کسی پوشیده نیست - به تجزیه و تقسیم برخی از آیات طولانی برمیگردد، بعضیها گمان کردهاند که این آیات طولانی بیشتر از یک آیه هستند، آن هم بنابر انقطاع نفس خواننده در اثنای تلاوت، و بعضی گمان کردهاند که با وجود طولانی بودن آیه، اما بیشتر از یک آیه نمیباشد، و اینها اختلاف بر کم و زیاد بودن الفاظ و حروف قرآن ندارند و همگی متفق هستند که نه از قرآن کم شده و نه بدان اضافه شده، خوب دقت کنید، و الله اعلم.
بدرستی بیپایه و بی اساس بودن این قول -که میگفت: یک چهارم قرآن درباره ائمه و امامت میباشد و یک چهارم دیگر آن درباره دشمنان ائمه میباشد- برای همگان واضح و روشن میباشد، زیرا قرآن حتی بنا به اعتبار نظریه گروه اول هم که بیاساس و فاقد ارزش بود، خالی از یک آیه دربارۀ ائمه و دشمنان آنان میباشد، مگر اینکه فرض شود که نظریه گروه اول راهنمایی برای نظریۀ گروه دوم میباشد که میگویند: بسیاری از آیات بلکه بسیاری از سورههای قرآن حذف شدهاند. گفتنی است که صاحبان این نظریه رأی خودشان را به روایاتی که به ائمه نسبت دادهاند، تأیید میکنند، مانند قول صادق: آن قرآنی که جبرئیل بر محمد نازل کرده، هفده هزار آیه است. و در روایتی آمده: هیجده هزار آیه میباشد[۸۰۲] .
و این روایت به طور واضح میرساند که ده هزار آیه از قرآنی که امروز ما در اختیار داریم، مخفی مانده است.
و آن روایت طولانیای که ملحد و بیدینی با علیسدر میان میگذارد و در آن روایت گفته: اما اظهار نظر تو دربارۀ فرموده خداوند که میفرماید:
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ﴾[النساء: ۳] .
«و اگر بترسید كه در (حقّ) دختران یتیم نمىتوانید به عدل و انصاف رفتار كنید، آنچه از (سایر) زنان شما را پسند افتد، به همسری گیرید».
زیرا عدالت در میان یتیمان مانند نکاح زنان نیست و همه زنان هم یتیم نیستند، این موضوع -چنانکه ذکر شد- اشاره به حذف برخی از قرآن از طرف منافقان است، زیرا در فاصلۀ میان فرموده خداوند که فرمود: ﴿أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾و ﴿فَٱنكِحُواْ﴾بیشتر از یک سوم قرآن اعم از قصص و خطابات حذف شده است[۸۰۳] .
خوانندۀ محترم چنانکه بر تو پوشیده نیست، این کلام در نهایت جهل و نادانی و زشتی است، چرا که سبب نزول آیه مردی است که سرپرستی دختر یتیمی را به عهده دارد و علاقهمند است که با او ازدواج کند، پس چه بسا گاهی اوقات ظلمی از آن مرد سرمیزند، لذا خداوند ﻷدر اینجا بیان فرمودند که زنان دیگر غیر از اینها فراوانند، پس فرمود: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ﴾ این راهنمایی برای کسی است که بیم آن داشته باشد که اگر با آنها ازدواج کند، نتواند در میان آنها عدالت و دادگری را برقرار کند؛ لذا توصیه میشوند که آنها را ترک کنند و با غیر آنها ازدواج کنند.
و روایت باقر /که میگوید: بدرستی از قرآن آیات فراوانی حذف شده است، و بجز حرفهای کمی نباشد که نویسندگان در آن دچار اشتباه شدهاند و افرادی گمان آنرا بردهاند، چیزی به آن اضافه نشده است[۸۰۴] .
[۷۹۲] فصل الخطاب: (۹۹-۲۳۹)، محجة العلماء: (۱۴۰)، البحار: (۵۳/۹)، حق الیقین: (۲/۳۶). [۷۹۳] غیبة النعمانی: (۲۱۸)، البحار: (۵۲/۳۶۴)، (۹۲/۶۰)، فصل الخطاب: (۱۷-۲۳۸)، مرآة الأنوار: (۳۷). [۷۹۴] الکافي: (۲/۶۳۱)، فصل الخطاب: (۲۳۸-۳۴۹-۳۵۰)، (مرآة الأنوار: (۳۷)، رجال الکشی: (۲۴۷-۴۹۲)، البحار: (۹۲/۵۴)، معجم الخوئی: (۱۴/۲۴۵). [۷۹۵] تفسیر العیاشی: (۱/۱۳)، مشارق الشموس: (۱۲۷)، البحار: (۹۲/۵۵-۹۵-۹۷)، مرآة الأنوار: (۳۷)، تفسیر الصافي: (۱/۴۱)، تفسیر البرهان: (۱/۱۵-۲۰). [۷۹۶] تفسیر العیاشی: (۱/۱۳)، فصل الخطاب: (۲۳۷)، مشارق الشموس: (۱۲۶)، البحار: (۹۲/۵۵-۷۴-۱۱۵)، مرآة الأنوار: (۳۷)، الصافی: (۱/۴۱)، البرهان: (۱/۲۲). [۷۹۷] تفسیر العیاشی: (۱/۱۳)، فصل الخطاب: (۲۳۸)، مشارق الشموس: (۱۲۶)، البحار: (۹۲/۵۵-۱۱۵)، البیان: (۲۳۰)، مرآة الأنوار: (۳۷)، الصافی: (۱/۴۱)، البرهان: (۱/۲۲). [۷۹۸] کنز الفوائد: (۲)، البحار: (۳۵/۳۱۵)، مرآة الأنوار: (۳۷)، البرهان: (۴/۱۵۲)، تأویل الأیات: (۲/۵۶۹). [۷۹۹] ثواب الأعمال: (۱۰۶)، البحار: (۳۵/۲۳۵)، (۹۲/۵۰-۲۸۸)، فصل الخطاب: (۳۲۰)، الصافی: (۴/۲۹۰)، البرهان: (۳/۲۸۹)، مرآة الأنوار: (۳۷). [۸۰۰] فصل الخطاب: (۱۵۸-۲۴۷-۲۴۸)، الکافی: (۲/۶۲۷-۶۲۸)، البیان: (۴/۲۰۹)، البحار: (۲۴/۳۰۵)، (۳۶/۱۱۷)، (۹۲/۷۴-۱۱۴)، تفسیر فرات: (۱/۴۶-۴۷-۴۸-۱۳۸)، البرهان: (۱/۲۱)، تأویل الآیات: (۱/۱۸)، الصافي: (۱/۲۴). [۸۰۱] الکافي: (۲/۶۳۴)، (حاشیه). [۸۰۲] الکافي: (۲/۶۳۴)، فصل الخطاب: (۱۳۲-۲۳۵-۲۳۶-۲۷۱-۳۵۳)، محجة العلماء: (۱۶۸)، مرآة العقول: (۱۲/۵۲۵). [۸۰۳] الاحتجاج: (۲۵۴)، البحار: (۹۲/۴۷)، (۹۳/۱۲۱)، فصل الخطاب: (۲۷۱)، مرآة العقول: (۴۸)، الصافی: (۱/۴۹-۴۲۰)، البرهان: (۴/۵۳۹). [۸۰۴] تفسیر العیاشی: (۱/۲۰۳)، فصل الخطاب: (۱۵۸)، مشارق الشموس: (۱۲۷)، الصافی: (۱/۴۱)، البرهان: (۱/۲۹۵)، نورالثقلین: (۱/۳۵۸)، البحار: (۱۵/۱۷۹).