امامت در پرتو نصوص

فهرست کتاب

استدلال به خبر پرنده و ذکر روایات و بررسی سندهای آن و رد این استدلال

استدلال به خبر پرنده و ذکر روایات و بررسی سندهای آن و رد این استدلال

اما استدلال به خبر پرنده و اینکه علی سمحبو‌ب‌ترین مخلوقات نزد خدا و رسولش جاست و هر کس از نظر فضل از همه اصحاب بزرگتر باشد، جایز نیست که دیگران بر او مقدم شوند. پیش از سخن در مورد آن؛ کیفیت ورود خبر را بیان می‌کنیم و راجع به‌ سند آن صحبت می‌کنیم و سپس به متن خبر نظر می‌افکنیم.

روایت اول: طوسی، ابوعمرو از ابن عقده از محمد فرزند احمدبن حسن از یوسف بن عدی از حمادبن مختار از عبدالملک بن عمیر، از انس‌بن مالک سنقل کرده‌ که‌ گوید: به عنوان هدیه‌ پرنده‌ای به رسول خدا جداده شد؛ پس آن را در میان دستانش قرار داد و فرمود: خدایا محبو‌ب‌ترین فرد نزد خود را به‌ سویم بفرست تا این پرنده را با من میل کند. در این میان علی آمد و در را زد. گفتم: چه کسی است؟ گفت: علی هستم. گفتم: پیامبر جمشغول قضای حاجت است تا این‌که‌ سه بار این کار تکرار شد. پس برای بار چهارم در را با پا زد و وارد شد، پیامبر جفرمود: چه کسی مانعت شد؟ گفت: برای سه بار آمدم. پس پیامبر جفرمود: چه چیزی تو را مجبور ساخت که در را باز نکنی؟ گفتم: دوست داشتم این نفر که برایش دعا می‌کردی، از طایفه من باشد[۱۳۴۱] .

درباره این روایت می‌گویم: ابوعمرو، همان عبدالواحد بن محمدبن عبدالله بن محمد بن خشام است، او طبق گواهی شیعیانی که‌ راجع بدو نوشته‌اند از اساتید طوسی و اهل سنت می‌باشد. و کسی را سراغ نداریم که شرح حال او را بیان کرده باشد. و شرح حال ابن عقده را ذکر کردیم و محمدبن احمد بن حسن فردی ناشناخته است[۱۳۴۲] و اما مختار شرح حالی از او نیافتم.

روایت دوم: محمدبن علی بن عبدالصمد از پدرش از پدربزرگش از محمدبن قاسم فارسی از عبدالله‌بن ابوحامد از محمدبن ابراهیم بن احمد بن مدرک از ابراهیم بن سعد از حسین بن محمد از سلیمان‌بن قرط از محمدبن شعیب از داود بن علی بن عبدالله بن عباس از پدرش از پدربزرگش که پرنده‌ای به پیامبر جداده شد، پس فرمود: پروردگارا! محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را به‌ سویم بفرست. پس علی آمد، پیامبر جفرمود: خدایا! دوست کسی باش که با او دوست است و دشمن کسی باش که با او دشمن است[۱۳۴۳] .

در مورد این روایت می‌گویم: سند آن دارای نقاط مبهمی است که‌ بر هم آمیخته‌ شده‌اند. افراد مجهولی همانند ابن سعد، ابن شعیب، داود، پدرش و بعضی که فاقد شرح حال هستند مانند فارسی، محمدبن احمد و ابن مدرک و ابن قرط، در سند این روایت آمده‌اند.

روایت سوم: طوسی گوید: جماعتی از ابی‌المفضل به ما خبر دادند که گفت: محمدبن عبدالله‌بن مورویه الجندی سابوری از اصل کتابش به ما خبر داد و گفت: علی بن منصور ترجمانی به ما گفت: حسن‌بن عنبثة نهشلی گفت: شریک بن عبدالله‌ نخعی قاضی از ابی‌اسحاق از عمروبن میمون أودی به ما خبر داد... سپس حدیثی طویل را ذکر کرد که در آن داستان پرنده ذکر شده‌ است[۱۳۴۴] .

می‌گویم: چنانکه قبلاً ذکر شد، ابوالمفضل ضعیف است، و در بقیۀ سند ناشناخته‌هایی مانند ابن میمون و کسانی مانند مورویه و ترجمانی و نهشلی وجود دارند که شرح حالی برای آنها یافت نمی‌شود و در مورد شریک و ابی‌اسحاق نیز سخن گفته‌ایم.

روایت چهارم: صدوق گوید: پدرم به ما خبر داد که‌ علی‌بن ابراهیم بن هاشم از پدرش از ابی‌هدبه از انس سنقل کرده‌ که... سپس داستان را ذکر کرد[۱۳۴۵] .

می‌گویم: در مورد بعضی از راویان سند قبلاً سخن گفته‌ایم و برای ضعف سند همین کافی است که‌ ابراهیم بن هدبه در آن وجود دارد، چرا که هر کسی که شرح حالش را داده، او را ضعیف دانسته و ترک کرده است.

روایت پنجم: طوسی گوید: احمدبن محمدبن صلت به ما گفت: احمدبن سعید اجازه به ما گفت: علی بن محمدبن حبیبه کندی گفت: حسن‌بن حسین گفت: أبوغیلان سعدبن طالب شیبانی از اسحاق از أبی‌طفیل به ما خبر داد که - در حدیثی طولانی - علی‌بن ابیطالب گفت: شما را به‌ خداوند سوگند می‌دهم آیا در بین شما کسی هست که‌ از آوردن پرنده‌ای برای پیامبر جاطلاع داشته‌ باشد و این‌که‌ پیامبر جبعد از آن فرمود: خداوندا! محبوب‌ترین خلقت را نزد من بیاور که با من از گوشت این پرنده بخورد، پس من بر او داخل شدم[۱۳۴۶] .

می‌گویم: در مورد بعضی راویان حدیث سخن گفته‌ایم، اما شیبانی شرح حال نامعلومی دارد[۱۳۴۷] و راجع به‌ کندی و حسن‌بن حسین هیچ شرح حالی نیافتم.

روایت ششم: طوسی گوید: جماعتی از أبی‌المفضل به ما خبر دادند که گفت: حسن‌بن علی زکریا عاصمی گفت: احمدبن عبیدالله عدلی گفت: ربیع بن یسار گفت: أعمش از سالم‌بن أبی جعد به ما خبر داد که آن را به أبو‌ذر سنسبت می‌دهد که علی سگفت: سپس روایت را ذکر کرد[۱۳۴۸] .

راجع به‌ سند روایت فوق می‌گویم: در نقل روایت هیجدهم که‌ مربوط به‌ مبحث صدقه‌ دادن انگشتر بود، در خصوص تمامی این راویان بحث راندیم.

روایت هفتم: صدوق گوید: احمدبن حسن قطان به ما خبر داد و گفت: احمدبن یحیی بن زکریا ابوالعباس قطان گفت: محمدبن اسماعیل برمکی گفت: عبدالله‌بن داهر گفت: پدرم از محمدبن سنان از مفضل از عمر از ابی‌عبدالله خبر داده که در روایتی طولانی حدیث مربوط به داستان پرنده را ذکر کرد[۱۳۴۹] .

می‌گویم: در مورد بیشتر راویان سند سخن گفته شده‌ است و ابن داهر ضعیف است[۱۳۵۰] و شرح حالی برای پدرش نیافتم.

روایت آخر: کراجکی از علی‌بن حسن بن منده از حسن بن یعقوب بزاز از علی ‌بن ابراهیم از پدرش به ما خبر داد که گوید:... سپس حدیثی طولانی را ذکر کرد که مربوط به داستان پرنده بود[۱۳۵۱] .

می‌گویم: کسی مورد اعتماد بودن ابن منده را بیان نکرده‌[۱۳۵۲] و برای بزاز هیچ شرح حالی نیافتم و در مورد سایر راویان هم سخن گفته شد.

این، بیشتر روایاتی بود که‌ از طریق امامیه‌ در رابطه‌ با قضیۀ پرنده ذکر شده‌ و بر سند آنها اطلاع یافتم و اما سایر روایت‌ها در این زمینه‌ یا از طریق اهل سنت ذکر شده است که‌ در مقدمه این باب‌ راجع بدان بحث راندیم و یا این‌که‌ مانند مسائلی قطعی بدون سند و دلیل (از طریق امامیه‌ها) ذکر شده‌ است و برای باطل بودن چنین روایاتی همین کافی است که‌ بدون گواهی ارائه‌ داده‌ شده‌اند.

پس از آن‌که‌ دانستی که هیچ یک از روایاتی که دو فرقه (شیعه و سنی) روایت کرده‌اند از نظر سند صحیح نمی‌باشند به‌ بحث در مورد متن روایات می‌پردازیم.

[۱۳۴۱] أمالی الطوسی: (۲۵۹)، الـمناقب: (۱/۴۳۵)، البحار: (۳۸/۳۵۰-۳۵۲)، (۴۳/۳۸). [۱۳۴۲] معجم الخوئی: (۱۴/۳۲۴). [۱۳۴۳] بشارة المصطفی: (۲۰۲)، البحار: (۳۸/۳۵۵). [۱۳۴۴] أمالی الطوسی: (۵۶۸)، البرهان: (۳/۳۱۵). [۱۳۴۵] أمالی الصدوق: (۵۲۱)، البحار: (۳۸/۳۵۳)، إثبات الهداة: (۲/۷۰). [۱۳۴۶] أمالی الطوسی: (۳۴۲). [۱۳۴۷] معجم الخوئی: (۸/۶۷). [۱۳۴۸] أمالی الطوسی: (۵۵۷). [۱۳۴۹] علل الشرائع: (۱۶۱)، مختصر البصائر: (۲۱۶)، الـمحتضر: (۶۹)، البحار: (۳۹/۱۹۴)، البرهان: (۴/۲۲۴)، تأویل الآیات: (۲/۷۹۰). [۱۳۵۰] معجم الخوئی: (۱۰/۱۸۳)، النجاشی: (۲/۳۳). [۱۳۵۱] البحار: (۶۰/۳۰۰). [۱۳۵۲] معجم الخوئی: (۱۱/۳۶۷).