امامت در پرتو نصوص

فهرست کتاب

نمونه‌هایی از روایات اهل تشیع دربارۀ امامان دوازده‌گانه

نمونه‌هایی از روایات اهل تشیع دربارۀ امامان دوازده‌گانه

در این مورد صدها بلکه هزارها روایت را وضع کرده‌اند و آنها را به خدا و رسول و صحابه و امامان خود نسبت داده‌اند، از جمله روایتی از امام باقر که به جابربن عبدالله انصاری می‌گوید: اى جابر! به من خبر ده، از لوحى كه در دست مادرم فاطمه ‌لدختر رسول خدا جدیده‌اى، و آنچه مادرم به تو خبر داد كه در آن لوح نوشته بود. جابر گفت: خدا را شاهد مى‌گیرم كه در حیات رسول خدا جنزد مادرت فاطمه رفتم، و او را به ولادت حسین ستهنیت گفتم، و در دو دست او لوح سبزى دیدم كه گمان كردم از زمرد است، و در آن نوشته سفیدى، شبیه رنگ خورشید دیدم، به او گفتم: پدر و مادرم به فدایت، اى دختر رسول خدا، این لوح چیست؟ پس فرمود: این لوحى است كه خدا به رسول خود هدیه كرده است، در آن اسم پدرم و اسم شوهرم، و اسم دو پسرم و اسم اوصیاء از فرزندانم هست، و پدرم آن را به من عطا فرموده كه من را به آن بشارت بدهد. مادرت فاطمه لآن لوح را به من داد، و من آن را خواندم، و نسخه‌اى از آن نوشتم. پدرم فرمود: اى جابر! آیا آن نسخه را بر من عرضه مى‌كنى؟ گفت: آرى. پس پدرم با او به منزل جابر رفت، پس صحیفه‌اى از پوست رقیق بیرون آورد، فرمود: اى جابر! تو در نوشته خود نظر كن تا من بر تو بخوانم. جابر در نسخه خود نظر كرد و پدرم آن را قرائت كرد، حرفى با حرفى مخالف نبود. جابر گفت: خدا را شاهد مى‌گیرم كه در لوح این چنین نوشته دیدم:

بسم الله الرحمن الرحيم این كتابى است از خداوند عزیز حكیم براى محمد پیغمبر او، نور او سفیر او، حجاب او و دلیل او، كه روح الامین آن را از نزد رب العالمین نازل كرده است، اى محمد! تعظیم كن اسماى من را، و شكر كن نعمت هاى من را، و انكار مكن آلاى من را (الطاف باطنى من را) همانا منم خداوندى كه به جز من خدایى نیست. شكننده جباران، دولت رساننده به مظلومان، جزا دهنده روز جزا، همانا منم خداوندى كه به جز من خدایى نیست، هر كس به غیر فضل من امیدوار باشد، یا از غیر عدل من بترسد او را عذابى كنم كه احدى از جهانیان را به آن عذاب نكرده باشم، پس من را عبادت كن و بر من توكل كن.

در ادامه پس از معرفی عظمت و جبروت و کبریای خود و امر و سفارش رسول گرامی اسلام به شکر و حمد و توکل، جانشینان و اوصیای رسول خدا را اینگونه توصیف می کند:

همانا پیغمبرى نفرستادم كه ایامش كامل شود و مدتش منقضى گردد، مگر آن كه برایش وصیى قرار دادم، و همانا من فضیلت دادم تو را بر انبیا و فضلیت دادم وصى تو را بر اوصیا، و گرامى داشتم تو را به دو شبلت و دو سبطت، حسن و حسین، پس حسن را بعد از تمام شدن مدت امامت پدرش معدن علم خود قرار دادم، و حسین را خزانه‌دار وحى خود قرار دادم، و او را اكرام كردم به شهادت[۵] و ختم كردم براى او به سعادت، پس او افضل از هر شهیدى است، و درجه او از تمام شهدا بالاتر است، كلمه تامه خود را با او، و حجت بالغه خودم را نزد او قرار دادم، به وسیله عترت او ثواب مى‌دهم و عقاب مى‌كنم، اول آنان على است، سید العابدین و زینت اولیاى گذشته من، و پسر او شبیه جد محمود او، محمد است كه باقر -شكافنده- علم من، و معدن حكمت من است، به زودى هلاک مى‌شوند كسانى كه در جعفر شک و ریب كنند، كسى كه بر او رد كند (سخن او را نپذیرد)، مثل كسى است كه بر من رد كرده است، کلام حق از من این است كه قطعا مقام جعفر را گرامى مى‌دارم، و او را درباره پیروان و یاوران و دوستانش مسرور مى‌گردانم، بعد از او موسى است، كه در زمان او فتنه كور تاریک فراگیر شود، براى این كه رشته فرض من منقطع نمى‌شود، و حجت من مخفى نمى‌گردد، همانا اولیاى من با جام سرشار سیراب مى شوند، كسى كه یكى از آنان را انكار كند نعمت من را انكار كرده است، و كسى كه آیه‌اى از كتاب من تغییر دهد بر من افترا بسته است، و هنگامى كه منقضى شده مدت موسى بنده من و حبیب من، و مختار من، واى بر افترا بندان و انكار كنندگان در على (امام رضا س)، ولى من، یاور من و كسى كه بارهاى سنگین نبوت را بر دوش او مى گذارم، و او را به شدت و قوت در انجام آنها امتحان مى كنم، او را عفریت مستكبرى مى‌كشد، و در شهرى كه آن را بنده صالح بنا كرده، پهلوى بدترین خلق من دفن مى شود، حق است قول از من، او را مسرور مى كنم به محمد پسر او، و خلیفه او بعد از او، و وارث علم او، پس او معدن علم من، وموضع سر من و حجت من بر خلق من است، ایمان نمى‌آورد بنده‌اى به او مگر آن كه بهشت را جایگاه او قرار مى‌دهم، و شفاعتش را نسبت به هفتاد تن از اهل بیتش كه همه آنان سزاوار آتش باشند مى‌پذیرم، و ختم مى كنم به سعادت براى پسرش على، ولى من و یاور من، و شاهد در خلق من، و امین بر وحى من، از او بیرون مى آورم دعوت كننده به راهم، و خزینه دار علمم، حسن را، وكامل مى‌كنم آن را به پسر او، محمد، كه رحمة للعالمین است[۶] .

از رسول الله جروایت کرده‌اند که گفته: هنگامی که مرا در شب معراج به آسمان بردند خداوند به من وحی کرد و گفت: ای محمد! من بر اهل زمین آگاهی یافتم در میان آنها تو را انتخاب کردم و تو را به پیغمبری مبعوث کردم و برای تو نامی را از نام‌های خود بیرون آوردم من محمود یعنی (ستایش‌شده) هستم و تو محمد یعنی (ستایش‌شده) هستی، و بار دیگر بر اهل زمین آگاهی پیدا کردم و در میان آنها علی را انتخاب نمودم و او را وصی و خلیفه و همسر دخترت و پدر نوادگانت قرار دادم، و نامی را برای او از نام‌های خود بیرون آوردم من علی الأعلی (یعنی برترین برترین‌ها) و او علی است و فاطمه و حسن و حسین را از نور دوتایی شما قرار دادم؛ سپس ولایت و دوستی شما را به ملائکه عرضه نمودم هر کدام از ملائکه ولایت شما را قبول کند او را جزء مقربین خود قرار می‌دهم.

ای محمد! اگر بنده‌ای در عبادت من مانند مشکه‌ پوسیده شود، سپس به سوی من برگردد در حالی که‌ ولایت آنها را انکار کند در بهشت خود او را جای نخواهم داد، و او را در زیر سایۀ عرشم قرار نمی‌دهم.

ای محمد! آیا دوست داری که آنها را ببینی؟ گفت: بلی ای پروردگار!. خداوند فرمود: سرت را بلند کن. سرم را بلند کردم ناگهان دیدم نورهایی در بالای سرم قرار گرفته بودند. فاطمه، حسن، حسین، علی‌بن حسین، محمدبن حسین، جعفربن محمد، موسی‌بن جعفر، علی‌بن موسی، محمدبن علی، علی‌بن محمد، حسن بن علی و محمدبن حسن در وسط آنها همچون ستاره درخشنده‌ای ایستاده‌ بود. گفتم: ای پروردگار! اینها چه کسانی هستند؟ گفت: اینها امامان هستند و آن کسی که ایستاده کسی است که به نابودی ظالمان و منکرین و کافران، دل شیعیان تو را خوشحال می‌کند[۷] .

و در روایتی دیگر آمده که پیامبر جفرمود: شبی که مرا به معراج بردند، خداوند به من وحی کرد که ای محمد! از پیامبرانی که قبل از تو مبعوث شده‌اند بپرس که به چه چیزی مبعوث شده‌ای؟ گفتم: ای پیامبران! به چه چیزی مبعوث شده‌اید؟ گفتند: به نبوت تو و ولایت و دوستی علی بن ابی‌طالب و امامانی از فرزندان شما. سپس خداوند به من وحی کرد که به طرف راست عرش نگاه کنم. نگاه کردم ناگهان دیدم که‌ علی، حسن، حسین، علی‌بن حسین، محمدبن علی، جعفربن محمد، موسی‌بن جعفر، علی‌بن موسی، محمدبن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و مهدی در میان نور نماز می‌خوانند[۸] .

از جابربن عبدالله انصاری روایت شده است، گفت: هنگامی که خداوند آیه‌ی:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ[النساء: ۵۹] .

«ای كسانی كه ایمان آورده‌اید! از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیغمبر (خدا محمّد مصطفی با تمسّک به سنّت او) اطاعت كنید، و از كارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید (مادام كه دادگر و حقّگرا بوده و مجری احكام شریعت اسلام باشند)».

را نازل کرد، گفتم: ای رسول خدا! خدا و رسولش را شناخته‌ایم آن أولی‌الأمر چه کسانی هستند که خداوند اطاعت آنها را در کنار اطاعت تو ذکر کرده است؟ فرمود: ای جابر! آنها جانشینان من هستند و بعد از من امام مسلمانان هستند که اولین آنها علی بن ابی‌طالب سپس حسن سپس حسین بعد از او علی بن حسین سپس محمدبن علی که در تورات به باقر شناخته شده است. ای جابر! تو به او خواهی رسید و هرگاه به او رسیدی از طرف من به او سلام برسان؛ سپس جعفربن محمد ـ سپس موسی بن جعفر، سپس علی‌بن موسی سپس محمدبن علی، بعد علی بن محمد، سپس حسن بن علی سپس هم‌نام و هم کنیۀ من حجت خداوند بر روی زمینش فرزند حسن بن علی ظهور می‌کند[۹] .

از امام رضا ÷روایت شده، گفت: پیامبر به علی ÷فرمود: هر کسی که دوست دارد که خداوند را ملاقات کند خداوند او را بپذیرد و از او رویگردان نشود باید ولایت و دوستی علی را قبول کند، و هر کسی که دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که خدا از او راضی باشد، باید ولایت و دوستی فرزندت (حسن) را قبول کند و هر کسی که دوست داشته باشد خدا را ملاقات کند هیچ غم و اندوهی بر او نباشد، باید ولایت و دوستی فرزندت (حسین) را قبول نماید، و کسی که دوست داشته باشد که خداوند را در حالی ملاقات کند که‌ گناهان او را بخشیده باشد، باید ولایت و دوستی علی بن حسین ملقب به سجاد را بپذیرد، و کسی که دوست دارد خداوند را در حالی ملاقات کند که‌ به ملاقات او چشمانش روشن شوند، باید ولایت و دوستی محمدبن علی ملقب به باقر را بپذیرد، و کسی دوست داشته باشد که خداوند را ملاقات کند در حالیکه نامۀ اعمالش در دست راستش باشد، باید ولایت و دوستی جعفربن محمد ملقب به صادق را قبول نماید، و کسی که دوست داشته باشد که در حالت پاکیزگی خداوند را ملاقات کند باید ولایت و دوستی موسی کاظم را بپذیرد، و کسی که دوست داشته باشد که در حالت خوشحال و خنده خداوند را ملاقات کند، باید ولایت و دوستی علی‌بن موسی‌الرضا را بپذیرد، و کسی که دوست داشته باشد که خداوند را ملاقات کند در حالیکه درجات او بالا رفته باشد و بدی‌های او به حسنات و نیکی تبدیل شده باشد، باید ولایت و دوستی محمد ملقب به جواد را بپذیرد، و هر کسی که دوست داشته باشد که خداوند را ملاقات کند و جزء رستگاران باشد، باید ولایت و دوستی علی ملقب به هادی را قبول کند، و هر کسی که دوست دارد خداوند را ملاقات کند و جزء کسانی باشد که از عذاب و عقاب خداوند در امان باشد، باید ولایت و دوستی حسن عسکری را قبول کند، و کسی که دوست دارد که خداوند را ملاقات کند در حالیکه ایمانش را تکمیل و اسلامش نیکو باشد، باید ولایت و دوستی صاحب زمان مهدی موعود را بپذیرد[۱۰] .

از سلمان فارسی سروایت شده که‌ گفت: پیامبر جفرمود: اى مردم، هر كس خورشید را از دست داد، باید به دامن ماه چنگ بزند، و هر كس ماه را از دست داد، باید به دامن دو ستاره ى فرقدین (نام دو ستاره ى معروف بسیار نزدیک به هم واقع در نزدیكى قطب شمال كه به عنوان راهنما و جهت یابى مورد استفاده قرار مى گیرند.) چنگ بزند، و هرگاه ستاره قطبی را گم کردید به بقیه ستارگان درخشان متوسل شوید، و دربارۀ آن سؤال کردم. پیامبر جفرمود: من خورشید هستم و علی ماه است و هرگاه من را از دست دادی بعد از من به او دست بگیرید، اما ستارگان قطبی عبارتند از حسن و حسین، هرگاه ما را گم کردید دست به آنها بگیرید، و اما ستارگان درخشنده نه تا امام هستند که‌ بعد از من ظهور می‌کنند و به اندازه عدد نوادگان یعقوب و یاوران عیسی می‌باشند. گفتم: ای پیامبر خدا! آنها را برای من نام ببر. گفت: اولین آنها و بزرگ‌ترین‌شان علی بن ابی‌طالب و دو فرزندش هستند و بعد از آنها زین‌العابدین و بعد از زین‌العابدین محمدبن علی شکافندۀ علم پیامبران و صادق جعفربن محمد و فرزندش کاظم هم‌نام موسی‌بن عمران آن کسی که در زمین غربت به نام فرزندش محمد کشته می‌شود و دو تا راستگویان علی و حسن و مهدی موعود[۱۱] .

از أبی هریره سآن هم از پیامبر جروایت کرده است که پیامبر جفرمود: ای حسین، تو امام و فرزند امام و پدر امامان هستی نه (۹) تا از فرزندان تو امامان نیکوکار هستند... تا اینکه فرمود: پیامبر دست را روی دوش حسین گذاشت و گفت: از پشت حسین مرد مبارکی به دنیا می‌آید هم‌نام جدش علی است و از پشت علی فرزندی به دنیا می‌آید هم‌نام من و شبیه‌ترین انسان به من است، او علم را می‌شکافد و خداوند از پشت او کلمه حق را بیرون می‌آورد که به آن جعفر گفته می‌شود، در گفتار و کردارش صادق است و هر کسی او را رد کند و قبول نکند، مرا رد کرده و قبول ننموده است و خداوند از پشت جعفر فرزند پاکی را بیرون می‌آورد که‌ هم نام موسی بن عمران و از پشت موسی فرزندش علی بیرون می‌آید که آن را رضا خوانند و جای علم و معدن بردباری است، و از پشت علی فرزندش محمد ستایش شده بیرون می‌آید که‌ از نظر اخلاق پاک‌ترین مردمان است و از نظر صورت و ظاهر زیباترین مردمان است، و از پشت محمد فرزندش علی خارج می‌شود که‌ پاک‌دامن و راستگو است و از پشت او حسن مبارک، متقی و پاک خارج می‌شود که‌ فردی ناطق و گویا و پدر حجت خدا و از پشت حسن قائم آل و بیت ما بیرون می‌آید[۱۲] .

از عایشه لروایت و او از پیامبر جروایت کرده که پیامبر جفرمود: جبرئیل به من خبر داده که امتم حسین را به قتل می‌رسانند و خداوند به واسطۀ امام که از آل بیت قیام می‌کند از آنها انتقام می‌گیرد. گفت: آن امام کیست که از میان ما آل بیت قیام می‌کند؟ گفت: نهمین نفر از اولاد حسین است و گفت: به این صورت پروردگارم به من خبر داده که از نسل حسین فرزندی را خلق می‌کند و او را نزد خود علی نامگذاری کرده است، سپس از نسل علی فرزندش را بیرون می‌آورد و در نزد خود او را محمد نام نهاده است. سپس از نسل محمد فرزندش را به دنیا می‌آورد که‌ در نزد خود او را حسن نام نهاده است و از نسل حسن کلمۀ حق و زبان راستگو و مظهر حق و حجت خدا بر مردم را به دنیا می‌آورد[۱۳] .

از رسول الله جروایت شده که فرمود: جبرئیل به من خبر داد و گفت: هنگامی که خداوند نام محمد را بر روی عرش ثبت نمود، گفتم: پروردگارا! به نظر من این نامی که بر روی عرش ثبت کرده‌ای بزرگوارترین مخلوق تو است، خداوند در میان آسمان و زمین دوازده امام را به من نشان داد که شبح و جسد بدون روح بودند. جبرئیل گفت: پروردگارا! به حق آنها در نزد تو سوگند به من بگو که آنها چه کسانی هستند؟ خداوند فرمود: این نور علی بن ابی‌طالب است، و این نور حسن و حسین ساست، و آن نور علی‌بن حسین است، و آن نور محمدبن علی است، و آن نور جعفربن محمد است، و آن نور موسی‌بن جعفر است، و آن نور علی‌بن موسی است، و آن نور محمدبن علی است، و آن نور علی بن محمد است، و آن نور حسن بن علی است، و این نور حجت که در آخرالزمان ظهور پیدا می‌کند، است[۱۴] .

از امیرالمؤمنین روایت شده گفت: پیامبرجفرمود: هنگامی که مرا به معراج بردند به سوی عرش نگاه کردم که در آن نوشته شده بود «لا إله إلا الله محمد رسول الله، محمد را به علی تأیید و به واسطۀ علی یاری نمودم» سپس دوازده نور را دیدم و گفتم: پروردگارا! این نورها چه کسانی هستند؟ ندا داده شدم که‌ ای محمد! این انوار امامانی است از نوادگان تو. علی گفت: ای رسول الله! آیا آنها را به من معرفی نمی‌کنی؟ فرمود: بله، تو امام و خلیفۀ من بعد از من هستی. قرض‌های من را ادا می‌کنی، به وعده‌های من وفا می‌کنی، پس از تو دو فرزندت حسن و حسین و بعد از حسین فرزندش علی زین‌العابدین، و بعد از علی فرزند او محمد که او را باقر خوانند، و پس از محمد فرزند او جعفر که او را صادق گویند، و پس از جعفر فرزند او موسی که او را کاظم خوانند، و بعد از موسی فرزند او علی که او را رضا نامند، و بعد از علی فرزند او که او را زکی خوانند، و بعد از محمد پسر او علی که او را نقی گویند، و بعد از علی پسر او حسن که او را امین گویند، و امام قائم که از نوادگان حسین است و او هم‌نام من و شبیه‌ترین مردمان به من است، ظهور می‌نمایند[۱۵] .

و در روایتی آمده: هنگامی که مرا به معراج بردند، دیدم که بر روی عرش نوشته شده بود: «لا إله إلا الله محمد رسول‌ الله» محمد را به علی تأیید و یاری کردم و دوازده نام را دیدم که به نور نوشته شده بودند که در میان آنها علی‌بن ابی‌طالب و دو نوه‌ام و پس از آنان نه تا اسم بودند سه بار نوشته شده بود علی علی علی و دوبار نوشته شده بود محمد محمد و همچنین نام‌های جعفر و موسی و حسن و امام زمان و حجت درمیان آنها می‌درخشید. گفتم: پروردگارا! این نام چه کسانی است؟ پروردگارم مرا ندا داد: ای محمد! اینها اوصیاء و از نوادگان تو هستند که‌ به دوستداران آنها پاداش می‌دهم و کسانی را که آنها را دوست نمی‌دارند، مؤاخذه می‌کنم[۱۶] .

و از باقر روایت شده گفت: خداوند هنگامی که ابراهیم را خلق کرد چشمان او را روشن کرد و در کنار عرش نوری را دید. ابراهیم پرسید: پروردگارا! این نور چیست؟ به او گفته شد: این نور علی بن ابی‌طالب است و ابراهیم در کنار او سه تا نور را دید. ابراهیم گفت: پروردگارا! من این نورها چیستند؟ گفت: این نور فاطمه و دو فرزندش حسن و حسین است. گفت: پروردگارا! من نه نور دیگر را می‌بینم که به دور آنها حلقه زده‌اند. گفته شد: ای ابراهیم! آنها امامانی از فرزندان علی و فاطمه هستند. ابراهیم گفت: پروردگارا! به حق این پنج نفر سوگند اینان چه کسانی هستند؟

گفته شد: ای ابراهیم! آنها علی بن حسین و فرزند او محمد و فرزند او جعفر و فرزند او موسی و پسر او علی و پسر او محمد و پسر او علی و فرزند او حسن که امام زمان فرزند اوست[۱۷] .

از امیرالمؤمنین ÷روایت شده که‌ پیامبر جفرمود: شبی که مرا به معراج بردند قصرهایی دیدم. پیامبر جآن قصرها را توصیف کرد تا اینکه فرمود: جبرئیل به من گفت: خداوند این قصرها را برای شیعیان برادرت علی خلق کرده است و او خلیفۀ تو پس از تو بر امتت است که اکثریت به آنها است و از همه بیشترند، و همچنین برای شیعیان فرزندش حسن است و بعد از او برای شیعیان حسین می‌باشد و پس از او برای شیعیان علی بن حسین و پس از او برای شیعیان فرزندش محمدبن علی و پس از او برای شیعیان فرزندش جعفربن محمد و بعد از او برای شیعیان موسی‌بن جعفر، و پس از او برای شیعیان علی بن موسی و پس از او برای شیعیان فرزندش محمدبن علی و پس از او برای شیعیان فرزندش علی بن محمد و پس از او برای شیعیان فرزندش حسن بن علی و بعد از او برای شیعیان فرزندش محمد مهدی خلق کرده است. ای محمد! اینها پس از تو امامان و پرچم‌های هدایت و چراغ‌های تاریکی هستند[۱۸] .

باز هم از امیرالمؤمنین علی سروایت شده که پیامبر جدربارۀ آیه‌ی:

﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ[النور: ۳۵] .

فرموده: ای علی! (النور) نام من است (والـمشکاة) تو هستی (مصباح مصباح) حسن و حسین هستند (الزجاجة) علی بن حسین است (کأنها کوکب دری) محمدبن علی است. (یوقد من شجرة) جعفربن محمد، (مباركة) موسی بن جعفر، (زیتونة) علی بن موسی، (لا شرقية) محمدبن علی، (ولا غربية) علی بن محمد، (یکاد زیتها) حسن بن علی و (يضيئ) قائم و مهدی است[۱۹] .

ای کاش! می‌دانستم اگر معنی آیه همین است پس به چه زبان و لغتی معنی قرآن را باید فهمید!

خواننده محترم! خودت بر این گونه روایات قضاوت کن.

و باز هم از علی امیرالمؤمنین سروایت شده است که رسول الله جدر آن شبی که فوت کرد، فرمود: اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بیاور و حضرت وصیت خود را املا مى‏فرمود (و على مى‏نوشت) تا رسید به اینجا كه فرمود: اى على پس از من دوازده نفر امام و بعد از ایشان دوازده نفر مهدى است (معناى این جمله از حدیث مجمل است که‌ شیخ حرّ عاملى در كتاب «ايقاظ الهجعة» گوید شاید مراد از مهدى در اینجا علماء باشند)؛ و تو یا على اولین نفر از دوازده امام هستى، خداى تعالى تو را در آسمان على مرتضى، و امیر المؤمنین، صدیق اكبر، و فاروق اعظم، و مأمون مهدى نامیده و این نامها براى غیر تو شایسته نیست، اى على تو وصىّ من بر خاندانم زنده و مرده ایشان هستى، و نیز وصى بر زنانم هستى، هر یک را كه تو به همسرى من باقى گذارى فرداى قیامت مرا دیدار كند و هر یک را تو طلاق دادى من از وى بیزارم و مرا نخواهد دید و من نیز او را در صحراى محشر نخواهم دید، و تو پس از من خلیفه و جانشین من بر امتم هستى، هر گاه مرگت رسید (خلافت را) به فرزندم حسن واگذار كن، كه او برّ وصول است (برّ به معنى نیكوكار، و وصول، به معنى بسیار پیوندكننده بین خویشان است) چون او وفاتش رسید باید آن را به فرزندم حسین زكىّ شهید مقتول بسپارد، چون هنگام شهادت‏ حسین رسید باید به فرزندش سید العابدین ذى الثّفنات علىّ (ثفنه به معناى پینه‏اى است كه سر زانو مى‏بندد و آن حضرت را به واسطه پینه زیادى كه از كثرت سجده در اعضاى سجده‏اش مى‏بست ذى الثّفنات مى‏گفتند) بسپارد، چون هنگام وفات او رسد باید به فرزندش محمد باقر العلم بسپارد، و چون مرگ او رسد باید به فرزندش جعفر صادق واگذار كند و چون مرگ او فرا رسد، به فرزندش موسى بن جعفر كاظم باید بسپارد، و چون وفات او فرا رسد به فرزندش على، باید بسپارد؛ و چون مرگ او فرا رسد به فرزندش محمد تقى باید واگذارد، و چون هنگام وفات او شود به فرزندش على ناصح باید بسپارد؛ و چون مرگ او در رسد به فرزندش حسن فاضل باید واگذارد، و چون وفات او برسد باید به فرزندش محمد نگهبان (آئین) آل محمد علیهم السّلام بسپارد، پس این دوازده امام است[۲۰] .

نمونۀ اینگونه روایات بسیار زیاد است این کتاب گنجایش ذکر همۀ این روایات را ندارد و آنچه که ذکر کردیم، کافی است برای کسانی که صاحبان خرد و عقل باشند و هر کسی که بخواهد بیشتر از این بداند باید به منابع و مراجعی که در آنها ذکر شده‌اند، مراجعه کند[۲۱] .

[۵] این روایت دلیل است بر اینکه کشته شدن حسین سشهادت و اکرام و خوشبختی بوده است و این تعارض دارد با شعارهای غم و اندوه و حسرت بر شهادت حسین سکه در ایام عاشورا در حسینیه‌ها بر پا می‌شود. [۶] الکافي: (۱/۵۲۷) عیون أخبار الرضا: (۱/۴۸) غیبة الطوسی : (۱۰۱) الاحتجاج: (۴۱) إعلام الوری: (۳۷۱) غیبة النعمانی: (۲۹) الإرشاد: (۲۶۲) الاختصاص: (۲۱۰) المناقب: (۱/۲۹۷) کمال‌الدین: (۲۹۰) أمالی الطوسی : (۱۸۲) إتبات الهداة: (۱/۴۵۴، ۴۵۹، ۴۷۰ ۵۵۸، ۶۵۱) البحار: (۳۶/۱۹۵، ۲۰۲) منتخب الأثر: (۱۳۳) إرشاد القلوب: (۲۹۰) جامع‌الأخبار: (۱۸). [۷] عیون‌الأخبار: (۱/۶۱) کمال‌الدین: (۲۴۰) غیبة الطوسی: (۱۰۳) إثببات الهداة: (۱/۴۷۶، ۵۴۹، ۵۷۹) البحار: (۳۶/۲۱۶، ۲۸۰، ۲۶۲، ۲۴۵) غیبة النعمانی: (۴۵) منتخب الأثر: (۱۰۴، ۱۱۰، ۱۱۹). [۸] إثبات الهداة: (۱/۶۵۲) منتخب الأثر: (۱۱۲) البحار: (۱۵/۲۴۷) (۱۸/۲۹۷) (۲۶/۳۰۱) (۲۷/۲۰۰) (۳۶/۲۱۶) (۲۶۲). [۹] کمال‌الدین: (۲۴۱) إثبات الهداة: (۱/۵۰۱) (۶۶۵) منتخب‌الأثر: (۱۰۱) البحار: (۲۳/۲۸۹) (۳۶/۲۵۰) الـمناقب: (۱/۲۸۲) نورالثقلین: (۱/۴۹۹). [۱۰] الروضة: (۳۸) الفضائل: (۱۷۵) إثبات الهداة: (۱/۵۲۴) منتخب الأثر: (۱۲۰) البحار: (۲۷/۱۰۸) (۳۶/۲۹۶) کفایة الأثر: (۶) اثبات الهداة (۱/۵۷۶) البحار: (۳۶/۲۸۹) منتخب‌الأثر: (۱۰۰). [۱۱] کفایة الأثر: ۰۶، إثبات الهداة: (۱/۵۷۶) البحار: (۳۶/۲۸۹) منتخب‌الأثر (۱۰۰). [۱۲] كفایة الأثر: (۱۱)، إثبات الهداة: (۱/۵۸۱)، البحار: (۳۶/۳۱۳). [۱۳] کفایة الأثر: (۲۵) إثبات الهداة: (۱/۵۹۶) البحار: (۲۶/۳۴۸) منتخب‌الأثر: (۱۰۶). [۱۴] کفایة الأثر: (۲۲) إثبات الهداة: (۱/۵۹۲) البحار: (۳۶/۳۴۱) منتخب‌الأثر: (۱۱۳). [۱۵] کفایة الأثر: (۲۸) إثبات الهداة : (۱/۵۹۸) منتخب‌الأثر: (۱۲۱) البحار: (۳۶/۳۵۵). [۱۶] کفایة الأثر: (۱۰، ۱۴، ۱۸)، إثبات الهداة: (۱/۵۸۰، ۵۸۴، ۵۸۶، ۵۸۸، ۵۹۰، ۵۹۵، ۵۹۸ (۶۰۱)، البحار: (۳۶/۳۱۰، ۳۲۱، ۳۲۵، ۳۳۲، ۳۹۰)، الـمناقب: (۱/۲۱۰) منتخب‌الأثر: (۱۰۴، ۱۰۶، ۱۰۷، ۱۲۸). [۱۷] تأویل الآیات: (۲/۴۹۶)، الروضة: (۳۳) الفضائل: (۱۶۶) إثبات الهداة: (۱/۶۴۶، ۵۲۳) البحار: (۳۶/۱۵۱، ۲۱۳) (۸۵/۸۰) منتخب‌الأثر: (۱۱۶، ۱۳۸) البرهان: (۴/۲۰) الـمستدرك: (۴/۱۸۷). [۱۸] إثبات الهداة: (۱/۶۵۵). [۱۹] إثبات‌الهداة: (۱/۶۶۸) [۲۰] غیبة الطوسی: (۱۰۴) إثبات الهداة: (۱/۵۴۹) البحار: (۳۶/۲۶۰). [۲۱] برای آگاهی بیشتر مثلاً نگاه کن إثبات الهداة: (۱/۴۳۵-۶۷۵) باب: النصوص العامة علی إمامة الأئمة، که (۹۲۷) روایت را در تعیین امامان با ذکر تعداد و نام‌های آنها آورده است، بحارالأنوار (۳۶/۱۹۲-۲۲۵) باب: نصوص الله علی الأئمة: که در آن (۲۲) روایت آمده است و همچنین مجلد (۳۶/۲۲۶-۳۷۳)، باب: نصوص رسول اللهجاست که آن روایات را در صفحه‌های (۳۷۳-۴۱۴) که در آن تقریباً (۵۵) روایت ذکر کرده است. نگاه: کفایة الأثر فی‌النصوص علی الأثنی عشر همه کتاب و نگاه منتخب الأثر فی‌الإمام الثانی عشر بیشتر کتاب به خصوص باب: فیما یدل علی الأئمة الأثنی عشر: (۹۷-۱۴۰)، تأویل‌الآیات: (۱/۱۳۵، ۲۰۵) (۲/۴۹۶)، نورالثقلین: (۲/۱۹۲، ۵۳۵) (۳/۱۱۹) (۴/۲۳۹، ۵۹۷) (۵/۶۳۰)، مالی الصدوق: (۱۱۴، ۵۱)، کمال این: (۴۰، ۲۴۱، ۲۵۶، ۲۸۸، ۲۹۰، ۲۹۲، ۲۹۳، ۲۹۴، ۲۹۶) غیبة الطوسی: (۹۰، ۹۱، ۹۲، ۹۳، ۹۵، ۹۶، ۹۹)، غیبة النعمانی: (۴۲، ۴۴، ۴۶، ۴۹، ۵۳)، الکافي: (۱/۵۲۵، ۵۳۲)، و غیر اینها.