تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب التوحید

فهرست کتاب

اموال و مادیات دو نوع‌اند:

اموال و مادیات دو نوع‌اند:

بعضی از آنها انسان بدان‌ها نیاز دارد، مانند غذا، آب، ازدواج، مسکن، وسایل ضروری خانه و مانند آنها که انسان بدان‌ها نیاز دارد. انسان این‌گونه چیزها را از خدا می‌خواهد. او این اموال و تعلقات دنیوی را در نیازهایش به کار می‌برد دقیقاً همچون الاغش که سوار آن می‌شود و همچون فرشش که روی آن می‌نشیند بدون اینکه این اموال، او را بنده‌ی خود بگردانند.

بعضی از اموال و امکانات مادی، انسان به آنها نیاز ندارد. باید دل وابسته‌ی اینها نگردد؛ چون هر وقت دل انسان، وابسته‌ی این گونه اموال گردید، بنده‌ی آنها می‌گردد و چه بسا در این اموال بنده‌ی غیر خدا باشد و به غیر خدا تکیه کند، در نتیجه حقیقت عبودیت برای الله و حقیقت توکل به خدا در او نماند، بلکه شاخه‌ای از عبادت برای غیر الله و شاخه‌ای از توکل به غیر الله در او باشد. این شخص مستحق‌ترین کس به این فرموده‌ی پیامبرجاست: «تعس عبدالدینار، تعس عبدالدرهم، تعس عبدالخمیصة، تعس عبدالخمیلة»:«بنده‌ی دینار و درهم، بدبخت و هلاک شود! بنده‌ی لباس راه راه و لباس مخمل کرکدار بدبخت و هلاک شود!». این شخص بنده‌ی اینهاست و اگر اینها را از خدا بخواهد، در صورتی که خدا آنها را به او بدهد، راضی و خوشنود می‌شود و اگر به او ندهد، ناراضی و ناراحت می‌شود.

بنده‌ی واقعی خدا کسی است که چیزی او را راضی و خوشنود بگرداند که خدا را راضی و خوشنود می‌گرداند و چیزی او را ناراحت بگرداند که خدار را ناراحت می‌گرداند. چیزی را دوست بدارد که خدا و پیامبرجدوست دارند و از چیزی بدش آید که خدا و پیامبرجاز آن بدش آیند. با دوستان خدا رابطه‌ی دوستی برقرار کند و با دشمنان خدا رابطه‌ی دشمنی. این شخص، کسی است که ایمانش کامل است». این خلاصه‌ای از سخنان ابن تیمیه در این باره بود. [۱۸۰۹]

درباره‌ی فرموده‌ی: (طوبی لعبد) ابوسعادات می‌گوید: «طوبی، نام بهشت است. بعضی گفته‌اند: طوبی نام درختی در بهشت است». [۱۸۱۰]

می‌گویم: ابن وهب از عمرو بن حارث روایت کرده که درّاج برایش نقل کرد که ابوهیثم از ابو سعید حدیثی را برایش نقل کرد که مردی گفت: ای رسول الله! طوبی چیست؟ فرمود: «شجرة فی الجنة مسیرة مائة سنة ثیاب أهل الجنة تخرج من أكمامها»: «درختی است در بهشت به اندازه‌ی مسیر صد سال [ پیاده روی پهنا دارد ]، لباس بهشتیان از غلاف آن بیرون می‌آید». حرمله این حدیث را روایت کرده است. [۱۸۱۱]

احمد در مسند خود از طریق حدیث عُتبه بن عبدالسلمی روایت کرده که یک نفر عرب بادیه نشین پیش پیامبرجآمده و درباره‌ی حوض کوثر از پیامبرجسؤال کرد و از بهشت سخن گفت. سپس آن عرب بادیه نشین گفت: آیا در بهشت، میوه است؟ آن حضرتجفرمودند: «نعم، وفیها شجرة تدعی طوبی ...» [۱۸۱۲]: «بله و در بهشت درختی به نام طوبی وجود دارد».

زجاج درباره‌ی فرموده‌ی «طوبی لهم» می‌گوید: «معنایش زندگی خوش است». [۱۸۱۳]

ابن انباری می‌گوید: «طوبی به معنای «خوشا به حال آنان» می‌باشد؛ چون «طوبی» بر وزن «فعلی» از «طیب» آمده است». [۱۸۱۴]بعضی می‌گویند: معنایش این است که زندگی خوش گوارایشان باد! این اقوال همگی به یک قول واحد بر می‌گردند. [۱۸۱۵]

فرموده‌ی: (آخذٍ بعنان فرسه فی سبیل الله) یعنی در راه جهاد.

عبارت: (أشعث رأسه) کلمه‌ی: «أشعث» صفت «عبد» و منصوب است. به دلیل اینکه صفت و بر وزن أفعل است، غیر منصرف می‌باشد. کلمه‌ی: «رأسه»، مرفوع و فاعل «أشعث» است. عبارت: «أشعث رأسه» به معنای سر غبار آلود می‌باشد. در این عبارت، فضیلت غبارآلود بودن سر در راه خدا وجود دارد.

اعراب عبارت: (مغبرة قدماه)، همچون «أشعث» است. منظور از آن، کثرت غبار روی پاهایش در راه خداست، به دلیل اینکه در راه خدا زیاد جهاد و صبر و پایداری کرده است.

درباره‌ی فرموده‌ی: (إن كان فی الحراسة) بعضی از علما گفته‌اند: «حراسة با کسره‌ی «حاء» به معنای حمایت و پاسداری از لشکر و محافظت از آن در برابر حمله‌ی دشمن می‌باشد». [۱۸۱۶]عبارت: «كان فی الحراسة» یعنی وظیفه‌ی خود را به نحو احسن انجام داده و در پست و وظیفه‌ی خودش کوتاهی نکرده و خواب، غفلت، سهل‌انگاری و مانند آن، بر او عارض نشده است. [۱۸۱۷]

فرموده‌ی: (إن كان فی الساقة؛ كان فی الساقة) یعنی اگر در آخر لشکر قرار داده شود، آنجا می‌ماند و وظیفه‌ی خودش را انجام می‌دهد.

ابن جوزی درباره‌ی این عبارت می‌گوید: «چنین کسی گمنام و ناشناس است و قصد والایی و آوازه ندارد. در هر جایی قرار داده شود، همان جا می‌ماند». [۱۸۱۸]

خلخالی گوید: «معنایش این است که او مأموریتش را خوب انجام می‌دهد و هر جا قرار داده شود، همان جا می‌ایستد. از جایش تکان نمی‌خورد و جایی دیگر نمی‌رود. پیامبرجتنها به این دلیل حمایت و محافظت از لشکر و قرار گرفتن در آخر لشکر ذکر کرده، که این دو پست، مشقت، سختی و آسیب بیشتری نسبت به دیگر پست‌ها دارد». [۱۸۱۹]

می‌گویم: در این فرموده فضیلت حراست و پاسداری از لشکر در راه خدا وجود دارد.

عبارت: (إن استأذن؛ لم یؤذن له) یعنی اگر از فرماندهان و بزرگان اجازه بگیرد، اجازه‌اش نمی‌دهند؛ چون او صاحب جایگاه و موقعیت نیست و با اعمالش، به دنبال دنیا نیست که دنیا و تعلقات دنیوی را از آنان بخواهد و به خاطر آن، به سوی ایشان رفت و آمد بکند، بلکه او در اعمالش اخلاص دارد و خالصانه برای خدا اعمال صالح و نیک انجام می‌دهد.

فرموده‌ی: (وإن شفع) یعنی چنین کسی نزد پادشاهان و امثال آنان، برای کسی شفاعت و میانجیگری نمی‌کند، به خاطر اینکه پیش آنان، منزلت و مقامی ندارد و به فرض اگر شفاعت بکند، شفاعتش پذیرفته نمی‌شود. والله اعلم

برخی از علما می‌گویند: «بعضی معتقدند این حدیث به عدم توجه او به دنیا و اربابان دنیا اشاره دارد، به گونه‌ای که به دنبال جاه و مقام و مالی نیست، بلکه او در نظر خدا، جاه و منزلت دارد. مردم شفاعت و میانجیگریش را قبول نمی‌کنند و او در نزد خدا، شفاعت کننده است و شفاعتش پذیرفته می‌شود». [۱۸۲۰]

همان طور که در حدیثی که احمد و مسلم از ابوهریره به طور مرفوع روایت کرده‌اند، آمده که آن حضرتجفرمودند: «رب أشعث مدفوع بالأبواب لو أقسم على الله لأبرّه» [۱۸۲۱]: «چه بسا انسان ژولیده موی و غبار آلود که از دروازه‌ها رانده می‌شود، اگر خدا را سوگند دهد، خدا سوگندش را می‌پذیرد.»

حافظ ابن حجر عسقلانی می‌گوید: «در عبارت مذکور، ترک حب ریاست و شهرت طلبی و فضیلت ناشناسی و گمنامی و تواضع وجود دارد». [۱۸۲۲]

می‌گویم: از دیگر فواید حدیث مذکور این است که این امور و مانند آنها به خاطر پستی و کم ارزشی مؤمن در نظر خدا نیست بلکه برعکس به خاطر کرامت و بزرگواری او در نظر خداست. ستایش و تمجید مجاهدی که به این صفات، متصف است، یکی دیگر از فواید این حدیث می‌باشد. مؤلف این را اظهار داشته است. [۱۸۲۳]

[۱۸۰۹] مجوع الفتاوی، ۱۰/۱۸۰-۱۹۰ و کتاب «العبودیة»، صفحات ۱۰۱-۱۲۴. [۱۸۱۰] النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ۳/۱۴۱. [۱۸۱۱] حافظ ابن حجر در «الأمالی المطلقة»، ص ۴۷ از طریق حرمله آن را روایت کرده است. امام احمد در «المسند»، ۳/۷۱؛ ابویعلی در مسندش، شماره‌ی ۱۳۷۴؛ ابن جریر در تفسیرش، ۱۳/۱۰۱؛ ابن حبان در صحیحش، شماره‌‌ی۷۴۱۳؛ خطیب در «تاریخ بغداد»، ۴/۹۰؛ ذهبی در «میزان الاعتدال»، ۳/۴۰ و دیگران این حدیث را روایت کرده‌اند. در روایت دراج از ابوهیثم، بحث است. حافظ ابن حجر، در «الأمالی المطلقة» این حدیث را حسن دانسته است. و همچنین گفت این حدیث دارای شواهد است. [۱۸۱۲] امام احمد در «المسند»، ۳/۷۱؛ ابن ابی عاصم در «السنة»، شماره‌ی ۷۱۶؛ ابن جریر در تفسیرش، ۱۳/۱۴۹؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، ۱۷/۱۲۶،۱۲۸،۱۲۷ و در «المعجم الأوسط»، شماره ی ۴۰۲ و ابن حبان در صحیحش، شماره‌ی ۷۴۱۴ آن را روایت کرده‌اند. این حدیث، حدیث صحیح لغیره است. [۱۸۱۳] معانی القرآن و إعرابه، اثر زجاج، ۳/۱۴۸. ونگا: معانی القرآن، اثر ابن نحاس، ۳/۴۹۴. [۱۸۱۴] نگا: زاد المسیر، اثر ابن جوزی، ۴/۳۲۸. [۱۸۱۵] نگا: تفسیر قرطبی، ۹/۳۶. [۱۸۱۶] ملا علی قاری در کتاب «مرقاة المفاتیح»، ۹/۱۳ این گفته را اظهار داشته است. [۱۸۱۷] همان. [۱۸۱۸] کشف مشکل الصحیحین، ۳/۵۳۹. نگا: فتح الباری، ۶/۸۳. [۱۸۱۹] نص این کلام در «عمدة الباری»، اثر عینی، ۱۴/۱۷۲ آمده است. شاید او این کلام را از خلخالی نقل کرده باشد. [۱۸۲۰] نگا: عمدة القاری، اثر عینی، ۱۴/۱۷۲ و مرقاة المفاتیح، ۹/۱۴. [۱۸۲۱] امام احمد در «المسند»، ۳/۱۲۸ و مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۲۶۲۲ آن را روایت کرده‌اند. [۱۸۲۲] فتح الباری، ۶/۸۳. [۱۸۲۳] مؤلف در مسأله‌ی هفتم از مسائل این باب، این گفته را اظهار داشته است. به فتح المجید، ۲/۶۳۹- ۶۴۱ مراجعه کنید. آنجا حدیث عثمانس به طور مرفوع آورده که آن حضرتجفرمودند: «حرس لیلة فی سبیل الله تعالی أفضل من ألف لیلة یقام لیلها ویصام نهارها»: «حراست و پاسداری یک شب در راه خدای متعال برتر از هزار شبانه روزی است که شبهایش، شب زنده داری و روزهایش، روزه گرفته شود». امام احمد در «المسند»، ۱/۶۴ و ۶۱؛ حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، ۲/۸۱؛ ضیاء در «المختارة»، شماره های ۳۶۱-۳۶۲ و دیگران این حدیث را روایت کرده‌اند. حدیث با این لفظ حسن است: «رباط یوم فی سبیل الله أفضل من ألف یوم سواه فلیرابط امرؤ کیف شاء» : «مواظبت و حراست یک روز در راه خدا برتر از هزار روز غیر از آن است. پس انسان هر طوری می‌خواهد، در راه خدا از لشکر اسلام در مقابل حمله‌ی دشمن، مواظبت و حراست کند». امام احمد در «المسند»، ۱/۶۲؛ دارمی در سننش، شماره‌ی ۲۴۲۴ و ترمذی به شماره‌ی ۱۶۶۷ آن را روایت کرده‌اند. ترمذی می‌گوید: این حدیث، حسن صحیح است. صاحب کتاب «فتح المجید»، نیز داستان عبدالله بن مبارک با فضیل بن عیاض را نیز در این کتاب آورده است. به این داستان در «تاریخ دمشق»، اثر ابن عساکر، ۳۲/۴۹۹؛ سیر أعلام النبلاء، ۸/۴۱۲ و تفسیر ابن کثیر، ۱/۴۴۸ نگاه کنید.