امامت در پرتو نصوص

فهرست کتاب

شرح حال راویان:

شرح حال راویان:

۱- محمدبن یعقوب کلینی: نزد شیعه به ثقة ‌الإسلام معروف است.

۲- علی‌بن ابراهیم قمی: استاد مفسران شیعه است، بیشتر از شش هزار روایت را از پدرش نقل کرده! و همچنین کلینی در الکافی نزدیک به شش هزار روایت را از او روایت نموده شسف.

۳- ابراهیم بن هاشم: در میان شیعیان امامیه از همه‌ بیشتر حدیث را روایت‌ کرده‌ است، زیرا روایاتش بیشتر از شش هزار روایت است، از این مقدار سه هزار روایت را از استادش محمدبن ابی‌عمیر روایت کرده است، اما او نزد تمام شیعیان موثوق نیست، برخی، روایات او را در مرتبه حدیث حسن قرار می‌دهند، اما آن‌را قبول دارند، و تنها اختلاف در این است که آیا روایاتش صحیح هستند یا حسن.

۴- محمدبن ابی‌عمیر: نجاشی دربارۀ او گفته: (مرد بزرگواری بوده و نزد ما و مخالفان ما دارای جایگاه بزرگی است). شیخ طائفه طوسی دربارۀ او گفته: (نزد خاصه و عامه جزء موثوق‌ترین و معتبرین مردم است). نزدیک به چهار هزار روایت را از عمربن اذینه نقل کرده است.

۵- عمربن اذینه: نجاشی درباره‌اش گفته: (استاد یاران بصری ما است و معروف‌ترین آنها می‌باشد). طوسی گفته: (جای اعتماد است). و طوسی نیز در رجال‌شناسی خود در زمرۀ اصحاب کاظم او را موثوق‌ معرفی کرده است.

۶- بریدبن معاویه‌ عجلی کوفی: نجاشی درباره‌اش گفته: (شخص معتبری است و از یاران معتبر ما می‌باشد، او فقیه بوده و نزد ائمه از جایگاه خاصی برخوردار می‌باشد). کشی در نام بردن فقهاء از یاران ابوجعفر و ابوعبدالله گفته: (گروه فراوانی از علماء بر تصدیق دسته اول یاران ابوجعفر و ابوعبدالله اجماع کرده‌اند و به دانش آنها اعتراف کرده‌اند، گفته‌اند: فقیه‌ترین افراد دسته اول، شش نفر هستند: زراره، معروف‌بن خربوذ، برید، ابوبصیر اسدی، فضیل بن یسار و محمدبن مسلم طائفی. و گفته‌اند: زراره فقیه‌ترین این شش نفر است.

پس این روایاتی که ذکر گردید به اتفاق علماء رجال‌شناس شیعه صحیح هستند، و این کتاب الکافی و مؤلفش نزد شیعه از جایگاه بزرگی برخوردار می‌باشد و این بیانگر آن است که اینها به تحریف قرآن اعتقاد دارند و علمای قدیمی و جدید آنها به آن تصریح کرده‌اند، و اینک توضیح این مطلب:

تعجب اینجا است که ‌همۀ علمای معتبر شیعه‌ به‌ این نظریه اعتقاد دارند و تنها یک نفر هم یافت نمی‌شود که‌ چنین اعتقادی نداشته‌ باشد، حتی آن کسانی که گمان می‌رفت صاحب چنین نظریه‌ای نیستند و یا ادعا می‌شد که‌ بدان اعتقاد ندارند، آنان هم از این بلای خانمان سوز جان سالم بدر نبرده‌اند. و اینک توضیح مختصری در این‌باره:

شیخ مفید می‌گوید: اخبارهای مشهور از طرف ائمه هدی از آل محمد جنقل شده که در قرآن اختلاف وجود دارد و بیانگر آن است که‌ برخی از ظالمان در قرآن حذف و نقصان را ایجاد کرده‌اند[۸۰۹] .

و گفته: شیعه امامیه اتفاق دارند بر اینکه ائمه ضلال با بسیاری از آیات قرآن مخالفت کرده‌اند، لذا در نوشتن قرآن از شیوۀ نزول و راه و روش پیامبر جتعدی و تجاوز کرده‌اند[۸۱۰] .

و باز هم گفته: آن قرآنی که در میان دو جلد قرار دارد، همگی کلام خدا است و از طرف او نازل شده و کلام بشر در آن وجود ندارد و این اکثر قرآن نازل شده است، و بقیۀ آنچه که خداوند نازل کرده، نزد نگه دارندۀ شریعت و امانتدار احکام است (یعنی امام زمان - مترجم) و هیچ چیزی از آن ضایع نشده است، هر چند آن کسی که قرآن را جمع‌آوری کرد (یعنی عثمان) بقیه را جزء قرآن قرار نداد، آن هم بخاطر علت‌هایی که او را به این کار واداشت. از جمله ۱- ناتوانی او از شناخت برخی از آن. ۲- داشتن شک نسبت به‌ بعضی از آن. ۳- برخی را از روی عمد و قصد حذف نمود. ۴- و برخی را خودش گرفته و حذف نمود. و امیرالمؤمنین قرآن را از اول تا آخر جمع‌آوری نموده، و آن را آنگونه که واجب است جمع و تألیف نمود[۸۱۱] .

کاشانی در تفسیر خودش پس از ذکر این روایاتی که نشان‌دهندۀ وجود تحریف در قرآن هستند، می‌نویسد: آنچه که از تمام این اخبار و روایاتی که‌ از طریق اهل بیت نقل شده‌اند، فهمیده می‌شود این است که آن قرآنی که ما امروز در اختیار داریم، کامل نمی‌باشد و تمام آن قرآنی نیست که بر محمد جنازل شده است، بلکه برخی از آن، مخالف آیات نازل شده است، برخی هم تغییر و تحریف شده و چیزهای فراوانی نیز از جمله نام علی سدر بسیاری از جاها و امثال آن از قرآن حذف شده؛ و این قرآن بر آن ترتیب نیست که مورد رضایت خدا و رسول می‌باشد[۸۱۲] .

و در جای دیگری از تفسیرش گفته: چنانکه اسباب و علت پاسداری و نقل قرآن نزد مسلمانان فراوان بوده‌اند، به‌ همین سان اسباب و علت نزد منافقان برای تغییر و تحریف فراوان بوده است، آن منافقانی که وصیت و خلافت را تغییر دادند، زیرا قرآن متضمن بحث‌هایی بر خلاف رأی و هوس‌های آنها بود، آن تغییر و تحریفی که در قرآن ایجاد شده قبل از انتشار و استقرار آن در ممالیک اسلامی بوده است[۸۱۳] .

بنابراین کاشانی به این نتیجه رسیده که هیچگونه اعتمادی برای ما در قرآن باقی نمانده است، چرا که احتمال می‌رود که هر آیه‌ای از آن تحریف شده باشد و بر خلاف آن باشد که خداوند نازل کرده است، پس در قرآن اصلاً حجتی برای ما باقی نمانده و فائده آن و فائده اتباع از آن و توصیه به تمسک به آن و غیره منتفی می‌شود[۸۱۴] .

مجلسی به هنگام شرح خودش بر کتاب الکافی در توضیح روایت هشام‌بن سالم از صادق که می‌گوید: آن قرآنی که جبرئیل امین بر محمد جنازل کرده، هفده هزار آیه است، می‌گوید: این خبر صحیح است، پوشیده نماند که این خبر و بسیاری از اخبار صحیح دیگر دربارۀ نقص و تغییر قرآن صریح هستند؛ و به نظر من اخبار منقول در این باب به حد تواتر معنوی رسیده‌اند و نادیده‌ گرفتن تمام این اخبار سبب بی‌اعتمادی به‌ همۀ اخبار در تمامی زمینه‌ها می‌شود، بلکه به گمان من اخبار در این مورد کمتر از اخبار دربارۀ امامت نیستند، پس چگونه امامت را با خبر ثابت می‌کنند[۸۱۵] .

و گفته: عثمان از این قرآن سه چیز را حذف نموده: مناقب امیرالمؤمنین علی، اهل بیت و ذم و نکوهش خلفای سه‌گانه، مانند آیه: «یا لیتنی لم أتخذ أبابکر خلیلاً»[۸۱۶] .

مجلسی در تذکره خودش سوره ولایت را به‌ طور کامل ذکر نموده و همانند هم‌کیشانش ادعا نموده که عثمان آن سوره را از قرآن حذف نموده است[۸۱۷] .

نعمت‌الله جزائری در انوار خود می‌گوید: در اخبار مشهور است که قرآن چنانکه نازل شده، بجر امیرالمؤمنین هیچ کس دیگری آن را جمع‌آوری ننموده که‌ بنا به وصیت پیامبر جاین کار را انجام داد، امیرالمؤمنین پس از فوت پیامبر خدا جشش ماه مشغول جمع قرآن بود، هنگامی که آن را جمع‌آوری کرد، آن را نزد متخلفین پس از پیامبر جآورد و به آنها گفت: این کتاب خداوند است که‌ آن‌را طبق نزول جمع‌آوری نموده‌ام. عمربن خطاب گفت: ما نیازی به تو و به قرآن تو نداریم، ما قرآنی که عثمان جمع‌آوری نموده، داریم. علی به آنها گفت: بعد از امروز آن قرآن را نخواهید دید و هیچ کسی آن را نمی‌بیند تا اینکه فرزندم مهدی آن را ظاهر می‌نماید، همانا در آن قرآن اضافه‌های فراوانی وجود دارد و از تحریف بدور است[۸۱۸] .

و در جای دیگری می‌گوید: از فراوانی اخبار وضع شده تعجب مکن، همانا آنها پس از فوت پیامبر جمسایل بسیار بزرگتر و مهمتر از آن را در دین تغییر و تحریف نموده‌اند، مانند: تغییر قرآن و تحریف کلماتش، حذف مدائح آل پیامبر جو ائمه اطهار و فضائح منافقین و ظاهر ساختن بد اخلاقی‌های آنها، چنانکه بعداً در نورالقرآن خواهد آمد[۸۱۹] .

و این نورالقرآن (که در روایت بدان اشاره شد- مترجم) بکلی از کتاب (یعنی کتاب انوار النعمانیه - مترجم) حذف شده و محقق طباطبائی چنانکه در حاشیه ذکر شده، به این قول اکتفا نموده: آن قرآنی که خداوند بر پیامبر جنازل کرده و آن را معجزۀ جاویدان تا روز قیامت قرار داده، همان قرآنی است که ما امروز در اختیار داریم نه زیاده‌ای در آن وجود دارد و نه نقص و نه تحریف و نه تغییر بدان راه‌ یافته‌ است[۸۲۰] .

شاید ما او را معذور بدانیم در اینکه تمام این باب را از کتاب حذف نموده، چرا که‌ اینک آقای جزائری چنانکه صاحب فصل الخطاب از او روایت نموده، گفته‌: اخباری که بیانگر وجود حذف و تحریف در قرآن هستند، بیشتر از دو هزار حدیث می‌باشند[۸۲۱] . پس در نتیجه از رد تمامی این روایات -که گمان می‌بریم آقای جزائری بسیاری از آنها را در نورالقرآن ذکر نموده- عاجز و ناتوان مانده است و آقای طباطبائی محقق آن را حذف نموده و ما را در تاریکی و سرگردانی رها نموده!!.

عاملی می‌گوید: حقیقتی که گریز از آن امکان ندارد، این است که طبق اخبار متواتری که بعداً ذکر خواهیم کرد، قرآنی که ما امروز در اختیار داریم، پس از پیامبر جبرخی تغییرات در آن به وجود آمده است و آن کسانی که پس از فوت او آن را جمع‌آوری کرده‌اند بسیاری از کلمات و آیات را از آن حذف کرده‌اند، و آن قرآن محفوظ که خداوند نازل کرده، بجز علی سهیچ کسی دیگری آن را جمع‌آوری نکرده است و علی سآن را نگهداری نمود تا اینکه بدست فرزندش حسن سرسید... و همچنین تا اینکه نهایتاً بدست قائم رسیده و امروز در اختیار او قرار دارد، درود و سلام خداوند بر او باد[۸۲۲] .

و در جای دیگر - پس از اینکه در اثبات این مسئله خیلی حرف زده و نام آن کسانی از گذشتگان را ذکر نموده که معتقد به آن بوده‌اند و دلیل منکران این مسئله را به گمان خودش باطل اعلام کرده - گفته: پس از تحقیق و بررسی اخبار و آثار ذکر شده‌ در این زمینه‌، به گونه‌ای به‌ صحت و بدیهی بودن این قول اطلاع یافته‌ام که می‌توان گفت: جزء ضروریات و بدیهیات مذهب تشیع و همچنین جزء بزرگترین مفاسد غصب خلافت می‌باشد، خوب تدبر و تأمل کن[۸۲۳] .

بحرانی پس از انکار مسئله قرائت‌های هفتگانه می‌گوید: چیزی که ادعای تواتر قرائت‌های هفتگانه را رد می‌کند، مشهور بودن اخبار فراوانی است که در آن اخبار آمده: در قرآن نقص و حذف رخ داده است. و این مذهب تمام استادان متقدم و متأخر ما است[۸۲۴] .

و در جای دیگری در تعلیقاتش بر قرائت آیه‌ وضو:

﴿وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِ[المائدة: ۶] .

«و پاهایتان را تا دو قوزک (بشویید)».

به نصب «أرجلکم» خوانده شود. گفته: بعید نیست این قرائت (نصب) همچون سایر قرائت‌ها جزء تغییرات قرآن مجید باشد، چرا که تغییر و تحریف قرآن با زیاده‌‌‌ و نقصان نزد ما امری ثابت است، هر چند برخی از یاران ما (یعنی علماء شیعه) مدعی اجماع هستند بر اینکه در قرآن زیاده وجود ندارد، اما در آثار و اخبار چیزی‌هایی وجود دارد که این ادعا را رد می‌کند، چنانکه آنها (یعنی صحابه ش- مترجم) برای رفع عار از شیخ فجار[۸۲۵] . در آیۀ غار دخل و تصرف کرده‌اند، چرا که در اخبار ما آمده که آیه‌ اینگونه نازل شده است: (فأنزل الله سکینته علی رسوله وأیده بجنودٍ لم تروها)، لفظ «رسوله» را حذف کرده‌اند و بجای آن ضمیر را بکار برده‌اند تا به ذهن انسان خطور کند که ضمیر به ابوبکر برمی‌گردد، چنانکه برخی از علماء ما گفته‌اند: در وسط قرار دادن همسران پیامبر جدر آیه‌:

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا[الأحزاب: ۳۳] .

«جز این نیست كه خداوند مى‏خواهد پلیدى را از شما، اى اهل بیت دور كند و چنان كه باید شما را پاكیزه گرداند».

از این قبیل است[۸۲۶] .

می‌گویم: مراد از «برخی علماء» مجلسی است، نظر به‌ این‌که‌ گفته: شاید آیه‌ تطهیر را در جایی قرار داده‌اند که گمان کرده‌اند جای مناسبی برای آن باشد، یا اینکه آیه تطهیر را به‌ خاطر برخی مصالح دنیوی در سیاق موضوع زوجات (همسران) داخل نموده‌اند، لذا اگر تسلیم شویم وقائل شویم که‌ در ترتیب آیه تغییراتی ایجاد نشده، می‌گوییم: بعداً اخبار مشهوری ذکر خواهیم کرد که بیانگر حذف آیات فراوانی از قرآن می‌باشد، بنابر این ممکن است که‌ قبل از آیه یا پس از آن آیات بسیاری حذف شده باشند[۸۲۷] .

آقای تهرانی مسئله تحریف را بسیار گسترده و ‌طولانی ذکر کرده، زیرا ایشان اجماع علمای شیعه بر این مسئله را نقل کرده و اقوال آنها را نیز بیان نموده و به گمان خودش اقوال اهل سنت را رد کرده در این که می‌گویند: قرآنی که اکنون در اختیار داریم کامل و همانگونه است که بر محمد جنازل شده. او اقوال هم‌کیشان خود را که‌ منکر تحریف قرآن هستند، باطل و بی‌پایه و اساس نام برده و به آنها اعتراض کرده و از آنها عیبجویی می‌نماید، و در پایان اعلام می‌دارد که شیعه بر این مسئله اجماع کرده‌اند، و آن را جزء ضروریات و بدیهیات مذهب شیعه دانسته است[۸۲۸] .

اما نوری طبرسی در این‌باره کتاب مستقلی تألیف نموده و در مقدمه آن کتاب گفته: این کتاب ظریف و شریفی است، آن را در اثبات تحریف قرآن و برای آبرو بردن اهل ظلم و ستم و تجاوز نوشته‌ام و آن را نام‌گذاری کرده‌ام به (فصل‌ الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب) (یعنی حرف آخر در اثبات تحریف قرآن)[۸۲۹] .

این کتاب تقریباً چهارصد صفحه است، و تمام اخبار و اقوال و نصوصی که در این زمینه بدست آورده، در این کتاب ذکر نموده که همگی آن روایات دربارۀ اثبات مسئله تحریف هستند.

و به هنگام چاپ این کتاب در سال ۱۲۹۸ هجری جار و جنجال‌های فراوانی دربارۀ این کتاب برپا و اعتراضات فراوانی بر او وارد شد، زیرا اعتقادات شیعه در این مسئله روشن و معلوم می‌شد، اما مؤلف در برابر آن همه اعتراضات ساکت ننشست، بلکه رساله‌ای را در رد شبهاتی که بر او وارد کرده بودند، نوشت[۸۳۰] .

سید عدنان می‌گوید: اعتقاد به تحریف و تغییر قرآن جزء مسلمات و بدیهیات نزد گروه حق است، و جزء ضروریات مذهب آنها می‌باشد و در این‌باره اخبار فراوانی وجود دارد[۸۳۱] .

و پس از آنکه این روایات را که بر تحریف دلالت می‌کنند، ذکر نموده و دلیل مخالفان را رد کرده، به این نتیجه رسیده‌اند که اخبار منقول از طریق اهل بیت بسیار فراوان هستند - اگر به حد تواتر نرسیده باشند - و بر این دلالت دارند که‌ قرآنی موجود، کامل نمی‌باشد و آن‌گونه‌ نیست که‌ بر محمد جنازل شده، بلکه برخی از آن مخالف آن است که خداوند نازل کرده، برخی از آن تحریف شده است و چیزهای فراوانی از آن حذف شده است، از جمله نام حضرت (علی) در بسیاری از جاها و لفظ (آل محمد ج) و نام (منافقین) و غیره... و این قرآن -چنانکه در تفسیر علی‌بن ابراهیم آمده- طبق آن ترتیبی نیست که مورد رضایت خدا و پیامبرش می‌باشد[۸۳۲] . به هر حال این یک موضوع طولانی است و به آن اقوالی که ذکر نمودیم، اکتفا می‌کنیم.

[۸۰۹] أوائل الـمقالات: (۹۱)، فصل الخطاب: (۳۰). [۸۱۰] أوائل الـمقالات: (۴۸)، فصل الخطاب: (۳۰)، محجة العلماء: (۱۴۲). [۸۱۱] البحار: (۹۲/۷۴). [۸۱۲] تفسیر الصافی: الـمقدمة السادسة: (۱/۴۹). [۸۱۳] منبع قبلی: (۱/۵۴). [۸۱۴] منبع قبلی: (۱/۵۱). [۸۱۵] مرآة العقول: (۱۲/۵۲۵)، فصل الخطاب: (۳۵۳). [۸۱۶] تذکرة الأئمة: (۹). [۸۱۷] تذکرة الأئمة: (۹-۱۰). [۸۱۸] الأنوار النعمانیة: (۲/۳۶۰). [۸۱۹] منبع قبلی: (۱/۹۷). [۸۲۰] منبع قبلی: (۱/۹۷). [۸۲۱] فصل الخطاب: (۲۵۱). [۸۲۲] مرآة الأنوار: (۳۶). [۸۲۳] منبع قبلی: (۴۹). [۸۲۴] الحدائق الناضرة: (۸/۱۰). [۸۲۵] منظور به شیخ فجار ابوبکر صدیق ساست (چنین گفتاری بجز از زبان فاجر از هیچ زبان دیگری بیرون نمی‌آید - مترجم). [۸۲۶] الحدائق الناضرة: (۲/۲۸۹-۲۹۰) محمد تقی ایروانی محقق این کتاب تنها این را زیاد نموده که گفته: آیه اولی از سوره توبه شماره ۴۰ است و آیه بعدی سوره احزاب آیه شماره ۳۳ است. [۸۲۷] البحار: (۳۵/۲۳۵)، محجة العلماء: (۱۶۳)، فصل الخطاب: (۳۲۰)، و در البحار: (۶۵/۱۱۰) به قول دیگری شبیه این قول نگاه کن. [۸۲۸] محجة العلماء في الأدلة العقلیة: تألیف محمد هادی تهرانی. [۸۲۹] فصل الخطاب: (۲). [۸۳۰] در این‌باره از جمله نگاه کن به: الذریعة: (۱۰/۲۲۰)، (۱۶/۱۳۱)، الأنوار النعمانیة: (۲/۳۶۴) حاشیه تعلیق محقق. [۸۳۱] مشارق الشموس: (۱۲۶). [۸۳۲] منبع قبلی: (۱۲۷).