توضیح و شرح این باب:
باب: جایی که در آن به نام غیر الله قربانی میشود قربانی کردن در آن به نام الله جایز نیست
یعنی: این عمل جایز نیست همان طور که مؤلف توضیح خواهد داد.
خداوند متعال میفرماید: ﴿لَا تَقُمۡ فِيهِ أَبَدٗاۚ﴾[التوبة: ۱۰۸]. «هرگز در آن(به نماز) نایست.»
خلاصهی کلام مفسّرین در مورد آیهی مذکور این است که خداوند پیامبرش را از نماز خواندن در مسجد ضرار برای همیشه نهی کرد و امت در این مورد تابع او هستند، سپس پیامبر را تشویق نمود که در مسجد قبا نماز بخواند که از روز اوّل بنای آن بر تقوا، اطاعت از خدا و پیامبر، وحدت مؤمنان و به عنوان پایگاه و منزل اسلام و مسلمین ساخته شده بود، چنان که میفرماید:
﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِۚ﴾[التوبة: ۱۰۸]. «بهطور قطع مسجدی که از نخستین روز بر پایهی تقوا بنا شده، سزاوارتر است که در آن(به نماز) بایستی». و سیاق آیه در مورد مسجد قبا است، بنابراین در حدیث صحیح روایت است که پیامبرجفرمود: «یک نماز در مسجد قبا پاداش یک عمره را دارد [۶۳۷]». و در حدیث صحیح روایت است که پیامبرجپیاده و سواره به قبا میرفت [۶۳۸]. و گروهی از سلف از آن جمله ابن عبّاس، عروه، عطیه، شعبی، حسن و دیگران به صراحت گفتهاند که منظور از مسجدی که بر اساس تقوا بنا شده مسجد قبا است [۶۳۹].
و گفته شده: منظور از آن مسجد پیامبر خداست، دلیلش حدیث أبی سعید است که میگوید: دو نفر در مورد مسجدی که از روز اول بر تقوا بنا شد مشاجره کردند، مردی گفت: آن مسجد قبا است و دیگری گفت: مسجد پیامبر خداست، آنگاه پیامبرجفرمود: «منظور از آن مسجد من است». [روایت مسلم [۶۴۰]]. و این قول عمر، ابن عمر، و زید بن ثابت و دیگران است [۶۴۱].
ابن کثیر میگوید: «این حدیث صحیح است و آیه با این حدیث منافاتی ندارد، چون وقتی مسجد قبا از روز اول بر تقوا بنا نهاده شده است، پس مسجد رسول خدا به طریق اولی بر اساس تقوا بنا شده است [۶۴۲]». و این برخلاف مسجد ضرار است که بر اساس نافرمانی خدا بنا نهاده شده است، چنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا وَكُفۡرٗا وَتَفۡرِيقَۢا بَيۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَإِرۡصَادٗا لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُۚ وَلَيَحۡلِفُنَّ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّا ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ١٠٧﴾[التوبة: ۱۰۷]. «و کسانی(هم هستند) که برای آسیب رساندن(به مسلمانان) و گسترش کفر و تفرقهافکنی در میان مومنان مسجدی ساختند تا کمینگاهی باشد برای کسانی که پیشتر به جنگ با الله و پیامبرش برخاستهاند. و سوگند یاد میکنند که قصدی جز خیر و نیکی نداشتهایم. و الله گواهی میدهد که آنان دروغگویند».پس به خاطر این چیزها خداوند پیامبرجرا از نماز خواندن در آن نهی کرد.
و منافقانی که آن را ساخته بودند نزد پیامبرجقبل از حرکت آن حضرت به تبوک آمدند و از ایشانجخواستند که در آن مسجد نماز بخواند تا نماز خواندن پیامبر را دلیلی برای این قرار دهند که مورد تأیید پیامبرجاست.
و گفتند: که آنها آن را برای ضعفا و افراد بیمار ساختهاند که در شبهای زمستانی نمیتوانند به مسجد بیایند، اما خداوند پیامبر را از نماز خواندن در آن محافظت کرد و گفت: «ما مسافر هستیم و وقتی برگشتیم إن شاءالله در آن نماز میخوانم». هنگامی که پیامبر به سوی مدینه بازگشت و فاصلهی وی تا مدینه به اندازهی یک روز یا نصف آن بود؛ در مورد مسجد وحی نازل شد و پیامبرجاز ماجرای آن آگاه گردید، آنگاه پیامبر افرادی را به سوی آن مسجد فرستاد و قبل از رسیدن به مدینه آن را منهدم و تخریب کرد [۶۴۳].
و دلالت آیه بر عنوانِ باب از جهت قیاس است، چون وقتی خداوند پیامبرش را از نماز خواندن برای خدا در این مسجد که برای چنین اهداف پلیدی بنا شده بود باز داشت، در حالی که پیامبر میخواست تنها برای الله در آن مسجد نماز برپا دارد ؛ پس همین طور جاهایی که محل ذبح برای غیر خدا میباشد، نباید در آن فرد موحّد برای خدا ذبح و قربانی کند، چون این جاها براساس نافرمانی خدا و شرک ورزیدن به او بنا شدهاند و این را حدیث ثابت بن ضحّاک که بعداً ذکر خواهد شد تأیید مینماید.
و میفرماید:
﴿فِيهِ رِجَالٞ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْۚ﴾[التوبة: ۱۰۸]. «در آن مردانی هستند که دوست دارند پاک شوند»امام احمد، ابن خزیمه، طبرانی و حاکم از عویم بن ساعدة انصاری روایت کردهاند که پیامبرجدر مسجد قبا نزد آنها آمد و گفت: «خداوند در حکایت مسجدتان شما را به خاطر پاکیزگی به نیکویی ستوده است، این پاکی که شما خود را با آن پاکیزه میدارید چیست؟»
گفتند: «سوگند به خدا ای رسول خدا چیزی نمیدانیم جز اینکه همسایگانی یهودی داشتیم، آنها بعد از قضای حاجت مقعد خود را میشستند و ما همانند آنها نیز بعد از قضای حاجت مقعد خود را میشوییم [۶۴۴]». و در روایتی جابر و انس از پیامبرجروایت میکنند که فرمود: «به خاطر همین است، به این کارتان پایبند باشید». ابن ماجه، ابن أبی حاتم، دار قطنی و حاکم آن را روایت کردهاند [۶۴۵].
﴿وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِينَ﴾[التوبة: ۱۰۸] یعنی خداوند کسانی را که پس از پاک کردن خود از آلودگیهای شرک خود را از پلیدیها و آلودگیها پاک میدارند و دوری میکنند دوست میدارد. ابوالعالیه میگوید: «پاک کردن با آب خوب است، اما آنها کسانیند که از گناهان خود را پاک میدارند [۶۴۶]».
ابن کثیر میگوید: «این دلیلی است بر مستحب بودن ادای نماز، با جماعتِ صالحان که از آلوده شدن به پلیدیها پاک هستند [و دوری میکنند] و وضوء را به تمام و کمال میگیرند [۶۴۷]». میگویم: در این حدیث، صفت محبت (که از صفات خداوند است) ثابت میشود
گفت: (از ثابت بن ضحّاک روایت است که مردی نذر کرد شتری را در جایی به نام بوانه ذبح کند، او در این مورد از پیامبرجپرسید، پیامبر فرمود: «آیا در اینجا بُتی از بُتهای زمان جاهلیت وجود داشته است؟». گفتند: نه. فرمود: «آیا عیدی از اعیاد مشرکین در آن جا برگزار میشده است؟». گفتند: نه. آنگاه پیامبرجفرمود: «نذرت را به انجام برسان و بدان نذری که برای انجام گناه باشد نباید آن را ادا کرد و همچنین نذر کردن برای چیزی که در اختیار انسان نیست وفا به آن لازم نیست». أبوداوود روایت کرده و اسناد آن مطابق با شرط بخاری و مسلم است. [۶۴۸]
این حدیث را أبوداوود روایت کرده و میگوید: داوود بن رشید از شعیب بن اسحاق از اوزاعی از یحیی بن کثیر از ابوقلابه روایت میکند که گفت: ثابت بن ضحاک به من گفت: مردی در زمان پیامبر خدا جنذر کرده بود که در منطقهی بوانه شتری قربانی کند. پس پیش پیامبر آمد و گفت: من تصمیم گرفتم که شتری را در بوانه نذر کنم؛ پیامبرجفرمود: «آیا در آنجا بُتی وجود داشته است؟...» و این اسناد خوب است و همچنین أبوداوود از عمر بن شعیب از پدرش از جدش روایت میکند که زنی نزد پیامبرجآمد و گفت: من نذر کردهام که در فلان جا قربانی کنم، جایی بود که مردم زمان جاهلیت در آن قربانی میکردند، فرمود: «آیا برای بُت؟». گفت: نه. گفت: «برای وثن؟». گفت: نه. فرمود: «نذرت را انجام بده [۶۴۹]». به اختصار.
و معنی گفتهی پیامبرجکه آیا برای بتی؟(تا آخر حدیث) یعنی: آیا آن جا برای بُت یا وثن قربانی میکردهاند؟ مثل حدیث ثابت است.
گفتهاش: (از ثابت بن ضحّاک) ایشان ابن خلیفه الأشهلی صحابی معروفی است، ابوقلابه و غیره از او روایت کردهاند. ایشان در سال ۶۴ وفات یافته است [۶۵۰].
گفتهاش: (مردی نذر کرده بود) احتمال دارد که او کردَمُ بن سفیانی پدر میمونه باشد. چون أبوداوود از او روایت میکند که گفت: همراه پدرم در حج پیامبرجشرکت کردم، پیامبرجرا دیدم؛ گفت: آنگاه پدرم به او نزدیک شد و گفت: ای رسول خدا من نذر کردهام اگر پسری برایم به دنیا بیاید در بوانه در گردنه چند حیوان قربانی کنم.
میگوید: فکر میکنم گفت پنجاه تا. آنگاه پیامبرجفرمود: «آیا آنجا بُتی از این بتها وجود دارد؟». گفت: نه، فرمود: «به نذری که برای خدا کردهای وفا کن» و ادامه حدیث را بیان میکند [۶۵۱].
گفتهاش: (شتری ذبح کند) در حدیث میمونه آمده پیامبرجگفت: «به نذری که برای خدا نمودهای وفا کن». میگوید: آنگاه او حیوانات را جمع کرد و شروع به سر بریدن آنها کرد ناگهان، گوسفندی از دست او فرار کرد، او به دنبال آن رفت در حالی که میگفت: بار خدایا نذر مرا کامل کن و سپس گوسفند را گرفت و ذبح نمود.
احتمال دارد او نذر کرده بود که شتر و گوسفند قربانی کند و احتمال دارد که دو داستان متفاوت باشند.
گفتهاش: (در بوانه) بغوی میگوید: بوانه جایی است در پایین مکه نرسیده به یَلَملَم [۶۵۲]و ابوالسعادات میگوید: «تپهای است آن سوی ینبع [۶۵۳]».
گفتهاش: (فرمود: «آیا در آن جا بتی از بتهای دوران جاهلیت بوده که پرستش میشده است؟»). صاحب عروة المفتاح میگوید: «صنم آن است که صورت و شکل دارد و وثن بتی است که صورت و شکلی ندارد».
میگویم: فرق صنم و وثن همین است و از سلف سخنانی نقل شده که بر همین دلالت مینمایند [۶۵۴]. و در حدیث اشاره شده که نذر در جایی که بتی از بتهای مشرکین باشد حتی اگر آن بت از بین رفته باشد، جایز نیست. مؤلف آن را بیان کرده است [۶۵۵].
گفتهاش: (آیا عیدی از اعیاد مشرکین در آن جا برگزار میشده است؟) شیخ الاسلام میگوید: عید به گردهمایی کلی و همگانی گفته میشود که همیشگی است و با آمدن سال یا هفته یا ماه و امثال آن [تکرار میشود] و منظور اینجا اجتماع همیشگی از اجتماعات جاهلیت میباشد.
عید چند چیز را در بر میگیرد، از آن جمله: روزی که بر میگردد مثل روز عید فطر و روز جمعه، و یکی: اجتماع در آن، و یکی: اعمال عبادی و عادات (رسمها) که در آن انجام میشود و گاهی عید مختص جایی است و گاهی به طور مطلق در همه جا انجام میشود که همهی این موارد عید نامیده میشوند. پس زمان و وقت عید نامیده میشود چنان که پیامبرجدر مورد روز جمعه فرمود: «این روزی است که خداوند آن را برای مسلمین عید قرار داده است [۶۵۶]». و اجتماع و اعمال عید نامیده میشوند چنان که ابن عباس گفت: «در عید همراه پیامبر حضور داشتم [۶۵۷]». و مکان نیز عید نامیده میشود چنان که پیامبرجفرمود: «قبر مرا عید قرار ندهید». و گاهی عید به یک روز و کار در آن اطلاق میشود و اغلب همین طور است، چنان که پیامبرجفرمود: «آنها را رها کن ای ابوبکر، چون هر قومی عیدی دارند [۶۵۸] [۶۵۹]».
در اینجا ثابت میشود که مفتی میتواند از جزئیات مسأله بپرسد و همچنین حدیث میگوید که وفا کردن به نذر در جایی که عیدی از اعیاد جاهلیت برگذار میشده است حتی اگر آن عید از بین رفته باشد ممنوع است، [همچنین در حدیث] اشاره شده تشبّه با مشرکین در اعیادشان حرام است گر چه قصد آن را نداشته باشد. و مؤلف نیز آن را بیان کرده است [۶۶۰].
گفتهاش: (به نذرت وفا کن) این دلالت مینماید که ذبح و قربانی کردن برای خدا در جایی که مشرکین در آن جا برای غیر الله قربانی میکنند و قربانی کردن در محل اعیاد مشرکین گناه است، چون فرمودهی پیامبرجکه به نذرت وفا کن بعد از وصف حکم «با حرف «فاء» آورده است.(فأوفِ بنذرک) و این دلالت میکند که وصف و کیفیت سبب حکم است، پس سبب فرمان دادن به انجام نذر خالی بودن آن از این دو صفت است که این وصف مانع از وفای نذر باشد و اگر گناه نباشد وفا نمودن به آن جایز است؛ چون بعد از آن میفرماید: «نذری که برای گناه شده نباید به آن وفاء کرد».
پس این دلالت مینماید آنچه از آن سؤال شده در این عبارت کلّی داخل است، چون وقتی عام بر سبب بیاید باید سبب در آن داخل باشد؛ چون ذبح در آنچه ذکر شده جایز بود پیامبرجبه نذر کننده اجازه میداد که به نذرش وفا کند، چنان که به زنی که نذر کرده بود که دف (دایره) بزند اجازه داد که بزند زیرا پیامبرججزئیات را پرسید؛ وقتی آنها گفتند نه. فرمود: «به نذرت وفا کن». و سخن پیامبر بیانگر این است که اگر در آن جا بتی از بتهای مشرکین عبادت میشده یا محل عید آنها بوده قربانی کردن در آن جایز نیست گرچه نذر هم کرده باشد، در غیر اینصورت پرسش از جزئیات معنایی نخواهد داشت. این بود معنای سخن شیخ الاسلام [۶۶۱].
همچنین از حدیث بر میآید که اگر مانعی نباشد تخصیص جایی به نذر و قربانی اشکالی ندارد.
گفتهاش: (نذری که برای انجام گناه شده نباید به آن وفاء کرد). دلیلی است بر اینکه این نذر گناه است و وفا کردن به آن جایز نیست و دلیلی است بر اینکه وفا کردن به هر نذری که گناه باشد جایز نیست و بر اساس این حدیث و حدیث عایشه که خواهد آمد و احادیثی که به این معنا هستند علما اجماع کردهاند که نذری که گناه باشد وفا به آن جایز نیست. و در این مورد اختلاف کردهاند که آیا در آن کفاره یمین واجب میشود یا نه؟ و در این مورد دو قول دارند: که در هر دو قول روایت از احمد است:
یکی اینکه واجب میشود و این مذهب معروف احمد بن حنبل است و از ابن مسعود و ابن عبّاس روایت شده و ابوحنیفه و اصحابش همین را گفتهاند و دلیلش حدیث عایشه است که از پیامبرجروایت میکند: «برای انجام گناه نذر اعتباری ندارد و کفارهاش کفارهی سوگند است». احمد و اهل سُنن این را روایت کردهاند و احمد و اسحاق از آن دلیل گرفتهاند [۶۶۲].
و قول دوم اینکه کفاره بر او لازم نیست. این قول از مسروق، شعبی و شافعی روایت شده و دلیل آن حدیث مذکور و حدیث عایشه است که خواهد آمد و در این دو حدیث کفاره ذکر نشده است [۶۶۳].
و جوابش این است که ذکر نشدن کفاره در حدیث بر عدم وجوب آن دلالت نمیکند.
گفتهاش: (و نذر در آنچه در اختیار انسان نیست اعتباری ندارد) صاحب شرح المصابیح میگوید: «یعنی وقتی نذر را به چیز مشخّصی نسبت داد که مال او نبود، مثلاً بگوید اگر خداوند بیمار مرا شفا دهد بر من از سوی خدا لازم است که غلام فلانی را آزاد کنم و یا لباسش را صدقه نمایم و امثال این، اما اگر چیزی را به ذمّهی خود واجب کند که در اختیار ندارد نذرش صحیح است، مثل اینکه بگوید بر من از سوی خدا لازم است که بردهای آزاد کنم و در حالی این را بگوید که بردهای نداشته باشد و بهای آن را هم نداشته باشد، این نذر درست است و اگر بیمار شفا یابد نذر بر ذمّهی او ثابت میشود [۶۶۴].
گفتهاش: (ابوداوود روایت کرده و اسناد آن مطابق با شرایط آنهاست) یعنی مطابق با شرایط امام بخاری و امام مسلم است.
اسم ابوداوود، سلیمان بن أشعث بن اسحاق بن بشیر بن شدّاد ازدی سجستانی، همراه و یار امام احمد و مصنف سنن و غیره است [۶۶۵]. وی ثقه، امام، حافظ و از علمای بزرگ است و در سال ۲۷۵ هـ.ق وفات یافت.
[۶۳۷] ابن أبی شیبه المصنف ۲/۱۴۹، ۶/۴۱۶، و بخاری التاریخ الکبیر ۲/۴۷ و ترمذی سنن ۳۲۴ و ابن ماجه سنن ۱۴۱۱ و ابن أبی عاصم در الآحاد و المثانی ۱۹۸۹ و أبویعلی به ش ۷۱۷۲ و طبرانی ۵۷۰ و حاکم در المستدرک علی الصحیحین ۱/۴۸۷ و بیهقی در السنن الکبری ۵/۲۴۸ و دیگران از اسید بن ظهیر انصاری روایت کردهاند و این حدیث بر اساس شواهدش صحیح است، و ترمذی میگوید «حسن و غریب است و از اسید بن ظهیر روایت صحیحی جز این حدیث سراغ نداریم.» و حاکم آن را صحیح قرار داده و ذهبی او را تأیید کرده است، و در میزان الاعتدال ۳/۱۴۳ میگوید حدیث منکر است، و ضیاء مقدسی در المختارة ش ۱۴۷۲ و ابن کثیر در تفسیرش ۲/۳۹۰ و غیره روایت کردهاند. [۶۳۸] صحیح بخاری (۱۱۹۱) و صحیح مسلم (۱۳۹۹) از ابن عمر روایت کرده است. [۶۳۹] تفسیر طبری ۱۱/۲۷-۲۸ و الدر المنثور ۴/۲۸۷-۲۸۸. [۶۴۰] مسلم ۱۳۹۸ از ابوسعید و عبارت آن اینگونه است: «هو مسجدکم هذا» [۶۴۱] تفسیر طبری۱۱/۲۶-۲۷، الدر المنثور ۴/۲۸۸ [۶۴۲] ابن کثیر۲/۳۹۰ [۶۴۳] ابن اسحاق در المغازی ص ۶۰۸ ـ ۶۰۶ و ابن مردویه در تفسیر خود ـ چنان که در تخریج احادیث کشاف از زیلعی۲/۱۰۱ ـ آمده از زهری از ابن اکیمه لیثی از ابن اخی أبی رُهم غفاری روایت میکند که او از أبا رُهم غفاری شنیده با همین اسناد و دارالقطنی در العلل ۷/۲۶ آن را معلول قرار داده و گمان غالب من این است که آنچه متعلق به مسجد ضرار است از سخنان ابن اسحاق است که در حدیث زهری داخل کرده شده است. و ابن جریر در تفسیرش ۱۱/۲۳ از گروهی از تابعین به صورت مرسل روایت کرده و در سند آن محمد بن حمید رازی قرار دارد که متهم به دروغگویی است. و ابن جریر طبری در تفسیرش ۱۱/۲۴ و ابن ابی حاتم در تفسیرش ۶/۱۸۷۸ و بیهقی در دلائل النبوة ۵/۲۶۲ و غیره از علی بن ابی طلحه از ابن عباس با همین سند روایت کرده است، و در آن داستان مسجد ضرار ذکر شده و ذکر تبوک به میان نیامده است و اسناد آن بد نیست. [۶۴۴] مسند امام احمد ۳/۴۲۲، صحیح ابن خزیمه ۸۳ ، ابن جریر در تفسیرش ۱۱/۳۰ و طبرانی در المعجم الکبیر ۱۷/۱۳۱ و در الأوسط ۶/۸۹ ، در الصغیر ۲/۲۳، ابونعیم در معرفة الصحابة (ش ۵۳۲۳ ـ ۵۳۲۲) و حاکم در المستدرک ۱/۱۵۵ و آن را صحیح قرار داده است و ذهبی آن را تأیید نموده و در اسناد آن ضعف است اما حدیث با شواهد صحیح است. [۶۴۵] ابن ماجه ۳۵۵ و ابن جارود در المنتقی ش ۴۰ و ابن أبی حاتم در تفسیرش ۶/۱۸۸۲ و ابن منذر در الأوسط ۱/۳۵۷ روایت نموده ـ و ابا ایوب را ذکر نکرده است ـ و دارقطنی در سنن خود ۱/۶۲ و حاکم در المستدرک علی الصحیحین ۲/۶۲ روایت کرده و میگوید: «حدیث بزرگ و صحیحی است.» و ذهبی او را تأیید نموده و بیهقی در السنن الکبری ۱/۱۰۵ و دیگران از أبی أیوب و جابر و انس روایت کردهاند، در اسنادش عتبه بن حکیم قرار دارد که در ثقه قرار دادن آن اختلاف است و او آن طور که ذهبی میگوید:(متوسط و حسن الحدیث است) و حدیث با شواهد خود صحیح است و طحاوی در شرح مشکل الأثار ۴۷۴۰ و ضیاء در المختارة ۲۲۳۱ و نووی در المجموع ۲/۹۹ آن را صحیح قرار دادهاند و زیلعی در نصب الرایة ۱/۲۱۹ حسن شمرده است. والله اعلم. [۶۴۶] مصنف ابن أبی شیبة ۷/۲۰۷ و تفسیر ابن أبی حاتم ۲/۴۰۳، ۶/۱۸۸۳ و اسناد آن صحیح است. [۶۴۷] تفسیر ابن کثیر ۲/۳۹۱ [۶۴۸] سنن أبوداوود ۳۳۱۳ و از طریق او بیهقی در السنن الکبری ۱۰/۸۳ و ابن حزم در المحلّی ۸/۲۲، و طبرانی در المعجم الکبیر ۱۳۴۱ و دیگران و اسناد آن صحیح مطابق با شرط شیخین است چنان که ابن تیمیه و حافظ ابن حجر در التلخیص ۴/۱۸۰ و شیخ الإسلام محمد بن عبدالوهاب گفتهاند و اصل آن در بخاری (۵۷۰۰ البغا) و صحیح مسلم ۱۱۰ است. [۶۴۹] أبوداوود ۳۳۱۲ و از طریق او بیهقی در السنن الکبری ۱۰/۷۷ به اختصار روایت کرده و اسناد آن حسن است و حدیث با شواهدش صحیح است. [۶۵۰] شرح حال وی در الإصابة فی تمییز أسماء الصحابة ۱/۳۹۱. [۶۵۱] الطبقات ابن سعد ۳۰۴ ـ ۸/۳۰۳ و مسند احمد ۶/۳۶۶، ۳/۴۱۹، و ابن أبی شیبه در مصنف ۳/۹۶ و بخاری در التاریخ الکبیر ۸/۳۵۸ به اختصار و أبوداوود در سنن خود ۳۳۱۴ و ابن ماجه در سنن ش ۲۱۳۱ و طبرانی در المعجم الکبیر ۲۵/۷۳ وبیهقی در السنن الکبری ۱۰/۸۳ و غیره از طریق میمونه روایت کردهاند و حدیث صحیحی است. بوصیری در مصباح الزجاجة ۲/۱۳۸ میگوید این اسناد صحیحی است و راویان آن را ثقه هستند. [۶۵۲] التلخیص الحبیر۴/۱۸۰ [۶۵۳] النهایة فی غریب الحدیث والأثر ۱/۱۶۴ [۶۵۴] فرق بین این دو در مقدمه کتاب التوحید شرح شیخ سلیمان گذشت. [۶۵۵] مسألهی ششم. [۶۵۶] ابن ماجه در سنن ۱۰۹۸ و بَحشل درتاریخ واسط ص ۲۲۹ و طبرانی در المعجم الأوسط ۷/۲۳۰ از طریق عبید بن سباق از ابن عباس با همین سند روایت کرده است. و در اسناد آن صالح بن أبی الأخضر قرار دارد که دارای ضعف است و در موصول قرار دادن روایت دچار وهم شده است، و مالک در الموطاء ۱۴۴ و شافعی در مسند خود ص ۶۳ و ابن أبی شیبة در مصنف۱/۴۳۵ و مسدّد در مسندش ـ چنان که در المطالب العالیة ۶۹۵ ـ با سند صحیح از عبید بن سبّاق به صورت مرسل روایت کرده است. و حدیث با شواهد خود صحیح است. [۶۵۷] صحیح بخاری (۹۱۹ البغا) و صحیح مسلم ۸۸۴ و لفظ از بخاری است. [۶۵۸] صحیح بخاری ۹۵۲ و صحیح مسلم ۸۹۲ روایت حضرت عایشه. [۶۵۹] اقتضاء الصراط المستقیم ۱/۱۱۱، ۲۰۶ ـ ۲۰۵ [۶۶۰] مسألهی چهارم و هفتم و نهم. [۶۶۱] اقتضاء الصراط المستقیم ۱/۲۰۴. [۶۶۲]ـ مسند احمد ۶/۲۴۷ و أبوداوود در سنن ۳۲۹۱ ـ ۳۲۹۰ و ترمذی در جامع ۱۵۲۴ و نسائی ۷/۲۶-۲۷ و ابن ماجه ۲۱۲۵ و غیره از عایشه روایت کردهاند، و ظاهر اسنادش صحت را میرساند به خاطر این طحاوی و ابن السکن آن را صحیح قرار دادهاند چنان که در التلخیص ۴/۷۶ آمده و حفاظ حدیث آن دارای علّت قرار دادهاند چنان که احمد در العلل ۲/۴۱۸ و ابوحاتم در العلل۱/۴۴۱ و غیره گفتهاند. نگا: ارواء الغلیل ۲۵۹۰ ـ ۲۵۸۷ و صحیح مسلم ۱۶۴۱ عمران بن حصین از پیامبر روایت کرده:« لا نذر فی معصیة الله» و مسلم ۱۶۴۵ از عقبه بن عامر از پیامبر روایت میکند: «کفارة النذر کفارة الیمین.» والله اعلم. [۶۶۳] نگا: المغنی۱۳/۶۲۴-۶۲۶. [۶۶۴] مرقاة المفاتیح ۶/۵۸۳ [۶۶۵]ـ نگا: شرح حالش در تهذیب التهذیب ۱۱/۳۵۵ و سیر أعلام النبلاء ۱۳/۲۰۳