تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب التوحید

فهرست کتاب

توضیح و شرح این باب:

توضیح و شرح این باب:

باب: عبادت خداوند در کنار قبر صالحان به شدت منع شده، چه رسد به اینکه به جای خداوند پرستش شوند.

پرستش شوند: منظور این است خود قبر یا شخص صالح پرستش شوند؛ وقتی که قبرپرستان به جایی رسیدند که گمان کردند خودشان افراد نیکوکاری می‌باشند، پس کارهای زشت خود را نیز خوب دیدند. چنانکه خداوند متعال می‏فرماید: ﴿أَفَمَن زُيِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗا[فاطر: ۸]. «آیا کسی که کردار زشتش در نظرش آراسته شده و آن را نیک می‌بیند،(مانند مؤمن نیکوکار است)؟».

مؤلف تحذیر از فتنه‌ی قبرها را دسته بندی کرده و آن را در بابهای مختلفی آورده است تا در قلب جای بگیرد و برای آموزش نیز بهتر و واضح‌تر باشد و برای ترساندن بزرگ باشد. پس وقتی رفتن نزد قبر صالحان به نیت پرستش الله شامل چنین نهی و وعیدی است – که ذکر خواهیم کرد- پرستش اربابان غیرخدا و تکرار آن در روز، هفته و ماه چگونه است.

مؤلف می‌گوید: در صحیح بخاری از عایشه‌ی صدیقه لروایت است که ام سلمهلبرای پیامبرجبیان کرد که کنیسه‌ (عبادتگاه)ای را در سرزمین حبشه دیده که در آن تصاویری وجود داشته است، پیامبرجفرمود: «آنان وقتی در میانشان مرد صالحی بمیرد بر قبرش مسجدی می‎سازند و این تصاویر را در آن مسجد می‎گذارند، کسانی که چنین می‎کنند بدترین مردم نزد خداوند به شمار می‎آیند [۹۶۲].

چون آنها دو فتنه را در کنار هم بر پا کرده بودند:

فتنه‌ی قبرپرستی و فتنه‌ی تصاویر.

گفته‌اش: (فی الصحیح)یعنی در صحیح بخاری و مسلم.

گفته‌اش: (أن ام سلمة) ایشان هند دختر أبی أمیه بن مغیرة بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم قریشی مخزومی است. پیامبر بعد از أبی سلمة در سال چهارم با او ازدواج کرد و گفته شده سال سوم. او با أبی سلمة به حبشه هجرت کرد و در سال ۶۲ هـ.ق درگذشت. [۹۶۳]

گفته‌اش: (ذکرت لرسول الله ج) یعنی أم سلمه داستان این کنیسه را در زمان احتضار (نزدیک شدن وفات) پیامبر برای ایشان ذکر کرد همچنانکه در روایت صحیح واضح است. [۹۶۴]

و در صحیحین آمده که أم حبیبه و أم سلمه آن را برای رسول الله ذکر کردند. [۹۶۵]

گفته‌اش: (کنیسه) در روایتی دیگر آمده که «به آن ماریه گفته می‌شد [۹۶۶]» کنیسه با فتح کاف و کسر نون به معنای معبد نصاری است.

گفته‌اش: (أولئک) با فتحه کاف و کسر آن.

گفته‌اش: (إذا مات فیهم الرجل الصالح أو العبد الصالح) این امر والله أعلم شک و تردید از جانب بعضی از راویان حدیث است که آیا پیامبرجچنین گفت یا چنان گفت و این بیانگر احتیاط در روایت، و جواز روایت حدیث بر اساس معنی می‌شود.

گفته‌اش: (بنوا على قبره مسجداً) یعنی محلی برای عبادت هرچند که نام آن مسجد نباشد مثل کلیسا‌ها و بارگاه ها.

گفته‌اش: (وصوّروا فیه تلك الصور) اشاره به آن تصاویری است که ام سلمه و ام حبیبه در کنیسه دیده بودند. چنانکه در بعضی از الفاظ حدیث آمده است و آنها از زیبایی و نقاشی‌های درون آن سخن گفته بودند.

گفته‌اش: (أولئک شرار الخلق عندالله) مقتضای این سخن، حرام بودن آنچه ذکر شد است همراه با لعنت است. بیضاوی می‏گوید: وقتی که یهود و نصاری به خاطر بزرگداشت‌ پیامبران، به سوی قبر آنها سجده می‌کردند و به سوی آنها نماز می‏خواندند و آنها را به بت تبدیل کرده بودند، پیامبر جآنان را لعنت کرد و مسلمانان را از انجام چنین کاری منع کرد. [۹۶۷]

قرطبی می‏گوید: در ابتدا آنها تصویر این بزرگان را به خاطر تأسی جستن از آنها و برای یادآوری کارهای خوبشان به تصویر کشیدند پس مثل آنها اجتهاد می‌کردند و خداوند را در کنار قبرشان پرستش می‏کردند ولی بعد از آنها گروهی آمدند که از منظور آنها خبر نداشتند و شیطان آنها را وسوسه کرد که پیشینیان شما این تصاویر را پرستش می‏کردند و آن را تعظیم می‌‏کردند پس پیامبرجبرای جلوگیری از چنین سرنوشتی مسلمانان را از آن منع کرد. [۹۶۸]

گفته‌اش: (فهولاء جمعوا بین الفتنتین ...) این سخن شیخ الاسلام است [۹۶۹]که مؤلف از او نقل کرده است. یعنی کسانی که چنین عبادتگاه‌هایی بنا کردند این دو فتنه را با هم جمع کردند و بسیاری از مردم را به وسیله‌ی آنها گمراه کردند.

نخست: فتنه‌ی قبور. چون آنها با فتنه‌ی قبر صالحان آزمایش شدند و با بدعت آن را تعظیم کردند و به شرک انجامید و این بزرگترین فتنه‏ها و بلکه مبدأ فتنه‏هاست.

دوم: فتنه‌ی تندیس‌ها و تصاویر. وقتی آنها به فتنه‌ی قبر صالحان و تعظیم و بنای مسجد روی آن، آزمایش شدند و تصاویری را به خاطر هدفی که قرطبی گفت، در آن آویختند این امر به عبادت تصاویر غیرخدا انجامید و این دو فتنه سبب عبادت صالحانی همچون لات، ود، سواع، یغوث، یعوق، نسر و ... شد.

شیخ الاسلام/می‏گوید: این علتی است که شارع به خاطر آن از مسجد کردن قبرها نهی کرده است چون این ابتلای بسیاری از امتهاست خواه در شرک اکبر باشد یا در سایر شرکها. مردم به تندیس صالحان قومشان و مجسمه‌هایی که گمان می‌کنند طلسمی برای ستارگان است و مثل آن روی آوردند. شرک به قبر مرد صالح از شرک به چوب و سنگ برای مردم قابل قبول‌تر است. به همین دلیل می‌بینیم که مشرکان چنان با تضرع و خشوع و از ته قلب در کنار این قبرها عبادت می‏کنند که در مساجد یا هنگام سحر چنین نمی‏کنند. و برخی برایشان سجده می‏کنند و غالباً به امید برکت نماز و دعا در کنار آن هستند به طوری که چنین امیدی در مسجد ندارند [۹۷۰]. به خاطر همین مفسده پیامبرجاز نماز خواندن در کنار قبر به طور مطلق نهی کرده است هرچند که نمازگزار قصد برکت نماز در جوار قبر را نداشته باشد همچنانکه از نماز خواندن در مسجد چنین برکتی را امید دارد. مثلاً پیامبرجاز نماز خواندن در هنگام طلوع و غروب آفتاب نهی کرده است. چون مشرکان در این زمانها برای آفتاب نماز می‏خواندند. پس به خاطر عدم وقوع در شرک، امتش را از نماز خواندن در این اوقات نهی کرده است هرچند که چنین نیتی نداشته باشند.

می‏گوید: اما وقتی مردی به قصد تبرک در کنار قبری نماز بخواند این دشمنی محض با خدا و رسولش و مخالفت با دینش و ایجاد دینی است که خداوند به آن اجازه نداده است. مسلمانان بر اساس آنچه به ضرورت از دین رسول الله فهمیده‌اند، اجماع دارند که از نماز خواندن در کنار قبر نهی شده‌اند و پیامبر جفاعل آن را لعن کرده است. [۹۷۱]

از بزرگ‌ترین بدعت‌ها و عوامل شرک: نماز خواندن در کنار قبر، مسجد کردن آن و ساختن مسجد بر آن است. نصوص وارده از پیامبر جبر نهی از آن و سخت‌گیری در مورد آن به حد تواتر رسیده‌اند و همه مذاهب به تبعیت از سنت صحیح و صریح پیامبر جبر نهی از ساخت مسجد بر قبرها، صراحت دارند و اصحاب احمد، مالک و شافعی بر تحریم آن تاکید دارند و عده‌ای هم بر کراهت آن نظر دارند.

با توجه به حسن ظن به علما باید مکروه بودن آن را بر کراهت تحریمی حمل کرد، و تا اینکه به آنان گمان نشود که انجام کاری که رسول الله فاعل آن را لعن کرده و از آن نهی کرده است را جایز شمرده‌اند. [۹۷۲]

می گوید: بخاری و مسلم از ام‌المؤمنین عایشه لروایت می‏کنند که گفت: وقتی پیامبرجدر حالت جان دادن قرار گرفت از شدت تکلیف گاهی چادرش را بر چهره‎اش می‎انداخت و بعد هنگامی که نفس کشیدن برایش مشکل می‌شد چادر را از چهره‎اش دور می‎کرد، ایشان در همین حالت فرمود: «لعنت خداوند بر یهود و نصاری باد که آنها بر قبور پیامبرانشان سجده می‎کردند». پیامبرجمسلمین را از کار آنها بر حذر داشت و اگر این گفته ایشان نمی‎بود، قبر ایشان آشکار گشته و در بیرون به خاک سپرده می‎شد. اما بیم آن می‎رفت که محل سجده قرار داده شود. مسلم و بخاری روایت کرده‏اند. [۹۷۳]

در ابتدای حدیث «لهما» آمده و در آخر آن «أخرجاه» با خط مولف آمده است و هر دوی اینها به یک معنی است، یعنی: بخاری و مسلم.

گفته‌اش: (لما نُزِلَ) یعنی ملک الموت و ملائکه‌ی کرام .

گفته‌اش: (طَفِقَ) به معنای جعل(قراردادن) است.

گفته‌اش: (خَمیصَةٌ) به معنای پوشش.

گفته‌اش: (فاذا اغتَمَّ بها كشَفَهَا) یعنی وقتی نفس کشیدن برایش مشکل می‌شد آن را از صورتش کنار می‌زد

گفته‌اش: (لعن الله الیهود و النصاری ...) آنها را فقط به خاطر این کار لعنت نمود که قبر انبیاء و صالحان را مسجد می‌کنند یعنی: کنیسه و کلیساها جایی برای عبادت و سجده‌ی خداوند، هرچند که نامش را مسجد نگذارند چون معنی ملاک است نه اسم. همچنین گنبدها و ضریح‌های ساخته شده بر قبر انبیاء و صالحان، همان مساجدی است که سازندگان آن لعنت شده‌اند هر چند که مسجد نام ندارند. و این ردی است بر دیدگاه کسانی است که اجازه‌ی بنا بر قبر علما و صالحین را می‌دهند پس وقتی پیامبر جکسانی را که بر قبر انبیاء مسجد می‏سازند لعنت کرده است، کسانی را که بر قبر دیگران مسجد می‏سازند چگونه است؟

گفته‌اش: (یحذر ما صنعوا) ظاهرا این سخن عایشه است. یعنی پیامبر جیهود و نصارا را لعن کرده تا امتش دچار عاقبت آنها نشوند. قرطبی می‏گوید: همه اینها برای قطع احتمالی عبادت آنها است همچنانکه علت بت پرستی همین بوده است. [۹۷۴]

گفته‌اش: (ولولا ذلك) یعنی اگر منع پیامبر جو لعن فاعل آن نبود.

گفته‌اش: (لأبرز قَبرُهُ) در خارج از خانه‌اش دفن می‏شد. از جمله حدیث: «کان رسول الله یوماً بارزاً للناس» [۹۷۵]یعنی خارج از خانه‌اش.

گفته‌اش: (غیر أنه خشي أن یتخذ مسجداً) با فتحه‌ی «خاء» و ضم آن و مبنی بر فاعل و مفعول. گفته‌اند: روایت فتحه مقتضی این است که پیامبر جآنها را به آن امر کرده است و روایت ضمه احتمال این را دارد که عایشه ترسیده باشد همچنانکه در عبارتی دیگر آمده است: «غیر أنی أخشی» یعنی او و صحابه‌ای که همراهش بوده است.

می‏گویم: این بارزتر است و روایت «غیر أنی أخشی» [۹۷۶]مخالف آن نیست.

قرطبی می‌گوید: بنابراین مسلمانان در مورد قبر نبی جبا احتیاط بسیار زیاد عمل کرده‌اند دیوارهای آن را بلند کرده‏اند و ورودیهای آن را بسته‌اند سپس ترسیدند که مردم قبرش را قبله قرار دهند اگر در جهت قبله باشد پس دو دیوار در رکن قبر شمالی درست کردند و آن را کج کردند تا به زاویه مثلثی شمالی برسد تا کسی رو به آن نماز نخواند. [۹۷۷]

می‏گویم: در این دو حدیث مسائلی وجود دارد که مولف به بعضی از آنها اشاره کرده است.

از جمله:

- آنچه رسول الله در مورد کسی که بر قبر مرد صالحی برای عبادت خداوند مسجدی بنا می‌کند ذکر کرده است هرچند که نیت فاعل آن درست باشد.

- نهی شدید از تندیس و تصویر.

- نهی از انجام کاری در کنار قبرش قبل از ایجاد قبر.

- این سنت یهود و نصارا در مورد قبر پیامبرانشان بود.

- لعنت آنها به خاطر این کار.

- منظور ایشان از این امر برحذر داشتن ما از این کار بود.

- علت عدم بیرون آوردن (آشکار گردانیدن) قبرش.

- شدت سکرات موت که به آن مبتلا شد.

- اشاره به علت تحریم آن و علت لعن فاعل آن.

و مسلم از جندب بن عبدالله روایت می‎کند که گفت: از پیامبرجشنیدم که پنج روز پیش از وفاتش می‎گفت: «من به پیشگاه خداوند از اینکه فردی از شما خلیل من باشد اظهار برائت می‎کنم؛ زیرا خداوند مرا به عنوان خلیل خود بر گرفته همان‎طور که ابراهیم را خلیل خود مقرر ساخته است و اگر من کسی از امت خود را به عنوان خلیل می‎گرفتم ابوبکر را به خلیلی و دوستی بر می‎گزیدم، هان آگاه باشید کسانی که پیش از شما بودند قبور پیامبرانشان را سجده‎گاه قرار می‎دادند، آگاه باشید قبرها را سجده‎گاه قرار ندهید، من شما را از این کار باز می‎دارم» [۹۷۸].

پیامبرجدر حالی که آخرین لحظات زندگی‎اش بود از این کار منع کرد و کسی را که قبرها را مسجد قرار می‎دهد لعنت فرمود و نماز خواندن در کنار قبرها حتی اگر مسجدی بر قبرها ساخته نشده باشد، نیز مشمول نهی پیامبرجاست و این معنی این قول عایشه است: «خشی أن یتخذ مسجداً» چون صحابه بر قبرش مسجدی بنا نکردند؛ چون هر جایی که در آن جا نماز خوانده شود مسجد قرار داده شده است، چنان‎که پیامبرجفرمود: «همه‌ی زمین برای من مسجد و پاک است» [۹۷۹].

گفته‌اش: (جندب بن عبدالله) یعنی پسر سفیان بجلی، ابو عبدالله، ایشان به جدش نسبت داده شده و صحابی معروفی است که بعد از سال شصت هجری در گذشت [۹۸۰].

گفته‌اش: (از اینکه از میان شما فردی را به عنوان خلیل برگزینم به درگاه خدا اظهار برائت می‎کنم) یعنی از این کار امتناع می‎ورزم. خلیل به محبوب و دوستی گفته می‎شود که تا آخرین حد مورد محبت قرار می‎گیرد و خلیل از خَلّة [۹۸۱]گرفته شده یعنی جای‌گرفتن دوستی در قلب، چنان‎که شاعر می‎گوید:

قد تخلّلَت مَسلَكَ الرُّوحِ مِنّي
و بِذا سُمِّيَ الخَلِيلِ خَليلاً [۹۸۲]

چون روح در بدنم جای گرفته و به همین خاطر دوست را خلیل نامیده‎اند.

معنی صحیح خلیل همین است، چنان‎که شیخ الاسلام، ابن قیم، ابن کثیر و غیره گفته‎اند [۹۸۳].

قرطبی می‏گوید: چون قلبش مملو از محبت خدا، معرفت و تعظیم او است جایی برای دوستی دیگران باقی نمی‏ماند [۹۸۴].

گفته‌اش: (خداوند مرا به عنوان خلیل خود برگزیده است) در اینجا تصریح شده که خُلّة از محبت کاملتر است.

ابن قیم می‎گوید: و اما اینکه بعضی گمان می‎برند که محبّت از خلّت کاملتر است و ابراهیم خلیل خدا و محمدجحبیب خداست، این سخن آنها از روی جهالت است، چون محبت عام و خلّة خاص است و خلّة یعنی نهایت محبت، پیامبرجخبر داد که خداوند او را به عنوان خلیل خویش برگزیده و ایشان اینکه خلیلی غیر از پروردگارش داشته باشد را نفی کرد، با اینکه ایشان فرموده عایشه، پدرش، عمر بن خطاب سو دیگران را دوست می‎دارد.

و همچنین خداوند توبه کنندگان و کسانی را که خود را پاکیزه می‎دارند و شکیبایان را دوست دارد. اما خلّت خداوند مخصوص هر دو خلیل محمد جو ابراهیم است و از این ثابت می‎شود که انسان می‎تواند فضل و برتری خویش را بازگو کند [۹۸۵]اگر نیازی به این کار باشد.

گفته‌اش: (اگر از امت خویش کسی را به عنوان خلیل خود انتخاب می‎کردم ابوبکر را به عنوان خلیل خود بر می‎گزیدم) این دلیلی است بر اینکه ابوبکر صدیقساز همه صحابه افضل و برتر است، چون پیامبرجبه صراحت می‎گوید که اگر او کسی غیر از خداوند را به عنوان خلیل خود بر می‎گزید، ابوبکر را به عنوان خلیل خود انتخاب می‎کرد، پس این ردّی است بر رافضه و جهمیه که بدترین اهل بدعت هستند، بلکه بعضی از سلف رافضه و جهمیه را خارج از هفتاد و دو فرقه می‎دانند.

مؤلف می‌گوید: رافضی‎ها بودند که شرک و قبرپرستی را به وجود آوردند و آنها اولین کسانی هستند که بر قبرها مسجد ساختند.

آنچه پیامبرجدر مورد ابوبکر صدیق گفت اشاره‎ای است به خلافت ابوبکر، چون وقتی فردی کسی را بیشتر از همه و خیلی زیاد دوست داشته باشد آن کس از دیگران به جانشینی او سزاوارتر است، به خصوص که پیامبرجاین جمله را در زمان وفاتش فرمود و خصوصاً اینکه پیامبرجابوبکر را به عنوان پیشنماز مردم جانشین خود قرار داد و وقتی عمر در نمازی پیشنماز شد پیامبرجخشمگین شد.

اسم ابوبکر عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مره است او صدیق اکبر و خلیفه‌ی پیامبرجو به اجماع اهل سنت از همه‌ی صحابه افضل و برتر است.

ایشان در جمادی الاول سال سیزدهم هجری در شصت و سه سالگی در گذشت [۹۸۶].

گفته‌اش: (هان آگاه باشید کسانی که پیش از شما بودند قبرها را مسجد قرار می‎دادند). خلخالی می‎گوید: پیامبرجاز دو جهت کار آنها را ناپسند دانست و انکار نمود: یکی اینکه آنان به قصد تعظیم قبور پیامبران را سجده می‎کردند.

دوم اینکه آنها نماز خواندن در محل دفن پیامبرج، سجده بر قبرهایشان و روی کردن به سوی آن در حالت نماز را جایز می‎دانستند. با این که منظورشان عبادت خداوند بود اما در بزرگداشت پیامبران مبالغه می‌کردند.

کار اول آنها شرک آشکار و کار دوم آنان شرک پنهان است از این‎رو مستحق لعنت گردیدند [۹۸۷].

می‎گویم: حدیث فراگیرتر از این است و شامل این موارد و هم ساختن مساجد بر قبرها و گنبد ساختن بر آن می‎شود.

گفته‌اش: (و در آخر حیات مبارک خویش از آن نهی فرمود) یعنی: چنانکه در حدیث جندب سآمده.

گفته‌اش: (سپس ایشان آنکه مرتکب این کار شود را نهی فرمودند) چنانکه در حدیث ام‌المؤمنین عایشه‌ی صدیقه آمده است.

گفته‌اش: (و نماز خواندن بر قبرها گر چه مسجد بر آن ساخته نشده باشد از همین نوع است) یعنی نماز خواندن کنار قبرها و به سوی آن به معنی مسجد قرار دادن آن است، که هر کس این کار را بکند ملعون است، حتی اگر مسجد بر آن ساخته نشده باشد. پس نماز خواندن در قبرستان و به سوی قبرها حرام است، بلکه اصلاً نماز درست نمی‎شود چون کسانی که قبرها را مسجد قرار می‎دهند لعنت شده‎اند.

و امام مسلم از أبی مرثد غنویسروایت می‎کند که گفت: پیامبرجفرمود: «بر قبرها ننشینید و به سوی آن نماز نخوانید» [۹۸۸].

و أبی سعید خدری از پیامبرجروایت می‎کند که فرمود: «تمام زمین محل سجده است جز قبرستان و حمّام». احمد و صاحبان سنن این حدیث را روایت کرده‎اند و ابن حبان آن را صحیح قرار داده و حاکم آن را مطابق با شرط شیخین صحیح دانسته است [۹۸۹].

در صحیح بخاری روایت است که عمربن خطابسانس بن مالک را دید که کنار قبری نماز می‎خواند فرمود: «قبر، قبر» [۹۹۰]و این دلالت می‎نماید که آنچه پیامبرجاز آن نهی کرده برای صحابه مسلّم و جا افتاده بود.

و عملی که انس انجام داد بر این دلالت نمی‎کند که او به جایز بودن این کار معتقد بوده است، شاید انس قبر را ندیده بود [۹۹۱]و یا نمی‎دانست که آن قبری است، یا فراموش کرده بود و وقتی عمر فاروق به او یادآوری کرد متوجه شد.

همه‎ی اینها ادعای کسانی که می‎گویند نهی از نماز خواندن به خاطر آلوده بودن محل بوده است، را ابطال می‎کند و این احتمال خیلی بعیدی است که پیامبرجهدفش این باشد، بلکه علت سخن پیامبرجاین بود که ایشان بیم آن را داشت که امت به شرکی که یهود، نصاری، بت‎پرستان و عبادت‎کنندگان لات و عزّی به آن گرفتار شده بودند مبتلا شوند. چون پیامبرجیهود و نصارا را به خاطر آن لعنت فرمود که قبور پیامبرانشان را مسجد قرار داده‎اند و قطعاً مشخص است که این نهی به خاطر نجاست و پلیدی نبوده است. چون قبور پیامبران پاکترین محل هستند و خداوند خوردن اجساد پیامبران را بر زمین حرام کرده است پس آنها در قبرهایشان تر و تازه هستند.

پیامبرجکسانی را که بر قبرها مساجد می‎سازند و بر آن چراغ روشن می‎کنند لعنت کرده است. مشخص است فردی که قبرها را چراغانی می‎کند به خاطر آن لعنت شده که کارش وسیله‏ای برای تعظیم قبور است و او با این کارش قبرها را بت‎ و نشانه‎هایی قرار می‎دهد که مشرکین به سوی آن هجوم می‎آورند، چنان‎که واقعیت امر همین است پس مسجد قرار دادن قبور نیز همین‎طور است.

ابن قیم می‎گوید: خلاصه اینکه هر کسی شرک، اسباب و وسیله‎های آن را بشناسد و مقاصد سخنان پیامبرجرا بفهمد به یقین خواهد دانست که این مبالغه، لعنت و نهی به خاطر پلیدی قبرها نیست، بلکه به خاطر دوری از پلیدی شرک است. آنان که از سخنان پیامبرجسرپیچی می‎کنند و از هوای خود پیروی کرده و از پروردگارشان نمی‎ترسند و مفهوم لاإله‌إلا الله را محقق نمی‎کنند به نجاست شرک آلوده می‎شوند، چنین سخنانی از پیامبرجبرای حمایت از توحید است تا شرک آن را آلوده نسازد و توحید خالص بماند. و پیامبرجبا این سخنان گویا از اینکه چیزی با خداوند برابر قرار داده شود اظهار خشم و نارضایتی می‎نماید. اما مشرکین را شیطان اینگونه فریب داده که فکر می‎کنند کارشان تعظیم قبور مشایخ و صالحان است و هر چه در مورد آنها بیشتر غلو و افراط شود انسان به آنها نزدیکتر و از دشمنانشان دورتر می‎شود، اما در حقیقت این فکر و عمل آنها سرپیچی از فرمان پیامبرجاست و آنها با این کار مرتکب عملی می‎شوند که پیامبرجاز آن نهی کرده است.

سوگند به خدا که شرک از همین راه به عبادت کنندگانِ «وَد»، «یغوث« و «یعوق» و «نسر» و دیگر بت‌پرستان از قدیم تا روز قیامت وارد شده و می‌شود. مشرکین از سویی در مورد صالحان غلو و افراط کرده و از سویی راه و شیوه‌ی آنان را مورد عیب‎جویی قرار داده‎اند، اما خداوند اهل توحید را به به پیمودن راه این بزرگان هدایت نموده پس آنها را در جایگاهی که خداوند برایشان معین نموده ، یعنی جایگاه عبودیت نشانده‎اند و آنان را فاقد خصوصیت‎های الوهیت می‎دانند [۹۹۲].

می گویم: از جمله کسانی که گفته‎اند علت گفته‌ی پیامبرجترس از ابتلای مردم به شرک بوده است. شافعی، ابوبکر اثرم، أبو محمد مقدسی، شیخ الاسلام و غیره هستند و حق هم همین است.

گفته‌اش: (صحابه بر قبر پیامبرجمسجد نساختند) یعنی وقتی دانستند که پیامبر به شدت با چنین چیزی برخورد کرده و انجام دهنده‌ی‌ این کار را لعنت فرموده، چگونه قبر او را مسجد قرار می‎دادند؟

بلکه از ترس اینکه مبادا بعضی افراد نادان برای نماز خواندن کنار قبر پیامبرجبروند از این رو ایشان را در خانه‎اش دفن کردند.

گفته‌اش: (هر جایی که در آن نماز خوانده شود مسجد قرار داده شده) گر چه در آن جا مسجدی ساخته نشده باشد.

گفته‌اش: یعنی هر جایی که برای نماز آماده شده باشد حتی اگر در آن مسجدی ساخته نشده باشد و هر جایی که در آن نماز خوانده شود حتی اگر برای نماز خواندن آماده نشده باشد مانند جاهایی که مسافران نماز می‎خوانند، این مواضع مسجد به شمار می‎آیند. بنابراین اگر کسی کنار قبر حتی یک بار نماز بخواند در حقیقت قبرها را مسجد قرار داده است.

گفته‌اش: (چنان‎که پیامبرجمی‎فرماید: تمام زمین برای من مسجد و زمین برایم وسیله‌ی طهارت قرار داده شده است».

در اینجا پیامبرجزمین را مسجد نامیده و حال آنکه تمام زمین به عنوان مسجد ساخته نشده اما چون بر آن سجده می‎شود مسجد نامیده می‎شود. پس این حدیث دلالت می‎کند که هر کس کنار قبرها نماز بخواند آن را مسجد قرار داده است. و حدیث مذکور بخشی از حدیث صحیحی است که بخاری و مسلم از جابر روایت کرده‎اند.

بغوی در شرح السنة می‎گوید: «می‎خواهد این را بگوید که برای اهل کتاب نماز خواندن جز در کنیسه‎ها و کلیساهایشان جایز نبود، اما خداوند برای این امت نماز خواندن را در هر جایی که باشند جایز قرار داده است، تا اینکه کار برایشان راحت باشد و دچار مشکل نشوند، سپس پیامبرجحمام، قبرستان و مکان آلوده را استثناء کرده که در این مواضع نماز خواندن جایز نیست» [۹۹۳].

و منظور از اینکه زمین پاکیزه است، یعنی جایگاه تیمم است .

از جمله نکته‎ها و فواید روایت جندب این است که پیامبرجدر ساختن مساجد بر قبرها به شدت نهی کرد، که ایشان ابتدا نیز این قضیه را برای صحابه توضیح داد و سپس پنج روز قبل از وفاتش نیز در این مورد سخن گفت، سپس وقتی در حال وفات بود به آنچه در گذشته گفته بود اکتفا نکرد، بلکه کسانی را که قبور را مسجد قرار می‎دهند نفرین و لعنت کرد.

پس این احادیث صحیح و صریح بر این دلالت می‎کند که ساخت و ساز بر قبرها مطلقاً حرام است، از همین رو مؤلف به ارائه‌ی همین احادیث بسنده کرده و احادیث دیگری که در این موضوع آمده مانند حدیث‎ جابر «که پیامبرجاز اینکه قبر گچ‎کاری شود، از نشستن بر آن و از ساخت و ساز بر آن نهی کرده است». فراوانند. مسلم و دیگران آن را روایت کرده‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏اند و ابوداود و حاکم به این حدیث این را هم اضافه کرده‌اند «که از نوشتن بر قبر نیز نهی کرده است» [۹۹۴].

گفت: (احمد با سند جید از ابن مسعود و او از پیامبر روایت می کند که فرمود: «بدترین مردم کسانی هستند که وقتی قیامت فرا می‎رسد زنده هستند و بدترین مردم کسانی‎اند که قبرها را مسجد قرار می‎دهند»). ابوحاتم در صحیح خود روایت کرده است [۹۹۵].

گفته‌اش: (إن من شرار الناس) با کسر ش جمع شر است.

گفته‌اش: (من تدركهم الساعة وهم أحیاء) یعنی کسانی که در حال نفخ صور و برپایی قیامت زنده هستند. این مانند حدیث دیگری است که در مسلم روایت شده که قیامت بر پا نمی‎شود مگر بر بدترین مردم [۹۹۶].

اگر گفته شود این حدیث را چگونه با حدیثی که ثوبان روایت کرده که پیامبرجفرمود: «همواره گروهی از امت من بر حق خواهند بود». [۹۹۷]جمع می‌کنید؟

در جواب گفته می‎شود حدیث ثوبان ادوار و زمان‎ها را به طور کلی شامل می‎شود و این حدیث تخصیص داده شده است و در بحث حدیث ثوبان این مطلب بیشتر توضیح داده خواهد شد.

گفته‌اش: (و آنان که قبرها را مسجد قرار می‎دهند) ابوحاتم در صحیح خود روایت کرده است [۹۹۸].

«الذین» در محل نصب و عطف به (مَن) موصوله است یعنی و همچنین بدترین مردم کسانی هستند که قبرها را با نماز خواندن به سوی آن و در کنار آن، و ساختن مسجد بر آن، مسجد قرار می‎دهند و این مفهوم به تواتر از پیامبرجنقل شده و از مسلّمات دین ایشان جاست. همه این تأکیدات به خاطر آن است که پیامبرجنسبت به امت مهربان بود و می‎ترسید که این کار آنان را به سوی شرک سوق دهد همان‎طور که همین کار یهود و نصارا را به شرک کشاند. اما قبرپرستان همه‌ی این احادیث را به دیوار کوبیده و دست رد بر سینه‌ی آن زده و می‎گویند منظور این احادیث قبور انبیاء و صالحان نیست. نماز خواندن به سوی قبرهای انبیاء، صالحان، ساختن مسجد و گنبد بر آن به امید رسیدن عواطف روحانی از سوی آنها جایز است. و تردیدی نیست که این ادعای آنها مخالفت با خدا و پیامبرش می‎باشد و این همان گفته‌ی یهود و نصارا است که گفتند: شنیدیم و سرپیچی کردیم: ﴿سَمِعۡنَا وَعَصَيۡنَا[النساء: ۴۶]. پیامبرجچنان‎که در حدیث عایشه روایت شده کسانی را که قبور انبیا و صالحان را مسجد قرار می‎دهند لعنت کرده است.

و ممنوعیت ساخت و ساز بر قبور دیگران غیر از انبیا و صالحان از همین احادیث به طریق اولی استنباط می‎شود.

از بزرگترین مخالفت‎ها و دشمنی با خدا و پیامبرجاین است که این نصوص بر غیر مرادش حمل شود و آنچه از آن نهی شده و انجام دهنده‌ی آن لعنت شده، مباح و جایز قرار داده شود. اما قبرپرستان اینگونه هستند که: ﴿أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَيۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ[القصص: ۵۰]. «آنان تنها از خواسته‌های نفسانی خویش پیروی می‌کنند. و هیچ‌کس گمراه‌تر از کسی نیست که بدون رهنمود و هدایتی از سوی الله، از خواسته‌های نفسانی خویش پیروی می‌کند. بی‌گمان الله مردم ستمکار را هدایت نمی‌کند».

و بر اساس این احادیث صحیح و صریح، علما بر ممنوعیت و حرام بودن ساخت و ساز بر قبرها و وجوب منهدم کردن قبرهای ساخته شده، اجماع کرده‎اند و قبرهایی که وقف شده‎اند با قبرهایی که زمین آن در مالکیت کسی است فرق نمی‎کند، جز اینکه تحریم و ممنوعیت قبرهای موقوفی بیشتر است.

و اینکه بعضی از متأخرین برخلاف جمهور این کار را به طور مطلق یا در قبرهای ملکیتی مباح و جایز قرار داده‌اند اعتباری ندارد.

امام ابو محمد بن قدامه می‎گوید: مسجد ساختن بر قبرها جایز نیست چون پیامبرجفرمود: «لعنت خدا بر یهود و نصاری باد آنان قبور انبیای خود را مسجد قرار دادند». پیامبرجآنان را از کارشان برحذر می‎داشت و چون تعظیم قبرها با نمازخواندن در کنار آن مانند تعظیم بت‎ها با سجده کردن و تقرّب جستن به آن است و روایت است که بت‎پرستی با تعظیم تصاویر مرده‎ها و دست کشیدن بر آن و نماز خواندن بر آن آغاز گردید. [۹۹۹]

شیخ الاسلام می‎گوید: «عموم علما به پیروی از احادیث صحیح از ساختن مساجد بر قبرها نهی کرده‎اند و دوستان ما و شاگردان مالک و شافعی به صراحت آن را حرام دانسته‌اند». و تردیدی نیست که ساختن مسجد بر قبرها حرام است، سپس احادیث وارد شده در این زمینه را ذکر نموده تا اینکه می‎گوید: پس این مساجدی که بر قبور پیامبران یا صالحان یا پادشاهان و غیره ساخته شده‎اند باید منهدم شوند و از بین برده شوند و علمای معروف در این مورد اختلافی ندارند. [۱۰۰۰]

ابن قیم می‎گوید: واجب است گنبدهایی که بر قبرها ساخته شده‎اند منهدم شوند، چون این گنبدها بر اساس نافرمانی از پیامبرجساخته شده‎اند. و ابوحفص [۱۰۰۱]می‎گوید: حجره ساختن حرام است بلکه باید تخریب شود. پس وقتی او در مورد حجره چنین می‎گوید، گنبد چگونه خواهد بود؟.

و شافعی می‎گوید: اینکه مخلوقی چنان تعظیم شود که قبرش مسجد قرار داده شود را مکروه می‎دانم، چون او و کسانی که بعد از وی می‎آیند به فتنه دچار خواهند شد.

و همچنین می‎گوید: قبرها باید مسطح باشند و ساخته نشوند و بلند نباشند و باید با زمین برابر باشند. و گروهی از شافعیان به منهدم کردن بناهایی که در قرافه بر قبور بود فتوا دادند، که برخی از آن عبارتند از ابنُ، جمّیزی، [۱۰۰۲]ظهیر، تزمَنْتی [۱۰۰۳]و دیگران. [۱۰۰۴]

قاضی ابن کجّ [۱۰۰۵]می‎گوید: «جایز نیست که قبر گچ‎کاری شود یا بر آن گنبد و غیره ساخته شود و اگر کسی به این چیز وصیت کرد، وصیت او باطل است».

و اذرعی می‎گوید: در باطل بودن وصیت به ساختن گنبد و بناهای عظیم بر قبرها و خرج مبالغ زیاد برای آنها شکی نیست و در حرمت آن تردیدی وجود ندارد.

می‌گویم: نووی در شرح المهذّب [۱۰۰۶]می‎گوید: ساخت و ساز بر قبرها مطلقاً حرام است. و در شرح مسلم نیز همین را گفته است. [۱۰۰۷]

قرطبی در حدیث جابر که پیامبرجاز گچ‎کاری و ساختن بر قبر نهی فرموده است می‎گوید: و مالک به ظاهر آنچه این حدیث می‎گوید فتوا داده و ساختن بر قبرها و گچ‎کاری آن را مکروه دانسته است و بعضی آن را جایز دانسته‎اند، اما این حدیث دلیلی است علیه آنان و علت نهی از ساختن و گچ‎کاری قبرها این است که این کار مباهات و به کار بردن زینت در اولین منازل آخرت است و اختیار مشابهت با قبرپرستان است. با توجه به این مفاهیم و بر اساس ظاهر نص باید گفت که ساخت و ساز بر قبرها حرام است، چنان‎که بعضی از اهل علم گفته‎اند [۱۰۰۸].

و ابن رشد می‎گوید: امام مالک ساختن بر قبرها را مکروه دانسته است و سنگ نوشته‎هایی که بر قبرها گذاشته‎ می‎شود را از بدعت‎های ثروتمندان قرار داده که آن را به قصد مباهات و شهرت طلبی انجام می‎دهند و در این اختلافی نیست [۱۰۰۹].

زیلعی در شرح کنز می‎گوید: ساختن بر قبرها مکروه است. [۱۰۱۰]

و در «الخلاصه» آمده است: «قبر گچ‎کاری و گلکاری نشود و بر آن بنایی ساخته نشود» [۱۰۱۱].

همچنین قاضی خان می‎گوید: نباید قبر گچ‎کاری شود و همچنین نباید بر آن ساخت و ساز شود، زیرا از پیامبرجروایت است که ایشان از گچ‎کاری قبرها و از ساختن بر آن نهی کرده است [۱۰۱۲].

و منظور از کراهت نزد احناف کراهت تحریمی است که در مقابل ترک واجب می‎آید و ابن نجیم در شرح کنز این را گفته است. [۱۰۱۳]و نظیر این در سخنان علمایی که از ائمه‌ی چهارگانه پیروی می‎کنند زیاد آمده است. مقصود این است که کلام علما موافق با چیزی است که در سنت صحیح از پیامبرجدر مورد نهی از ساختن بر قبرها آمده است.

به خاطر داشته باشید که به سبب ساختن قبرها مفاسد زیادی پدید آمده که تفاصیل آن را فقط خداوند می‎داند و هر کسی که اندک ایمانی داشته باشد به خاطر پدید آمدن این مفاسد ناراحت می‎شود؛ چنان‎که ابن قیم و غیره به این گوشزد کرده‎اند. [۱۰۱۴]

برخی از این مفاسد عبارتند از:

- رفتن به این قبرها برای نماز خواندن کنار آن و حال آنکه پیامبرجاز این کار نهی کرده است.

- دعا کردن نزد آن و می‎گویند: هر کسی کنار قبر فلانی دعا کند خداوند دعایش را اجابت می‎نماید و می‎گویند: قبر فلانی نوشدارویِ امتحان شده است و این بدعت منکری است.

- گمان می‎برند که این قبرها دارای خصوصیت‎هایی هستند که بلا را دور و نعمت را فراهم می‎آورند و می‎گویند: بلاها از اهالی شهرها به خاطر قبور صالحانی که آ‎ن جا واقع شده‎اند دور می‎شود تردیدی نیست که این باور مخالف قرآن، سنت و اجماع است. در بیت المقدس تعداد زیادی از انبیا و صالحان دفن هستند، اما وقتی اهالی بیت‎المقدس از فرامین پیامبرجسرپیچی کردند و با آنچه خداوند آنان را بدان امر نموده بود مخالفت کردند خداوند کسانی را بر آنها مسلط کرد که از آنان انتقام گرفت؛ همچینن وقتی اهالی مدینه مقداری تغییر کردند در واقعه حرّة [۱۰۱۵]مورد قتل و چپاول و دیگر مصیبت‎ها قرار گرفتند.

- با مسجد قرار دادن قبور و چراغانی کردن آن، انجام دهنده‌ی این کار مشمول نفرین پیامبرجقرار می‎گیرد.

- ساختن بر قبور سبب می‎شود تا قبرستان آباد و مساجد ویران شوند، چنان‎که امروز پیش آمده و دین خدا خلاف این است.

- زائران برای زیارت قبور جمع می‎شوند و زن و مرد اختلاط کرده ودر ضمن منکراتی انجام می‎شود و نماز ترک شده و گمان می‎برند که صاحب قبر بی نمازی آنها را جبران می‎کند، بلکه معروف است که زنان روسپی در ایام زیارت بزرگانی همچون بدوی و غیره پول نمیگیرند و این کار را تقرب به خدا می‎دانند، آیا کفری فراتر از این هم هست؟!

- ضریح‎ها و قبور را با پارچه‌های گرانبها و بافته شده با ابریشم، طلا، نقره و امثال آن می‎پوشانند.

- پول‎ها و اموالی برای ترمیم و تعمیر قبور وقف می‎شود.

- اموال و نذرها به خادمان زیارتگاهها تقدیم می‎شود و همین خادمان هستند که به افراد جاهل و فرومایه دروغ می‎گویند که فلانی دعا کرده و صاحب قبر اجابت نموده و اینگونه می‎خواهند مردم نذرها و هدایای بیشتر به آنها بدهند [۱۰۱۶]. پس این خادمان و پرده‎داران زیارتگاهها اصل بلا و مصیبت هستند.

- پرده‎داران و خدمتگذاران برای این زیارتگاهها تعیین می‎شود همان‎طور که بت‎پرستان برای بت‎ها خادمانی تعیین می‎کردند.

- خدا را به صاحب قبر قسم می‎دهند.

- بسیاری از زائران وقتی گنبدی را که روی قبر ساخته شده می‎بینند برای آن سجده می‎کنند و تردیدی نیست که این به نص کتاب، سنت و اجماع امت کفر است، بلکه این بت‎پرستی است. چون سجده برای ضریح و گنبد یعنی عبادت و پرستش آن، چنان‎که نصاری تصاویری که در کلیساهایشان است را عبادت می‎کنند، آنها این تصاویر و صاحبان تصاویر را پرستش می‎کنند. همچنین قبرپرستان وقتی بر قبرها ضریح و گنبد ساختند کارشان به جایی رسید که این ضریح و گنبدها و کسانی که در آن دفن شده‎اند را به جای خداوند مورد پرستش قرار می‎دهند.

- برای مدفون نذر می‎کنند و بخشی از مال و فرزند را نذر او می‎نمایند و این همان چیزی است که خداوند در مورد آن می‎گوید: ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ ٱلۡحَرۡثِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ نَصِيبٗا فَقَالُواْ هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعۡمِهِمۡ وَهَٰذَا لِشُرَكَآئِنَا[الأنعام: ۱۳۶]. «(مشرکان) از زراعت و چارپایانی که الله آفریده، سهمی برای او مقرر کردند و به پندار خود گفتند: این، سهم الله و این سهم بت‌های ماست!»بلکه از این هم بدتر است، چون مشرکین فرزندان خود را به بت‎هایشان می‎فروختند.

- در دلهای قبرپرستان صاحب قبر از خداوند بزرگتر است و از صاحب قبر بیشتر می‎ترسند، از این رو اگر کسی از آنان بخواهد که به خدا سوگند بخورد به دروغ یا به راست به خدا قسم می‎خورد، اما اگر از او بخواهی که به صاحب قبر قسم بخورد به دروغ به صاحب قبر قسم نمی‎خورد. و تردیدی نیست که شرک بت‎پرستان به این حدّ نرسیده بود، بلکه آنها وقتی می‎خواستند سوگند را موکد نمایند به خدا قسم می‎خوردند، چنان‎که در داستان قسامه و غیره آمده است.

- از مرده می‎خواهند که نیازهایشان را بر آورده سازد و مشکلات را حل کند و در اکثر اوقات مخلصِ همان مرده هستند نه خداوند.

- در محل مردن مرده‎ها و یا کشته شدن آن‎ها آه و زاری سر می‎دهند و با فروتنی گریه می‎کنند و این فروتنی و گریه به مراتب بیشتر از فروتنی برای خداوند در مساجد و نمازهاست.

- زیارتگاه را از مسجد (پسندیده‌ترین جا نزد خداوند) برتر می‎دانند، از این رو بر این باورند که عبادت و اعتکاف در زیارتگاه از عبادت و نشستن در مساجد برتر و افضل است و بدون شک، شرک مشرکین نخستین به این حد نرسیده بود، چون آنها مسجد الحرام را از بت‎کده برتر و بزرگتر می‎شمردند. اما اینها نشستن در زیارتگاهها را از نشستن در مساجد برتر می‎دانند.

- آنچه پیامبرجدر زیارت قبور مقرر فرموده به یاد آوردن آخرت است، چنان‎که می‎فرماید: «قبرها را زیارت کنید، چون آخرت را به یاد شما می‎آورد [۱۰۱۷]». احسان و رحمت به زیارت شده (مرده) این است که برایش دعا شود و از خداوند برایش طلب مغفرت و عافیت شود و با این کار زیارت کننده به خود و مرده نیکی کرده است، اما قبرپرستان قضیه را وارونه و دین را بر عکس کرده‎اند و هدف از زیارت شرک ورزیدن به خدا و مرده را شریک قرار دادن خدا، به فریاد خواندن مرده و خواستن حاجات از او قرار داده‎اند و اینگونه به خود و مرده بد کرده‎اند. و با این کار شخص مرده را از خیر بزرگی که از دعا و طلب رحمت و استغفاری که شامل او می‌شود محروم می‌کنیم.

- مرده‎ها از کارهایی که قبرپرستان در کنار قبرهایشان انجام می‎دهند، اذیت می‎شوند و به شدت آن را ناپسند دانسته و از آن کراهیت دارند، همان‎طور که مسیح ÷آنچه که نصاری انجام دادند را نمی‎پسندد همچنین دیگر پیامبران و اولیاء از آنچه اشباه نصاری در کنار قبرهایشان انجام می‎دهند اذیت می‎شوند و روز قیامت از قبرپرستان اظهار برائت می‎نمایند. چنان‎که خداوند متعال می‎فرماید﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ٦[الأحقاف: ۵-۶]. «و هیچ‌کس گمراه‌تر از کسی نیست که کسانی جز الله را به‌فریاد می‌خواند که تا روز قیامت نیز درخواستش را پاسخ نمی‌گویند و آنان(معبودان باطل) از دعا و درخواست ایشان بی‌خبرند. و هنگامی که مردم برانگیخته می‌شوند، معبودان باطل، دشمن ایشان خواهند بود و منکِر عبادت اینها خواهند گشت».

- مخالفت با خدا و پیامبرش و مخالفت با آنچه خداوند به عنوان آیین الهی مقرر کرده است.

- زحمت و خستگی فراوان به همراه گناه بزرگ، همه‌ی این مفاسد بزرگ و دیگر مفاسدی که ذکر نشدند به خاطر بنا بر قبرها پدید آمده‎اند. از این رو کسی نزد قبرهایی که بر آن گنبد و ضریح ساخته نشده، نمی‎آید و به آن اهمیت چندانی قایل نمی‌شود مگر تعداد اندکی. صاحب شریعت به فرجام این کار آگاهتر بوده است، از این رو به شدت از آن نهی کرده و این ممنوعیت را تکرار نموده و انجام دهنده‌ی این کار را لعنت کرده است. پس خیر و هدایت در اطاعت از پیامبرجو شر و گمراهی در مخالفت با پیامبرجاست.

جای بسی شگفتی است که بعضی، همه این مفاسد را در زیارتگاهها مشاهده می‎کنند سپس ادعا می‎کنند که نهی پیامبرجاز سجده‎گاه قرار دادن قبور به خاطر نجاست بوده است، چنان‎که بعضی از فقهای متأخرین گفته‎اند. اگر هدف نجاست و پلیدی بود باید کشتارگاهها و سایر مکان‌های آلوده ذکر می‌شد و اجتناب از ادرار و مدفوع اولی است.

و بلکه این نهی به خاطر نجاست شرکی است که از قبرپرستان سر می‌زند همان کسانی که با دستورات الهی مخالفت کرده و آن را دور انداختند. چنانکه خداوند فرموده: ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ وَٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗاۖ فَبِئۡسَ مَا يَشۡتَرُونَ[آل عمران: ۱۸۷]. «اما آنها، آن را پشت سر انداختند و به بهای کمی مبادله کردند. چه بد معامله‌ای نمودند!»

[۹۶۲] صحیح بخاری ۴۲۴ البغا و صحیح مسلم ۵۲۸ از عایشه. [۹۶۳] شرح حال وی در الاصابة فی تمییز اسماء الصحابة ۸/۲۲۱. [۹۶۴] صحیح بخاری ۱۳۲۴-البغا و صحیح مسلم ۵۲۹ از عایشه لنقل شده که گفت: رسول الله در زمان بیماری‏ای که از آن شفا نیافت آن را فرمود... [۹۶۵] صحیح بخاری ۴۱۷ و مسلم در صحیحش ش ۵۲۸. [۹۶۶] _نگا: صحیح بخاری ش ۴۲۴_البغا وصحیح مسلم ش ۵۲۸ [۹۶۷] حافظ در الفتح ۱/۵۲۵ و عینی در عمدة القاری ۴/۱۷۴ و غیره سخن بیضاوی را نقل کرده‏اند. [۹۶۸] المفهم۲/۱۲۷-۱۲۸. [۹۶۹] اغاثة اللهفان ۱/۱۸۴. [۹۷۰] _ در اقتضاء الصراط المستقیم: مساجدی که به سوی آنها قصد سفر می شود. [۹۷۱] اقتضاء الصراط المستقیم، ص ۳۳۴ با تصرفی اندک از ابن قیم در اغاثة اللهفان. [۹۷۲] اغاثة اللهفان ۱/۱۸۴-۱۸۵. [۹۷۳] صحیح بخاری ۴۱۷۷، ۱۳۲۴ و صحیح مسلم ۵۲۹. [۹۷۴] المفهم ۲/۱۲۸. [۹۷۵] صحیح بخاری ش ۵۰ صحیح مسلم ش ۹ از ابوهریره. [۹۷۶] بخاری در صحیح خود ۱۲۶۵ روایت کرده است. [۹۷۷] المفهم ۲/۱۲۸. [۹۷۸] صحیح مسلم ۵۳۲. [۹۷۹] بخاری، حدیث شماره: ۳۲۸ و مسلم۵۲۱ از جابر بن عبدالله. [۹۸۰] الاصابة فی تمییز اسماء الصحابة ۱/۵۰۹. [۹۸۱] ابن اثیر در النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ۲/۷۲ می‌گوید: خلة به معنای صداقت و محبتی است که در قلب وجود دارد و خلیل همان دوست است به این دلیل خلیل نامیده شده چون دوستی او محدود به حب و دوستی خداوند است و دیگری یا جاذبه‌های دنیا و آخرت با آن شریک نیست و اگر مشتق از خَلة باشد به معنای نیاز و فقر است و منظور این می‏شود که من به کسی جز خداوند نیاز ندارم. [۹۸۲] دیوان بشار بن برد ص۹۷۹. [۹۸۳] مجموع الفتاوی شیخ الاسلام۱۰/۲۰۲- ۲۰۳ ابن قیم الجواب الکافی، ص ۱۳۵ بدائع الفوائد ۳/۷۴۲ روضة المحبین، ص ۴۷ تفسیر ابن کثیر ۲/۳۷۴ تفسیر قرطبی ۵/۴۰۱. [۹۸۴] المفهم ۲/۱۹۲. [۹۸۵] _ یعنی اگر او دارای فضل و برتری است. و این فایده از این حدیث پیامبر که «اتخذنی خلیلاً» استنباط می شود. [۹۸۶] الإصابة فی تمییز أسماء الصحابة۴/۱۶۹. [۹۸۷] نگا: مرقاة المفاتیح۲/۳۸۹. [۹۸۸] صحیح مسلم۹۷۲ از أبی مرثد غنوی. [۹۸۹] مسند احمد۳/۸۳ ابوداود در سنن۴۹۲، ترمذی در سنن ۳۱۷، ابن ماجه در سنن ۷۴۵ و بیهقی در سنن ۲/۴۳۴- ۴۳۵، صحیح ابن حبان۲۳۲۱، المحلی ابن حزم۴/۲۷ و اسنادش حسن است و ابن منذر در الأوسط ۲/۱۸۲ آن را صحیح دانسته و ترمذی در العلل ۱۱۳ آن را به خاطر ارسال، دارای علت دانسته است. نگا: تنقیح التحقیق ۱/۳۰۳_۳۰۳. [۹۹۰] صحیح بخاری به صورت معلق۱/۵۲۳ و در مصنف عبدالرزاق به صورت موصول۱۵۸۱ و احمد بن منیع و ابوبکر بن ابی شیبة در مسندش و نظیر آن در المطالب العالیة ۳/۴۱۷ و بیهقی در السنن الکبری ۱/۵۲۳ آمده است که اسنادش صحیح است. [۹۹۱] در روایتی با لفظی دیگری نیز آمده است. تغلیق التعلیق۲/۲۳۰ و سند ان صحیح است. [۹۹۲] این اضافه ای است که در فتح المجید و اغاثة اللهفان آمده است. [۹۹۳] شرح السنة۲/۴۱۲. [۹۹۴] مسند احمد۳/۳۳۹، مسند عبد بن حمید۱۰۷۵، مصنف ابن أبی شیبه۳/۲۳، سنن ابوداود۳۲۲۵، سنن ترمذی۱۰۵۲، سنن نسائی۴/۸۶، صحیح ابن حبان۷/۴۳۴، مستدرک حاکم۱/۳۷۰، السنن الکبری بیهقی۴/۴ و سند آن صحیح است و اصل حدیث در صحیح مسلم به ش۹۷۰ روایت شده است و ترمذی، ابن حبان و حاکم با تأیید ذهبی آن را صحیح دانسته‎اند. [۹۹۵] صحیح بخاری به صورت معلق ش۷۰۶۷، معمر در جامع خود به صورت موصول ۱۱/۴۰۲، مسند احمد۱/۴۳۵، ۴۰۵، مصنف ابن أبی شیبه۳/۳۰، مسند بزار ۵/۱۳۶، المعجم الکبیر طبرانی۱۰۴۱۳ صحیح ابن خزیمه۲/۶، صحیح ابن حبان۶۸۴۷ و دیگران روایت کرده‎اند و این حدیث با شواهد خود صحیح است و اسنادش حسن می‎باشد. ذهبی در سیر اعلام النبلاء ۹/۴۱۰ می‏گوید: حدیث حسن و دارای اسنادی قوی است. قسمتی از حدیث اول را مسلم در صحیح خود ۲۹۴۹ از ابن مسعود اینگونه روایت کرده: «لاتقوم الساعة إلا علی شِرار الناس» و نیمه دوم حدیث را بخاری به شماره ۴۱۷ و مسلم ۵۲۸ از حدیث ام سلمه با لفظ«إن اولئک اذا کان فیهم الرجل الصالح فمات؛ بنوا علی قبره مسجداً و صوروا فیه تلک الصور فاولئک شرار الخلق عندالله یوم القیامة» روایت کرده‌اند. [۹۹۶] صحیح مسلم۲۹۴۹ از ابن مسعود. [۹۹۷] صحیح مسلم۱۹۲۰. [۹۹۸] ابوحاتم همان حافظ ابن حبان صاحب الصحیح و کتاب الثقات و کتاب المجروحین و کتابهای دیگر است. [۹۹۹] المغنی۲/۳۸۸. [۱۰۰۰] اقتضاء الصراط المستقیم۲/۶۶۷. [۱۰۰۱] عمر بن ابراهیم بن عبدالله ابوحفص العُکبری معروف به ابن مسلم. ایشان عالم به مذاهب بود که تالیفات معروفی دارد از آن جمله المقنع و شرح خرقی و خلاف بین احمد و مالک و غیره. وی در سال ۳۸۷ هـ.ق در گذشت. طبقات الحنابلة۲/۱۶۳. [۱۰۰۲] ابوالحسن علی بن هبة الله بن سلامه اللخمی مصری شافعی، ذهبی می‎گوید: او شیخ دیار مصر علامه، مفتی، قاری، صاحب مقام بود و از عیب و بدی خودش را کنار می‌گرفت و تکیه‌گاه و مرجع مردم بود. در سال ۶۴۹ در گذشت. نگا: سیر اعلام النبلاء ۲۳/۲۵۳ طبقات الشافعیه، ابن قاضی شُهبه۲/۱۱۸. [۱۰۰۳] جعفر بن یحیی بن جعفر مخزومی امام ظهیرالدین تزمنتی، شاگرد ابن جُمیزی، وی در زمان خود شیخ شافعیه در مصر بود و در سال ۶۸۲ هـ.ق درگذشت و به تزمنتی ملقب است و تزمنت قریه‏ای است از سرزمین صعید. نگا: طبقات الشافعیة، ابن قاضی شهبه ۲/۱۷۱، طبقات الشافعیة، سبکی۸/۱۳۹. [۱۰۰۴] ابن حاج در المدخل ۱/۲۵۳ و ابن نحاس در تنبیه الغافلین ص ۲۹۵ از او نقل کرده است. [۱۰۰۵] ابوالقاسم یوسف بن احمد دینوری ذهبی می‏گوید: او قاضی و علامه شیخ شافعیه بود و در حفظ مذهب مصداق بارزی بود و دارای تالیفات زیاد، اموال و حشم فراوان بود که مردم از گوشه و کنار نزد او می‏رفتند. در سال ۴۰۵ درگذشت. نگا: سیراعلام النبلاء ۱۷/۱۸۳ و طبقات الشافعیة، سبکی ۵/۳۵۹. [۱۰۰۶] المجموع شرح المهذب۵/۲۶۰. [۱۰۰۷] شرح صحیح مسلم۷/۲۷. و همچنین در المجموع تحریم به صورت مقید شده است؛ که اگر بنا کردن بر روی قبرهایی باشد که وقف شده برای همه‌ی مسلمانان (قبور مسَبّله) و قبر پادشاهان و ملوک کراهیت دارد که در آن بحث است اما قول درست تحریم کردن مطلق این عمل است. [۱۰۰۸] المفهم۲/۶۲۶- ۶۲۷. [۱۰۰۹] البیان و التحصیل، ابن رشد۲/۲۲۰. [۱۰۱۰] تبیین الحقائق شرح کنز الدقائق۱/۲۴۶. [۱۰۱۱] نگا: بحر الرائق شرح کنز الدقائق، ابن نجیم۲/۲۰۹. [۱۰۱۲] البحر الرائق۲/۲۰۹. [۱۰۱۳] البحر الرائق۲/۲۰۹. [۱۰۱۴] اغاثة اللهفان۱/۱۹۷ و بعد از آن. [۱۰۱۵] یعنی سالی که جنگ حرة پیش آمد و مراد از آن حرة واقم است که امروزه در مدینه به الحّرة الشرقیة معروف است، در زمان یزید بن معاویهسوقتی بیشتر اهل مدینه علیه او شوریدند این جنگ در گرفت. سال ۶۳ هـ بود. نگا: تاریخ طبری۳/۳۵۲- ۳۵۹. [۱۰۱۶] چنانکه عده‌ای از این مفت‌خواران و فریب‌کاران در شهر مزار شریف افغانستان قبری درست کرده و آن را به علی سنسبت داده‌اند و همه ساله ادعا می‌کنند فلان کور شفا یافت بدین وسیله مال مردم جاهل را به چپاول می‌برند. [مصحح] [۱۰۱۷]_ صحیح مسلم ش ۹۷۷ و ابونعیم در مستخرج ۳/۵۶ که لفظ حدیث از اوست و دیگران از حدیث بریده و امام مسلم در صحیح ش ۹۷۶ از حدیث ابوهریره با لفظ «فزوروا القبورفإنها تذکر الموت» را روایت کرده است.