تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب التوحید

فهرست کتاب

توضیح و شرح باب:

توضیح و شرح باب:

ما جاء فی المصوّرین (آنچه که درباره‌ی تصویرسازان آمده است)

مؤلف می‌گوید: (عن أبی هریرةسقال: قال رسول الله جقال الله تعالی: «ومن أظلم ممن ذهب یخلق كخلقی، فلیخلقوا ذرة، أو لیخلقوا حبة، [۲۳۸۹]أو لیخلقوا شعیرة». أخرجاه. [۲۳۹۰]

ولهما عن عائشةل: أن رسول الله جقال: «أشد الناس عذاباً یوم القیامة الذین یضاهئون بخلق الله [۲۳۹۱]». [۲۳۹۲]

ولهما عن ابن عباس: سمعت رسول الله جیقول: «كل مصوّر فی النار [۲۳۹۳]، یجعل له بكل صورة صوَّرها نفسٌ یعذب بها فی جهنم». [۲۳۹۴]

ولهما عنه مرفوعاً: «من صوَّر صورةً فی الدنیا؛ كلِّفَ أن ینفخ فیها الروح، ولیس بنافخ.» [۲۳۹۵] [۲۳۹۶].

(از ابوهریرهسروایت شده که گفته است: رسول اللهجفرمودند: خدای متعال می‌فرماید: «چه کسی ظالم‌تر از آن است که معتقد است مثل من می‌آفریند. [ اگر راست می‌گویند] یک ذره، یا یک دانه گندم و یا یک دانه جو بیافرینند». بخاری و مسلم این حدیث را روایت کرده‌اند.

بخاری و مسلم روایتی از عایشه لروایت کرده‌اند که رسول اللهجفرمودند: «سخت‌ترین عذاب در روز قیامت شامل حال کسانی است که در آفریدن چیزی خود را به خدا تشبیه می‌کنند».

همچنین بخاری و مسلم از ابن عباس روایت کرده‌اند که گفته است: از رسول اللهجشنیدم که می‌فرمود: «هر تصویرسازی در دوزخ است. و در هر تصویری که ساخته، روحی قرار داده می‌شود که به وسیله‌ی آن در جهنم، عذاب داده می‌شود».

نیز بخاری و مسلم به طور مرفوع از ابن عباس روایت کرده‌اند که آن حضرتجفرموده است: «هرکس در دنیا تصویری بسازد، مکلف می‌شود که در آن روح بدمد در حالی که نمی‌تواند در آن روح بدمد»).

گفته‌اش: ( باب ما جاء فی المصورین): یعنی عقوبت و عذاب عظیمی از طرف خدا برآنهاست.

پیامبرج علت عقوبت و عذاب تصویرسازان را بیان کرده و آن هم مشابهت با خلق و آفرینش الله است؛ چون خلق و امر (آفرینش و فرمان) فقط مخصوص الله است. خدا پروردگار، مالک و آفریننده‌ی هر چیزی است و اوست که به تمامی مخلوقات و موجودات، صورت بخشیده و در آنها روح قرار داده تا به وسیله‌ی آن حیات، حاصل شود؛ همچنان که الله تعالی می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِيٓ أَحۡسَنَ كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقَهُۥۖ وَبَدَأَ خَلۡقَ ٱلۡإِنسَٰنِ مِن طِينٖ ٧ ثُمَّ جَعَلَ نَسۡلَهُۥ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن مَّآءٖ مَّهِينٖ ٨ ثُمَّ سَوَّىٰهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَۚ قَلِيلٗا مَّا تَشۡكُرُونَ ٩[السجدة: ۷-۹]: «آن کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید و آفرینش انسان (اوّل) را از گل آغازید. سپس خداوند ذرّیه او را از عُصاره آب (به ظاهر) ضعیف و ناچیزی (به نام منی) آفرید. آن‌گاه اندامهای او را تکمیل و آراسته کرد و از روح متعلّق به خود در او دمید و برای شما گوشها، چشمها و دلها آفرید (تا بشنوید و بنگرید و بفهمید، امّا) شما کمتر شکر (نعمتهای او) را به جای می‌آورید». پس تصویرساز وقتی تصویری را به شکل انسان یا حیوانی ساخته که خدای متعال آفریده است، در خلق و آفرینش خدا، خود را به خدا تشبیه نموده است، در نتیجه تصویری که ساخته، مایه‌ی عذاب وی در روز قیامت است. او مکلف می‌شود که در آن روح بدمد ولی اصلاً نمی‌تواند در آن روح بدمد؛ از این رو سخت‌ترین عذاب شامل اوست؛ چون گناهش از همه‌ی گناهان بزرگتر است.

وقتی این حال و وضع کسی است که تصویری را به شکل یک موجود جاندار که خدا آفریده، ساخته است، پس حال و وضع کسی که مخلوق را با پروردگار جهانیان برابر می‌داند و خدا را به مخلوقاتش تشبیه نموده و مخلوق را پرستش می‌کند، چیست؟ حال آنکه خدا مخلوقات را آفریده تا تنها او را بپرستند و این پرستش مستحق غیر خدا نیست و خدا پرستش را از بنده دوست دارد و آن را می‌پسندد.

پس برابر دانستن مخلوق با خالق از طریق دادن حق الله به مخلوق که استحقاق آن را ندارد و قراردادن شریک برای خدا در چیزی که مختص الله است، عظیم‌ترین گناهی است که انسان مرتکب می‌شود. از این رو خدای متعال پیامبرانش را فرستاده و کتاب‌هایش را نازل فرموده تا این نوع شرک و نهی از آن و خالص گردانیدن تمام انواع عبادت ها برای الله تعالی را بیان کنند. الله، پیامبرانش و پیروان آنان را نجات داد و منکران توحید و کسانی که بر شرک استمرار دارند، هلاک نمود. شرک چه گناه بزرگی است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِ[النساء: ۱۱۶]: «بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را (از کسی) نمی‌آمرزد» و ﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ[الحج: ۳۱]: «زیرا کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکه‌های بدن) او را می‌ربایند، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و دره ژرفی) پرتاب می‌کند (و وی را آن چنان بر زمین می‌کوبد که بدنش متلاشی و هر قطعه‌ای از آن به نقطه‌ای پرت می‌شود)».

مؤلف می‌گوید: (ولمسلم عن أبی الهیّاج قال: قال لي علی: «ألا أبعثك على ما بعثنی علیه رسول الله ج: أن لاتدع صورة؛ إلا طمستها، ولا قبراً مشرفاً؛ إلا سوَّیتَه». [۲۳۹۷].

(مسلم از ابوهیاج روایت کرده که می‌گوید: علی به من گفت: «آیا تو را مأمور کاری نکنم که رسول اللهجمرا مأمور آن کار کرد: اینکه هیچ تصویری را رها نکنی مگر اینکه آن را از بین ببری و هیچ قبر برجسته‌ای را رها نکنی مگر اینکه آن را صاف و مسطح کنی»).

ابوهیاج اسدی، همان حیان بن حصین است. [۲۳۹۸]

در عبارت: (قال: قال لي علی) منظور از علی، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالبسمی‌باشد.

در این گفته‌ی حضرت علیس: «آیا تو را مأمور کاری نکنم که رسول اللهجمرا مأمور آن کرد؟ اینکه هیچ تصویری را رها نکنی مگر اینکه آن را از بین ببری و هیچ قبر برجسته‌ای را رها نکنی مگر اینکه آن را صاف و مسطح کنی»، به این مطلب تصریح شده که پیامبرجاو را برای این کار فرستاده است. از بین بردن و پاک کردن تصویر به دلیل مشابهت آن با خلق خدا می‌باشد که حضرت علیسمأمور شده تصاویر را از بین ببرد. صاف کردن قبرها هم به دلیل بزرگداشت و احترام فوق العاده به صاحبان قبرهاست. این کار زمینه‌ی شرک را فراهم می‌کند.

وقتی در این مسایل، سهل‌انگاری شده، متأسفانه این گرفتاری‌ها و امور شرک آلود پیش آمده‌اند و صاحبان قبرها مورد تعظیم و بزرگداشت خاصی قرار می‌گیرند و طوری شده که عبادت کنندگان رو به قبرها می‌آورند و احترام و بزرگداشت برای قبرها و صاحبان قبرها قایل می‌شوند و با عظمت‌ترین عبادت از جمله دعا، استعانت، استغاثه، تضرع، گریه، زاری، ذبح، نذر و دیگر عبادت‌ها برای قبرها انجام می‌دهند.

علامه ابن قیم/می‌گوید: «هرکس سنت رسول اللهجو روش صحابه را درباره‌ی قبرها و دستورات، توصیه‌ها و نواهی آن حضرتجراجع به قبرها را در کنار آنچه که امروزه اکثر مردم انجام می‌دهند، قرار دهد؛ می‌بیند که تضاد و تناقض آشکاری با هم دارند و هرگز با هم جمع نمی‌شوند.

چون پیامبرجاز نماز خواندن به سوی قبرها نهی کرده در حالی که مردم کنار قبرها و به سوی قبرها نماز می‌خوانند.

پیامبرج از قرار دادن قبرها به عنوان مسجد نهی کرده اما آنها بر روی قبرها مساجد می‌سازند و آنها را به خانه‌های خدا ( مساجد) تشبیه می‌کنند.

پیامبرج از روشن کردن چراغ روی قبرها نهی کرده ولی اینان قبرها را چراغانی می‌کنند و روی قبرها چراغ روشن می‌کنند.

آن حضرتجنهی کرده که کنار قبرها عبادات و مناسک انجام گیرد ولی اینان کنار قبرها عبادات و مناسک انجام می‌دهند و کنار قبرها جمع می‌شوند همانطور که برای عید جمع می‌شوند و بلکه بیشتر از عید، کنار قبرها جمع می‌شوند.

پیامبرجبه صاف‌ و مسطح بودن قبرها امر فرمود همان طور که مسلم در صحیحش از ابوهیاج اسدی روایت کرده - ابن قیم حدیث وارده در این باب را آورده است - و نیز مسلم حدیث ثُمامه بن شُفَی [۲۳۹۹]را روایت کرده که می‌گوید: «همراه فضاله بن عبید در شهر «رودس» واقع در سرزمین روم بودیم. یکی از دوستان‌مان فوت کرد. فضاله دستور داد که قبرش صاف و مسطح شود و آنگاه گفت: از رسول اللهجشنیدم که به صاف و مسطح کردن قبرها دستور داد». [۲۴۰۰]در حالی که مردم در مخالفت با این دو حدیث، زیاده‌روی می‌کنند و قبرها را همچون خانه، بلند می‌کنند و روی قبرها گنبد می‌سازند.

رسول الله جاز گچ‌کاری و ساختن روی قبرها نهی کرده، همان طور که مسلم در صحیحش از جابرسروایت کرده که گفت: «نهی رسول الله جعن تجصیص القبر وأن یقعد علیه وأن یبنی علیه» [۲۴۰۱]: «رسول اللهجاز گچ‌کاری قبر و نشستن روی آن و ساختن روی قبر نهی کرد».

پیامبرجاز نوشتن روی قبرها نهی فرموده، همان طور که ابوداود در سننش از جابر روایت کرده که رسول اللهج: «نهی عن تجصیص القبور، وأن یكتب علیها»: «از گچ‌کاری قبرها و نوشتن روی قبرها نهی فرمود». ترمذی می‌گوید: این حدیث، حسن صحیح است [۲۴۰۲]، اما اکثر مردم تخته‌ها را روی قبرها می‌گذارند و روی آن، قرآن، اشعار و مطالب دیگر می‌نویسند.

آن حضرتجنهی کرد که غیر از خاک قبرها، خاک دیگری به آن اضافه شود، همان طور که ابوداود از جابر روایت کرده که می‌گوید: «نهی أن یجصص القبر، أو یكتب علیه، أو یزاد علیه» [۲۴۰۳]: «پیامبرجنهی کرد که قبر گچ کاری شود، یا روی آن نوشته شود و یا به خاک آن اضافه شود»، اما اینان آجر، سنگ، گچ و سیمان را به خاک قبر می‌افزایند.

ابراهیم نخعی می‌گوید: صحابه گذاشتن آجر روی قبرهایشان را مکروه و ناپسند می‌دانستند.

منظور این است که این افرادی که احترام و بزرگداشت برای قبرها قایل‌اند و کنار قبرها جمع می‌شوند و روی آنها چراغ روشن می‌کنند و مساجد و گنبدها را روی قبرها می‌سازند، با اوامر و توصیه‌های پیامبرجدرباره‌ی قبرها مخالفت و با رسالت پیامبرجدشمنی می‌کنند. مسجد قرار دادن قبرها و روشن‌کردن چراغ روی قبرها، از همه‌ی اعمال منکر و ناپسند مذکور، بدتر است و جزء گناهان کبیره است. فقهاء از جمله اصحاب احمد و دیگران به تحریم این اعمال تصریح کرده‌اند.

ابومحمد مقدسی می‌گوید: «اگر روشن کردن چراغ روی قبرها جایز بود، پیامبرجکسی را که این کار را بکند، نفرین نمی‌کرد. علت تحریم روشن کردن چراغ روی قبرها این است که در این کار، زیاده‌روی در تعظیم و بزرگداشت قبر وجود دارد که بیشتر تعظیم و بزرگداشت بت‌هاست.

ابومحمد مقدسی می‌افزاید: درست‌کردن مسجد روی قبرها به دلیل این حدیث، جایز نیست. و چون رسول اللهجفرمودند: «لعن الله الیهود والنصاری اتخذوا قبورا أنبیائهم مساجد یُحذّر ما صنعوا»: «نفرین خدا بر یهود و نصارا که قبر پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. از کارهای آنان باید حذر شود». متفق علیه. [۲۴۰۴]

از طرف دیگر نمازخواندن کنار قبرها، شبیه تعظیم و بزرگداشت بت‌ها از طریق سجده کردن برای بت‌ها و تقرب جستن به آنها می‌باشد. برای ما روایت شده که مقدمه‌ی پرستش بت‌ها، بزرگداشت و تعظیم مرده‌ها با کشیدن عکس‌شان و دست کشیدن روی قبرها و نماز خواندن کنار آنها می‌باشد. سخن ابن قدامه در اینجا به پایان رسید [۲۴۰۵].

این قضیه تا جایی پیش رفته که این گمراهان شرک، زیارت قبرها را تشریع نموده و مناسک و عبادات خاصی برای قبرها قرار داده‌اند تا جایی که یکی از غلات [۲۴۰۶]در این زمینه کتابی را تألیف نموده و آن را «مناسک حج المشاهد» نام نهاده تا بدین وسیله قبرها را به بیت الحرام تشبیه کند.

پُر واضح است که این کار، جدایی از دین اسلام و گرویدن به دین و آیین بت پرستان می‌باشد. به تضاد و تناقض عظیم میان آنچه که رسول الله جراجع به قبرها تشریع نموده و میان آنچه که اینان تشریع نموده و مورد نظرشان است؛ بنگرید. بدون شک این کار مفسده‌های زیادی دارد که قابل شمارش نیستند. برخی از مفاسد آن عبارتند از:

۱. تعظیم و بزرگداشت قبرها به گونه‌ای که دیگران را گمراه می‌گرداند.

۲. قرار دادن قبرها به عنوان محل اجتماع و گردهمایی مردم.

۳. مسافرت به سوی قبرها.

۴. مشابهت با پرستش بت‌ها. از آن جهت که کنار قبرها اعتکاف می‌شود در مجاورت قبرها می‌نشینند و روی قبرها پرده آویزان می‌کنند. قبرپرستان نشستن کنار قبرها را به نشستن کنار مسجد الحرام ترجیح می‌دهند و نظافت قبرها را برتر از خدمت کردن به مساجد می‌دانند.

۵. نذر برای قبرها و خادمان قبرها.

۶. اعتقاد مشرکین به قبرها، که به وسیله‌ی قبرها بلا و مصیبت رفع می‌شود و انسان بر دشمنانش پیروز می‌شود و به کمک قبرها باران فرود می‌آید و سختی‌ها و ناخوشی‌ها از بین می‌روند و نیازها برآورده می‌شوند و فرد مظلوم و ستمدیده، یاری و به انسان ترسو، پناه داده می‌شود. و چیزهای دیگر...

۷. مشمول شدن نفرین خدا و پیامبرجبه دلیل ساختن روی قبرها و روشن کردن چراغ روی قبرها.

۸. شرک اکبری که کنار قبرها انجام می‌گیرد.

۹. اذیت کردن صاحبان قبرها به خاطر کاری که مشرکان با قبرهایشان می‌کنند؛ چون آنان به خاطر اعمالی که کنار قبرهایشان انجام می‌گیرد، اذیت می‌شوند و بی‌نهایت از این کارها بدشان می‌آید. همان طور که حضرت عیسی÷از کاری که مسیحیان کنار قبرش [۲۴۰۷]انجام می‌دهند، بدش می‌آید. همچنین دیگر پیامبران، اولیاء، بزرگان دین به سبب کارهایی که قبرپرستان کنار قبرهایشان انجام می‌دهند، اذیت می‌شوند و روز قیامت از آنان اعلام برائت می‌نمایند؛ همان طور که خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِيلَ ١٧ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِن مَّتَّعۡتَهُمۡ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ نَسُواْ ٱلذِّكۡرَ وَكَانُواْ قَوۡمَۢا بُورٗا ١٨[الفرقان: ۱۷-۱۸]: «(برای اندرز مردمان یادآور شو) روزی را که خداوند همه مشرکان را (برای حساب و کتاب) به همراه همه کسانی که (همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان، در دنیا) بجز خدا می‌پرستیدند، گرد می‌آورد و (به پرستش شدگان) می‌گوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کرده‌اید (و بدیشان دستور داده‌اید که شما را پرستش نمایند) یا این که خودشان گمراه گشته‌اند (و به اختیار خود شما را پرستش نموده‌اند؟). آنان (در پاسخ) می‌گویند: تو منزّه و به دور (از آن چیزهایی) هستی (که مشرکان به تو نسبت می‌دهند). ما (انسانها) را نرسد که جز تو سرپرستانی برای خود برگزینیم (و سوای تو را بپرستیم)، ولیکن (سبب کفر و انحرافشان این است که) آنان و پدران و نیاکانشان را (از نعمتها و لذائذ دنیا) برخوردار نموده‌ای، تا آنجا که یاد (تو و سپاس تو) را فراموش کرده‌اند (و به جای شکر نعمت، در شهوات و کامجوییها فرو رفته‌اند) و مردمان تباهی شده‌اند و هلاک گشته‌اند». خدای متعال خطاب به مشرکان می‌فرماید: ﴿فَقَدۡ كَذَّبُوكُم بِمَا تَقُولُونَ[الفرقان: ۱۹]: «(به پرستش‌کنندگان مشرک گفته می‌شود: شما که می‌گفتید اینان شما را از راه منحرف و گمراه کرده‌اند و به عبادت خود خوانده‌اند! هم اینک) ایشان سخنان شما را تکذیب می‌کنند و نادرست می‌دانند». همچنین می‌فرماید:﴿ وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَ[المائدة: ۱۱۶]: «و (خاطرنشان ساز) آن گاه را که خداوند می‌گوید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفته‌ای که جز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید (و ما دو نفر را نیز پرستش کنید ؟) . عیسی می‌گوید: تو را منزّه از آن می‌دانم که دارای شریک و انباز باشی . مرا نسزد که چیزی را بگویم (و بطلبم که وظیفه و) حق من نیست . اگر آن را گفته باشم بیگمان تو از آن آگاهی . تو (علاوه از ظاهر گفتار من) از راز درون من هم باخبری، ولی من (چون انسانی بیش نیستم) از آنچه بر من پنهان می‌داری بی‌خبرم)». در جای دیگری می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ ٤١[سبأ: ۴۰-۴۱]: «(یادآور شو) روزی را که خداوند جملگی آنان را گرد می‌آورد و سپس به فرشتگان (رو در روی فرشته پرستان) می‌گوید: آیا اینان شما را (به جای من) پرستش می‌کرده‌اند؟! می‌گویند: تو منزّهی (از این نسبتهای ناروایی که به ساحت مقدّست داده‌اند، ما به هیچ وجه با این گروه ارتباط نداشته‌ایم) و تنها تو یار و یاور ما بوده‌ای نه آنان. بلکه ایشان جنّیان را می‌پرستیده‌اند و اکثر آنان بدیشان ایمان داشته‌اند».

۱۰. از بین بردن سنت‌ها و زنده کردن بدعت‌ها.

۱۱. برتری دادن قبرها بر بهترین مکان و محبوب‌ترین مکان نزد الله تعالی؛ چون قبرستان علاوه بر اینکه به سوی قبرها می‌روند؛ احترام، تعظیم و بزرگداشت خاصی برای آن قائل‌اند و برای مردگان، اعتکاف می‌کنند در حدی که در مساجد هم این کار را نمی‌کنند.

۱۲. چیزی که پیامبرجهنگام زیارت قبر تشریع نموده، یادآوری مرگ و روز آخرت و نیکی‌کردن در حق مرده‌ای است که زیارت می‌شود از طریق دعای خیر و طلب آمرزش و درخواست عافیت برای او. در این صورت فرد زیارت‌کننده هم به خودش نفع می‌رساند و هم به شخص مرده‌ای که زیارتش کرده است.

اما متأسفانه مردم، قضیه را برعکس کرده‌اند و درست عکس دین، رفتار می‌نمایند و هدف از زیارت قبر را شریک‌کردن میت با خدا، به فریاد خواندن او و توسل جستن به او، درخواست نیازهایشان از شخص مرده، متبرک نمودن او، نصرت و یاری خواستن از مرده تا علیه دشمنان پیروز شوند و مانند آن، قرار داده‌اند. در نتیجه هم به خودشان بدی کرده‌اند و هم به شخص مرده.

رسول اللهجمردان را از زیارت قبر، به خاطر بستن راه‌های شرک و حرام، نهی نمود. وقتی توحید در قلوب مسلمانان، خوب جای گرفت، به آنان اجازه داد که به شیوه‌ی مشروع قبرها را زیارت کنند و آنان را از کارهای ناروا و ناپسند نهی نمود. بزرگترین کار ناروا و ناپسند، شرک قولی یا فعلی کنار قبرها می‌باشد.

در صحیح مسلم از ابوهریرهسروایت شده که می‌گوید: رسول اللهجفرمود: «زوروا القبور؛ فإنها تذكر الموت» [۲۴۰۸]: «قبرها را زیارت کنید، چرا که زیارت قبر، مرگ را به یاد شما می‌آورد».

از ابن عباسلروایت است که گفت: رسول اللهجاز کنار قبرهای مدینه گذشت. رو به قبرها کرد و فرمود: «السلام علیكم یا أهل القبور، یغفر الله لنا ولكم، [أنتم سلفنا] [۲۴۰۹]ونحن بالأثر»: «سلام بر شما ای صاحبان قبرها! خدا از گناهان ما و شما درگذرد! شما گذشتگان مایید و ما هم به دنبال شما می‌آییم». احمد و ترمذی این حدیث را روایت کرده‌اند و ترمذی آن را حسن دانسته است. [۲۴۱۰]

این زیارتی است که رسول اللهجبرای امتش تشریع نموده و روش زیارت قبرها را به آنان یاد داده است. آیا در این زیارت چیزی از کارهای مشرکان و بدعت‌گذاران را می‌بینی؟ یا اینکه می‌بینی زیارت مشروع با آنچه که اکثر مردم انجام می‌دهند، تضاد و تناقض دارد. امام مالکسدر این زمینه چه خوب گفته است: «چیزی آخر این امت را هرگز اصلاح نمی‌کند مگر آنچه که اول این امت را اصلاح کرد». [۲۴۱۱]ولی هرچه تمسک و پایبندی امت‌ها به عهد و پیمان‌هایی که با پیامبران‌شان بستند، ضعیف شده و ایمان‌شان ناقص و ضعیف شده، به وسیله‌ی بدعت‌ها و شرکی که ایجاد کردند، از آن روی برگرداندند.

سلف صالح توحید را برای خدا خالص نموده و از محدوده‌ی توحید حمایت نمودند تا جایی که وقتی بر پیامبرجسلام می‌کردند و سپس می‌خواستند دعا کنند، رو به قبله می‌کردند و پشت‌شان را به دیوار قبر پیامبرجمی‌کردند و آنگاه دعا می‌کردند.

امامان چهارگانه به این امر تصریح نموده‌اند که باید شخص موقع دعا کردن، رو به قبله کند تا اینکه کنار قبر پیامبرجدعا نکند؛ چون دعا عبادت است. در سنن ترمذی و دیگر کتاب‌های حدیثی به طور مرفوع آمده که آن حضرتجفرمودند: «الدعاء هوالعبادة [۲۴۱۲]»: «دعا عین عبادت است». سلف صالح عبادت را برای خدا خالص نمودند و کنار قبرها هیچ کاری نمی‌کردند جز آنچه که رسول اللهجاجازه‌ی آن را داده بود؛ همچون دعای خیر و طلب آمرزش برای صاحبان قبرها و ترحم، اظهار عطوفت و دلسوزی برای آنها [۲۴۱۳]».

ابوداود از ابوهریره روایت کرده که گفت: رسول اللهجفرمود: «لا تجعلوا بیوتكم قبوراً، ولا تجعلوا قبری عیداً، وصلّوا علیَّ، فإنَّ صلاتكم تبلغنی حیث كنتم» [۲۴۱۴]: «خانه هایتان را به قبر تبدیل نکنید و قبر مرا محل اجتماع و گردهمایی قرار ندهید. بر من سلام و صلوات بفرستید، چرا که سلام و صلوات‌تان به من می‌رسد هر جا که باشید». اسناد این حدیث، خوب است و راویانش، ثقه و مشهورند.

فرموده‌ی: (ولا تجعلوا بیوتكم قبوراً) یعنی خانه‌هایتان را از نماز خواندن، دعا و قرآن خواندن در آنها بی‌نصیب نکنید که در نتیجه به منزله‌ی قبرها شوند.

پیامبرجبه اختصاص دادن نمازهای سنت در خانه امر کرد و از اختصاص دادن عبادت نزد قبرها نهی نمود. این کار دقیقاً عکس کار مشرکان از میان نصاری و امثال آنان می‌باشد.

به علاوه، بزرگداشت و احترام به قبرها و قراردادن قبرها به عنوان محل اجتماع و گردهمایی مردم، مفاسد عظیمی دارد که فقط خدا می‌داند. چیزی که هرکس که در قلبش بزرگی خدا و غیرت به خاطر توحید و تنفّر و بیزاری از شرک وجود دارد، به خاطر آن خشمگین می‌شود؛ ما لجُرح بمیّت إیلامُ [۲۴۱۵]: «ولی زخمی کردن کسی که مرده است، درد ندارد».

از جمله مفاسد تعظیم و بزرگداشت قبرها و قرار دادن آن به عنوان محل گردهمایی و اجتماع مردم می‌توان به موراد زیر اشاره کرد:

نماز خواندن به سوی قبرها، طواف کردن قبرها، بوسیدن و دست کشیدن بر قبرها، مالیدن صورت روی خاک قبرها، پرستش صاحبان قبرها و مدد خواستن از آنان درخواست پیروزی و نصرت، روزی، عافیت، پرداخت بدهی، آسان نمودن سختی‌ها، پناه دادن درماندگان و انواع دیگر خواسته‌ها از صاحبان قبرها؛ خواسته‌هایی که بت‌پرستان از بت‌هایشان درخواست می‌کردند.

اگر افراد تندرو و افراطی که قبرها را محل اجتماع و گردهمایی مردم قرار دادند و احترام و بزرگداشت خاصی برای قبرها قائل‌اند، می‌دیدی وقتی که از دور قبرها را می‌بینند، از مرکب‌شان پیاده می‌شوند و پیشانی‌شان را برای قبرها بر زمین می‌نهند و زمین را می‌بوسند و سرشان را برهنه می‌کنند و با صدای بلند، فریاد می‌زنند و گریه می‌کنند و از کسی کمک می‌خواهند که کاری از دستش بر نمی‌آید و از مکانی دور صاحبان قبرها را ندا می‌کنند و وقتی به قبرها نزدیک می‌شوند، دو رکعت نماز در کنار قبر می‌خوانند و تصور می‌کنند که اجر و پاداش را به دست می‌آورند در حالی که تنها کسی به اجر و پاداش می‌رسد که به سوی قبله و خالصانه برای خدا نماز بخواند.

می‌بینی که آنان پیرامون قبر در حال رکوع و سجده هستند و فضل، لطف و رضایت را از مرده می‌خواهند در حالی که دست‌های‌شان را پر از زیان و هلاکت نموده‌اند.

کارهایی که نزد قبرها انجام می‌گیرند، صداهایی که بلند می‌شوند، حاجاتی که از مرده خواسته می‌شوند، آسان کردن سختی‌ها، برآورده کردن نیازمندان، رفع بلاها و مصیبت‌ها که از مردگان خواسته می‌شوند. سپس قبر را طواف می‌کنند و آن را به بیت الحرام که خدا آن را مبارک و هدایتگر جهانیان قرار داده، تشبیه می‌کنند؛ همه و همه برای غیر خدا - و بلکه برای شیطان - است.

پس از طواف کردن قبر، شروع به بوسیدن و دست کشیدن روی آن می‌کنند. دیده‌ای که حاجیان بیت الله الحرام چه کاری با حجر الأسود می‌کنند، اینان هم دقیقاً این کارها را با قبرها می‌کنند.

سپس پیشانی و صورت را برای قبر بر زمین می‌نهند که خدا می‌داند، پیشانی و صورت اینها، این چنین در حضور خدا در سجده بر زمین گذاشته نشده‌اند.

آنگاه مناسک حج قبر را با کوتاه کردن و تراشیدن موی سر کنار قبر تکمیل می‌کنند و بهره‌شان را از آن بت می‌برند؛ چون نزد خدا هیچ بهره و نصیبی ندارند.

آنان برای آن بت قربانی می‌کنند و نماز، عبادت و قربانی‌هایشان برای غیر پروردگار جهانیان می‌باشد. به همدیگر تهنیت و تبریک می‌گویند و این جمله را بر زبان می‌آورند: «أجزل الله لنا و لكم أجراً وافراً وحظاً»: «خدا، پاداش و بهره‌ی وافری به ما و شما بدهد»!

وقتی به خانه باز می‌گردند، افراد اهل غلو که به زیارت و حج قبر نیامده‌اند، از آنان می‌خواهند که ثواب حج آن قبر را به حج بیت الحرام بفروشند، آنان در جواب می‌گویند: نه، ثواب حج قبر را به همه‌ی حج‌های کعبه که تو به جا آورده‌ای، نمی‌فروشم.

باید دانست که ما، در آنچه که از این قبرپرستان نقل کردیم، زیاده‌روی نکردیم و تمامی بدعت‌ها و گمراهی‌شان را یکی یکی بیان نکردیم؛ چون به راستی این کار فراتر از چیزی است که به ذهن و خیال انسان می‌رسد. این اعمال، آغاز پیدایش بت‌پرستی در میان قوم نوح بود همان طور که قبلاً بیان شد.

هر کس که کمترین بویی از فقه، علم و دانش برده باشد، می‌داند که مهمترین مسأله، بستن راه‌هایی است که منجر به این امور حرام و ممنوع می‌شوند و می‌داند که صاحب شریعت به سرانجام آنچه که از آن نهی کرده، داناتر است و در نهی کردن‌اش از آن و تهدید کردن بر سر آن، فرزانه‌تر و با حکمت‌تر است و نیز می‌داند که خیر و هدایت در پیروی از او و فرمانبرداری از اوست و شر و گمراهی در نافرمانی او و مخالفت با اوست. در اینجا سخن ابن قیم /پایان یافت [۲۴۱۶].

[۲۳۸۹] شیخ سلیمان- آن گونه که در إبطال التندید، اثر شیخ حمد بن عتیق، ص ۲۳۹ آمده- می‌گوید: «عبارت «فلیخلقوا ذرة» برای تعجیز است. یعنی ذره‌ای را بیافرینند که جان داشته باشد و خودش تصرف کند مانند این ذره‌ای که خدا آفریده است. همچنین است گفته‌ی خدا:«حبة أو شعیرة» (دانه‌ای گندم یا دانه‌ای جو) یعنی دانه‌ای گندم که در آن غذا وجود داشته باشد که خورده شود و کاشته شود و بروید و آن خصوصیات و کیفیتی که دانه گندمی که خدا آفریده، داشته باشد. چگونه می‌توانند این کار را بکنند؟ بلکه فقط خدا می‌تواند این کار را بکند و غیر از او آفریننده‌ای وجود ندارد و معبود برحقی جز او نیست». [۲۳۹۰] بخاری در صحیحش، شماره‌ی ۵۹۵۳ و مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۲۱۱۱ آن را روایت کرده اند. [۲۳۹۱] صاحب کتاب «إبطال التندید»، ص۲۳۹ می‌گوید: «نووی/می‌گوید: بعضی گفته‌اند: نهی از کشیدن عکس و تهدید کسانی که عکس می‌کشند، بر این حمل می‌شود که آن عکس کشیده می‌شود تا مورد پرستش قرار گیرد، مانند کسانی که بت و مجسمه و مانند آنها می‌ساختند تا مورد پرستش قرار گیرند. کسی که این کار را با این نیت می‌کند، کافر است و سخت‌ترین عذاب شامل حالش می‌شود. عده‌ی دیگری گفته‌اند: بر این حمل می‌شود که سازنده‌ی عکس، همان معنایی که در حدیث مذکور وجود دارد و آن هم مشابهت با خلق خدا می‌باشد، مورد نظرش است. چنین کسی هم کافر است و عذاب سختی که برای کفار آماده شده، شامل او هم می‌شود. اما کسی که از کشیدن و ساختن عکس، قصد عبادت و مشابهت با خلق خدا نداشته باشد، فاسق است و گناه کبیره‌ای مرتکب شده و همچون سایر گناهان، به خاطر آن گناه کافر نمی‌شود» (نگا: صحیح مسلم، اثر نووی، ۱۴/۹۱). [۲۳۹۲] بخاری در صحیحش، شماره‌ی ۵۹۵۴ و مسلم در صحیحش به شماره‌ی ۲۱۰۶ آن را روایت کرده‌اند. [۲۳۹۳] شیخ سلیمان – آن‌گونه که در کتاب «إبطال التندید»، ص۲۴۰ آمده – می‌گوید: «فرموده‌ی:«کل مصور فی النار» یعنی هر کسی که عکس جانداری را می‌کشد، در آتش جهنم است به دلیل اینکه کاری کرده که شبیه خلق خداست و فقط خدا می‌تواند خلق کند. عبارت: «یجعل» یعنی: خدا قرار می‌دهد. عبارت:(بکل صورة) یعنی جان عکس، او را عذاب می‌دهد»، بدین صورت که در آن روح بدمد. «باء» در لفظ «بکل» به معنای فی است. یا اینکه به ازای تعداد هر عکسی، شخصی برایش گذاشته می‌شود تا او را عذاب دهد و در این صورت باء به معنای لازم سبب است. این احادیث در تحریم عکس جاندار، صریح‌اند. اما درباره‌ی عکس درختان و موجودات بی‌جان، ساختن و کشیدن عکس آنها، حرام نیست. خواه آن درختان، درختان ثمره‌دار باشد یا درختان بی‌ثمر. مذهب همه‌ی علما به غیر از مجاهد این است. دلیل مجاهد این حدیث است: «ومن أظلم...». جمهور علما جهت اثبات رأی خود به این فرموده‌ی پیامبرجاستدلال کرده‌اند: «فیقال لهم أحیوا ما خلقتم» یعنی آن را جاندار را زنده کنید همان طور که در کشیدن آن، خود را به خدا تشبیه کردید. این گفته‌ی ابن عباس، آن را تأیید می‌نماید: «إن کنت لابد فاعلاً فاصنع الشجر وما لا نفس له»: «اگر مجبوری که عکس بکشی، عکس درخت و هر چیزی که جان ندارد، بکش». (بخاری در صحیحش، (۲۱۲، البغا) و مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۲۱۱۰ آن را روایت کرده‌اند.) [۲۳۹۴] بخاری در صحیحش، شماره‌ی ۲۲۲۵ و مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۲۱۱۰ این حدیث را روایت کرده‌اند. لفظ حدیث، از آنِ مسلم است. [۲۳۹۵] بخاری در صحیحش، شماره‌ی ۵۹۶۳ و مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۲۱۱۰ آن را روایت کرده‌اند. [۲۳۹۶] در فتح المجید این احادیث نیامده‌اند. این احادیث را با توجه به کتاب التوحید و به خاطر اینکه شیخ سلیمان در حاشیه‌ی کتاب التوحید، آنها را آورده بود و فریان در نسخه‌ی چاپی کتاب التوحید، این احادیث را آورده بود، من هم اینجا این احادیث را ذکر کردم. [۲۳۹۷] مسلم در صحیحش به شماره‌ی ۹۶۹ این حدیث را روایت نموده است. [۲۳۹۸] به شرح حالش در کتاب «تقریب التهذیب»، ص۱۸۴ مراجعه کنید. [۲۳۹۹] ثُمامه بن شُفَی، همدانی، مصری، ساکن اسکندریه و فردی ثقه است. ابن یونس می‌گوید: وی در زمان خلافت هشام، قبل از سال ۲۰ هجری وفات یافت. نگا: تقریب التهذیب، ص۱۳۴. [۲۴۰۰] مسلم در صحیحش، به شماره‌ی ۹۸۶ این حدیث را روایت نموده است. [۲۴۰۱] مسلم در صحیحش، به شماره‌ی ۹۷۰ این حدیث را روایت نموده است. [۲۴۰۲] احمد در «المسند »، ۳/۳۳۹؛ عبدبن حمید در مسندش، (شماره‌ی ۱۰۷۵- المنتخب)؛ ابن ابی شیبه در «المصنف»، ۳/۲۳؛ ابوداود در سننش، شماره‌ی ۳۲۲۵؛ ترمذی در سننش، شماره‌ی ۱۰۵۲؛ نسائی در سننش، ۴/۸۶؛ ابن حبان در صحیحش، ۷/۴۳۴؛ حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، ۱/۳۷۰ و بیهقی در «السنن الکبری»، ۴/۴ این حدیث را روایت کرده‌اند و سند آن، صحیح است. اصل این حدیث در صحیح مسلم، شماره‌ی ۹۷۰ وجود دارد. ترمذی، ابن حبان و حاکم این حدیث را صحیح دانسته‌اند و ذهبی آن را تأیید نموده است. [۲۴۰۳] ابوداود در سننش، شماره‌ی ۳۲۲۶؛ نسائی در سننش، ۴/۸۶ و در «السنن الکبری»، شماره‌ی ۲۱۵۴؛ بیهقی در «السنن الکبری»، ۳/۴۱۰ و دیگران روایتش کرده‌اند و اسنادش صحیح است. [۲۴۰۴] بخاری در صحیحش، شماره‌ی ۴۳۵و مسلم در صحیحش، به شماره‌ی ۵۳۱ این حدیث را از عایشهلو ابن عباسلروایت کرده‌اند. [۲۴۰۵] المغنی، اثر ابن قدامه، ۲/۱۹۳. [۲۴۰۶] او شیخ مفید، رافضی است. [۲۴۰۷] منظور از قبر موهوم است، و معلوم و قطعی است که حضرت عیسی؛ نمرده تا قبر داشته باشد. خدای متعال می‌فرماید: ﴿ وَقَوۡلِهِمۡ إِنَّا قَتَلۡنَا ٱلۡمَسِيحَ عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ رَسُولَ ٱللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينَۢا ١٥٧ بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَيۡهِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٥٨[النساء: ۱۵۷-۱۵۸]: «و (خداوند بر آنان خشم گرفت به سبب این که از روی استهزاء و سخریه) می‌گفتند که: ما عیسی پسر مریم، پیغمبر خدا را کشتیم! در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند، و لیکن کار بر آنان مشتبه شد و (متردّد گردیدند که آیا عیسی یا دیگری را کشته‌اند و در این‌باره با همدیگر اختلاف نظر پیدا کردند و) کسانی که درباره او اختلاف پیدا کردند (جملگی) راجع بدو در شک و گمانند و آگاهی بدان ندارند و تنها به گمان سخن می‌گویند و (باید بدانند که) یقیناً او را نکشته‌اند (و قطعاً مقتول کس دیگری بوده است). بلکه خداوند او را به نزد خود بالا برد. و خداوند چیره (است و بر هر کاری توانا است، و) حکیم است (و هر چیزی را برابر حکمتی انجام می‌دهد و سنجیده عمل می‌کند)». [۲۴۰۸] مسلم در صحیحش، به شماره‌ی ۹۷۶ آن را روایت کرده است. [۲۴۰۹] عبارت داخل کروشه از نسخه‌ی «خ» افتاده است. [۲۴۱۰] ترمذی در سننش، شماره‌ی ۱۰۵۳؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، شماره‌ی ۱۲۶۱۳ و ضیاء مقدسی در الأحادیث المختارة ۹/۵۴۱ از طریق قابوس بن ابی ظبیان از پدرش از ابن عباس لاین حدیث را روایت کرده‌اند. قابوس بن ابی ظبیان که در سند این حدیث قرار دارد، کمی ضعف در او هست. این حدیث به کمک شواهدش، حدیثی حسن است و ترمذی آن را حسن دانسته است و ضیاء مقدسی و نووی آن را تأیید نموده‌اند. در کتاب‌های امام احمد که به چاپ رسیده، به این حدیث دسترسی پیدا نکردم و جز ابن قیم در کتاب «إغاثة اللهفان» کسی را ندیده‌ام که این حدیث را به او نسبت دهد. البته شیخ عبدالرحمن بن حسن به تبع ابن قیم، این حدیث را به امام احمد نسبت داده است. [۲۴۱۱] تعدادی چند از علما از جمله شاطبی در کتاب «الإعتصام»، ابن عبدالهادی در «تنقیح التحقیق»، ۲/۴۲۳ این جمله را از امام مالک نقل کرده‌اند. امام مالک این جمله را از استادش، وهب بن کیسان گرفته است. ابن عبدالبر در کتاب «التمهید»، ۲۳/۱۰ از امام مالک روایت کرده که گفت: وهب بن کیسان پیش ما می‌نشست و هرگز بلند نمی‌شد تا اینکه به ما می‌گفت: «بدانید که چیزی آخر این امت را هرگز اصلاح نمی کند مگر آنچه که اول این امت را اصلاح نمود». [۲۴۱۲] امام احمد در «المسند»، ۴/۲۶۷، ۲۷۱ و ۲۷۶؛ بخاری در «الأدب المفرد»، شماره‌ی ۷۱۴؛ ابوداود در سننش، شماره‌ی ۱۴۷۹؛ ترمذی در سننش، شماره‌ی ۳۳۷۲؛ نسائی در «السنن الکبری»، شماره‌ی ۱۱۴۶۴ و ابن ماجه در سننش، شماره‌ی ۳۸۲۸ این حدیث را از نعمان بن بشیر روایت کرده‌اند. اسناد این حدیث، صحیح بوده و ترمذی و ابن حبان در صحیحش؛ شماره‌ی ۸۹۰ و حاکم در «المستدرک»، ۱/۶۶۷ آن را صحیح دانسته‌اند و ذهبی و نووی در «الأذکار»، ص۳۳۰ و دیگران آن را تأیید نموده‌اند. [۲۴۱۳] نگا: إغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، ۱/۱۹۵- ۲۰۱. [۲۴۱۴] امام احمد در «المسند»، ۲/۳۷۶؛ ابن أبی شیبه در «المصنف»، ۲/۱۵۰- به طور مختصر-؛ ابوداود در سننش، شماره‌ی۲۰۴۲؛ طبرانی در «المعجم الأوسط»، ۸/۸۱؛ بیهقی در شعب الإیمان، ۳/۴۹۱ و در «حیاة الأنبیاء»، ص۱۲ و دیگران با اسنادی حسن این حدیث را روایت کرده‌اند. این حدیث به کمک شواهدش، حدیثی صحیح می‌باشد. شیخ الاسلام ابن تیمیه در کتاب «اقتضاء الصراط المستقیم» ۲/۶۵۴ می‌گوید: «اسناد این حدیث، حسن است». ابن قیم در کتاب «إغاثة اللهفان»، می‌گوید: «اسنادش، خوب است و راویانش، ثقه و مشهورند». شیخ محمد بن عبدالوهاب می‌گوید: «اسناد این حدیث، حسن است و راویانش ثقه‌اند». [۲۴۱۵] مصراع یک بیت شعر از ابوطیب متنبی، (۴/۹۲- شرح العکبری) است. بیت کاملش این است:
من یَهُن یسهل الهوان علیه
ما لجُرح بمیت إیلام
«کسی که خوار می‌شود، خواری بر او آسان است. زخمی کردن کسی که مرده است، درد ندارد».
[۲۴۱۶] إغاثة اللهفان، ۱/۱۹۱- ۱۹۴.