فضائل و ارزشهای صحابه در پرتو قرآن و سنت و سخنان ائمه و شیعه
قرآن کریم، سرشار از دهها نصوص است که بر ایمان و فضیلت آن اصحاب گرامی دلالت میکند. مانند آیات زیر:
﴿وَإِن يُرِيدُوٓاْ أَن يَخۡدَعُوكَ فَإِنَّ حَسۡبَكَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢ وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٣ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٤﴾[الأنفال: ۶۲-۶۴] .
«و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا برای تو کافی است، او همان کسی است که تو را با یاری خود و توسّط مؤمنان، تقویت کرد و در میان آنان الفت ایجاد نمود! اگر تمام آنچه را که روی زمین است، صرف میکردی که میان آنها الفت دهی، نمیتوانستی! ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد. او توانا و حلیم است، ای پیامبر! خدا و مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، برای تو کافی هستند».
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ مِنكُمۡۚ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ ٧٥﴾[الأنفال: ۷۴-۷۵] .
«وآنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنان حقیقی هستند؛ برای آنها آمرزش و روزی شایستهای است، و کسانی که بعداً ایمان آوردند و هجرت کردند، و با شما جهاد نمودند، از شما هستند، و خویشاوندان نسبت به یکدیگر، در احکامی که خدا مقرر داشته، (از دیگران) سزاوارترند. خداوند به همه چیز دانا است».
﴿ وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰] .
«و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به شیوه نیکویی از آنها پیروی کردند، الله تعالی از آنها راضی شد و آنها از او راضی شدند. و برای آنها باغهایی آماده ساخته که در زیر آنها جویبارهایی روان هستند، برای همیشه در آنها باقی میمانند. این است رستگاری بزرگ».
طبرسی گفته است: این آیه نشان میدهد که پیشگامان نخستین نسبت به دیگران از فضیلت و برتری بیشتری برخوردار میباشند؛ زیرا در راه یاریرسانی به دین انواع مشقت و رنج را به جان خریدند.
از جمله: از خویشاوندان و نزدیکان خود جدا شدند، با دین مرسوم آن زمان (بتپرستی) مخالفت ورزیدند، اسلام را یاری دادند، در حالی که کم تعداد بوده و دشمن فراوان بود، به سوی میدان ایمان پیشی جسته و به سوی آن فراخواندند[۱۶۷۹] .
طباطبائی میگوید: مراد از پیشگامان همان کسانی است که پیش از آنکه ساختمان (و بنیان) دین سر به فلک بکشد و پرچمهای آن به اهتزاز درآید، پایههای آن را بنیاد نهادند و دیوارهای آن را بلند کردند. گروهی از آنها با ایمان و ملحق شدن به پیامبر جو صبر بر فتنه و شکنجه، و کوچ کردن از سرزمینشان و جا گذاشتن اموالشان با هجرت کردن به حبشه و مدینه، و گروهی با ایمان و یاری دادن پیامبر جو پناه دادن به او و به مهاجران مؤمن، و دفاع کردن از دین قبل از به وقوع پیوستن رویدادها، کاخ اسلام را بنا کردند.
تقریباً همۀ سورههای قرآن در ارتباط با جهاد آنها در راه خداوند ﻷداد سخن دادهاند.
برای مثال آیات زیر را بخوانید:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ ٢٠ يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِيهَا نَعِيمٞ مُّقِيمٌ ٢١ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ ٢٢﴾[التوبة: ۲۰-۲۲] .
«کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با مالها و جانهایشان جهاد نمودند در نزد الله تعالی از مقام و درجه بالاتری برخوردار هستند و آنانند رستگاران پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیه خود، و رضایت (خویش) و باغهای از بهشت بشارت میدهد که در آن، نعمتهای جاودانه دارند، همواره و تا ابد در این باغها خواهند بود. زیرا پاداش عظیم نزد خداوند است».
﴿لَٰكِنِ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡخَيۡرَٰتُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٨٨ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٨٩﴾[التوبة: ۸۸-۸۹] .
«اما پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردند، با مالها و جانهای خود جهاد نمودند و همه خوبیها و نیکیها برای آنهاست و آنانند که رستگار میشوند و نجات مییابند. الله تعالی برای آنها باغهایی را آماده ساخته که در زیر آنها جویبارهایی جریان دارد، برای همیشه در آنها باقی میمانند، این است رستگاری بزرگ».
﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ ١٧٤ إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٥﴾[آلعمران: ۱۷۲-۱۷۴] .
«آنها که دعوت خدا و پیامبر را پس از آن همه جراحاتی که به آنها رسید، اجابت کردند، برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است، اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم به آنها گفتند: مردم (لشکر دشمن) برای حمله به شما اجتماع کردهاند: از آنها بترسید! اما این سخن بر ایمانشان افزود، و گفتند: خدا ما را کافی است، و او بهترین حامی ما است، به همین جهت آنها (از این میدان) با نعمت و فضل پروردگار بازگشتند. در حالی که هیچ ناراحتی به آنها نرسید، و از رضای خدا پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است».
﴿إِذۡ يُغَشِّيكُمُ ٱلنُّعَاسَ أَمَنَةٗ مِّنۡهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيۡكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ لِّيُطَهِّرَكُم بِهِۦ وَيُذۡهِبَ عَنكُمۡ رِجۡزَ ٱلشَّيۡطَٰنِ وَلِيَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمۡ وَيُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَ ١﴾[الأنفال: ۱۱] .
«و (یادآورید) هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود، شما را فراگرفت؛ آبی از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند، و پلیدی شیطان را از شما دور سازد، و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد».
این آیه در غزوۀ بدر نازل شد، و از پیامبر جثابت شده که به عمربن خطاب -که خواست گردن حاطببن ابیبلتعه سرا بزند- گفت: تو چه میدانی شاید خداوند متعال نگاهی به اهل بدر افکنده و آنها را مورد بخشایش قرار داده، آنگاه که فرمود: هر چه میخواهید انجام دهید، که من شما را مورد بخشایش قرار دادهام[۱۶۸۰] .
و خداوند متعال فرموده:
﴿ أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَأۡتِكُم مَّثَلُ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ يَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ ٢١٤﴾[البقرة: ۲۱۴] .
«آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید، بیآنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آنچنان نارحت شدند که پیامبر و افرادی که به او ایمان آورده بودند گفتند: پس یاری خدا کی خواهد آمد؟ (به آنها گفته شد) آگاه باشید یاریخدا نزدیک است».
طبرسی گوید: گفته شده این آیه درباره آن دسته از اصحابی که به مدینه هجرت کردند، نازل شده است، که سرزمین و اموال خود را ترک کردند و در نتیجه گرفتاری و ناراحتی آنها را درنوردید[۱۶۸۱] .
و علیبن ابیطالب در ارتباط با آنها گفته است:
فجاء بفرقـان مـن الله منـزل
مبنیــة آیـــاته لــذوی العقــل
فآمن إقـوام کــرام و أیقنـوا
وأمسوا بحمدلله مجتمعی الشمل
وأنکر أقوامٌ فزاغـت قلوبهم
فزادهـم الرحمن خبلاً علی خبـل
ج
وأمکن منهم یوم بدر رسوله
وقوماً غضابا فعلهم أحسن الفعل
بأیدیهم بیض خفاف قواطع
وقدحادثوهـا بالجلاء وباالعقـل[۱۶۸۲] .
ترجمه: «(محمد) از طرف خداوند ﻷفرقان (جداکننده حق از باطل) را به ارمغان آورد، که آیاتش برای خردمندان کاملاً روشن و آشکار است.
در نتیجه، اقوامی گرامی و برجسته ایمان آوردند و یقین پیدا کردند، و از شکر خدا همدل و متحد شدند. اقوامی هم آن را انکار کردند و در نتیجه قلبهایشان به انحراف و پوچی گرائید و خداوند رحمان هم بر دیوانگی و بیعقلی آنها افزود. و در جنگ بدر، رسولش جو قومی خشمگین را بر آنها توانا ساخت تا شاید کارشان را خوب و زیبا انجام دهند.
در دستانشان شمشیرهایی اندک اما تیز و برنده بود و با روشنی و شفافی درباره آن به مذاکره و مباحثه پرداخته بودند».
خداوند متعال اصحاب پیامبرش جرا به صداقتپیشگی و تقواکاری متصف ساخته است، و در جاهای متعددی آنها را به کامیابی و فلاحیت وعده داده است. از جمله:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١١٩﴾[التوبة: ۱۱۹] .
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا بترسید و با راستگویان باشید».
بعضی از مفسران ذکر کردهاند که آیه مزبور دربارۀ محمد جو اصحابش نازل شده است[۱۶۸۳] .
گذشته از این، جایگاه و مقام کسانی که به ما دستور داده شده تا آنها را مورد الگوبرداری قرار دهیم، پوشیده و مخفی نیست و این امر تا روز قیامت ادامه دارد. و این قابل قبول نیست و بعنوان دلیل حساب نمیشود که این مسأله فقط در حالت بسامانی و مسلمانی آنها - قبل از آنکه مرتد بشوند - بوده باشد، همانگونه که شیعیان مدعی هستند. چه این ارزیابی و مقیاس انسانی است، نه مقیاس و سنجش کسی که به غیب آگاهی دارد، همان کسی که چیزی نهان نه در آسمان و نه در زمین از او پنهان نمیماند چه رسد به رازهایی که در دلها وجود دارند.
الله تعالی در ارتباط با آنها میفرماید:
﴿ مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾[الفتح: ۲۹] .
این آیه، در عین پیامهای دیگری که با خود دارد حاوی این پیام نیز است که هر کس از ارزش و منزلت صحابۀ گرامی که الله تعالی آنرا به آنها بخشیده است، بکاهد، مورد خشم خداوند ﻷواقع خواهد شد. شیعه از ابن عباسبشیعه نقل کردهاند که ابن عباس گفت: جماعتی از پیامبر جپرسیدند، این آیه:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا﴾[الفتح: ۲۹] .
درباره چه کسانی نازل شده است؟! پیامبر جفرمود: «در روز قیامت پرچمی از نور سفید برافراشته میشود و نداکنندهای ندا درمیدهد: سید و سالار مؤمنان و کسانی که با او هستند، برخیزند، چون محمد مبعوث شده است. آنگاه علیبن ابیطالب برمیخیزد و خداوند ﻷآن پرچم سفید نورانی را به دست او میدهد که در زیر آن پرچم همه پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار قرار دارند و هیچ احد دیگری با آنها قاطی نمیشوند تا اینکه علی سبر روی یک منبری از نور رب العزه مینشیند، و همگی، تک به تک بر او عرضه میشوند و پاداش و نور خود را از او دریافت میکنند. وقتی که آخرین نفر آنها میآید، به آنها گفته میشود: به حقیقت که جایگاه و منازل خود در بهشت را شناختید، پروردگار شما در خطاب به شما میگوید: برای شما مغفرت و پاداش بزرگی در نظر گرفتهام - یعنی بهشت - آنگاه علیبن ابیطالب به همراه آن جماعت که در زیر پرچمش با او هستند، برمیخیزند تا اینکه وارد بهشت میشوند»[۱۶۸۴] .
به ذکر ارزشها و فضائل صحابه در قرآن برمیگردیم، خداوندﻷمیگوید:
﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨ وَمَغَانِمَ كَثِيرَةٗ يَأۡخُذُونَهَاۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٩ وَعَدَكُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةٗ تَأۡخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمۡ هَٰذِهِۦ وَكَفَّ أَيۡدِيَ ٱلنَّاسِ عَنكُمۡ وَلِتَكُونَ ءَايَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَيَهۡدِيَكُمۡ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ٢٠﴾[الفتح: ۱۸-۲۰] .
«خداوند از آن مؤمنان راضی شد، آن هنگام که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند، خدا آنچه در دلهایشان نهفته بود، میدانست، از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد، و پیروزی و نزدیکی به عنوان پاداش نصیب آنها فرمود. و غنایم بسیاری که آن را بدست میآورند، و خداوند شکستناپذیر و حکیم است. خداوند غنایم فراوانی را به شما وعده داده بود، که آنها را بدست میآورید، ولی این یکی را زودتر برای شما فراهم ساخت، و دست تعدی و تجاور مردم (دشمنان) را از آن بازداشت تا نشانهای برای مؤمنان باشد و شما را به راه راست هدایت کند!».
طبرسی میگوید: منظور همان بیعت حدیبیه میباشد، و بخاطر این آیه و خشنودی خداوند ﻷاز آنان به بيعةالرضوان نامگذاری میشود، چون خداوند خواسته که آنها را بزرگداشت و تکریم و ثابتقدم نماید. و این اعلانی است از طرف خداوند ﻷکه از آن مؤمنان راضی شده است، آنگاه که در حدیبیه و در زیر آن درخت معروف که همان درخت صمغ[۱۶۸۵] است، با پیامبر جبیعت نمودند؛ گفتنی است که تعداد صحابه در روز بيعةالرضوان بنابه اقوالی مختلف به هزار و دویست، ۱۴۰۰، ۱۵۰۰ و ۱۸۰۰ نفر میرسیده است[۱۶۸۶] .
و از ابن عباس بنقل است: خدای ﻷبه ما خبر داده که از یاران قرار گرفته زیر آن درخت راضی شده است، زیرا از نهفتههای قلبشان آگاهی داشته است، آیا کسی میتواند به ما بگوید که خداوند ﻷبعد از آن، از آنها عصبانی شده است؟![۱۶۸۷] .
به هر حال نمیتوانیم همه آیاتی را که بیانگر فضیلت صحابه گرامی هستند، برشماریم، زیرا میترسیم از آن فشردهگویی که در هر موضوع به آن پایبند شدهایم، خارج شویم. لذا، این مسئله را با بیان زیر خاتمه میدهیم، چه در آنچه که هماکنون ذکر کردیم، بینیازی و منعفتی بچشم میخورد برای کسی که دارای قلبی است، یا گوش فراداده و خود گواه است.
الله تعالی میفرماید:
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩ وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾[الحشر: ۸-۲۰] .
«این اموال برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند در حالی که فضل الهی و رضای او را میطلبند، و خدا و رسولش را یاری میکنند، و آنها راستگونند. و برای کسانی که در این سرا (سرزمین مدینه) و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند، و کسانی را که به سوی آنها هجرت کنند، دوست میدارند، و در دل خود بینیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند، و آنها را بر خود مقدم میدارند، هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند، کسانی که از بخل و حرص نفس خویش بازداشته شدهاند، راستگویانند. (همچنین) کسانی که بعد از آنها (بعد از مهاجران و انصار) آمدند و میگویند: پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده. پروردگارا! تو مهربان و رحیمی!».
شیعیان روایت کردهاند که جماعتی از اهل عراق پیش امام زینالعابدین /تشریف فرما شدند و درباره ابوبکر و عمر و عثمان شسخن گفتند. وقتی که سخنانشان را به پایان رساندند، زینالعابدین به آنها گفت: به من نمیگویید که آیا شما از جملۀ آن مهاجران نخستین هستید که:
﴿ لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨﴾[الحشر: ۸] .
گفتند: نه ما از آنها نیستیم. گفت: پس شما (از این دسته هستید):
﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾[الحشر: ۹] .
«و کسانی که در این سرا (سرزمین مدینه) و در سرای ایمان پیش از مهاجران و مسکن گزیدند و کسانی را که به سوی آنها هجرت کنند دوست میدارند، و در دلهای خودشان نیازی به آنچه که به مهاجران داده شده، احساس نمیکنند. و آنها را بر خود مقدم میدارند، هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند».
گفتند: خیر، از این دسته هم نیستیم. گفت: شما خود اذعان کردید که یکی از این دو گروه نیستید، و من هم گواهی میدهم که شما از آن کسانی نیستید که خداوند درباره آنها فرموده است:
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحشر: ۱۰] .
«و کسانی که بعد از آنها (مهاجران و انصار) آمدند و میگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز!».
پس از پیش من بروید، خدا شما را نابود کند[۱۶۸۸] .
او همواره خود را از دسته سوم حساب میکرد و برای آنها دعای مغفرت مینمود، در یکی از دعاهایش میگوید: خدایا! اصحاب محمد جرا دریاب! بویژه آن کسانی که همدمی و همنشینی با پیامبر جرا کامل و زیبا ساختند، و کسانی که در راستای یاریرسانی به پیامبر جبه شیوهای نیک و شایسته مورد آزمایش قرار گرفتند و سرافراز از آن بیرون آمدند و او را در پناه خود قرار دادند، و شتابان به استقبال ورودش به مدینه رفتند، و برای دعوتش، گوی سبقت را از همدیگر ربودند، و به ندای او لبیک گفتند، چه پیامبر جحجت بودن رسالات و پیامهای خود را به گوش آنها رساند، و برای اعتلا و آشکارسازی پیام او، همسران و فرزندان را ترک گفتند، و برای نهادینه کردن و پابرجا ساختن نبوتش پدران و پسران خود را کشتند، و به طرفداری از او برخاستند، کسانی که محبت و عشق به پیامبر جدر دلهایشان حک شده بود تا به سود تجارتی بیضرر که همان عشق و محبت اوست، دست یابند، و کسانی که خاندانشان، آنها را ترک گفتند فقط به این دلیل که دل به جمال پیوند با آن حضرت بسته بودند، و خویشاوندگراییها از میان آنها رخ بربست، زیرا در زیر چتر نزدیکی با پیامبر جآرمیدند، پس خدایا! آنچه را که برای تو و در راه تو ترک کردند، فراموش مکن!
و میوهای از باغستان مهر و خشنودی خودت را به آنها بده! چون آنها بخاطر تو از خلق دوری گزیدند و همدوش و پابهپای پیامبرت ج، چراغ دعوت دینت بودند، و خدایا! به پاس اینکه بخاطر تو سرزمین قوم و خویش خود را ترک گفتند، و زندگی فراخ بال را یکجا وداع نموده و به زندگی سخت و دشوار تن دادند، از آنها قدردانی کن! بسیاری از آنان بخاطر سرافرازی دینت، مورد ظلم و ستم واقع شدند. خدایا! به تابعین و رهروان نیکسیرت آنها هم بهترین پاداشت را عطا کن! همان کسانی که میگفتند:
﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحشر: ۱۰] .
و خواستند ره آنان را بپویند، و بسان آنها حقبین و آگاه شوند، و در راه پیمودن آثار و نشانههای آنان و اقتدا کردن به دینمداری آنها، کوچکترین تردیدی به خود راه ندادند. به رهنمونهای آنها هدایت را دنبال کردند و با آنها سازگار شدند و دم از مخالفت نزدند، و دستاورد آنها را مورد اتهام قرار ندادند[۱۶۸۹] .
جای تعجب نیست که امام سجاد در بیان فضائل صحابه برای اهل عراق، شیوه و سبک جدش امیرالمؤمنین را در پیش میگیرد.
از باقر نقل است که: امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب، نماز صبح را در عراق بجای آورد، وقتی که از نماز فارغ شد، آنها را نصیحت کرد، پس هم خود گریست و هم آنها را از ترس خدا به گریه انداخت، سپس گفت: در دوران دوست و یار صمیم محمد جاقوامی را شناختم که آنها آشفته مو و خاکآلود و شکم خالی شب را روز، و روز را شب میکردند، پیشانی آنها مانند سفیدی زانوی بز بود، شب را سجدهکنان و قیامکنان سپری میکردند، پاها و پیشانیهایشان را یک در میان قرار میدادند، با پروردگار خود مناجات میکردند و از او میخواستند که گردنهایشان را از آتش آزاد کند، به خدا علاوه بر این، آنها را دیدم که از آن در مشقت و نارحتی بودند و همگی از آن میترسیدند[۱۶۹۰] .
و از زینالعابدین نقل است که گفت: امیرالمؤمنین نماز صبح را بجای آورد، سپس از جای خود تکان نخورد تا اینکه خورشید به اندازه یک سر نیزه بیرون آمد، و رویش را به سمت مردم کرد و گفت: اقوامی را دریافتم که شب را سجدهکنان و قیامکنان برای پروردگارشان سپری میکردند، گاهی بر پیشانی میافتادند و گاهی بر زانو، گویی گرگر آتش (جهنم) در گوشهایشان است، وقتی که در نزد آنها، الله تعالی ذکر میشد، همانگونه که درخت کشیده میشود، کشیده میشدند[۱۶۹۱] .
حضرت علی سبه معاویه سگفت: اما بعد: خداوند ﻷبندگانی دارد که به تنزیل ایمان آوردند، تفسیر و تأویل را شناختند، در دین آگاهی و فقه پیدا کردند، و خداوند متعال فضیلت آنها را در قرآن بیان کرد، اما شما در آن زمان از جملۀ دشمنان رسول خدا جبودید، شما یا از روی رغبت یا از روی ترس و رهبت وارد این دین شدید، در حالی که، مسابقهدهندگان (صحابه) مسابقۀ خویش را بردند و مهاجرین و انصار در پرتو فضل خود رستگار شدند، پس برای کسی که مسابقه دینی و ارزشهای والای آنها را ندارد، شایسته نیست که آن شأن و امری را از آنها بستاند (مخالفت کند) که آنها لایق آن بوده و بدان سزاوارتر هستند. در نتیجه با احراز آن پست، ستمپیشگی و حقکشی کند[۱۶۹۲] .
و امام صادق درباره آنها گفته است: اصحاب رسول خدا ج۱۲ هزار نفر بودند؛ ۸ هزار نفر از مدینه، ۲ هزار نفر از مکه و ۲ هزار نفر از بردگان و آزادشدگان بودند، و در میان آنها یک نفر قدری یا مرجئی یا حروری یا معتزلی و یا دُگماندیشی دیده نمیشد. شب و روز میگریستند و میگفتند: ارواحمان را قبض کن قبل از آنکه نان خمیر بخوریم[۱۶۹۳] .
اگر این روایت را یا این آیه مورد مقایسه قرار دهیم که درباره مهاجرین و انصار است: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰] .
درمییابیم که وقتی خداوند متعال آنها را به بهشت و جاودانگی در آنها وعده میدهد، این نشان میدهد که آنها بر سر ایمان و هدایت میمیرند، البته این هیچ مغایرتی با آن ندارد که معصیتهایی از آنها سربزند. چه آنها معصوم نیستند و وعدۀ الله تعالی حق است، و هیچ تخلف و بدقولی در آن وجود ندارد. چه کسی از الله تعالی راستتر و درستتر سخن میگوید؟!.
بر این اساس، روشن میشود که این مهاجرین و انصار نمیتوانند مراد از حدیث حوض باشند، زیرا از یک سو الله تعالی آنها را در بهشتها و ماندگاری آنها وعده داده، و وعده خدا حق است، و از سوی دیگر، در همان آیه، خبر داده که از آنها خشنود و راضی گشته است. و اما اینکه حدیث حوض چه مرادی دارد؟ چند قول آمده: از جمله: کسانی از یمامه بودند که اسلام آوردند اما به نیکی از اسلامشان محافظت به عمل نیاوردند، آنان همراه با پیامبر جدر حجهالوداع شرکت کردند، اما سپس از یکی از آن مدعیان دروغین نبوت همانند طلیحه و سجاح یا غیر آن دو، پیروی کردند.
باید به این نکته اذعان کنیم که تعداد این افراد، انگشتشمار بوده است نه آن طوری که بعضی از هواپرستان به تصویر میکشند؛ زیرا پیامبر جخبر داده که عدهای از اصحابش بر او عرضه میشوند.
و در روایتی: مردانی بر او عرضه میشوند.
و در روایتی: مردمانی بر او عرضه میشود. سپس بیان کرده که کسانی که از این گروه نجات مییابند، عده انگشتشماری میباشند، و پیامبر جنفرمود: کسانی که بر من عرضه میشوند، همه اصحاب من هستند و فقط تعداد انگشتشماری از آنها نجات مییابد در این تفاوت، خوب اندیشه کن!.
و از جملۀ اقوال امام صادق /این است: یکی از اصحاب رسول خدا جسنگریزهای در دهانش میگذاشت، پس وقتی که میدانست برای خدا، در راه خدا و بخاطر کسب رضایت خدا، سخن میگوید: آن سنگریزه را از دهانش بیرون میآورد. و بسیاری از صحابه گرامی، همچون شخص غرق شده، نفس میزدند و همچون شخصی بیمار صحبت میکردند[۱۶۹۴] .
به همین خاطر است که شئوناتشان بسامان شد، همانگونه که حضرت علی ساز پیامبر جنقل کرده که: «إن صلاح أول هذه الأمة بالزهد واليقين وهلاك آخرها بالشح والأمل». «اصلاح نخستین این امت با زهد و باورمندی بوده، و به هلاک رسیدن آخر آن، با بخیلی و آرزوهای دور و دراز است».
یکی از عظمتهای این نسل آرمانی این است که پیامبر جنسلهای بعد از آن را از این بازداشته که با بدی از آنان یاد کنند یا از ارزش آنها بکاهند. گویی الله تعالی آینده را به او نشان داده که سرانجام این مسأله به کجا خواهد کشید. از همین روی فرمود: وقتی که از اصحاب من یاد شد، جلوی دهانتان را بگیرید[۱۶۹۵] .
و صادق از نیاکانش روایت میکند که حضرت علی فرموده است: در ارتباط با اصحاب پیامبرتان به شما سفارش میکنم، به آنها بد و بیراه نگویید؛ آنها کسانی هستند که بعد از وی، به نوآوری دست نیازیدند و بدعتگذاری را پناه ندادهاند. گذشته از این، پیامبر جدرباره آنها سفارشاتی کرده است[۱۶۹۶] .
شیعیان نمیخواهند که این سخن علی سرا بر کسانی حمل کنند که بعد از او، هیچ بدعت و نوآوریی نکردهاند. چه حضرت علی که خود راوی حدیث است این مسئله را فقط در اهل شام دید. همان کسانی که به نظرشان آمد بر علیه علی قیام کنند. آنجا که درباره آنها گفت: پروردگار ما یکی است، پیامبر ما یکی است و دعوت ما در اسلام یکی است، جز ایمانآوردن به الله تعالی و تصدیق پیامبرش جچیز دیگری از آنها نمیخواهیم، و آنها هم بیشتر از چیزی این از ما نمیخواهند. مسئله یکی است، فقط با این تفاوت که ما در رابطه با خون عثمان دچار اختلاف شدهایم. و ما از خون او بری هستیم[۱۶۹۷] . پس در این مقوله اندیشه کن! آیا تو داناتر هستی یا حضرت علی؟!.
پیامبر جهمچنان به نسلهای بعدی سفارش میکردند که به کتاب خدا و سنت نبوی و هدایت صحابه شچنگ بزنند و تأکید میکرد که ظهور و غلبه یافتن این دین، تنها بوسیله اصحابشباقی مانده میباشد.
از صادق روایت است که پیامبر جفرمود: هر آنچه را که در کتاب خدا یافتید، باید بدان عمل کنید، همانا شما برای وانهادن آن عذری ندارید، و آنچه که در کتاب خدا نبوده و شما آن را در سنت من ملاحظه کردید، هیچ عذری برای ترک آن ندارید، و اگر در سنت من نبود، بلکه اصحابم آن را گفته بودند، پس شما هم آن را دنبال کنید، (و بدان عمل کنید) چه اصحاب من در میان شما همچون ستارگان هستند، که به هر کدام اقتدا شود، هدایت حاصل میشود، و به هر کدام از سخنان اصحابم گردن نهید، هدایت یافتهاید و بدانید که وجود اختلاف در میان اصحاب من برای شما مایه رحمت است[۱۶۹۸] .
کاظم از پدرانش نقل کرده که پیامبر جفرمود: من مایه آرامش خاطر قلبی اصحابم هستم، پس اگر من از دنیا رفتم، آنچه که به اصحابم وعده داده میشود، به آنها نزدیک میگردد، و اصحابم مایه آرامش خاطر امتم میباشند، پس اگر اصحابم از دنیا رفتند، آنچه که به امتم وعده داده میشود، به آنها نزدیک میگردد، و این دین همواره بر همه ادیان غالب میشود مادام که در میان شما کسانی باشد که مرا دیدهاند[۱۶۹۹] .
صحابۀ گرامی شدر زمینۀ تعامل با رسول خدا جو اطاعت کردن از او و عشق و فداکاریشان برای او، در مرتبهای عالی از اخلاق قرار داشتند. اینک انس ساست که میگوید: برای صحابه شخصی از پیامبر جدوستداشتنیتر نبود، و آنها وقتی که او را میدیدند، در برابرش بلند نمیشدند (و به استقبالش نمیرفتند) چون میدانستند که او از این کار بیزار است[۱۷۰۰] .
براءبن عازب سمیگوید: من میخواستم دربارۀ مسئلهای از رسول خدا جسؤال کنم، بخاطر هیبت و وقار آن حضرت، تا دو سال آن را به تأخیر انداختم[۱۷۰۱] .
جابر سمیگوید: پیامبر جدر یک خیمۀ چرمین بود، و بلال حبشی را دیدم که همراه با باقی مانده آب وضوی پیامبر جبیرون آمد، پس مردم به سوی او شتافتند، هر کس که چیزی از آن آب بدست میآورد، آن را به رخسارهاش میکشید، و هر کس که چیزی بدست نمیآورد، از دستان رفیقش چیزی برمیداشت و چهرهاش را با آن مسح میکرد. و با باقی مانده آب وضوی امیر المومنین هم بدینسان رفتار میشد[۱۷۰۲] .
و ابن شریک میگوید: نزد پیامبر جآمدم، دیدم که اصحاب گرداگردش حلقه زدهاند، گویی بر سر آنها پرنده وجود دارد.
و هنگامی که قریش، عروهبن مسعود را (به نمایندگی) از طرف خود پیش پیامبر جفرستادند، و او تعظیم و بزرگداشت اصحاب را نسبت به پیامبر دید و ملاحظه کرد که در هنگامی که وضو میگیرد، اصحاب به سوی او شتافته (و از آب باقی مانده) وضویش استفاده میکردند، و نزدیک بود که بر سر آن باهم درگیر شوند، و هر وقت که آب دهانی میریخت و بلغم میانداخت، فوراً آن را با کف دستهایشان برمیداشتند و آن را به سر و روی خود میکشند، و مویی از او نمیافتد مگر اینکه فوراً آن را برمیدارند، و وقتی که به آنها دستوری میدهد، فوراً آن را انجام میدهند، و هنگامی که زبان به سخن میگشاید، صدایشان را پایین میآورند، و به خاطر بزرگداشت و تکریم وی مستقیماً چشم به چشمهایش نمیدوزند، و هنگامی که عروه به سوی قریش بازگشت، گفت: ای جماعت قریش! من فرمانروایی کسری، قیصر و نجاشی را دیدهام، بخدا من تا به حال ندیدهام که هیچ پادشاهی در میان قومش آنچنان باشد که محمد جدر میان اصحابش است.
انس سمیگوید: رسول خدا جرا دیدم که آرایشگری سرش را میتراشید، اصحاب به دورش میگشتند و نمیخواستند که یک تار مو هم بیفتند جز آنکه در دست یک نفر میبود[۱۷۰۳] .
وقتی مشرکان خواستند زیدبن دثنهسرا بکشند، به او گفتند: آیا دوست داشتی که هم اکنون در میان خانوادهات بودی و محمد جبه جای تو میبود؟! گفت: بخدا دوست ندارم که خاری در پای محمد! فرو رود و من در خانهام نشسته باشم. آنگاه ابوسفیان گفت: بخدا هرگز هیچ قومی را ندیدهام که از اصحاب محمد ج، بیشتر رئیس خودشان را دوست بدارند![۱۷۰۴] .
و همانگونه که صحابه گرامی شاینچنین با وی تعامل داشتند، او هم نسبت به ایشان بسیار با محبت بود و رفتار بسیار محبتآمیز و مهربانانهای داشت.
از جمله ابن مسعود سمیگوید: پیامبر جفرمود: به من خبر نرسد که شما اصحابم را مورد اذیت و آزار قرار داده باشید، من دوست دارم با سینهای آسوده و بیدغدغه به سوی شما خارج شوم[۱۷۰۵] .
انس سمیگوید: وقتی که پیامبر جبرای مدت سه روز یکی از یارانش را نمیدید، دربارۀ وی به پرس و جو میپرداخت، اگر غایب میبود، برایش دعا میکرد، و اگر مقیم و حاضر میبود، به دیدارش میرفت، و اگر مریض میبود، به عیادتش میشتافت... [۱۷۰۶] .
پیامب رجهمواره میفرمود: (خدایا!) زندگی نیست مگر زندگی آخرت، خدایا! به انصار و مهاجران رحم کن![۱۷۰۷] .
همانگونه که شیعه مدعی هستند، پیامبر جخصوصیات و ارزشهای والای اصحاب را فقط در دوران حیاتش بیان نکرد، تا این بهانه را بدست آنها دهد که آنها فقط در دوران شایستگی و صلاحشان مشمول این فضائل قرار گرفتهاند، بلکه حتی در حال موت هم به بیان فضائل آنها پرداخته، گویی میخواسته این ادعای آنان را بیپایه کند. و این به وسیله استغفاری است که برای گناهانی که از آنها سرمیزند، انجام داده است. باقر میگوید: پیامبرجفرمود: حضور من در میان شما برای شما بهتر است، اگرچه جدا شدن من از شما، باز هم برای شما خوب و مناسب است. اما ماندن من بدین لحاظ خوب است که الله تعالی فرموده: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ٣٣﴾[الأنفال: ۳۳] . «(ولی ای پیامبر) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد، و (نیز) تا استغفار میکنند خدا عذابشان نمیدهد».
و اما جدا شدن من به این دلیل برایتان خوب و مفید است که در هر دوشنبه و پنجشنبه اعمال شما بر من عرضه میگردد، آنچه را که خوب باشد، بخاطر آن شکر خدا را میگویم، و آنجه را بد است، برای شما بخاطر آن - طلب مغفرت مینمایم[۱۷۰۸] . و از سوی دیگر، پیامبر جثبات و پایداری مؤمنان بر صراط را بستگی به شدت علاقه و محبت آنان نسبت به صحابه شدانسته است. باقر از اجدادش روایت میکند که پیامبر جفرمود: ثابتترین شما بر صراط، کسی است که از همه بیشتر اهل بیت و اصحاب مرا دوست بدارد.
و گاهی اصحاب اعم از مهاجرین و انصار و نیز اهل بیت با هم اختلاف پیدا میکردند البته نه بر سر اینکه پیامبر جآنها را دوست دارد، چرا که این از مسلمات است، بلکه بر سر اینکه کدام یک از آنها در این باره شاگرد اول است و از همه برای پیامبر جدوستداشتنیتر بوده است؟! کعببن عجره میگوید: مهاجرین و انصار و بنیهاشم بر سر اینکه کدام یک نزد رسول خدا جاز محبوبیت بیشتری برخوردار بودهاند، با هم اختلاف پیدا میکردند (چه هر یک میگفت: من...).
آنگاه پیامبر جفرمود: اما شما ای جماعت انصار! (بدانید) که من برادر شما هستم، گفتند: الله اکبر! قسم به پروردگار کعبه که ما اینرا میخواستیم (و دیگر حرفی نداریم) و اما شما ای جماعت مهاجرین! من از شماها هستم، گفتند: الله اکبر! سوگند به پررودگار کعبه ما نیز همین را میخواستم (و دیگر حرفی نداریم) و اما شما ای بنیهاشم! شما از من هستید و بسوی من برمیگردید. آنگاه همگی ما برخاستیم در حالی که همه راضی و خشنود از پیامبر جبودیم[۱۷۰۹] .
و در ارتباط با ذکر انصار، شیعیان از صادق نقل کردهاند که گفت: شمشیرها از غلاف بیرون نیامد و صفهای نماز برپا نشد و لشکرکشی انجام نشد و اذان آشکارا اعلام نشد و الله تعالی آیات ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ را نازل نکرد، مگر اینکه افراد و قبیلۀ اوس و خزرج ایمان آورده بودند[۱۷۱۰] .
پس مادام که از آنها یاد میکنیم، بیان کردن چیزی از ارزشهای آنان خالی از لطف نیست، پیامبرجفرموده است: خدایا! انصار و فرزندان انصار و نوههای آنان را مورد آمرزش قرار بده! ای جماعت انصار! آیا راضی میشوید که دیگران با (گوشت) بریان شده و شترها بازگردند و شما بازگردید در حالی که در سهم شما فقط رسول خدا جباشد؟! گفتند: آری راضی هستیم. آنگاه پیامبر جفرمود: انصار خویشان نزدیک و رازداران من هستند، اگر مردم یک وادی را بپیمایند و انصار گردنهای را بپیمایند، گردنه انصار را خواهم پیمود. خدایا! انصار را مورد آمرزش قرار بده[۱۷۱۱] .
طبرسی - رحمهالله - بعد از این فرمودۀ پیامبر ج«گردنه آنها را خواهیم پیمود» اضافه کرده: و اگر هجرت نمیبود، من مردی از انصار میشدم[۱۷۱۲] .
صادق میگوید: هیئتی از انصار نزد رسول خدا جآمدند، بر او سلام کردند، او هم جواب سلام آنها را داد، آنگاه گفتند: ای رسول خدا!، ما با تو کاری داریم، پیامبر جگفت: چه حاجتی دارید؟! گفتند: خیلی مهم و بزرگ است. فرمود: بگویید، آن چیست؟! گفتند: اینکه برای ما بهشت را بر پروردگارت تضمین کنی. صادق گوید: پیامبر جسرش را به زیر افکند، پس با چوبی (یا غیر آن) بر زمین فشار داد و اثری در آن بجای گذاشت، سپس سرش را بلند کرد و گفت: این کار را برای شما انجام میدهم به شرط آنکه از هیچ کس، چیزی نخواهید. صادق گوید: وقتی که یکی از آنها در سفر میبود، و چوبش از دستش میافتاد، خوش نمیخواست که به انسانی بگوید: آن را به من بده! تا از مطالبه کردن و درخواست کردن تبری باشد، به همین خاطر از مرکبش پایین میآمد و آن را برمیداشت، و اگر بر سر سفره طعام مینشست، و یکی از سفرهنشینان به آب، از او نزدیکتر می بود، با این حال نمیگفت: آن را به من بده، تا اینکه خود برمیخاست و آب مینوشید[۱۷۱۳] .
پیامبر جبه یک زن انصاری که خود را به پیامبر جبخشیده بود، گفت: خدا به تو رحم کند و به شما جماعت انصار رحم کند! مردان شما مرا یاری دادند و زنانتان به من علاقمند شدند[۱۷۱۴] .
ابن عباس بمیگوید: علیبن ابیطالب و عباس بن عبدالمطلب و فضلبن عباس در هنگام آن بیماریی که منجر به فوتش شد، بر پیامبر جوارد شدند. آنگاه گفتند: ای رسول خدا! اینک مردان و زنان انصار در مسجد بخاطر تو گریه میکنند. پیامبر جفرمود: چه چیز آنها را به گریه واداشته؟ گفتند: میترسند که شما فوت کنی. آنگاه پیامبر جفرمود: دستهایتان را به من بدهید، سپس روانداز و دستار خود را کنار زد تا اینکه بر روی منبر نشست، پس از حمد و ثنای خداوند گفت: در ارتباط با این طایفه از انصار به شما سفارش می کنم، سختکوشی و اقدامات آنها را در نزد خدا و در نزد رسولش و در نزد مؤمنان دانستید. آیا در این سرزمین به (شما) جای ندادند؟ و میوهجات را با شما دو قسمت نکردند؟ و در حالی که خود شدیداً نیاز داشتند، پاکبازی و ایثار نکردند؟! اگر یکی از شما حاکم شد که در آن میتوانست به کسی ضرر یا نفعی برساند، از نیکوکاران انصار باید قبول کند، و از گناهکار آنها درگذرد، و آن مجلس، آخرین جلسه او بود تا اینکه به دیدار الله تعالی شتافت[۱۷۱۵] .
و پیامبر جفرمود: آگاه باشید که انصار سپر من هستند، از گناهکار آنها درگذرید و نیکوکار آنها را یاری رسانید[۱۷۱۶] .
کاظم گوید: وقتی پیامبر جدر آستانه مرگ قرار گرفت، انصار را فراخواند و گفت: ای جماعت انصار! لحظه جدایی نزدیک شده است، من دعوت شدهام و به دعوت فراخوانم جواب میدهم؛ شما همپیمان شدید و همپیمانی و همجواری را به خوبی اجرا کردید، و یار کردید و یاری و همکاری زیبا و موردپسندی از خود نشان دادید! و در رابطه با اموال (ما) را همکاری و کمک نمودید، به مسلمانان جا و مکان دادید و جانتان را فدای الله تعالی کردید، و خداوند متعال بخاطر آنچه که انجام دادید، کاملترین پاداش را به شما میدهد[۱۷۱۷] .
حضرت علی سدر رابطه با مدح آنها گفته است: به خدا سوگند که آنها اسلام را پروراندند، همچون مادری که فرزندش را با توانگری، با دستهای بخشنده و زبانهای برنده و گویا پرورش میدهد،![۱۷۱۸] .
و بعد از همه اینها، برای خداوند ﻷسخت و گران نیست که در جهان آنها را به عنوان پیشوایان و وارثان و جانشینان قرار دهد. همانگونه که در کتاب محکمش فرموده است:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡٔٗاۚ وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٥٥﴾[النور: ۵۵] .
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید، و دین و آیینی را که برای آنها پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل میکند، آنچنان که تنها مرا میپرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت، و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند».
بنابراین خداوند متعال در آیه مزبور، مؤمنان را به استخلاف و قدرتیابی دین و امنیت بزرگ در برابر دشمنان وعده میدهد، و لازم است که آنچه خداوند وعده داده است حتماً حتماً به وقوع بپیوندند، زیرا خلاف وعده وی امکان ندارد، و عملاً این موارد در دوران خلفای راشدین به وقوع پیوست؛ همان کسانی که در وقت نزول این آیات حاضر بودند، همانگونه که بعضی از مفسران این را ذکر کردهاند.
[۱۶۷۹] مجمع البیان: (۵/۹۸)، البحار: (۲۲/۳۰۲)، (۶۹/۵۹). [۱۶۸۰] مجمع البیان: (۹/۲۷۰)، الإرشاد: (۳۴)، إعلام الوری: (۶۶)، البحار: (۲۱/۹۴-۱۲۱-۱۲۵)، نور الثقلین: (۵/۳۰۱)، تفسیر فرات: (۲/۴۲۱). [۱۶۸۱] مجمع البیان: (۱/۵۴۶)، البحار: (۲۰/۱۸۸). [۱۶۸۲] دیوان امیرالمؤمنین س: (۱۰۷)، البحار: (۱۹/۳۱۶)، (۴۱/۹۴)، الـمناقب: (۱/۸۵)، (۳/۱۴۴). [۱۶۸۳] برای مثال به مجمع البیان: (۳/۱۲۲) نگاه کنید. [۱۶۸۴] أمالی الطوسی: (۳۷۸)، البحار: (۸/۴)، (۲۳/۳۸۸)، (۳۹/۲۱۳)، کنز جامع الفوائد: (۳۴۵)، البرهان: (۴/۲۰۲)، المناقب: (۳/۲۷)، نور الثقلین: (۵/۷۹-۲۴۵). [۱۶۸۵] مجمع البیان: (۵/۱۷۶). [۱۶۸۶] مجمع البیان: (۵/۱۶۷)، البحار: (۲۰/۳۴۶-۳۶۵)، (۲۴/۹۳)، (۳۵/۵۵-۱۲۱)، روضة الکافی: (۳۲۳)، تأویل الآیات: (۲/۵۹۵)، البرهان: (۴/۱۹۶)، المناقب: (۲/۲۲). [۱۶۸۷] الإرشاد: (۱۳)، روضة الواعظین: (۷۵)، البحار: (۳۸/۲۴۳)، (۴/۵۱)، تفسیر فرات: (۲/۴۲۱). [۱۶۸۸] کشف الغمة: (۲/۲۹۱). [۱۶۸۹] صحیفه سجادیه، بخشی از دعای وی در نماز برای پیروان و تصدیقکنندگان پیامبران. [۱۶۹۰] أمالی الطوسی: (۶۲)، البحار: (۲۲/۳۰۶)، و در بیان آن گفته است: یعنی بر حق جمع میشوند مانند شما دچار تفرقه نمیگردند. [۱۶۹۱] الکافي: (۲/۲۳۶)، البحار: (۴۱/۲۴)، (۴۲/۲۴۷)، (۶۷-۳۶۰). [۱۶۹۲] البحار: (۳۲/۴۲۹). [۱۶۹۳] الخصال: (۶۴۰)، البحار: (۲۲/۳۰۵)، حدائق الإنس: (۲۰۰). [۱۶۹۴] مصباح الشریعة: (۲۰)، البحار: (۷۱/۲۸۴). [۱۶۹۵] نورالثقلین: (۴/۴۰۷)، البحار: (۵۸/۲۷۶). [۱۶۹۶] أمالی الطوسی: (۳۳۲)، البحار: (۲۲/۳۰۶)، حیاة القلوب: (۲/۶۲۱). [۱۶۹۷] البحار: (۳۳/۳۰۶)، نهجالبلاغة: (۱۴۱). [۱۶۹۸] معانی الأخبار: (۵۰)، البحار: (۲۲/۳۰۷). [۱۶۹۹] نوادر الراوندی: (۲۳)، البحار: (۲۲/۳۰۹). [۱۷۰۰] مکارم الأخلاق: (۱۶)، البحار: (۱۶/۲۲۹). [۱۷۰۱] منابع سابق. [۱۷۰۲] البحار: (۱۷/۳۳). [۱۷۰۳] البحار: (۱۷/۳۲)، (۲۰/۳۳۲-۳۴۳)، شرح الشفاء: (۱/۶۷)، مجمع البیان: (۹/۱۱۷)، الـمناقب: (۱/۲۰۳). [۱۷۰۴] الـمنتقی فی مولود الـمصطفی در رابطه با وقایع سال چهارم هجری، البحار: (۲۰/۱۵۲). [۱۷۰۵] مکارم الأخلاق: (۲۱)، البحار: (۱۶/۲۳۶). [۱۷۰۶] مکارم الأخلاق: (۱۷)، البحار: (۱۶/۲۳۳). [۱۷۰۷] الـمناقب: (۱/۱۸۵)، البحار: (۱۹/۱۲۴)، (۲۲/۳۵۴)، نور الثقلین: (۴/۲۴۴)، القمی: (۲/۱۵۳). [۱۷۰۸] بصائر: (۱۳۱)، عیاشی: (۲/۵۹)، البحار: (۱۷/۱۴۹)، (۲۳/۳۳۸-۳۳۹)، أمالی الطوسی: (۴۲۱)، نور الثقلین: (۲/۱۵۱-۱۵۳-۲۶۴)، البرهان: (۲/۷۹)، الصافی: (۲/۳۰۰)، القمی: (۱/۲۷۶)، معانی الأخبار: (۱۱۳). [۱۷۰۹] البحار: (۲۲/۳۱۲). [۱۷۱۰] البحار: (۲۲/۳۱۲). [۱۷۱۱] الإرشاد: (۱۷۵)، إعلام الوری: (۱۲۶)، البحار: (۲۱/۱۵۹-۱۷۳). [۱۷۱۲] مجمع البیان: (۵/۱۹)، البحار: (۲۱/۱۶۲)، (۲۲/۱۳۷)، تفسیر کاشف: (۷/۲۹۰). [۱۷۱۳] الکافي: (۳/۱۲۷)، البحار: (۲۲/۱۲۹-۱۴۲)، أمالی طوسی: (۵/۶۷). [۱۷۱۴] تفسیر القمی: (۲/۱۶۹)، البحار: (۲۲/۱۹۶-۲۱۱)، الکافی: (۴/۷۹)، نور الثقلین: (۴/۲۹۲-۲۹۳)، الصافی: (۴/۱۹۴). [۱۷۱۵] أمالی المفید: (۲۸)، البحار: (۲۲/۴۷۵)، (۲۸/۱۷۷). [۱۷۱۶] أمالی الطوسی: (۲۶۱)، البحار: (۲۲/۳۱۲)، (۲۳/۱۴۶)، البرهان: (۱/۱۱). [۱۷۱۷] البحار: (۲۲/۴۷۶). [۱۷۱۸] نهجالبلاغة: (۱۸۴)، البحار: (۲۲/۳۱۲).