موضع علیرضا /و خانواده و یارانش در برابر نص
اکنون به مبحث فرزند امام موسی یعنی علی رضا /میپردازیم که متوفی سال (۲۰۳) هجری میباشد.
میگویم: شیعیان رضا نیز همچون شیعیان اجدادش از وجود نص بر ائمه دوازدهگانه هیچگونه اطلاعی ندارند و این خود مستوجب بطلان این عقیده است، چنان که در لابلای روایات خود شیعه آن را خواهید دید.
روایت نمودهاند که ابن نصر گفته: از علیرضا سؤال کردم: فدایت شوم، من در این مکان (القادسیه) از پدرت دربارۀ خلیفهاش سؤال کردم. او نیز من را به تو راهنمائی کرد، و من هم چند سال قبل که هنوز فرزندی نداشتی، از تو سؤال نمودم که پس از تو چه کسی امام است؟ گفتی: امامت در میان فرزندانم است. حال خداوند دو تا پسر را به تو بخشیده، کدام یک از آنها جایگاه امامت را متعهد میشود؟ گفت: آنچه را که سؤال نمودی، هنوز وقتش نرسیده است[۵۶۴] .
از دعبل بن علی خزاعی روایت شده که گوید: قصیده خودم را برای سرورم علی بن موسیالرضا سرودم که اینگونه شروع میشود.
مدارس آیات خلت من تلاوة
ومنزل وحی مقفر العرصات
«مدارسه آیههایی که از تلاوت نمیشوند و جایگاه وحی که بیابان گشته است».
هنگامی که به این شعر رسیدم:
خروج إمام لامحالة خارج
یقوم علی اسم الله والبرکات
یمیز فینا کل حق وباطل
ویجزی علی النعماء والنقمات
«خروج امامی که بدون شک بر نام و برکات خداوند قیام میکند.
حق و باطل را به کلی در میان ما جدا میکند. بر نعمتها و سختیها جزا و پاداش میدهد».
امام رضا به سختی گریست و سپس سرش را به سوی من بلند کرد و گفت: ای خزاعی! روحالقدوس زبان تو را برای گفتن این دو بیت، به نطق درآورد، آیا میدانی که این امام چه کسی است؟ و در چه وقتی قیام میکند؟
گفتم: خیر ای سرورم! مگر اینکه شنیده بودم که امامی در میان شما قیام میکند و زمین را از فساد پاک میکند و آن را پر از عدل و قسط میکند. گفت: ای دعبل! امام پس از من فرزندم محمد است و پس از محمد فرزندش علی است و پس از علی فرزندش حسن است، و پس از حسن فرزندش حجت و قائم است، آن قائمی که مردم در انتظار او هستند، او به غیبتش پایان میدهد و ظهور میکند و او کسی است که به محض ظهور، از او اطاعت میشود[۵۶۵] .
گفتنی است که دعبل نزد شیعه از جایگاه بسیار بزرگی برخوردار میباشد، چرا که از مردن در راه ولاء و دوستی با اهل یت هراسی نداشته است[۵۶۶] . اما آنچه که جای نگرانی است جهل و بیاطلاعی او نسبت به بزرگترین رکن از ارکان دین است!
و از جعفر بن نوفل روایت شده که گفت: خدمت امام رضا آمدم، سلام عرض کردم و نشستم، سپس گفتم: فدایت شوم، برخی از مردم گمان میکنند که پدرت زنده است. گفت: دروغ میگویند، لعنت خدا بر آنها باد، اگر زنده میبود، میراثش تقسیم نمیشد و زنانش ازدواج مجدد نمیکردند، به خدا قسم او طعم مرگ را چشید، همچنان که علی بن ابیطالب سطعم مرگ را چشیده است. گوید: عرض کردم: چه دستوری به من میدهی؟ گفت: باید پس از من به فرزندم محمد بیعت کنید[۵۶۷] .
از صفوان بن یحیی روایت شده که گوید: به امام رضا گفتم: قبل از آنکه خداوند ابوجعفر را به تو ببخشد، ما در خصوص امام از تو سؤال میکردیم، تو در جواب میفرمودی: خداوند فرزندی را به من میبخشد. حال خداوند به تو عطا فرموده و چشمانت را بدان روشن نموده؛ از خداوند میخواهم که مرگ تو را به ما نشان ندهد، اما اگر تو فوت کردی، امر امامت به چه کسی میرسد؟ با دست به ابوجعفر (که جلو او ایستاه بود) اشاره فرمود. عرض کردم: فدایت شوم، ایشان سه سال بیتشر سن ندارند؟ گفت: کم بودن سن او اشکالی به امامت او وارد نمیکند، به درستی عیسی ÷با حجتهایش قیام کرد در حالیکه کمتر از سه سال عمر داشت[۵۶۸] .
با توجه به اینکه موضوع سن به میان آمد، خواهم گفت: امام رضا /که در سال ۲۰۳ هجری فوت کرده است، فرزندش جواد در سال ۱۹۵ هجری متولد شده است؛ پس در آن هنگام که امارت مؤمنین به او سپرده شده است، هشت سال عمر داشته است. که این قابل توجه میباشد.
به هر حال توضیح و تفصیل آن را در هنگام بحث از منازعه محمد بن حنفیه با امام زینالعابدین ذکر نمودیم.
از مسافر روایت شده که گوید: ابوالحسن در خراسان به من دستور داد و فرمود: به ابوجعفر ملحق شو، زیرا او صاحب و امام تو است[۵۶۹] .
ابن بزیغ از ابیالحسن علی رضا روایت نموده که از علی رضا سؤال شد: آیا عمو یا دائی میتوانند امامت را به ارث ببرند؟ گفت: خیر. گفتند: آیا ممکن است که برادر امام شود؟ گفت: خیر. گفته شد: پس در میان چه کسانی امام تعیین میشود، گفت: در میان فرزندانم و ایشان در آن روز فرزندی نداشت[۵۷۰] .
از عبدالله بن جعفر روایت شده که گوید: من و صفوان بن یحیی خدمت امام رضا رسیدیم، در آن هنگام ابوجعفر که سه سال عمر داشت، ایستاده بود، به او گفتیم: فدایت شویم، پناه بر خدا اگر حادثهای برای تو پیش بیاید، پس از تو چه کسی امام است؟ فرمود: این فرزندم و به سوی ابوجعفر اشاره نمود. گفتیم: ایشان در این سن هستند؟ فرمود: بله، او امام است در حالیکه در این سن است، خداوند متعال بواسطه عیسی حجت را بر مردم تمام کرد، در حالیکه دو سال سن داشت[۵۷۱] .
از محمدبن حسن بن عمار روایت شده که گوید: در مدینه، در خدمت علی بن جعفر بن محمد نشسته بودم؛ گفتنی است که من مدت چند سالی در خدمت ایشان اقامت گزیدم و هر آنچه را که از برادرش شنیده بود، مینوشتم، ناگهان ابوجعفر محمد بن علیرضا وارد مسجد پیامبر خدا جشد، علی بن جعفر بدون کفش و عباء بلند شد و پرید دستش را بوسید و او را با تعظیم فراوان احترام کرد. ابوجعفر به او گفت: ای عمو! رحمت خدا بر تو باد، بنشین. گفت: ای سرورم! چگونه مینشینم در حالیکه تو ایستادهای؟ هنگامی که علی بن جعفر به مجلس خود برگشت، یارانش شروع به سرزنش او کردند و میگفتند: تو عموی پدر ایشان هستی، اما اینگونه او را تعظیم میکنی؟ گفت: ساکت باشید، اگر خداوند ﻷاین ریش سفید (در آن حال، ریش خود را قبضه نموده بود) را آمادۀ این امر نفرموده، بلکه آن جوان را آماده این امر فرموده و او را در منزلت و جایگاهی والا قرار داده، فضیلت و بزرگواری ایشان را انکار نمیکنم؟ به خدا پناه میبرم از آنچه که شما میگوئید، بلکه من برده ایشان هستم[۵۷۲] .
از ابن ابینصر روایت شده که گفت: ابن نجاشی به من گفت: پس از صاحبت چه کسی امام میباشد، دوست دارم در این خصوص از امامت سؤال کنی تا او را بشناسم؟ خدمت رضا رسیدم و از او سؤال کردم؟ فرمود: امام فرزندم است[۵۷۳] .
از بنان بن نافع روایت شده که گفت: از علی بن موسی رضا سؤال کردم: فدایت شوم، پس از تو چه کسی صاحب امر امامت میباشد؟ فرمود: ای فرزند نافع! از این در همان کسی وارد میشود که وارث آنچه است که من از پدرم به ارث بردهام و او پس از من حجت خداوند است. در این هنگام محمد بن علی وارد اطاق شد[۵۷۴] .
از صقر بن دلف روایت شده که گفت: از ابوجعفر محمد بن علی رضا شنیدم که میگفت: همانا امام پس از من، فرزندم علی است، دستورات او دستورات من است، گفتار او گفتار من است، اطاعت از او اطاعت از من است و امامت پس از او به فرزندش حسن میرسد[۵۷۵] .
برخی از یارانش گمان کردهاند که او مهدی است، از ایوب بن نوح روایت شده که گفت: به ابیالحسن رضا گفتم: ما امیدواریم که تو صاحب این امر باشی، و خداوند بدون زحمت و بدون اینکه شمشیر را بکار گیرید، آن را به تو ببخشد[۵۷۶] .
از ریان بن صلت روایت شده که گفت: به رضا گفتم: آیا تو صاحب امر امامت هستی؟ گفت: من صاحب این امر هستم، اما من آن کسی نیستم که زمین را پر از عدل میکند چنان که پر از ظلم و ستم شده است[۵۷۷] .
[۵۶۴] قرب الإسناد: (۱۶۶)، البحار: (۲۳/۶۷)، إثبات الهداة: (۳/۲۴۲، ۳۲)، نورالثقلین: (۲/۲۷۷). [۵۶۵] عیون أخبار الرضا: (۲/۲۶۵)، کشف الغمة: (۲/۱۶۴)، کمالالدین: (۳۴۷)، البحار: (۴۹/۲۳۷) (۵۱/۱۵۴)، الغدیر: (۲/۳۵۰)، معجم الخوئی: (۷/۱۴۵)، إثبات الهداة: (۱/۴۸۶)، منتخب الأثر: (۲۲۱)، إعلام الوری: (۳۱۸). [۵۶۶] برای آگاهی بیشتر نگاه جایگاه این مرد را در کتاب: الغدیر: (۲/۳۴۹) و پس از آن: معجم الخوئی: (۷/۱۴۳)، النجاشی (۱/۳۷۱)، رجال العلامة: (۷۰)، الکشی: ترجمه: (۳۶۵). [۵۶۷] عیون أخبار الرضا: (۲/۲۱۶)، البحار: (۴۹/۲۸۵) (۵۰/۱۸)، إثبات الهداة: (۳/۳۲۴)، کمالالدین: (۳۴۹)، إعلام الوری: (۳۱۲). [۵۶۸] الکافی: (۱/۳۲۱)، الإرشاد (۲۹۷)، إعلام الوری: (۳۳۱)، البحار: (۲۵/۱۰۲) (۲۶/۲۲۰)، إثبات الهداة: (۳/۳۲۲). [۵۶۹] رجال الکشی: شماره (۳۶۷)، البحار: (۵۰/۳۴). [۵۷۰] کفایة الأثر: (۳۲۴)، البحار: (۵۰/۳۵)، إثبات الهداة: (۱/۸۵) (۳/۳۲۱)، الکافی: (۱/۲۸۶). [۵۷۱] کفایة الأثر: (۳۲۴)، البحار: (۵۰/۳۵)، إثبات الهداة: (۳/۳۲۵). [۵۷۲] الکافي: (۱/۳۲۲)، البحار: (۴۷/۲۶۶) (۵۰/۳۶). [۵۷۳] الکافي: (۱/۳۲۰)، إثبات الهداة: (۳/۳۲۲، ۳۲۴)، البحار (۵۰/۲۲)، الإرشاد: (۲۹۸). [۵۷۴] الـمناقب: (۴/۳۸۷)، البحار: (۵۰/۵۶)، إثبات الهداة: (۳/۳۲۶). [۵۷۵] کمالالدین: (۳۵۲)، البحار: (۵۰/۱۱۸، ۲۳۹) (۵۱/۳۰، ۱۵۷)، إثبات الهداة: (۳/۳۹۵). [۵۷۶] غیبة النعمانی: (۱۱۲)، البحار: (۵۱/۳۷)، کمالالدین: (۳۴۵)، منتخب الأثر: (۲۸۸). [۵۷۷] کمالالدین: (۳۵۰)، إثبات الهداة: (۳/۴۷۸)، البحار: (۵۲/۳۲۲)، منتخب الأثر: (۲۲۱).