امامت در پرتو نصوص

فهرست کتاب

عقیده شیعه دربارۀ صحابه

عقیده شیعه دربارۀ صحابه

سؤالی که در اینجا شایستۀ طرح است این‌که دیدگاه شیعه دربارۀ این روایت‌ها که همگی از ائمه روایت شده‌اند و در تألیفات آنها ثابت هستند و شما دیدید که با عقیده آنها درباره صحابه مخالف هستند، چه باید باشد؟!.

قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهیم، به‌ طور اختصار چکیده‌ای از این عقیده را بیان می‌کنیم تا مسأله کاملاً واضح و روشن شود، اینک روایت‌ها را وامی‌نهیم تا خود رشتۀ سخن را به آمیز گیرند:

اولین روایت بیان می‌دارد که صحابه بعد از پیامبر جمرتد شدند و جز علی، بنی‌هاشم، ابوذر و سلمان در میان تعداد قلیلی از مسلمانان باقی نماندند[۱۸۲۱] .

سپس روایت‌های دیگری آمده‌اند که بسیاری از کسانی را که در روایت سابق بوده‌اند، جدا کرده‌اند.

از صادق روایت کرده‌اند که او گفت: ولایت برای آن مؤمنانی که بعد از پیامبرشان تغییر نکرده و ثابت‌قدم ماندند، واجب است از قبیل: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقدادبن اسود کندی، عماربن یاسر، جابربن عبدالله انصاری، حذیفه بن یمان، ابن هیثم بن تیهان، سهل‌بن حنیف، ابوایوب انصاری، عبدالله بن صامت، عباده بن صامت، خذیمه بن ثابت ذی‌الشهادتین، ابوسعید خدری و کسانی که ره آنها را پیمود و مثل آنها عمل کرده‌اند[۱۸۲۲] .

برای سایر شیعه سخت آمده که بعد از پیامبر جاین دسته‌ از اصحاب مرتد نشده باشند، از همین روی، چنین گفته‌اند که بعد از فوت پیامبر جفقط چهار نفر مرتد نشدند. و آن چهار نفر را اینگونه مشخص کرده‌اند: مقدادبن اسود، ابوذر غفاری، سلمان فارسی و عماربن یاسر[۱۸۲۳] .

سپس عماربن یاسر هم حذف شده است، از باقر روایت کرده‌اند که مردم اهل رده بودند. و در روایتی: بعد ازفوت پیامبر ججز سه نفر همۀ مردم مرتد شدند. راوی پرسید: و آن سه نفر چه کسانی هستند؟ گفت: مقداد، ابوذر و سلمان فارسی[۱۸۲۴] .

مفضل می‌گوید: اصحاب رده را بر ابوعبدالله عرضه کردم، هر وقت که نام انسانی را می‌آوردم، می‌گفت: ادامه بده، تا گفتم: حذیفه. گفت: برو و ادامه بده. گفتم: ابن مسعود. گفت: ادامه بده. پس گفت: اگر تو می‌خواهی از آن افرادی اطلاع حاصل کنی که هیچ شکی به آنها راه نیافته، پس (نام) این سه نفر را خوب حفظ کن! ابوذر، سلمان و مقداد[۱۸۲۵] .

حمران‌بن اعین می‌گوید: به ابوجعفر گفتم: فدایم شوم، چقدر کم هستیم؟ اگر بر روی گوشت گوسفندی جمع شویم، نمی‌توانیم آن را به‌ پایان برسانیم!!.

آنگاه فرمود: آیا عجیب‌تر از این را برایت بگویم؟! مهاجرین و انصار همگی رفتند مگر - و با دستش به سه نفر اشاره کرد - پس من گفتم: فدایت بشوم، حال عمار چگونه بود؟ گفت: ای ابوالیقظان! خدا رحمت کند عمار را، بیعت کرد و با شهادت کشته شد. با خودم گفتم: چه چیزی برتر از شهادت است؟! آنگاه به من نگاه کرد و گفت: شاید تو چنین می‌پنداری که او مثل آن سه نفر است، خیر، هرگز چنین نیست[۱۸۲۶] .

می‌گویم: شاید علت حذف این باشد که حضرت عمار ساین جمله را بسیار تکرار می‌کرد: فردا، همراه‌ با دوستانم از محمد جو یارانش دیدار می‌کنم، و در لفظی: از محمد جو حزب و گروهش[۱۸۲۷] . از همین ‌روی، اسمش از لیست کسانی که مرتد نشده‌اند، خط خورده است.

سپس جز مقداد سهمگی حذف شده‌اند.

از باقر روایت کرده‌اند که او گفت: اگر بخواهی آن کسی را که دچار شک و تردید نشده و هیچ چیزی به او راه نیافته، بشناسی، پس او مقداد است.

و در روایتی: جز مقدادبن اسود کس باقی نمانده‌ مگر اینکه شکی به دلش افتاد که مقداد قلبش مانند قطعه‌های آهن بود[۱۸۲۸] .

شاید علت حذف آنها برای سلمان فارسی و ابوذر غفاری این باشد که آنها ولایت شیخین را قبول داشته‌اند و آنها را دوست می‌داشتند، برای سلمان سهمین کافی است که والی و فرماندار فاروق بر مدائن بود[۱۸۲۹] . و همواره به‌ مانند عمار سمی‌گفت: فردا با دوستانم محمد جو یارانش دیدار خواهم کرد.

و اما بدر کردن دومی (ابوذر) شاید به این علت باشد که به حضرت عثمانسمی‌گفت: از سنت دو رفیقت پیروی کن! که‌ کسی از تو اعتراض نخواهد گرفت.

و در روایتی: آیا رسول خدا جو ابوبکر و عمر را ندیدی، آیا روش تو مانند روش آنهاست؟ (پس این دو قیمت آن را پرداخت کرده‌اند).

اما شیعیان سبب این اسقاط را به‌ روایتی از صادق باز می‌گردانند که: سلمان تا ارتفاع روز با (عمر) بود و به او وابسته بوده، پس خدا او را چنین مجازات کرد که مشتی به گردنش زده شد و غده‌ای سرخ‌رنگ در اثر آن روی گردنش پدید آمد. و ابوذر تا وقت ظهر همراه او (ابوبکر) بود، خدا او را اینگونه عذاب داد که عثمان را بر او مسلط ساخت، تا جائی که او را بر پالان شتری سوار کرد و گوشت لگن آن را خورد، و او را از همجواری پیامبر جدور کرد. اما کسی که از همان زمان که پیامبر جفوت کرد، به اندازه یک چشم به هم زدن تغییر نکرد تا اینکه دنیا را وداع گفت، مقداد بن اسود بوده است[۱۸۳۰] .

و شاید روایتی دیگر وجود داشته‌ باشد که من آن را از قلم انداخته باشم و بر آن اطلاع حاصل نکرده باشم.

[۱۸۲۱] سلیم‌بن قیس: (۲۴۹)، البحار: (۲۸/۲۹۷). [۱۸۲۲] عیون الأخبار: (۲۶۹)، الخصال: (۲/۱۵۳)، البحار: (۱۰/۲۲۷-۳۵۸)، (۲۲/۳۲۵)، (۵۷-۵۲)، (۶۸/۲۶۳)، نور الثقلین: (۴/۲۵۸). [۱۸۲۳] سلیم بن قیس: (۹۲)، البحار: (۲۲/۲۸/۲۸۲). [۱۸۲۴] عیاشی: (۱/۲۲۳)، البحار: (۲۲/۳۳۳-۳۵۱-۳۵۲-۴۴۰)، (۲۸/۲۳۶-۲۳۹-۲۵۵-۲۵۹)، (۴۲/۱۸۱)، (۶۷/۱۶۴)، الکشی (۴-۵-۸-۹-۱۱-)، تاریخ یعقوبی: (۲/۱۱۶)، الکافی: (۸/۲۴۵)، الاختصاص: (۶-۱۰-۷۰)، قاموس الرجال: (۳/۳۵۰)، البرهان: (۱/۳۱۹)، الصافی: (۱/۳۸۹)، تأویل الآیات: (۱/۱۲۳)، نور الثقلین: (۱/۳۹۶). [۱۸۲۵] السرائر: (۴۶۸)، روضة الواعظین: (۲۴۲)، البحار: (۲۲/۱۱۴-۳۳۲-۳۴۲). [۱۸۲۶] الکافی: (۲/۲۴۴)، البحار: (۲۲/۳۴۵)، (۳۳/۱۱)، رجال الکشی: (۳۱). [۱۸۲۷] الخصال: (۱۵۸)، البحار: (۲۲/۳۶۰)، (۳۳/۱۱-۱۴-۲۰-۲۱)، رجال الکشی: (۳۱)، کشف الغمة: (۱/۲۶۱)، کفایة الأثر: (۱۲۰)، الاختصاص: (۱۰). [۱۸۲۸] الکشی: (۷-۸-۱۱)، الاختصاص: (۹-۱۰-۱۱)، البحار: (۲۲/۳۴۲-۴۴۰)، (۲۸/۲۳۹-۲۶۰). [۱۸۲۹] الاختصاص: (۹)، البحار: (۲۸/۲۶۰). [۱۸۳۰] البحار: (۲۲/۳۶۰-۳۷۴)، الاحتجاج: (۴۱)، فضائل: (۱۱۳).