کمک خواستن از غیر الله و به فریاد خواندن غیر الله شرک است
شیخ الاسلام میگوید: «استغاثه یعنی طلب کمک و یاری و دور کردن سختی مثل استنصار که به معنی طلب یاری کردن است و الإستعانة: طلب كمك كردن [۷۰۳]».
دیگران گفتهاند: «فرق استغاثه و دعا این است که استغاثه را فقط فردی مینماید که گرفتار مشکل و بلاست، چنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِي مِن شِيعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِي مِنۡ عَدُوِّهِۦ﴾[القصص: ۱۵] «مردی که از پیروانش بود، در برابر دشمنش از موسی یاری خواست». و میفرماید:
﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ﴾[الأنفال: ۹]. «آنگاه که از پروردگارتان یاری خواستید و درخواست شما را پذیرفت».
دعا از استغاثه عامتر است چون از سوی فرد گرفتار و غیر از آن انجام میشود. پس عطف دعا بر استغاثه از نوع عطف عام بر خاص است.
و ابوالسعادات میگوید: «إغاثه: یعنی إعانه(کمک کردن [۷۰۴]پس با توجه به این، استغاثه یعنی استعانه. و تردیدی نیست که هر کسی از شما طلب کمک نماید و شما به داد او برسی در حقیقت به او یاری و کمک نمودهای اما کلمه إستغاثه مخصوص طلب فریادرسی به هنگام سختی است، بر خلاف استعانت.
گفتهاش: (یا غیر از الله را به فریاد بخواند) منظور از به فریاد خواندن یعنی خواندن و صدا زدن و خواستن چیزی که جز خداوند کسی توانایی انجام آن را ندارد، این شرک است به دلیل آیاتی که مؤلف ذکر میکند.
بدان که دعا و خواستن بر دو نوع است:
دعای عبادت و دعای خواستن، چنان که بسیاری از علما گفتهاند از آن جمله شیخ الإسلام، ابن قیم و غیره، در قرآن هر دو مورد مراد گرفته شدهاند و گاهی مجموع هر دو، مورد نظر است و هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
و دعای خواستن یعنی خواستن آنچه به دعا کننده سودی میرساند که یا نفعی به او میرسد یا زیانی از او دور میشود؛ و معبود باید مالک سود و زیان باشد، بنابراین خداوند به کسانی که چیزهایی جز او را میپرستند که مالک سود و زیانی نیستند اعتراض نموده، و میفرماید:
﴿قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٧٦﴾[المائدة: ۷۶] «بگو: آیا جز الله چیزی را میپرستید که برای شما مالکِ هیچ نفع و ضرری نیست؟ و الله شنوای داناست». و میفرماید:
﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ﴾[يونس: ۱۸] «و جز الله چیزهایی را میپرستند که نه زیانی به آنان میرسانند و نه سودی؛ و میگویند: اینها شفیعان ما نزد الله هستند». و موارد زیادی از این قبیل در قرآن ذکر شده است که بیان میدارد که معبود باید مالک سود و زیان باشد و معبود برای جلب سود و دفع زیان به فریاد خوانده میشود که دعای خواستن است، از روی هراس و امید به فریاد خوانده میشود که دعای عبادت است، پس معلوم میشود که هر دو نوع لازم و ملزوم یکدیگرند و از این رو هر دعایِ عبادی مستلزم دعای مسألت و خواستن است و هر دعایی که برای خواستن و مسألت باشد مستلزم دعای عبادی است.
و با این توضیح اشکالی که قبرپرستان مطرح میکنند ـ وقتی علیه آنان با آیاتی که در قرآن خداوند که به خاص کردن دعا، طاعت و عبادت برای خدا در آن دستور داده استدلال میشود ـ که منظور از آن عبادت است، پاسخ داده میشود؛ قبرپرستان در مورد آیاتی همچون:
﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا١٨﴾[الجن: ۱۸] «و این (فرمان پروردگار است) که مساجد از آن الله میباشد؛ پس هیچکس را با الله پرستش نکنید».میگویند: یعنی عبادت نکنید.
به آنها گفته میشود: اگر منظور دعای عبادت باشد دعای مسألت و خواستن در آن داخل است چون دعا و به فریاد خواندن عبادی مستلزم دعای مسألت است، همان طور که دعای مسألت مستلزم دعای عبادت است، این هم در صورتی است که در قرآن به طور مخصوص در مورد دعای مسألت آیاتی وجود نداشته باشد، بجز آیاتی که در آن دعای عبادت ذکر شده و حال آن که در قرآن در چندین جا دعای مسألت نیز ذکر شده است، چنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ٥٥﴾[الأعراف: ۵۵] «پروردگارتان را با زاری و در نهان بخوانید؛ به راستی او کسانی را که از حد میگذرند، دوست ندارد». و میفرماید:
﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًاۚ إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٥٦﴾[الأعراف: ۵۶] «و در زمین پس از اصلاح آن، به فساد و تبهکاری نپردازید و پروردگارتان را با بیم و امید بخوانید. به راستی رحمت الله به نیکوکاران نزدیک است». و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾[آل عمران: ۱۳۵] «و آنان که چون کار زشتی انجام دهند یا بر خویشتن ستم نمایند، الله را یاد میکنند و برای گناهشان آمرزش میخواهند. و چه کسی جز الله، گناهان را میبخشد؟» و میفرماید:
﴿وَسَۡٔلُواْ ٱللَّهَ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ﴾[النساء: ۳۲] «و از الله بخشش و فضلش را درخواست کنید».و میفرماید:
﴿قُلۡ أَرَءَيۡتَكُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡكُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤٠ بَلۡ إِيَّاهُ تَدۡعُونَ فَيَكۡشِفُ مَا تَدۡعُونَ إِلَيۡهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوۡنَ مَا تُشۡرِكُونَ٤١﴾[الأنعام: ۴۰-۴۱] «بگو: آیا به این فکر کردهاید که اگر عذاب الله یا قیامت، بر شما فرا رسد، باز هم کسی جز الله را(به کمک) میخوانید، اگر راست میگویید؟ بلکه تنها او را(به کمک) میخوانید و اگر الله بخواهد، مشکلی را که به خاطرش او را میخوانید، بر طرف میکند و(بدین سان) آنچه را که با الله شریک میسازید، از یاد میبرید». و میفرماید:
﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيۡءٍ إِلَّا كَبَٰسِطِ كَفَّيۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِۦۚ وَمَا دُعَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ١٤﴾[الرعد: ۱۴] «دعای راستین و خالصانه ویژهی اوست و کسانی که آنان جز او را به فریاد میخوانند، درخواستشان را اجابت نمیکنند و تنها همانند کسی است که دستانش را بهسوی آب گشوده است تا آب به دهانش برسد؛ ولی آب هرگز به دهانش نمیرسد. و دعای کافران فقط در گمراهی است و نفعی ندارد». و میفرماید:
﴿إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ ٱلدُّعَآءِ﴾[إبراهیم: ۳۹]. «و بهراستی پروردگارم شنوا و اجابت کنندهی دعاست».و میفرماید:
﴿وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا٤٨ فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾[مریم: ۴۸-۴۹] «و از شما و معبودانی که جز الله میپرستید، کناره میگیرم و پروردگارم را عبادت میکنم؛ امید است که به سبب پرستش پروردگارم، تیرهروز و بدبخت نباشم. و چون از آنان و معبودانی که جز الله میپرستیدند، کناره گرفت». و میفرماید:
﴿ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَيۡهِ تَجَۡٔرُونَ٥٣ ثُمَّ إِذَا كَشَفَ ٱلضُّرَّ عَنكُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنكُم بِرَبِّهِمۡ يُشۡرِكُونَ٥٤﴾[النحل: ۵۳-۵۴] «و چون زیان و آسیبی به شما برسد، تنها او را میخوانید. و آنگاه که آسیب و زیان را از شما دور میکند، باز هم برخی از شما به پروردگارشان شرک میورزند». و میفرماید:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا٥٦﴾[الإسراء: ۵۶] «بگو: کسانی را که جز الله(معبود خویش) پنداشتهاید، بخوانید؛ آنها نمیتوانند آسیب و مشکلی را از شما برطرف نمایند یا تغییری ایجاد کنند». و میفرماید:
﴿وَإِذَا مَسَّكُمُ ٱلضُّرُّ فِي ٱلۡبَحۡرِ ضَلَّ مَن تَدۡعُونَ إِلَّآ إِيَّاهُۖ فَلَمَّا نَجَّىٰكُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ أَعۡرَضۡتُمۡۚ وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ كَفُورًا٦٧﴾[الإسراء: ۶۷] «و چون سختی و آسیبی در دریا به شما میرسد، معبودان باطلی که جز او میخوانید، گم و ناپدید میشوند و آنگاه که پروردگار شما را به خشکی میرساند و نجاتتان میدهد، رویگردان میشوید. و انسان بسیار ناسپاس است». و میفرماید:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ﴾[الإسراء: ۱۱۰] «بگو: الله را بخوانید یا رحمن را بخوانید؛ هر کدام را که بخوانید،(خوبست) بهراستی که بهترین نامها ازآنِ اوست». و در مورد زکریا ÷میفرماید:
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا٤﴾[مریم: ۴] «گفت: ای پروردگارم! بهراستی استخوانم سست شده و سرم از پیری، سفید گشته است. و من از دعا و زاری به درگاهت ای پرودگارم! محروم نبودهام».و میفرماید:
﴿وَقِيلَ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُمۡ﴾[القصص: ۶۴] «و گفته میشود: معبودانتان را که شریک پروردگار میساختید، بخوانید. پس آنان را میخوانند؛ ولی آنها، پاسخشان را نمیدهند».و میفرماید:
﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ٦٥﴾[العنکبوت: ۶۵] «پس هنگامیکه در کشتی سوار شوند، الله را با اخلاص میخوانند، پس چون (الله) آنها را (با آوردن) به خشکی نجات داد، باز آنان شرک میآورند».
پس این آیه برای نجات، دلیل و حجت در مورد فرق توحید و شرک به طور کلی و در مورد این مسأله به صورت خاص کفایت میکند.
و خداوند متعال میفرماید:
﴿فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ﴾[العنکبوت: ۱۷] «پس روزی را نزد الله جستجو کنید». و میفرماید:
﴿۞وَإِذَا مَسَّ ٱلۡإِنسَٰنَ ضُرّٞ دَعَا رَبَّهُۥ مُنِيبًا إِلَيۡهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُۥ نِعۡمَةٗ مِّنۡهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدۡعُوٓاْ إِلَيۡهِ مِن قَبۡلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِۦۚ قُلۡ تَمَتَّعۡ بِكُفۡرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِ٨﴾[الزمر: ۸] «و چون زیان و آسیبی به انسان برسد، پروردگارش را در حالی میخواند که زاریکنان رو به سویش مینهد و آنگاه که (الله) از سوی خود نعمتی به او بخشد، آنچه را که پیشتر برایش دعا میکرد، فراموش میکند و همتایانی برای الله قرار میدهد تا(با گمراهی خود، مردم را) از راهش گمراه نماید. بگو: در کفر خویش اندکی(از زندگی دنیا) بهره ببر؛ ولی بیشک تو از دوزخیانی». و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ﴾[فاطر: ۱۳-۱۴] «و آنان که جز الله(به فریاد) میخوانید، مالک پوست نازک هستهی خرما نیز نیستند. اگر آنان را بخوانید، دعا و خواستهی شما را نمیشنوند و اگر بشنوند، پاسختان را نمیدهند و روز قیامت شرک شما را انکار میکنند». و میفرماید:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠﴾[غافر: ۶۰] «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم. بیشک آنان که از عبادت من سرکشی میکنند، به زودی خوار و سرافکنده وارد دوزخ خواهند شد». و دیگر آیاتی که در این مورد آمدهاند.
در احادیث بی شماری به این مورد اشاره شده است، از جمله حدیث قدسی که پیامبرجاز پروردگارش روایت میکند که فرمود: «ای بندگانم! همهی شما گرسنه هستید مگر کسی که من به او خوراک بدهم پس از من طلب غذا کنید به شما خوراک میدهم، ای بندگانم همهی شما لخت هستید مگر کسی که من او را بپوشانم پس از من طلب پوشاک و لباس کنید شما را پوشاک میدهم، ای بندگانم همهی شما گمراه هستید مگر کسی که من او را هدایت کنم، از من طلب هدایت کنید شما را راهیاب مینمایم، ای بندگانم شما در شب و روز گناه میکنید و من همهی گناهان را میآمرزم، پس از من طلب آمرزش کنید شما را میآمرزم».[روایت از مسلم [۷۰۵]].
پیامبرجمیفرماید: «پروردگار ما در هر شبی آنگاه که یک سوّم شب باقی میماند به آسمان دنیا میآید، و سپس میگوید: چه کسی مرا به فریاد میخواند تا او را اجابت کنم؟ چه کسی از من میخواهد تا به او بدهم؟ چه کسی از من طلب آمرزش مینماید تا او را بیامرزم؟ [۷۰۶]».
و میفرماید: «هیچ چیزی نزد خداوند از دعا گرامیتر نیست». امام احمد، ترمذی، ابن ماجه و حاکم آن را روایت کردهاند و حاکم آن را صحیح قرار داده است [۷۰۷].
و میفرماید: «هر کسی از خداوند نخواهد و او را به فریاد نخواند خداوند بر او خشمگین میشود».[روایت امام احمد، ابن ابی شیبه و حاکم [۷۰۸]].
میفرماید: «از خداوند فضل و لطف او را بجویید، چون خداوند دوست دارد که از او خواسته شود».[روایت از ترمذی [۷۰۹]].
و میفرماید: «دعا سلاح مؤمن، ستون دین، نور آسمانها و زمین است». حاکم روایت کرده و آن را صحیح قرار داده است [۷۱۰].
و میفرماید: «دعا عبادت است».[روایت ازاحمد و ترمذی [۷۱۱]].
و در حدیثی دیگر میفرماید: «دعا مغز عبادت است».[روایت از ترمذی [۷۱۲]].
و وقتی پیامبر جرا پرسیدند: کدام عبادت افضل است؟ فرمود: «دعای شخص برای خودش». بخاری در الأدب روایت کرده است [۷۱۳].
و میفرماید: «احتیاط در برابر تقدیر کارساز و سودمند نیست، ولی دعا از آنچه آمده و از بلایی که نیامده مفید است، پس ای بندگان خدا دعا کنید».[روایت ازاحمد [۷۱۴]].
و میفرماید: «همه چیز را از خدا بخواهید حتی بند کفش وقتی کنده میشود (آن را از خدا بخواهید) زیرا اگر خداوند آن را فراهم نکند، فراهم نمیشود». ابویعلی با اسناد صحیح روایت کرده است [۷۱۵].
میفرماید: «هر یک از شما باید همهی نیازهای خود را از پروردگارش بخواهد حتی اگر بند کفشش کنده شد آن را از خدا بخواهد و حتی نمک را از خدا بخواهد». بزار با اسناد صحیح روایت کرده است [۷۱۶].
و عمر بن خطاب سمیگوید: «دغدغهی اجابت را ندارم و بلکه دغدغه دعا کردن را دارم و هرگاه دعا به من الهام میشود میدانم که اجابت همراه آن است [۷۱۷]».
و ابن عباس ب میگوید: «برترین عبادت دعا است». و این آیه را خواند:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ﴾[غافر: ۶۰] «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم».ابن منذر و حاکم روایت کردهاند و حاکم آن را صحیح قرار داده است [۷۱۸].
مطرّف میگوید: « فکر کردم که چه چیزی خوبیها را فراهم میآورد؟ دیدم که خیر و نیکیها فراواناند! نماز و روزه و متوجه شدم که خیر در دست خداوند است و شما آنچه را که در دست خداوند است نمیتوانی به دست بیاوری مگر اینکه آن را از خدا بخواهی و آنگاه خداوند آن را به تو میدهد».[روایت ازاحمد [۷۱۹]].
احادیث و روایات زیادی در این مورد است که فقط خداوند همهی آنها را میداند.
پس با این ثابت میشود که دعا از بزرگترین عبادت هاست و بلکه گرامیترین عبادت نزد خداوند است همان طور که قبلاً گفته شد، پس اگر شرک ورزیدن در دعا شرک نباشد اصلاً روی زمین چیزی به نام شرک وجود ندارد و اگر روی زمین شرکی هست پس شرک ورزیدن در دعا از شرکی که در دیگر عبادتها انجام میشود به طریق اولی شرک به شمار میآید، بلکه شرک ورزیدن در دعا بزرگترین شرک مشرکینی است که پیامبر جبه سوی آنها مبعوث گردید، آنها پیامبران، صالحان و ملائکه را به فریاد میخواندند و به آنها تقرّب میجستند تا برایشان نزد خدا شفاعت نمایند، بنابراین به هنگام سختیها فقط و تنها خدا را به فریاد میخواندند و انبازهایی را که شریک خدا قرار میدادند فراموش میکردند، چنان که حکایت شده که وقتی سختیها در دریا آنها را فرا میگرفت بت هایشان را به دریا میانداختند و میگفتند: یا الله، یا الله چون میدانستند که معبودانشان زیان و بلا را از آنها دور نمیکنند و به فریاد درمانده نمیرسند.
خداوند متعال میفرماید:
﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٦٢﴾[النمل: ۶۲] «آیا(معبودان باطل بهترند یا) ذاتی که دعای درمانده را آنگاه که او را بخواند، اجابت میکند و سختی و گرفتاری را برطرف مینماید و شما را جانشین(یکدیگر) در زمین میگرداند؟ آیا معبود برحقی جز الله وجود دارد؟ اندک پند میپذیرید». پس آنها میدانستند که این فقط از آن خداوند است و معبودانشان چیزی ندارند.
از این رو خداوند متعال از همین امر علیه آنها استدلال مینماید که خداوند معبود حقیقی است و الوهیت چیزهای دیگر غیر از او باطل است. و میفرماید:
﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ٦٥﴾[العنکبوت: ۶۵] «پس هنگامی که سوار کشتی میشوند، الله را در حالی میخوانند که دین و عبادت را ویژهی او میدانند و چون آنها را به خشکی(میرساند و) نجات میدهد، آنهنگام است که شرک میورزند». پس حالت مشرکین گذشته اینگونه بوده است.
اما قبرپرستان امروزی در شرک ورزیدن با مشرکین گذشته تفاوت بسیار بزرگی دارند و مشرکین امروزی هرگاه در دریا یا خشکی به سختی یا بلایی گرفتار شوند دعا را ویژهی بتها و معبودانی قرار میدهند که بجز خدا آن را پرستش مینمایند و بیشترشان ذکر معبود و شیخ خویش را عادت خود قرار داده و اگر بلند شود یا بنشیند و یا بلغزد آن را یاد میکند. این میگوید: یا علی و آن میگوید: یا عبدالقادر و دیگری میگوید: یا ابن علوان و این یکی بدوی را صدا میزند و آن یکی عیدروس را به فریاد میخواند.
خلاصه اینکه اغلب اینگونه است که در هر شهری افرادی آنها را به فریاد میخوانند و از آنها میخواهند که نیازهایشان را برآورده سازند و مشکلاتشان را حل نمایند. بلکه کار به جایی رسیده که از آنها میخواهند که گناهانشان را بیامرزند و کفهی ترازوی نیکیهایشان را سنگین کنند و از آنها میخواهند که آنان را به بهشت ببرند و از دوزخ نجات دهند. و به هنگام مرگ و پرسش در قبر آنها را بر ایمان استوار بدارند و دیگر خواسته هایی را از آنها طلب مینمایند که این خواستهها جز از خداوند طلب نمیشوند. و گاهی این خواستهها را از مردمانی طلب میکنند که ادعا میکنند ولی هستند و خودشان را برای انجام این امور و دیگر انواع سود و زیان که خاص الوهیت است منصوب میدارند و دروغهای عجیبی برای پیروانشان ساخته و پرداخته میکنند. از آن جمله اینکه ادعا میکنند هر کسی به آنها پناه ببرد آنها او را از دوزخ و عذاب نجات میدهند و یکی از آنها میگوید: او کنار دوزخ میایستد و هیچ کسی را از کسانی که به او امید دارند و او را صدا میزنند نمیگذارد که به دوزخ بروند و حال آنکه خداوند متعال به سرور پیامبران جمیگوید:
﴿أَفَمَنۡ حَقَّ عَلَيۡهِ كَلِمَةُ ٱلۡعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي ٱلنَّارِ١٩﴾[الزمر: ۱۹] «آیا کسی که فرمان عذاب بر او قطعی و ثابت گشته،(راه نجاتی دارد؟) آیا میتوانی کسی را که در آتش(و از دوزخیان) است، نجات دهی؟)».پس وقتی پیامبرجنمیتواند کسی را از دوزخ نجات دهد، کسی دیگر غیر از او چگونه میتواند چنین کاری را بکند؟! و چگونه کسی میتواند این کار را بکند که خودش ادعا مینماید که این کار را خواهد کرد؟!
از آن جمله اینکه بیشترشان داستانهایی به دروغ سر هم میکنند که فلان مرد از فلانی کمک خواست یا فلان ولی را صدا زد و او به صدا زننده پاسخ داد یا فلان مشکل او را حل کرد و قبرپرستان داستانهای زیادی از این قبیل دارند، از نوع داستانهایی که بت پرستانی که شیطان بر آنان چیره شده است و آنها را مانند توپ کودکان به بازیچه گرفته ، با خود دارند.
پارهای از این مطالب در اشعار کسانی که پیامبرجرا میستایند وجود دارد، همان کسانی که در ستودن او از حد فراتر رفتهاند و از فرمان پیامبر که از غلو در مورد خودش نهی فرموده سرپیچی کردهاند؛ همان طور که نصاری در مورد مریم زیاده روی کردند و بهرهی این افراد از پیامبر جفقط ستودن ایشان با اشعار، قصیدهها و غلو بیش از حد در مورد ایشان است، اما از امر و نهی پیامبرجاطاعت نمیکنند و در حقیقت این افراد از همه مردم بیشتر از فرمان پیامبرجسرپیچی مینمایند.
و در ستایش کسانی دیگر غیر از پیامبرجچنین چیزهایی زیاد دیده میشود و قبرپرستان به کسانی که در مورد آنها معتقدند که توانایی رسانیدن سود و زیان دارند بسنده نمیکنند؛ بلکه در مورد هر کسی که گمان میبرند اینگونه است، افراط مینمایند و در ستایش او از حد فراتر میروند و او را در جایگاه خداوندی قرار میدهند و او را بندگی مینمایند، حتی اگر فردی بیاید و بگوید خواب دیده است که در فلان جا مرد صالحی مدفون است آنها بلافاصله به آن جا میشتابند و بر آن مکان گنبدی میسازند و آن را میآرایند و انواع عبادت را برای آن انجام میدهند.
اما کارهایی که قبرپرستان با قبرهای شناخته شده یا خیالی انجام میدهند قابل حد و حصر نیست و بسیاری از آنها وقتی ضریحها و گنبدهایی را که قصد آن را کردهاند مشاهده میکنند سرهایشان را لخت میکنند و از سواریها پیاده میشوند و چون به آن ضریحها برسند آن را طواف مینمایند و گوشههای آن را دست میکشند و میبوسند و کنار آن دو رکعت نماز میگذارند و سرهایشان را آن جا میتراشند و با فروتنی و تواضع در حالی که زار زار گریه میکنند میایستند و خواستههایشان را طلب میکنند؛ این حج است و بسیاری وقتی گنبدها و ضریحها را مشاهده میکنند برای آن سجده مینمایند و به تعظیم آن و کسانی که در آن دفن هستند پیشانیهایشان را به خاک میمالند و اگر نیاز و حاجتی از قبیل شفای بیمار و غیره داشته باشند صاحب قبر را صدا میزنند: ای سید و سرور من، فلانی از جایی دور نزد تو آمدهام مرا ناکام مگردان و همچنین هرگاه قحطسالی شود و یا زن، فرزند نزاید یا دشمن حمله کند، وحشت زده به سوی صاحب قبر میآیند و کنار آن گریه میکنند، اگر تقدیر الهی اینگونه باشد که آنچه آنها میخواهند انجام شود شاد و خوشحال میشوند و این را به صاحب قبر نسبت میدهند، اگر آن چیز فراهم نشود، برای صاحب قبر عذر میآورند که یا اینجا نیست و جایی دیگر است و یا اینکه به خاطر بعضی از کارهای آنها ناخشنود و ناراضی است. یا اینکه میگویند علت برآورده نشدن خواسته اشان این است که باور و اعتقاد آنها در مورد ولی ضعیف است و یا میگویند دلیل برآورده نشدن خواستهاشان این است که نذری تقدیم او نکردهاند و دیگر چیزی شبیه این خرافهها میگویند.
و از جمله اشعاری که پیامبرجرا با آن ستودهاند قول بوصیری است که میگوید:
يا أكرمَ الخلقِ ما لي مَن ألوذُ بهِ
سِواكَ عندَ حُلُولِ الحادثِ العَمَمِ
یا گرامیترین آفریدهها جز تو کسی را ندارم که به هنگام حوادث عام و فراگیر به او پناه ببرم.
ولن يَضِيقَ رسولَ اللهِ جَاهُكَ بي
إذا الكريمُ تَحلّی باسمِ مُنتَقِمِ
(ای پیامبر) مقامت به سبب آمدن من تنگ نخواهد بود. آنگاه که بزرگوار خودش را با انتقام گیرنده بیاراید.
فإنَ لي ذِمّةً مِنهُ بِتَسمِيَتي
مُحمداً وهو أَوفَی الخَلقِ بالذِّمَمِ
من نزد او پیمانی دارم چرا که مرا محمد نامیده است و او از همهی خلق به پیمانها وفادارتر است.
إن لَم يَكُن في مَعادِي آخِذاً بِيَدِي
فَضلاً و إلاّ فَقُل يا زَلَّةَ القَدَمِ
[۷۲۰]
اگر از روی لطف خویش در جهان آخرت دستم را نگیرد خواهم لغزید.
فکر کنید که چقدر این اشعار شرکآمیز هستند. از آن جمله اینکه میگوید به هنگام حوادث و بلاها او پناهگاهی جز پیامبر جندارد و حال آن که خداوند است که پناه میدهد و بندگان پناهگاهی جز خدا ندارند.
دوم: اینکه او با تضرع و زاری و اظهار نیازمندی و درماندگی پیامبر را به فریاد میخواند و او را صدا میزند و این خواستهها را از پیامبر طلب میکند، خواستههایی که غیر از الله از کسی طلب نمیشوند و این شرک در الوهیت است.
سوم: اینکه از پیامبر میخواهد که برای او شفاعت کند و میگوید: (مقامت با آمدن من تنگ نخواهد بود) و مشرکین از معبودانشان فقط همین را میخواستند، آنها میگفتند ما فقط میخواهیم از مقام و شفاعت معبودان استفاده کنیم؛ پس شرک همین است. و همچنین شفاعت، بعد از اجازهی خداوند صورت میپذیرد بنابراین خواستن آن از کسی دیگر معنایی ندارد چون خداوند است که به شفاعتکننده اجازه میدهد که شفاعت نماید نه اینکه شفاعت کننده از آغاز خودش شفاعت مینماید.
چهارم: اینکه میگوید: من پیمانی دارم؛ او بر خداوند و پیامبرش دروغ بسته است و بین او و کسی که نامش محمد است، پیمانی وجود ندارد به جز اطاعت و فقط اشتراک در نام با پیامبر و اضافه بر آن شرک ورزیدن، پیمانی نیست.
پنجم: اینکه میگوید: (اگر در جهان آخرت دستم را نگیری ...) این تناقضی بزرگ و شرک آشکاری است، ابتدا خواست که مقامش با او تنگ نیاید و سپس در اینجا میخواهد که از روی فضل و لطف دست او را بگیرد و گرنه هلاک خواهد شد.
گفته میشود چگونه اول از او شفاعت خواستی و سپس در اینجا میخواهی که تو را مورد لطف قرار دهد؟!
اگر میگویی که شفاعت جز بعد از اجازهی خداوند انجام نمیشود پس چگونه پیامبر را به فریاد میخوانی و از او شفاعت میخواهی؟ چرا از کسی نمیخواهی که تمام شفاعت از آن اوست، کسی که پادشاهی آسمانها و زمین از آن اوست، کسی که شفاعت مگر بعد از اجازهی او انجام نمیشود، پس این طلب شفاعت از غیر الله را باطل مینماید.
و اگر بگویی: منظورم فقط مقام او است و شفاعت او با اجازهی خداوند است.
گفته میشود: پس چگونه از پیامبر میخواهی که تو را مورد لطف قرار دهد و در روز قیامت دست تو را بگیرد، این با فرمودهی الهی متضاد است که میفرماید:
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ١٧ ثُمَّ مَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ١٨ يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ١٩﴾[الانفطار: ۱۷-۱۹] «و تو چه میدانی روز جزا چیست؟ باز چه میدانی روز جزا چیست؟ روزی که هیچکس نمیتواند به دیگری فایدهای برساند و حکم و فرمانروایی در آن روز از آنِ الله است». پس چگونه در قلب بنده ایمان به هر دوی اینها جمع میگردد؟
اگر بگویی که از پیامبر خواستم که دستم را بگیرد و با مقام و شفاعت خویش مرا مورد لطف قرار دهد.
گفته میشود: مسأله دوباره بر میگردد به طلب شفاعت از غیر الله و این شرک محض است.
ششم: در این اشعار از آفریدگار برائت جسته شده و در حوادث دنیا و آخرت که بر مؤمن پوشیده نیست بر مخلوق اعتماد و تکیه شده، پس چنین چیزی کجا و فرمودهی الهی کجا که میفرماید:
﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾[الفاتحة: ۵] «فقط و تنها تو را میپرستیم و فقط و تنها از تو یاری میجوییم».
و میفرماید:
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ١٢٩﴾[التوبة: ۱۲۹] «پس اگر(از ایمان و عمل صالح) رویگردان شوند، بگو: الله برایم کافی است؛ هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد؛ بر او توکل نمودم؛ و او پروردگار عرش بزرگ است». و میفرماید:
﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ وَكَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرًا٥٨﴾[الفرقان: ۵۸] «و بر پروردگار همیشهزندهاى توکل نما که هرگز نمىمیرد و او را همراه با ستایش، به پاکی یاد کن. و همین بس که او به گناهان بندگانش آگاه است». و میفرماید:
﴿قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا٢٢ إِلَّا بَلَٰغٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِۦۚ﴾[الجن: ۲۱-۲۳] «بگو: من، مالک هیچ زیان و یا هدایتی برای شما نیستم. بگو: هیچکس مرا نمیتواند از عذاب الله پناه دهد و هرگز پناهگاهی جز او نمییابم. وظیفهام تنها ابلاغ(پیام) از سوی الله و رساندن پیامهای اوست».
اگر گفته شود شاعر از پیامبر نخواسته که بر او لطف کند، بلکه خبر داده که اگر در عموم شفاعت او داخل نباشد، هلاک میشود.
گفته میشود: منظور شفاعت خواستن و طلب فضل از پیامبر است، چنان که ابتدا او را به فریاد میخواند و خبر میدهد که پناهگاهی جز پیامبر ندارد، سپس فضل و لطف را با صیغهی شرط و دعا میخواهد و همان طور که با صیغهی طلب خواسته میشود با صیغهی شرط هم خواسته میشود، چنان که نوح ÷گفت:
﴿وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِي وَتَرۡحَمۡنِيٓ أَكُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾[هود: ۴۷] «اگر مرا نیامرزی و بر من رحم نکنی، بهطور قطع از زیانکاران خواهم بود».
و از جمله اشعار بُرَعِی [۷۲۱]ابیات ذیل است که میگوید:
ماذا تُعامِلُ يا شَمسَ النُبُوةِ مَن
أَضحَی إليكَ مِن الأَشواقِ فِي كبَدِ
(ای خورشید نبوت با کسی که در هوای گرم ظهر در حالی که رنجور است به سوی تو آمده چگونه معامله میکنی.
فَامنَع جَنَابَ صَرِيعٍ لا صَرِيخَ لَهُ
نَائِي المَزَارَ غریبِ الدَّارِ مُبتَعِدِ
از بیهوشی که بیهوش افتاده و هیچ فریادرسی ندارد و غریب و نا آشنا است و از دور دست میآید دفاع کن و او را محافظت نما.
حَلِيفُ وُدِّكَ وَاهِ الصَّبرِ مُنتَظِرٌ
لِغَارَةٍ مِنكَ يا رُكنِي ويا عَضُدِي
آن که با تو پیمان عشق و دوستی بسته است بیصبرانه منتظر حملهای از جانب تو است ای تکیه گاه و بازو و کمک من.
أَسِيرُ ذَنبِي وَ زَلّاتِي و لا عَمَلٌ
أَرجو النَّجَاةَ بِهِ إن أَنتَ لَم تَجُدِ
اسیر گناهانم و لغزشهایم هستم اگر تو دست سخاوت و کرم نگشایی عملی ندارم که با آن امید نجات داشته باشم.
و همچنان در شرک خود پیش میرود تا جایی که میگوید:
وحُلّ عُقدَةَ كَربِي يا مُحمدُ مِن
هَمّ على خَطَراتِ القَلبِ مُطَّرِدِ
ای محمد گره مشکلم را بگشای و ناراحتیهایی را که پی در پی بر قلبم مینشیند دور کن.
أَرجُوكَ فِي سَكَرَاتِ الموتِ تَشهَدُنِي
كَيمَا يَهُونُ إِذِا الأَنفَاسُ فِي صُعُدِ
امیدوارم به هنگام جان دادن و سكرة الموت کنارم باشی تا آنگاه که نفسها به سختی میروند برایم مرگ آسان شود.
وإن نَزَلتُ ضَرِيحاً لا أنِيسَ بِهِ
فَكُن أَنِيسَ وَحِیدٍ فِيهِ مُنفَرِدِ
و اگر به آرامگاهی بیایم که مونس و همدمی ندارد، شما مونس و همدم آن کسی باش که تنها در آن قرار دارد.
وارْحَم مُؤَلّفَهَا عَبدَالرَّحِيمِ وَمَن
یلِیهِ مِن أَجلِهِ وأنعِشهُ وَافْتَقِدِ
و بر صاحب آن عبدالرحیم و کسانی که به دنبال او هستند رحم کن و جویای حال او باش
وإن دَعَا فَأَجِبهُ وَاحمِ جَانِبَهُ
مِن حَاسِدٍ شَامِتٍ أو ظَالمٍ نَكِدٍ
[۷۲۲]
و اگر دعا کرد و تو را خواند اجابتش کن و او را از حاسدان و آنان که به مصیبت دیگران شاد میشوند و از ستمگران نجات بده.
و در جایی دیگر میگوید:
يا رَسُولَ اللهِ يا ذَا الفَضلِ يَا
بَهجَةً فِي الحَشرِ جَاهَاً ومقاماً
ای رسول خدا ای دارای فضل و لطف ای آن که در میدان حشر دارای مقام و مرتبه هستی.
عُد على عَبدِالرَحِيمِ المُلتَجِي
بِحِمَی عِزّكَ يا غَوثَ اليَتَامَی
عبدالرحیم را که به چارچوب شکوه و مقام بلند تو پناه برده در پناهت بدار ای فریادرس یتیمان.
وأقِلنِي عَثرتِي يا سَيِّدي فِي
اكتِسابِ الذَنبِ فِي خمَسِينَ عَامَاً
[۷۲۳]
و لغزش هایم که در اثر پنجاه سال گناه کسب کردهام را بیامرز.
و میگوید:
يا سَيِدي يَا رَسُولَ الله يا أَمَلِي
يا مَوئلِي يا مَلاذِي يَومَ يَلقَانِي
ای سرورم ای رسول خدا ای امید من ای پناهگاه من در روزی که مرا ملاقات خواهی کرد.
هَبنِي بِجَاهِكَ ما قَدَّمتُ مِن زَلَلٍ
جُوداً ورَجّح بِفَضلٍ مِنكَ مِيزَانِي
با مقام و مرتبهات در مقابل لغزشهایی که از من سر زده مرا ببخش به من سخاوت کن و لطف خویش ترازوی اعمالم را سنگین نما.
وَاسمَع دُعَائي وَاكشِف مَا يُسَاوِرُني
جمِن الخُطُوبِ ونَفِّس كُلَّ أَحزَانِي
دعایم را بشنو و مصیبتهایی را که برایم پیش میآید دور کن و همه غمهایم را از من دور نما.
فَأَنتَ أقرَبُ مَن تُرجي عَوَاطِفُهُ
عِندِي وإن بَعُدَت دَارِي و أوطَانِي
تو نزدیکترین کسی هستی که میتوانم به مهربانیهایش امید داشته باشم گر چه سرزمین و وطنم از تو دور است.
إني دَعَوتُكَ مِن نِيَابَتي بُرَعٍ
وأنت أسمَعُ مَن يَدعُوهُ ذُو شَانِ
تو را از منطقهی برع به فریاد میخوانم و هرکسی تو را صدا بزند از همه بهتر فریاد او را میشنوی.
فَامنَع جَنَابي وأكرِمِني وصِل نَسَبِي
بِرَحمَةٍ وكَرَامَاتٍ وغُفرَانِ
[۷۲۴]
مرا محافظت کن و مرا گرامی بدار و با رحمت و آمرزش و خوبیها مرا به خود پیوند بده.
این شعرها ، اشعار قبلی را به فراموشی میسپارد و درست همان چیزی است که نصاری در مورد عیسی ÷ادعا میکنند، جز اینکه نصاری عیسی را خدا مینامند اما این پیامبر را خدا ننامیده است.
ولی خلاصه و چکیدهی ادعای آنها را نموده و فقط از آن اسم نبرده است، چون اسم خدا گذاشتن نوعی مشخص کردن است و شیطان چنین به نظرش آمده که آوردن مفهوم و معنا بدون گذاشتن اسم برای ترویج باطل راه بهتری است و نادانان بهتر آن را میپذیرند، چون نزد امت محمدی مسلّم است که ادعای نصاری در مورد عیسی ÷کفر است، بنابراین اگر ادعای نصارا را با اسم و معنا بیاورد امت آن را انکار میکنند و نمیپذیرند پس بنابراین شیطان فقط مفهوم و معنای ادعای نصارا را آورده و به برعی و امثال آن داده و اسم را برای نصارا باقی گذاشته است و گرنه ما میبینیم که این سراینده پلید برای خداوند متعال چیزی نگذاشته که از او خواسته شود.(فالله المستعان)
و چنین مواردی به کثرت در اشعار کسانی که پیامبر جرا میستایند به چشم میخورد، اینها دلیلی شدهاند برای کسانی که دشمن دین پیامبر جهستند، کسانی که شرک را جایز قرار میدهند و از اشعار چنین افرادی استدلال مینمایند و در خواستن چنین چیزهایی از پیامبر به ایشان جبسنده نکردهاند و بلکه چنین خواستههایی را از غیر پیامبر نیز میخواهند، چنان که فردی معتمد تعریف میکرد که در پارچهای که بر یکی از زیارتگاهها بود با چشم خود دیده است که بر آن نوشته بود: «این پرچم و بیرق دریای خروشانی است که از او فریادرسی کرده و درخواست یاری میکنم و بوسیلهی او از دوزخ پناه میبرم».
و یکی از اینها در قصیدهای در مورد یکی از معبودانشان میگوید:
يا سَيِّدِي وَيَا صَفِيَّ الدِّينِ
يَا عُمدَتِي بَل وَيَا ذُخرِي وَمُفتَخَرِي
ای سرور من و ای صفی الدین یا تکیه گاه من بلکه ای گنجینه و ای افتخارم.
أنتَ المَلاذُ لمِا أَخشَی ضَرُورَتَهُ
وَأنتَ لِي مَلجَأٌ مِن حَادِثِ الدَّهرِ
تو در برابر آنچه از آن بیم دارم پناهگاهم هستی و در برابر حوادث روزگار تو پناهگاهم میباشی.
تااینکه میگوید:
وامنُن عَليَّ بِتَوفِيقٍ وَعَافِيَةٍ
وَخَيرِ خَاتِمَةٍ مَهمَا انقَضَی عُمري
به من توفیق و تندرستی و خاتمه نیکو ارزانی بدار وقتی عمرم به پایان میرسد.
وكُفَّ عَنَّا أكُفَّ الظالِمِين إذا امـ
ـتَدَّت بِسُوءٍ لأَمرٍ مُؤلِمٍ نُكُرِ
و دستهای ستمگران را وقتی به قصد سوء به سوی ما دراز میشوند از ما دور بدار.
فَإني عَبدُك الرَّاجِي بِوُدِّكَ مَا
أَمَّلتهُ يا صَفيَّ السَّادَةِ الغُرَرِ
من بندهات هستم که به محبت تو به تو امید دارم ای برگزیده سادات.
یکی از علما میگوید: «با توجه به این نمیدانیم که آنها بعد از این مقامی که به این افراد میدهند چه برای خداوند متعال باقی گذاشتهاند که فقط مختص او باشد و نمیدانیم که این گوینده خبیث چه چیزی را برای پروردگارش باقی گذاشته است، چون مشرکین بت پرست معبودان خود را شایستهی انجام این امور نمیدانستند.
بسیاری از قبرپرستان مرده را از مسافت یک ماه و یا بیشتر صدا میزنند و نیازهای خود را از او میخواهند و معتقدند که مرده صدا و دعای آنها را میشنود و اجابت میکند و وقتی به دریا سفر میکنند و دریا طوفانی میشود مردهها را به فریاد میخوانند و از آنها کمک میطلبند. همچنین هرگاه گرفتار سختیهایی از قبیل بیماری، کسوف، باد شدید و غیره میشوند، آن ولی نصب العین آنهاست و کمک خواستن از ولی پناهگاه آنان میباشد و اگر ما چنین مواردی را ذکر کنیم سخن به درازا میکشد.
دعای مسألت قبلاً گذشت اما دعای عبادت یعنی پرستش خداوند با انواع عبادتها از قبیل نماز، ذبح، نذر، روزه، حج و غیره، که با ترس و امید ـ ترس از عذاب الهی، و امید به رحمت او ـ انجام میشوند، گرچه در اینها صیغهی سوال و طلب نباشد اما عبادت گذاری که با این عبادتها بهشت را میجوید و از دوزخ فرار میکند در حقیقت سوال کننده و جویندهی امیدوار و هراسناکی است که به رسیدن به مرادش امیدوار است و از اینکه به مرادش نرسد و آن را از دست بدهد هراسناک میباشد و او با انجام عبادت آنچه را که میطلبد میخواهد. و فرمودهی الهی که: ﴿ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ﴾[غافر: ۶۰] «مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم.»به همین تفسیر شده است. و گفتهاند یعنی مرا بپرستید و از فرمانم اطاعت کنید دعایتان را اجابت میکنم و گفتهاند یعنی: از من بخواهید به شما میدهم و احادیث و روایات بر همین دلالت دارند.
وقتی این روشن گردید، بدان که علما اجماع کردهاند که هر کسی نوعی از دو نوع دعا را برای غیر الله انجام دهد مشرک است گر چه لاإله إلاالله را بگوید و نماز بخواند و روزه بگیرد، چون شرط به زبان آوردن شهادتین این است که مسلمان کسی جز خدا را عبادت نکند، پس هر کسی شهادتین را به زبان بیاورد و غیر الله را پرستش نماید، او در حقیقت به شهادتین اقرار نکرده است گرچه ظاهراً شهادتین را به زبان آورده است، همانند یهودیان که میگویند لاإله إلاالله و با وجود گفتن آن مشرک هستند. و تنها تلفّظ شهادتین بدون عمل و اعتقاد به معنای آن برای مسلمان بودن کافی نیست و همه بر این مسئله اجماع کردهاند.
[۷۰۳] مجموع الفتاوی ۱/۱۰۳ [۷۰۴] النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ۳/۳۹۲. [۷۰۵] صحیح مسلم ۲۵۷۷ روایت ابوذر س [۷۰۶] صحیح بخاری ۱۱۴۵ و صحیح مسلم ۷۵۸ از ابوهریره و مسلم ۷۵۸-۱۷۲ از حدیث ابوسعید خدری. [۷۰۷] مسند امام احمد ۲/۳۶۲ و ترمذی ۳۳۷۰ و میگوید حسن و غریب است، ابن ماجه در سنن ۳۸۲۹ و طبرانی در المعجم الأوسط ۲۵۲۳ و ابن حبان در صحیح ۸۷۰ و حاکم در المستدرک علی الصحیحین ۱/۴۹۰ و غیره از ابوهریره روایت کردهاند و اسناد آن حسن است وحاکم آن را صحیح قرار داده و ذهبی او را تأیید کرده است. [۷۰۸] مسند امام احمد ۴۴۳ ـ ۲/۴۴۲ و بخاری در الأدب المفرد ۶۵۸ و ترمذی ۳۳۷۳ و ابن ماجه ۳۸۲۷ و طبرانی در المعجم الأوسط ش ۲۴۳۱ و حاکم در المستدرک ۱/۴۹۱ و دیگران از ابوهریره روایت کردهاند و اسناد آن حسن است و حاکم آن را صحیح قرار داده و ذهبی او را تأیید کرده است. [۷۰۹] سنن ترمذی ۳۵۷۱ و طبرانی در المعجم الکبیرش ۱۰۰۸ و ابن عدی در الکامل ۲/۲۴۸ و بیهقی در شعب الایمان ۲/۴۳ و ابن مردویه چنان که در تفسیر ابن کثیر ۱/۴۸۹ آمده ـ از ابن مسعود سروایت کرده است. ترمذی میگوید: «حماد بن واقد حافظ نیست». و بیهقی میگوید: حماد بن واقد آن را به تنهایی روایت کرده و او قوی نیست و ابن مفلح در الأداب الشرعیه ۱/۱۷۳ او را ضعیف شمرده است و منذری در الترغیب و الترهیب او را قوی قرار داده و ابن حجر این روایت را حسن و سیوطی صحیح شمرده است و مناوی در التیسیر ۲/۶۰ آن را حسن قرار داده است. [۷۱۰] مسند ابویعلی ۴۳۹ و الکامل ابن عدی ۶/۱۷۲ و حاکم در المستدرک ۱/۴۹۲ و قضاعی در مسندش به شماره ۱۴۳ و مقدسی در الترغیب فی الدعا ش۱۰ از علی بن أبی طالب سروایت کرده است و حاکم آن را صحیح قرار داده و ذهبی در التلخیص با او موافقت نموده است، اما در المیزان این حدیث را از منکرات محمد بن حسن بن أبی یزید شمرده و محمد بن حسن متروک است همان طور که هیثمی در المجمع ۱۰/۱۴۷ گفته است. و ابن معین و ابوداوود محمد بن حسن بن أبی یزید را دروغگو قرار دادهاند. و بعضی از راویان در مستدرک حاکم دچار وهم شده و محمد بن حسن را ابن زبیر دانستهاند و این اشتباه است، بلکه او ابن أبی یزید است. نگا: السلسلة الضعیفة ۱۷۹ و بخشی از حدیث شاهد ضعیفی از حدیث جابر دارد که سلفی در الطیوریات ۲۹۸ از فضیل بن عیاض روایت کرده است. [۷۱۱] مسند امام احمد ۴/۲۷۶- ۲۷۱- ۲۶۷ و بخاری در الأدب المفرد ش ۷۱۷ و ابوداوود در سنن ۱۴۷۹ و ترمذی در سنن ۳۳۷۲ و ابن ماجه در سنن ۳۸۲۸ و نسائی در الکبری ۱۱۴۶۴ و دیگران از نعمان ابن بشیر لروایت کردهاند و اسناد آن صحیح است و ترمذی آن را صحیح قرار داده و ابن حبان به شماره ۸۹۰ و حاکم ۱۸۰۲ و دیگران آن را صحیح دانسته است. [۷۱۲] ترمذی در جامع ۳۳۷۱ و طبرانی در الأوسط ۳۱۹۶ از انس سروایت کردهاند و ترمذی میگوید: این حدیث از این جهت، غریب است و جز از روایت ابن لهیعه آن را سراغ نداریم و این از جملهی روایت قدما از او نمیباشد. [۷۱۳] بخاری الأدب المفرد ۷۱۵ و مسند بزّار (۳۱۷۲ ـ ۳۱۷۱ الکشف) و اخبار اصبهان ابونعیم ۱/۲۱۱و مستدرک حاکم ۱/۵۴۳ و دیگران از عایشه روایت کردهاند و در اسناد آن مبارک بن حسان است که ابن معین و فسوی او را ثقه قرار دادهاند و نسائی، ابوداوود، ابن عدی و ابن حبان او را سُست شمردهاند. [۷۱۴] مسند احمد ۵/۲۳۴، المعجم الکبیر طبرانی ۲۰/۱۰۳، مسند قضاعی ۸۶۲ و غیره از معاذ روایت کردهاند و سند آن ضعیف است. و هیثمی در المجمع ۱۰/۱۴۶ میگوید احمد و طبرانی آن را روایت کردهاند و شهر بن حوشب از معاذ حدیث نشنیده است و روایت اسماعیل ـ یعنی ابن عیاش ـ از اهل حجاز ضعیف است. [۷۱۵] امام احمد در الزهد ص ۲۰۳، ابویعلی در مسندش ۴۵۶۰، ابن السنّی در عمل الیوم واللیلة ۳۵۵ و غیره از عایشه رضی اﷲ عنها به صورت موقوف روایت کردهاند و اسناد آن صحیح است. و مانند آن از پیامبر روایت شده است. و مثل همین حدیث از انس سروایت شده که خواهد آمد. [۷۱۶] مسند بزار ۳۱۳۵ کشف الأستار و طبرانی در الأوسط ۵۵۹۵ و ابن حبان ۸۶۶ و غیره از انس سروایت کردهاند واسناد آن حسن است. [۷۱۷]مجموع الفتاوی ۸/۱۹۳ و مدارج السالکین ۳/۱۰۳ [۷۱۸] ابن منذر روایت کرده چنان که در الدر المنثور ۷/۳۰۲ و حاکم در المستدرک ۱/۴۹۱ روایت نموده و آن را صحیح قرارداده و ذهبی با او موافقت نموده است ونگا: السلسلة الصحیحة ۱۵۷۹ [۷۱۹] امام احمد در الزهد ص ۳۴۴ با سند حسن روایت کرده است. و تتمه آن اینگونه است: «آنگاه دیدم که آنچه خیر و خوبیها را فراهم میآورد دعا است». [۷۲۰] قصیدهی بردة بوصیری ابیات (۱۴۵-۱۴۶-۱۵۱-۱۵۲). [۷۲۱] عبدالرحیم بن احمد بن علی برعی یمانی شاعر و صوفی و از دعوتگران به شرک است، وی از ساکنان نیابتین در یمن بود، به افتاء و تدریس پرداخت و دیوان شعری دارد؛ و به بُرَع، کوهی در تهامه منسوب است. نگا: الأعلام، زرکلی ۳/۳۴۳ و هدایة العارفین ۱/۵۵۹. [۷۲۲] دیوان البرعی ص ۱۵۷- ۱۵۸- ۱۵۹ [۷۲۳] دیوان برعی ص ۲۳۸ به بعد. [۷۲۴] دیوان برعی ص ۶۴.