تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب التوحید

فهرست کتاب

بخشی از سخنان علماء و دانشمندان اسلامی درباره‌ی ایشان:

بخشی از سخنان علماء و دانشمندان اسلامی درباره‌ی ایشان:

ابن بشر/گفته است: «او/در کودکی در تفسیر، حدیث و سخنان علماء در مورد اصل اسلام بسیار مطالعه می‌کرد، بنابراین خداوند در شناخت توحید و اجرای آن و شناخت نواقض و شکننده‌های توحید که انسان را از راه توحید منحرف می‌کند به وی شرح صدر عطا نمود.» [۱۴]

شیخ عبدالرحمان بن قاسم/گفته است: «خداوند مطالعه‌ی کتاب‌های زیادی را برای او میسّر و فراهم نموده و همچنین سرعت حفظ و نیروی درک فراوانی بدون فراموشی به وی عطا کرده بود. وی پای درس حدیث نشست و آن را شنید و در فهم آن کوشش فروان نمود و درباره‌ی آن نوشت و در علم رجال و طبقات به دقت نگریست و به دانش‌هایی دست یافت که دیگران به آن دست نیافته بودند. در تفسیر قرآن نیز مهارت فراوانی پیدا نمود و به معانی دقیق آن آگاهی پیدا کرد و مطالبی را استنباط نمود که قبل از او کسی استنباط نکرده بود و در حدیث و حفظ آن مهارت شایانی پیدا نمود. کم‌تر کسی به اندازه‌ی او حدیث حفظ داشت و هنگام ارائه‌ی دلیل خیلی زود احادیث را به خاطر می‌آورد، وی در شناخت فقه، اختلاف مذاهب، فتاوای صحابه و تابعین از همه فراتر رفت و از دیگران پیشی گرفت، چنان که وقتی می‌خواست فتوا بدهد به یک مذهب پای‌بند نبود بلکه او بر اساس دلایلی که داشت فتوا می‌داد. او به اصول کتاب و سنت پای‌بند و به اجماع سلف امّت متمسّک بود [۱۵]».

مسیر علمی و روش تحصیل شیخ:

شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب علم حدیث را از امامانی بزرگوار فراگرفته بود، از آن جمله شیخ علامه فقیه عبدالله بن ابراهیم السیف که ایشان اجازه‌ی روایت از «ثَبَت» (اجازه‌نامه‌ی) شیخ عبدالباقی بن أبی المواهب الحنبلی را به وی عطا نمود.

از محدّث بزرگ و علامه سلفی محمد حیات سندی مدنی [۱۶]علم حدیث را فراگرفت و ایشان به وی اجازه داد تا مرویات او را روایت کند و همچنین از شیخ علامه محدث اسماعیل عجلونی صاحب کتاب «كشف الخفاء ومزيل الإلتباس عمّا اشتهر من الأحاديث علي ألسنة الناس» و از محدثین دیگری که در بصره بودند حدیث را آموخت.

ایشان علم حدیث را از محدثین بزرگ زمان خود فرا گرفت، بنابراین عجیب نیست که از بزرگان محدثین در قرن دوازدهم قرار گیرد.

از نظر عملی و کاربردی نیز من کتاب‌های شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب را بررسی نموده‌ام، هر جا ایشان حدیثی را صحیح یا حسن قرار داده ، سخن وی مبتنی بر حجت و دلیلی است و پیش از او علماء نیز سخن آن سخن را گفته‌اند. و حدیثی را ندیده‌ام که علماء بر ضعیف بودن آن اتفاق کرده باشند و شیخ آن را صحیح یا حسن قرار داده باشد، بلکه او شیوه‌ی محققین اهل حدیث را در پیش می‌گیرد.

و همچنین ندیده‌ام که شیخ به حدیثی موضوع یا حدیثی بی‌اساس یا حدیثی که ضعف آن شدید است استدلال کرده باشد، بلکه او از احادیث صحیح و حسن استدلال می‌نماید و گاهی حدیث ضعیفی که ضعف آن شدید نیست را به عنوان شاهد می‌آورد. و همه‌ی محققین همین کار را کرده‌اند و علمای محقق نیز متفاوتند، هیچ عالمی را نمی‌یابی که حدیثی را صحیح قرار داده باشد و غیر از او کسی دیگر آن را ضعیف قرار نداده باشد، یا حدیثی را ضعیف قرار داده و عالمی دیگر آن را صحیح ندانسته باشد [۱۷].

اجتهاد در حکم بر حدیث کاملاً مثل اجتهاد در مسایل فقه است. مهم این است که اجتهاد بر اساس دلایل ریشه‌داری انجام شده باشد و مرجع برای حکم بر حدیث قواعدی باشند که متخصصین اهل حدیث بر آن اتفاق کرده‌اند.

همچنین استئناس و شاهد قرار دادن حدیث ضعیفی که دلایل صحت معنا و مفهوم آن را تایید می‌کنند، امری است که سلف انجام می‌داده‌اند و به ضعف و یا ذکر سند آن تذکر می‌داده‌اند تا این که مسئولیتی متوجه آن‌ها نگردد.

با نگاه به کتاب‌ها و تألیفات شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب/، دقت ایشان در بُعد حدیث و مهارت او در این فن روشن می‌گردد. با ارائه‌ی دو مثال یکی به صورت اجمالی و دیگر به صورت تفصیلی این مطلب را برای خواننده بیش‌تر واضح می‌نمایم:

مثال اجمالی: «مجموع الحدیث علی أبواب الفقه» است که در این مجموعه شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب احادیث فقه را با فصل‌بندی جمع‌آوری نموده و در ضمن آن با آثار سلف زینت بخشیده است و تا جایی که می‌دانم کتابی به این صورت تألیف نشده است.

ایشان/تمام ابواب فقه را در این کتاب ذکر نموده و بیش از )۴۵۴۵( حدیث و روایت در آن بیان داشته است.

من کتاب شیخ محمد بن عبدالوهاب را با کتاب «المُنتَقَی» اثر مجدد شیخ الاسلام ابن تیمیه، و کتاب «المحرّر فی الحدیث» علامه ابن عبدالهادی و کتاب «بلوغ المرام» حافظ ابن حجر مقایسه کردم؛ به این نکته رسیدم که کتاب شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب با کتاب‌های دیگر با این که خیلی سودمند و مؤلفان گران‌قدری دارند، تفاوت عجیبی دارد.

به عنوان مثال در فصل الجنائز از کتاب المنتقی (۱۷۰) حدیث و در المحرر در این فصل (۶۱) حدیث و در بلوغ المرام(۶۲) حدیث ذکر شده است، اما در کتاب شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب (۲۷۸) حدیث و روایت در این فصل ذکر شده که دقیق بود و حکم بر احادیث در آن بسیار است، بنابراین به نظر من کتاب او از نظر کمّی و کیفی از دیگر کتاب‌ها بالاتر است. والله اعلم.

به تعداد زیادی از احادیثی که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب بر آن در مجموعه‌ی حدیثی خویش حکم نموده مراجعه کردم، دیدم که او با همه‌ی ائمه‌ی حدیث یا با بعضی هم‌نظر است، علاوه بر آن تعبیرهای دقیقی ارائه داده است که شایسته است این مجموعه در دانشگاه‌های اسلامی به عنوان کتاب درسی به دانشجویان تدریس شود و علماء به شرح و توضیح آن بپردازند.

اما مثال تفصیلی متعلق به احادیث و روایاتی است که در کتاب التوحید ذکر شده است. که بعد از بررسی مختصری پیرامون کتاب مفصلاً در مورد احادیث مرفوع بحث خواهیم کرد.

[۱۴] عنوان المجد فی تاریخ نجد علامه عثمان بن بشر نجدی (۱/۶) [۱۵] الدررالسَنیة (۱۲/۸) [۱۶] ابن بشر در عنوان المجد (۱/۲۵-۲۶ ) می‌گوید: او ید طولایی در شناخت حدیث، اهل حدیث و محبت آن‌ها داشت و کتابی را در این باره تالیف کرد که نام آن را «تحفة الأنام فی العمل بحدیث النبی علیه أفضل الصلاة والسلام» گذاشت. تالیفات دیگری غیر از این نیز دارد؛ کتاب جالب دیگری را از او دیدم که در شرح أربعین نووی تحت عنوان «تحفة المحبین فی شرح الأربعین» نوشته بود. [۱۷] به نظر می‌رسد این حکم این قدر هم تعمیم نداشته باشد که مؤلف محترم ادعا نموده‌اند؛ خیلی از احادیث وجود دارد که تمام علمای اهل سنت آن را صحیح قرار داده و حتی یک نفر هم آن حدیث را ضعیف قرار نداده است. [مصحح]