تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب التوحید

فهرست کتاب

توضیح و شرح باب

توضیح و شرح باب

باب: در مورد اینکه پیامبرجچگونه از حریم توحید دفاع نموده و همه راه‌هایی را که به شرک می‎انجامد را مسدود می‎نمود.

در فصول گذشته مطالبی در مورد حمایت پیامبرجاز حریم توحید بیان گردید، اما مؤلف در این فصل می‎خواهد حمایت ویژه‌ی [۱۰۵۷]پیامبر را بیان کند. پیامبرجبه اندازه‌ی کافی به حمایت از یکتاپرستی که خداوند ایشان را به آن مبعوث کرده پرداخته و در مورد آن بر حذر داشته، هشدار داده، تاکید و تکرار فرموده و خاص و عام را بیان کرده است. پس دین در زمینه یکتاپرستی مائل از هر دین باطل بوده و در عمل آسان‎گیر می‌باشد. چنان‎که یکی از علما می‎گوید: «آیین اسلام در توحید و دور کردن مردم از شرک سخت‎گیرترین دین است و در میدان عمل از همه ادیان آسان‎گیرتر است».

مؤلف می‎گوید: «و خداوند متعال می‎فرماید: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ[التوبة: ۱۲۸]. «‏به‌راستی پیامبری از خودتان به‌سویتان آمد»).

﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞدر اینجا خداوند جمهور عرب‎ها را مخاطب قرار می‎دهد و نعمت‎های خویش را بر آنان بر می‎شمارد که پیامبرجبا زبان آنها آمده و آنها اهداف و شیوایی سخنان او را می‎فهمند و اینکه پیامبر از آنهاست افتخاری که برای همیشه به آن مفتخرند. [۱۰۵۸]

﴿رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ[التوبة: ۱۲۸]. یعنی پیامبر بزرگی است که خداوند به سوی شما فرستاده است و از خود شماست و شما و ایشان از یک پدر هستید؛ چنان‎که خداوند در مورد ابراهیم ÷می‎گوید که او گفت: ﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَيُزَكِّيهِمۡۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١٢٩[البقرة: ۱۲۹]. «‏ای پروردگارمان! در میان فرزندانمان پیامبری از خودشان مبعوث کن تا آیاتت را برایشان بخواند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد و آنان را پاک و تزکیه نماید. همانا تو، توانای فرزانه‌ای».

و وقتی پیامبرجاز خود آنها باشد زودتر سخن او را درک می‎کنند و می‎فهمند و کمتر مجادله و لجاجت می‎نمایند و در اینجا نسب پیامبر ستوده شده و گفته شده که او از خود عرب‎هاست.

جعفر بن محمد در تفسیر ﴿مِّنۡ أَنفُسِكُمۡمی‎گوید: «نسب پیامبرجبه رسوم غلط جاهلیت آغشته نبود» [۱۰۵۹].

-(عزیز علیه) یعنی بسیار بر او سخت است. (ما عنتّم) آنچه سبب بدبختی شما شود و اینکه شما در تنگنا قرار بگیرید و هیچ راه خروجی نباشد که در اینجا لفظ عام است. یعنی: در معرض کفر، گمراهی، قتل و اسارت قرار گیرید یا به سبب حق مورد آزمایش قرار گیرید. ما مصدری و مبتدا است و عزیز خبر مقدم است و جایز است که ماعنتم فاعل عزیز و عزیز صفت رسول باشد و این درست‌تر است [۱۰۶۰].

-(حریص علیکم) بسیار برای ایمان و هدایت شما کوشا و حریص است. وحرص به معنای: کوشا بودن در طلب چیزی و تلاش برای رسیدن به آن.

و طبرانی با اسناد جید از ابوذرسروایت می کند که گفت پیامبرجدرحالی ما را ترک گفت که هیچ پرنده‌ای در هوا بال نمی‌زد مگر ایشان در مورد آن به ما دانش آموخته بود و می گوید: و فرمود: «هیچ چیزی که به بهشت نزدیک می‌کند و از دوزخ دور می‌نماید نمانده مگر اینکه آن را برایتان بیان کرده‌ام» [۱۰۶۱].

مسلم در صحیح خود از ابوهریره روایت می‌کند که پیامبرجفرمود: «مثال من مانند کسی است که آتشی برافروخت وقتی آتش پیرامونش را روشن کرد پروانه‌‌ها در آن می‎افتند و او از افتادن آنها به آتش ممانعت می‎کرد اما آنها بر او چیره می‎شدند و در آتش می‎افتادند، مثال من و شما اینگونه است، من شما را نمی‎گذارم که به آتش بیفتید اما شما بر من چیره می‎شوید و به آتش می‎افتید» [۱۰۶۲].

-(بالمؤمنین) یعنی نه با دیگران همچنانکه مقدم‌شدن جار این را افاده می‌کند (رؤوف) یعنی شفقت زیاد. ابوعبیدة می‌گوید: رأفت بسیار دلسوز تر از رحمت [۱۰۶۳]است. (رحیم) یعنی رحمت زیاد همچنانکه سزاوار مقام عالی و خلقت عظیمش است.

در این آیه و در اوصاف و زیبای پیامبرجکه در آن بیان شده تامل کنید، این اوصاف اقتضا می‎کند که ایشان نسبت به امت خود دلسوز و مهربان باشد و پیام الهی را به صورت روشن و آشکار برساند و راههایی را که به شرک می‎انجامد را مسدود نماید و از حریم توحید تا آخرین حد پاسداری کند و در این خصوص به شدت مبالغه کند تا امت ایشان به شرک مبتلا نگردد و بزرگترین وسیله‎ای که به شرک می‎انجامد فتنه‌ی قبرهاست چون غلو در مورد قبر در گذشته و حال مردم را به سوی شرک کشانده است. از این‎رو پیامبرجحتی از غلو در مورد قبر خودش که اشرف قبور است نهی کرد و از اینکه قبر ایشان محل جشن قرار بگیرد نهی کرده است و دعا نموده که خداوند قبرش را تبدیل به بت نگرداند که عبادت شود.

و آیه‌ی مذکور مفاهیم و مسایلی را در بر دارد که برخی عبارتند از:

- خداوند این نعمت را که پیامبری را در میان ما فرستاده به ما یادآوری می‎کند، چنان‎که می‎فرماید: ﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ١٦٤[آل عمران: ۱۶۴]. «الله، بر مؤمنان منت نهاد که در میانشان پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند و پاکشان بدارد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد؛ اگر چه پیشتر در گمراهی آشکاری بودند».

- و اینکه پیامبرجاز خود ماست نعمت بزرگ دیگری است.

- متصف بودن پیامبرجبه این صفات نعمت‎های متعددی است.

- نسب پیامبرجستوده شده است و ایشان در میان عرب‎ها دارای شریف‎ترین و بهترین نسب بوده است.

- پیامبرجنسبت به امت خویش مهربان است.

- ایشان جنسبت به کافران و منافقان تند و سخت بوده است.

مؤلف می‎نویسد: (از ابوهریره روایت است که پیامبرجفرمود: «خانه‎هایتان را به قبرستان تبدیل نکنید و قبر مرا محل جشن قرار ندهید و بر من درود بفرستید و شما هر جا که باشید درودتان به من می‎رسد») [۱۰۶۴]. ابوداود این حدیث را با سند حسن روایت کرده و راویان آن ثقه هستند.

گفته‌اش: (خانه‌هایتان را به قبرستان تبدیل نکنید). شیخ الاسلام می‎گوید: یعنی خانه‎هایتان را از نماز خواندن، دعا و قرآن خواندن خالی نکنید که مانند قبرها باشند، پس پیامبرجفرمان داده که در خانه‎ها عبادت شود و از عبادت در کنار قبرها نهی کرده است بر عکس آنچه مشرکین نصاری و کسانی که تشابه به آنان را انتخاب کرده‎اند انجام می‎دهند.

در صحیحین ابن عمر از پیامبرجروایت می‎کند: «از نمازتان بخشی را در خانه‎هایتان بخوانید و خانه‎هایتان را به قبر تبدیل نکنید» [۱۰۶۵].

در صحیح مسلم ابن عمر از پیامبرجروایت می‎کند که فرمود: «خانه‎هایتان را قبرستان نکنید، شیطان از خانه‎ای که از آن صدای خوانده شدن سوره بقره را می‎شنود [۱۰۶۶]فرار می‎کند» [۱۰۶۷].

از این حدیث ثابت می‎شود که نماز خواندن در کنار قبرها جایز نیست و نفل خواندن در خانه بهتر از خواندن آن در مسجد است و در حدیث ابوهریره که قبلاً بیان شد به این اشاره شده که قرآن خواندن در کنار قبرها مکروه است و پیامبرجهمه‌ی این کارها را انجام داده تا امت خویش را از شرک دور دارد.

-(و قبر مرا محل جشن و عید قرار ندهید) شیخ الاسلام می‎گوید: «عید به اجتماع و جشنی گفته می‎شود که با گذشت سال یا هفته یا ماه تکرار می‎شود» [۱۰۶۸].

ابن قیم/می‎گوید: «عید چیزی است که تکرار می‎شود و مردم قصد آن را می‎کنند، خواه زمان باشد یا مکان و اگر اسم مکانی باشد به مکانی گفته می‎شود که مردم به قصد اجتماع به آنجا می‎روند و یا برای عبادت و غیره قصد آن را می‎کنند چنان‎که خداوند مسجد الحرام، منی، مزدلفه، عرفه و مشاعر را برای یکتاپرستان محل اجتماع، عید و اجر و پاداش قرار داده است. مشرکین عیدهای زمانی داشتند وقتی خداوند اسلام را آورد آن اعیاد را باطل گردانید و در عوض آن عید فطر، عید قربان و روزهای منی را عید یکتاپرستان قرار داد و در عوض عیدهای مکانی مشرکین کعبه، منی، مزدلفه و مشاعر را عید یکتاپرستان قرار داد» [۱۰۶۹].

و بعضی گفته‎اند: «در واقع پیامبرجبه مجاورت قبر خویش و آمدن به آن فرمان داده و از این نهی کرده که قبر او مانند عید فقط سالی یک یا دو بار مورد قصد قرار گیرد، پس گویا فرموده در طول سال یک بار یا دو بار بر قبرم نیایید بلکه هر لحظه و هر وقت قصد آن را کنید» [۱۰۷۰].

ابن قیم/در رد این سخن می‎گوید: این مخالفت با سخن و قصد پیامبر و وارونه کردن حقایق است و نسبت دادن تلبیس و تناقض گویی به پیامبرجاست خداوند اهل باطل را هلاک کند که دروغ می‌بندند و تردیدی نیست که اگر گفته شود منظور پیامبر از اینکه فرموده: «قبر مرا عید نگیرید». این است که به آمدن، ملازمت ومجاورت قبرش دستور داده، چنین سخنی به تلبیس از بیان و دلالت نزدیکتر است. و دین‌ پیامبران به همین صورت تغییر داده شده‌اند اگر خداوند برای این دین یاوران و مدافعانی مقرر نمی‌کرد این دین نیز به سرنوشت ادیان گذشته مبتلا می‌شد و اگر قصد پیامبرجهمین چیزی که گمراهان می‌گویند می‌بود از مسجد قرار دادن قبرها نهی نمی‌کرد و کسانی را که قبور را سجده‌گاه قرار می‌دهند لعنت نمی‎نمود، پس وقتی پیامبرجکسانی را که قبور را مسجد قرار می‎دهند در حالی که در مساجد خدا عبادت می‎شود لعنت کرده است چگونه به مجاورت و ملازمت قبور و آمدن به آن امر می کند؟! وچگونه پیامبر جدعا می‌کند که خداوند قبرش را به بتی که مورد پرستش قرار می‌گیرد تبدیل نکند؟! چگونه عایشه می‌گوید: اگر این بیم و خوف نمی‌بود که قبر پیامبرجسجده گاه قرار داده شود ایشان را در فضای باز و بیرون دفن می‎کردند؟! و چگونه پیامبرجمی‎گوید قبر مرا عید قرار ندهید و هر جا که هستید بر من درود بفرستید درود شما به من می‎رسد.؟!»

چگونه اهل بیت و اصحاب پیامبرجاز سخن ایشان چیزی را که این گمراهان که مرتکب شرک و تحریف می‎شوند فهمیده‎اند، نفهمیده بودند؟!.

علی بن حسین ب، از برترین تابعین و از اهل بیت پیامبرجمردی را که می‎خواست کنار قبر پیامبرجدعا کند نهی کرد و به حدیث مذکور استدلال نمود و او این حدیث را از پدرش حسین و او از علیبشنیده و روایت می‎کند، قطعاً حسین بن علی معنی این حدیث را از این گمراهان بهتر می‎داند و همچنین پسر عمویش حسن بن حسن شیخ و بزرگ اهل بیتش این را مکروه می‎داند که کسی فقط به قصد زیارت قبر پیامبرجبدون نیت رفتن به مسجد به آنجا برود و معتقد است که این کار به معنی عید گرفتن قبر پیامبرجاست [۱۰۷۱].

می‎گویم: چگونه پیامبرجاز سخنش چنین قصدی را می‎کند و آن را با این کلمات تعبیر می‎کند، با اینکه ایشان جشیواترین خلق و خیرخواه‎ترین آنهاست و می‎توانست بگوید: قبر مرا به کثرت زیارت کنید و آن را عید قرار دهید یعنی همواره به آن بیایید و کنار آن عبادت کنید؟!.

پس باطل بودن آنچه که آنها گفته‎اند روشن گردید. و وقتی این واضح شد پس معنی حدیث این است که پیامبرجاز زیارت کردن قبر خویش به صورت مخصوص نهی کرده و از اجتماع معهود و متعارفی مانند عید در کنار قبرش نهی کرده است و این دلالت می‎نماید که این کار در کنار همه‌ی قبرها و غیره ممنوع است چون قبر پیامبر جبهترین و برترین قبر روی زمین است و از عید گرفتن آن نهی شده پس عید و جشن در مجاورت قبر دیگران به طریق اولی ممنوع است.

مؤلف می‎گوید: «و در این حدیث از کثرت زیارت نهی شده است».

و گفته‌اش: (و بر من درود بفرستید هر جا که باشید درود شما به من می‎رسد). شیخ الاسلام می‎گوید: «پیامبرجبه این اشاره می‎کند که شما خواه از قبرم دور باشید خواه نزدیک، درود و سلام شما به من می‎رسد، پس نیازی نیست که قبر پیامبرجعید و محل رفت و آمد باشد» [۱۰۷۲].

ابو داود از ابوهریره و او از پیامبرجروایت می‎کند که فرمود: «هرکس که بر من سلام کند قطعا خداوند روحم رنا به من بازمی‌گرداند تا جواب سلام او را بدهم» [۱۰۷۳].

اوس بن اوس از پیامبرجروایت می‎کند که فرمود: «روز و شب جمعه زیاد بر من درود بفرستید چون درود شما به من عرضه می‎شود گفتند: ای رسول خدا چگونه درود ما به شما عرضه می‎گردد حال آنکه خاک جسد شما را خورده است و از بین رفته‎ای؟ فرمود: خداوند خوردن گوشت پیامبران را بر زمین حرام کرده است». ابوداود، نسائی و ابن ماجه روایت کرده‌اند [۱۰۷۴].

پس این حدیث و غیره بر این دلالت می‎کند که درود ما خواه کنار قبر پیامبرجباشیم خواه جای دیگر به ایشان می‌رسد پس کسی که در کنار قبر پیامبر به ایشان سلام کند یا برایشان درود بفرستد ویژگی‌‌ای ندارد، چنان‎که حسن بن حسن گفت: «شما و کسانی که از اندلس درود میفرستند برابر هستید».

اما این حدیث که: «هر کس کنار قبرم بر من درود بفرستد آن را می‎شنوم و هر کس از دور بر من درود بفرستد، درودش به من رسانده می‎شود» این حدیث را بیهقی و غیره از علاء بن عمرو حنفی و او از ابو عبدالرحمن از اعمش از أبی صالح از أبی هریره از پیامبرجروایت کرده است. [۱۰۷۵]بیهقی می‎گوید: ابو عبدالرحمان محمد بن مروان سُدی است که در مورد شخصیتش نظرهای متفاوتی وجود دارد.

می‎گویم: یحیی بن معین در مورد محمد بن مروان السدی الصغیر می‎گوید: ثقه نیست و جوزجانی می‎گوید: ذاهب الحدیث است و نسائی می‎گوید: متروک الحدیث است و همچنین ابوحاتم رازی و أزدی چنین گفته‎اند. و صالح بن محمد می‌گوید: محمد بن مروان حدیث جعل می‎کرد [۱۰۷۶].

با توجه به احادیث دیگر مانند اینکه پیامبرجفرموده سلام کسی را که از کنارشان می‎گذرد و بر آنها سلام می‎کند می‎شنوند، مفهوم حدیث مذکور درست است [۱۰۷۷].

اگر گفته شود وقتی سلام کسی را که در کنار قبرش به او سلام می‎کند می‎شنود این خصوصیتی برای سلام کننده است، در جواب گفته می‎شود این در صورتی است که سلام کننده بتواند به کنار قبر پیامبرجبرسد، اما وقتی که سه دیوار اطراف قبر پیامبرجکشیده شده و مردم نمی‎توانند کنار قبر برسند، پس خصوصیتی نیست و سلام کردن کنار قبرش و یا در مسجدش و یا در دورترین نقطه‌ی شرق و غرب فرقی نمی‎کند، پس همه‌ی سلام‌ها به ایشان رسانده می‎شود، چنان‎که در احادیث آمده است. و در هیچ یک از این احادیث نیامده که پیامبرجصدای سلام کننده را خودش می‎شنود و بلکه در احادیث فقط آمده که درود و سلام به او رسانده و عرضه می‎شود. و معلوم است که مراد ایشان درود و سلامی است که خداوند به آن امر کرده خواه در مسجد ایشان برایشان درود فرستاده شود خواه در جایی دیگر و اما هر کسی که کنار قبر پیامبرجبه ایشان سلام کند ایشان پاسخ سلام را می‎دهد مانند اینکه وقتی بر سایر مرده‎ها سلام شود جواب می‎دهند و این از خصوصیت‎های پیامبرجنیست، اما کسی نمی‎تواند خودش را به قبر ایشان برساند.

می‎گوید: (و از علی بن حسین روایت است که او مردی را دید که فاصله‌ای که نزد قبر پیامبر بود می‎آمد و از آن وارد می‎شد و دعا می‎کرد، علی بن حسین او را نهی کرد و گفت: آیا حدیثی را برایت بیان نکنم که از پدرم و او از جدم و او از رسول خداجشنیده است که می‎فرمود: «قبر مرا عید قرار ندهید و خانه‎هایتان را قبرستان نکنید، سلام شما هر جا که باشید بر من می‎رسد». [روایت درالمختارة]. [۱۰۷۸]

این دو حدیث جید و اسنادشان حسن است، حدیث اول را ابوداود و دیگران از عبدالله بن نافع الصائغ و او از ابن أبی ذنب از سعید مقبری از ابوهریره روایت می‎کند، راویان این حدیث ثقه و معروفند ولی عبدالله بن نافع دارای کمی ضعف است که این ضعف مانع احتجاج به او نیست. ابن معین می‎گوید: «او ثقه است» و ابو زرعه می‎گوید: اشکالی در او نیست. و ابو حاتم رازی می‌گوید: حافظ نیست. [۱۰۷۹]

شیخ الاسلام می‎گوید: «چنین شخصی بیم آن می‎رود که گاهی اشتباه کند و هرگاه حدیثش شواهدی داشته باشد معلوم است که محفوظ است و این حدیث شواهد متعددی دارد» [۱۰۸۰]. و حافظ ابن عبدالهادی می‎گوید: «حدیث حسن و اسنادش جید است و شواهد زیادی دارد که آن را به درجه صحت می‎رساند» [۱۰۸۱].

و حدیث دوم را ابویعلی، قاضی اسماعیل و حافظ ضیاء در المختارة روایت کرده‌اند.

ابو یعلی می‎گوید: ابوبکر بن أبی شیبه از زید بن حباب از جعفر بن ابراهیم از فرزند ذی الجناحین از علی بن عمر و او از پدرش از علی بن حسین روایت کرده است [۱۰۸۲].

و علی بن عمر، او علی بن عمر بن علی بن حسین است [۱۰۸۳].

شیخ الاسلام می‎گوید: به این حدیث نگاه کنید! آن را از اهل مدینه و اهل بیت پیامبرجروایت کرده‎اند که از لحاظ خویشاوندی و قرابت به او نزدیکترند و آنان از دیگران به آن نیازمندتر بودند از این رو آن را بهتر به خاطر سپرده‎اند [۱۰۸۴].

می‎گویم: هر دو حدیث شواهدی دارند، از آن جمله روایت ابن أبی شیبه از ابوخالد أحمر از ابن عجلان از سهیل از حسن بن حسن که می‎گوید پیامبرجفرمود: «قبر مرا عید قرار ندهید و خانه‎هایتان را به قبرستان تبدیل نکنید و هر جا هستید بر من درود بفرستید، درود شما به من می‎رسد» [۱۰۸۵].

و سعید بن منصور از عبدالعزیز بن محمد از سهیل بن ابی سهیل روایت می‎کند که گفت: حسن بن حسن علی بن ابی طالب مرا کنار قبر دید- او در حالی که در خانه‌ی فاطمه شام می‎خورد- مرا صدا زد و گفت: بیا شام بخور گفتم: نمی‎خورم. گفت: کنار قبر پیامبر چکار می‎کنی؟ گفتم: بر پیامبرجسلام کردم، گفت: وقتی وارد مسجد شدی سلام بفرست، سپس گفت: پیامبرجمی‎فرماید: «خانه‎ام [۱۰۸۶]را عید قرار ندهید و خانه‎هایتان را قبرستان نکنید و بر من درود بفرستید درود شما هر جا که باشید به من می‎رسد. لعنت خدا بر یهود باد آنان قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند». شما با کسانی که در اندلس هستند، برابر هستید.

قاضی اسماعیل در کتاب «فضل الصلاة علي النبيج» روایت کرده و این جمله را که (شما و کسانی که در اندلس هستند برابر هستید) ذکر نکرده است [۱۰۸۷].

سعید نیز می‌گوید: حبان بن علی از محمد بن عجلان از ابی سعید روایت می کند که گفت: پیامبرجفرمود: «خانه ام را عید قرار ندهید و خانه هایتان را قبرستان نکنید و بر من درود بفرستید درود شما به من می‌رسد» [۱۰۸۸].

شیخ الاسلام می گوید: «پس این دو حدیث مرسل، از این دو طریق مختلف بر ثبوت حدیث دلالت می‌کنند، به خصوص که فردی که حدیث را به صورت مرسل روایت کرده به آن استناده کرده است و حدیث نزد او ثابت است، گر چه حدیث به صورت مسند از طریق دیگری ثابت نباشد و حال آن که این حدیث به صورت مسند قبلاً روایت گردید.

(از علی بن حسین) یعنی فرزند علی بن ابی طالب معروف به «زین العابدین/» با فضیلت‌ترین اهل بیت از میان تابعین و عالم‎ترین آنها بود.

زهری می‎گوید: هیچ قریشی بهتر از او ندیدم. وی در سال ۹۳ هـ.ق در گذشت [۱۰۸۹]. و پدرش حسین (ریحانة) نوه‌ی پیامبرجاست از پیامبر احادیثی فرا گرفت و در دهم محرم سال ۶۱ هـ.ق در پنجاه و شش سالگی به شهادت رسید [۱۰۹۰].

گفته‌اش: (مردی را دید که به فاصله و شکافی که در دیوار بود می‎آمد و از آن جا وارد می‎شد و دعا می‎کرد ایشان آن مرد را نهی کرد ...).

این دلالت می‎کند که رفتن به قبرها و زیارتگاهها به قصد دعا و نماز کنار آن ممنوع است همان طور که قبلاً نیز به آن پرداخته شد. چون این یعنی عید قرار دادن قبور، چنان‎که علی بن حسین از حدیث همین را فهمیده بود. از این رو آن مرد را از آمدن به قبر پیامبرجبرای دعا کردن نزد آن نهی کرد، چه برسد به قبر دیگران.

همچنین حدیث دلالت می کند که اگر فقط به خاطر سلام کردن به قبر پیامبرجبیاید بدون اینکه اراده‌ی آمدن به مسجد را داشته باشد، همان عید گرفتن قبر است که از آن نهی شده است. از این رو وقتی حسن بن حسن، سهیل را کنار قبر دید او را از این کار نهی کرد و حدیث مذکور را برای او بیان واز آن به ممنوعیت کار استدلال نمود و او را امر کرد که وقتی وارد مسجد می شود بر پیامبرجسلام کند.

شیخ الاسلام می گوید: «هیچ کسی از علمای سلف را سراغ ندارم که به این کار اجازه داده باشد، چون این به معنی عید قرار دادن قبر است. همچنین حدیث دلالت می کند که اگر به مسجد برای نماز خواندن آمده است اگر در آن لحظه فقط برای سلام کردن قبر به سوی آن برود ممنوع است، چون به معنی عید گرفتن قبر است و امام مالک برای اهل مدینه این را مکروه می‌دانست [۱۰۹۱]که هر کس که به مسجد می آید به قبر پیامبرجبرود، چون سلف این کار را نمی‌کردند و گفت: «آخر این امت را اصلاح نمی‎کند جز آنچه اول این امت را اصلاح کرد». بلکه صحابه و تابعین به مسجد پیامبرجمی‎آمدند و پشت سر ابوبکر، عمر، عثمان و علی شنماز می‎خواندند و بعد از اتمام نماز می‎نشستند یا بیرون می‎رفتند و به سوی قبر برای سلام کردن نمی‎آمدند چون می‎دانستند که درود و سلام فرستادن در نماز بر پیامبر کامل‎تر و بهتر است.

اما اینکه برای سلام کردن کنار قبر پیامبر بروند و یا برای نماز و یا دعا کردن آنجا بروند چیزی بود که پیامبرجآنان را از آن نهی کرده بود و فرموده بود: «قبر مرا عید قرار ندهید و بر من درود بخوانید، درود شما به من می‎رسد». پس پیامبرجبیان کرد که اگردرود و سلام از دور یا نزدیک خوانده شود به ایشان می‎رسد. و پیامبرجکسانی را که قبور انبیا را سجده‎گاه قرار داده‎اند لعنت فرمود و در زمان صحابه از دروازه وارد حجره می‎شدند، چرا که عائشه لآن جا بود و بعد از آن نیز دروازه‌ی حجره محل ورود بود تا اینکه دیوار دیگری ساخته شد.

اما صحابه با اینکه می‎توانستند کنار قبر پیامبرجبروند برای درود و سلام و یا دعا و نماز وارد آن نمی‎شدند و همچنین برای سوال از حدیث یا علمی وارد حجره نمی‎شدند و شیطان در آنها طمع و امیدی نداشت تا سخن یا سلامی را به آنها بشنواند تا گمان برند که پیامبرجبه آنها سخن گفته یا به آن فتوا داده است و احادیث را برایشان بیان می‎کند. و یا فکر کنند که پیامبرججواب سلام آنها را به گونه‎ای داده که از بیرون شنیده می‎شود، اما شیطان در دیگران چنین طمعی داشته است و آنها را در کنار قبر پیامبرجو یا قبر دیگران گمراه کرده است، تا جایی که گمان برده‎اند که صاحب قبر آنها را امر و نهی می‎کند و به آنها فتوا می‎دهد و آشکارا با آنان سخن می‎گوید و از قبر بیرون می‎آید و آنها او را بیرون از قبر می‎بینند و گمان می‎برند که مرده با همان جسم خود بیرون آمده و با آنها سخن می‎گویند و یا روح میت برای آنها مجسم شده است و آنها مرده را می‎بینند همان‎طور که پیامبرجشب معراج مرده‎ها را دیده است.

منظور این است که عادت صحابه بر این نبود که در کنار قبرش بر او سلام کنند همچنانکه افراد بعد از آنها انجام می‎دادند و بلکه بعضی از صحابه فقط وقتی از بیرون مدینه از سفر می‎آمدند به پیامبرجسلام می‎کردند، چنان‎که ابن عمرسچنین می‎کرد. عبیدالله بن عمر از نافع روایت می‎کند که ابن عمر هرگاه از سفر می‎آمد نزد قبر پیامبرجمی‎آمد و می‎گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابابکر، السلام علیک یا أبتاه، سپس بر می‎گشت.

عبیدالله می‎گوید: هیچ کسی از صحابه‌ی پیامبرجرا سراغ نداریم که این کار را کرده باشد جز ابن عمر [۱۰۹۲].

و این دلالت می‎نماید که ابن عمر کنار قبر پیامبرجبرای دعا کردن توقف نمی‎کرد آن‎گونه که بسیاری چنین می‎کنند.

شیخ الاسلام می‎گوید: این از هیچ‌یک از صحابه نقل نشده است پس بدعت محض است و در المبسوط آمده که مالک گفت: نباید کنار قبر پیامبر توقف شود بلکه باید سلام کرد و رفت.

و داستانی که قاضی عیاض [۱۰۹۳]با اسناد خود از مالک درباره‌ی او و منصور تعریف کرده که او به مالک گفت: ای ابا عبدالله رو به قبله بایستم و دعا کنم یا رو به قبر پیامبرجبایستم و دعا کنم؟ مالک گفت: چرا رویت را از او می‎گردانی و حال آن‎که او وسیله‎ات و وسیله‌ی پدرت آدم به سوی خدا درروز قیامت است، بلکه رو به ایشان جبایست و او را شفیع و واسطه قرار ده خداوند او را شفیع تو می‎گرداند.

این روایت و داستان ضعیف یا موضوع و ساختگی است، چون در اسنادش افراد متهمی مانند محمد بن حُمید [۱۰۹۴]و افراد مجهول الحالی قرار دارند.

و امام احمد تصریح کرده است که باید رو به قبله نماید و حجره را در سمت چپ خود قرار دهد تا در پشت سرش نباشد و این بعد از درود و سلام فرستادن بر پیامبرجاست، ظاهر سخن امام احمد این را می‎رساند که بعد از سلام برای دعا بایستد و اصحاب امام مالک گفته‎اند رو به قبله دعا کند و حجره را در پشت سرش قرار دهد.

خلاصه اینکه ائمه بر این اتفاق نموده‎اند که وقتی دعا می‎کند رو به قبر نکند و در مورد اینکه آیا به هنگام سلام کردن رو به قبر بایستد یا نه اختلاف کرده‎اند؟

و دلیل اینکه؛ آنچه ابن زَباله [۱۰۹۵]ـ که ضعیف است ـ در اخبار مدینه از عمر بن هارون [۱۰۹۶]از سلمه بن وردان [۱۰۹۷]ـ هر دو از اعتبار ساقط هستند ـ روایت کرده که گفت: انس بن مالک را دیدم که بر پیامبر درود می‎فرستاد و سپس پشتش را به دیوار قبر تکیه می‎داد و دعا می‎کرد. [۱۰۹۸]

حدیث دلیلی است بر ممنوعیت رخت سفر بستن به سوی قبر پیامبرجو دیگر قبور و زیارتگاهها، چون رخت سفر بستن یعنی عید قرار دادن قبور و بلکه از بزرگترین وسیله‎هایی است که انجام دهندگان آن را به شرک ورزیدن می‎کشاند، چنان‎که قبر پرستان به سوی قبرها رخت سفر می‎بندند و اموال و پولهای زیادی را در این راه خرج می‎کنند و هدف آنها از این سفرها فقط زیارت قبور و تبرک جستن به آن گنبدها و دیوارهاست و اینگونه به شرک گرفتار آمده‎اند.

و این مسأله‎ای است که شیخ الاسلام در مورد آن فتوا داده است، منظورم سفر فقط برای زیارت قبور پیامبران و صالحان و مقابر آنها است، و شیخ الاسلام اختلاف علما را در این مورد ذکر کرده است. و بیان نموده که برخی از علما مانند ابوحامد غزالی و ابی محمد مقدسی آن را جایز قرار داده‎اند و برخی از علما مانند ابن بطه، ابن عقیل، ابی محمد جوینی، قاضی عیاض و جمهور آن را جایز نمی‌دانند و نظر امام مالک هم بر همین است که هیچ یک از ائمه با او مخالفت نکرده است و قول صحیح همین است. وقتی شیخ الاسلام این فتوا را داد برخی از معاصرین او مانند سبکی و امثال او علیه شیخ الاسلام برخاستند و به او نسبت دادند که او مطلقاً زیارت را انکار می‎کند و حال آن‎که شیخ الاسلام فقط زیارتی را ممنوع شمرده که با نیت زیارت باشد، همان‎طور که جمهور علما قبل از او نیز این نوع زیارت را ممنوع دانسته‎اند و زیارتی که در آن از مرده‎ها کمک خواسته شود یا مرده‎ها به فریاد خوانده شوند را ممنوع دانسته است.

از جمله احادیثی که از رخت سفر بر بستن به سوی قبور نهی می‎کند، حدیثی است که در صحیحین ابی سعید از پیامبرجروایت می‎کند که فرمود: « رخت سفر بسته نمی‎شود مگر به سه مسجد مسجد الحرام، مسجد من و مسجد الاقصی» [۱۰۹۹]. پس رخت سفر بستن برای زیارت قبور و بارگاه‌ها یا از آن نهی شده و یا نفی است که منظور استحباب است و روایتی در صحیح با صیغه‌ی نهی تصریح شده پس دلالت می‎کند که نهی است [۱۱۰۰].

از این رو صحابه از این حدیث ممنوعیت را فهمیده بودند، چنان‎که در الموطأ و السنن از بصره بن أبى بصرة غفاری روایت است که او به ابوهریره در حالی که از طور باز گشته بود گفت: اگر قبل از آن که بیرون رفتی تو را می‎دیدم بیرون نمی‎رفتی، از پیامبرجشنیدم که می‎گفت: سفر نمی‎شود مگر به سوی سه مسجد مسجد الحرام، مسجد من (مسجد النبی) و مسجد الاقصی. [۱۱۰۱]

و امام احمد و عمر بن شَبّه در «اخبار المدینه» با اسناد جید از قزعه روایت می‎کند که گفت: نزد ابن عمر آمدم و گفتم: می‎خواهم به کوه طور بروم او گفت: رخت سفر فقط به سوی سه جا بسته می‎شود، مسجد الحرام و مسجد مدینه و مسجد الاقصی پس طور را ترک کن و آن جا نرو [۱۱۰۲].

احمد و عمر بن شَبّه نیز از شهر بن حوشب روایت کرده‎اند که گفت: از ابا سعید شنیدم که وقتی بحث نماز خواندن در کوه طور نزد او به میان آمد، گفت: رسول خداجفرمود: «هیچ سواری را که قصد سفر به مسجدی را دارد که در آن نماز خوانده می‎شود شایسته نیست که سواری‎اش را به سوی آن به حرکت در آورد جز مسجد الحرام و مسجد من و مسجدالاقصی. [۱۱۰۳]

پس ابوسعید طور را از جمله اماکنی قرار داده که رخت سفر بستن به سوی آن نهی شده است، با اینکه لفظی که ذکر کرده در آن از رخت سفر بستن به سوی مساجد نهی شده است پس این دلالت می‎نماید که جاهای دیگر غیر از مساجد به طریق اولی مشمول نهی قرار می‎گیرند و کسانی که به سوی طور سفر می‎کنند به خاطر فضیلت بقعه به آن جا می‎روند و خداوند آن را وادی مقدس و بقعه‌ی مبارکه نامیده و خداوند آن جا با موسی سخن گفته است [۱۱۰۴].

و این آشکار است و بر کسی که به فحوای خطاب و تذکر آن می‎گوید پوشیده نیست و آنها جمهور علما و ائمه‌ی اربعه هستند. و جمهور علما می‌گویند: اگر کسی نذر کند به اثری از آثار پیامبرجاز قبیل قبورشان و غیره سفر کند وفا به این نذر واجب نیست و بلکه اگر از شهر دوری به قصد مسجد قبا سفر کند به اتفاق ائمه اربعه جایز نیست، با اینکه پیامبرجهر هفته روز شنبه پیاده و سواره [۱۱۰۵]به قبا می‎آمد، اما در اینکه اگر کسی نذر کند که باید به قبا برود آیا وفا به این نذر واجب است یا نه، علما اختلاف دارند و جمهور علما می‎گویند وفا به این نذر واجب نیست.

و مالک و غیره تصریح کرده‎اند که هر کسی نذر کند که به مدینه برود اگر منظورش نماز خواندن در مسجد النبی باشد به نذر خود وفا کند و اگر مقصودش فقط زیارت قبر باشد بدون نماز خواندن در مسجد به نذرش وفا نکند، امام مالک بن انس می‎گوید: چون پیامبرجمی‎فرماید: «سواری به کار برده نمی‎شود مگر به سوی سه مسجد» این را اسماعیل بن اسحاق در «المبسوط» ذکر کرده و مفهوم آن در «المدوّنة» و «الجلّاب» و دیگر کتاب‎های اصحاب مالک آمده است. [۱۱۰۶]

در کل علما در مورد جایز بودن بارِ سفر بستن به غیر از این سه مسجد اختلاف دارند، جمهور علما آن را ممنوع دانسته‎اند و گروهی از متأخرین آن را جایز قرار داده‎اند پس مستحب شمردن سفر به سوی قبور و زیارتگاهها و تقرّب جستن به خدا با این کار چنان که سبکی و غیره ادعا کرده‎اند، سخن بدعت و نویی است که با اجماع علما مخالف است.

و احادیثی که مخالفان از آن استدلال کرده‎اند مانند حدیث: «هر کسی مرا بعد از وفاتم زیارت کند مانند این است که مرا در حیاتم زیارت کرده باشد» [۱۱۰۷]. و امثال این صحت ندارند و از رسول خدا ثابت نیستند و از هیچ یک از صحابه پیامبر نیز ثابت نیستند، بلکه این احادیث یا ضعیف‎اند یا موضوع یا همه موضوع و ساختگی‎اند و شیخ الاسلام [۱۱۰۸]و غیره مشکلات و علت‌های ضعف این احادیث را بیان کرده‌اند و بسیاری از این احادیث فقط بر مطلق زیارت اشاره دارند و بر مورد اختلاف، دلالتی ندارند. و شیخ الاسلام و دیگر علما با زیارت مخالف نیستند، چون مقصود زیارت شرعی است که مطابق با آنچه پیامبرجخواسته انجام می‎شود و آن زیارتی است که در آن شرکی انجام نمی‎گیرد و اگر هم صحت این حدیث ثابت شود دلیلی برای قصد کردن به سوی قبر افراد دیگر نمی‌باشد و حال آنکه سبکی قصد کردن به سوی همه قبور را جایز قرار داده و اینگونه با احادیث و اجماع علما مخالفت کرده است.

مولف می‎گوید: «و در این حدیث اشاره شد که درود و سلام امت در عالم برزخ به ایشانجعرضه می‎شود».

گفته‌اش: (در المختارة روایت شده است) المختارة کتابی است که مؤلف آن احادیث جید و زاید بر صحیحین را در آن جمع‎آوری نموده است و مؤلف آن ابو عبدالله محمد بن عبدالواحد المقدسی، حافظ ضیاء الدین حنبلی یکی از بزرگان و حفاظ حدیث است. ذهبی می‎گوید: او عمر خویش را در این کار گذراند و وی دیندار، پرهیزکار، دارای فضل، مورد اعتماد (ثقه) و خبره بود و مردم از تألیفات او و محدثین از کتاب‌هایش استفاده برده‎اند و بهره‎مند شده‎اند، رحمت و رضوان خدا بر او باد [۱۱۰۹].

و شیخ الاسلام می‎گوید: تصحیح او در کتابش «المختارة» بدون تردید از تصحیح حاکم بهتر است. [۱۱۱۰]ایشان در سال ۶۴۳ هـ.ق در گذشت. [۱۱۱۱]

[۱۰۵۷] شیخ صالح عبود می گوید: یعنی آنچه به جسد پیامبرجمربوط می‌شود. [۱۰۵۸] تفسیر قرطبی۸/۳۰۱. [۱۰۵۹] عبدالرزاق در تفسیرش ۲/۲۹۱-۲۹۲ و ابن جریر ۱۱/۷۶ از طریق سفیان بن عینیه از جعفر بن محمد روایت کرده است و ابن جریر ۱۱/۷۶، تفسیر ابن أبی حاتم۶/۱۹۱۷ و سنن کبری بیهقی ۷/۱۹۰ و ابن عساکر تاریخ دمشق۳/۴۰۲ از طریق سفیان از جعفر بن محمد از پدرش روایت کرده‎اند (شاید صحیح‌ترین باشد و در نزد همه‌ی آنها اضافه‌ای است) که پیامبر فرمود: «من محصول ازدواج مشروع هستم و محصول ازدواج نامشروع نیستم». و حدیث با شواهد خود حسن است. [۱۰۶۰] نگا: تفسیر قرطبی ۸/۳۰۲. [۱۰۶۱] طبرانی المعجم الکبیر ۱۶۴۷ و حدیث حسن است و قسمت اول آن را وکیع در الزهد ۵۲۲ و امام احمد در مسند۵/۱۵۳- ۱۶۲، ابن سعد در در الطبقات۲/۳۵۴، بزار در مسند ۳۸۹۷، صیداوی در معجم خود ص ۱۴۲ ابن حبان در صحیح خود ۷۱، دارالقطنی در العلل ۶/۲۹۰ و دیگران از ابوذر روایت کرده‎اند و دارالقطنی آن را از طریق منذر بن الثوری از ابوذر صحیح دانسته اما او آن را نشنیده و از مشایخش که آنها از التمیم شنیده‌اند روایت می‌کند. حدیث شواهدی دارد که از ابو درداء در مسند أبی یعلی ۵۱۰۹ روایت شده است و قسمت دوم آن شاهدی از روایت ابن مسعود دارد که حاکم در مستدرک ۲۱۳۶ روایت کرده است. [۱۰۶۲] صحیح بخاری ۶۴۸۳ و صحیح مسلم ۲۲۸۴ و لفظ از مسلم است. [۱۰۶۳] مجاز القرآن أبی عبیدة معمر بن مثنی ص۱۲۰. [۱۰۶۴] مسند احمد۲/۳۶۷ ابوداود در سنن۲۰۴۲ و بیهقی شعب الایمان ۴۱۶۲ و در حیاة الانبیاء ص۹۵ و دیگران با سند حسن روایت کرده‌اند و نووی در ریاض الصالحین، ص۳۱۶ ذکر نموده و شیخ سلیمان در صفحات بعد در مورد آن سخن خواهد گفت. [۱۰۶۵] صحیح بخاری ۴۳۲ و صحیح مسلم ۷۷۷. [۱۰۶۶] صحیح مسلم ۷۸۰ از ابوهریره. [۱۰۶۷] اقتضاء الصراط المستقیم ۲/۶۵۷_العاصمة. [۱۰۶۸] اقتضاء الصراط المستقیم ۱/۴۴۱- حرستانی. [۱۰۶۹] اغاثة اللهفان۱/۲۰۹. [۱۰۷۰] ابن عبدالهادی در الصارم المنکی ص ۳۰۷ از زکی الدین منذری این را نقل کرده است. [۱۰۷۱] اغاثة اللهفان۱/۱۹۳- ۱۹۴. نگا: اقتضاء الصراط المستقیم ۲/۳۴۴- ۳۴۵. [۱۰۷۲] اقتضاء الصراط المستقیم ۲/۶۵۷_العاصمه. [۱۰۷۳] مسند امام احمد ۲/۵۲۷ سنن ابوداود ۲۰۴۱ ابونعیم در اخبار أصفهان ۲/۳۵۳ و دیگران با سند حسن روایت کرده‌اند و نووی در الاذکار ص ۳۱۶ آن را صحیح دانسته است. [۱۰۷۴] مسند احمد ۴/۸، مصنف ابن أبی شیبه ۲/۲۵۳، سنن ابوداود۱۰۴۷،۱۵۳۱، سنن نسائی۱/۳۷۱، سنن ابن ماجه ۱۶۳۶، سنن دارمی۱/۳۶۹، صحیح ابن خزیمه ۳/۱۱۸، صحیح ابن حبان ش۹۱۰ و مستدرک حاکم ۱/۴۱۳، ۴/۶۰۴ و حدیث صحیح است. الاذکار نووی۳۱۶ که نووی آن را صحیح دانسته است. [۱۰۷۵] ابن أبی شیبة القول البدیع ۱۵۴، عقیلی در الضعفاء ۴/۱۳۶-۱۳۷، بیهقی در حیاة الانبیاء ص ۱۰۴ و در شعب الایمان ۲/۲۱۸ خطیب در التاریخ ۳/۲۹۱-۲۹۲، ابن الجوزی در الموضوعات ۲/۳۸ ش ۵۶۲ و محمد بن مروان سدی در آن آمده که به دروغگویی متهم است و ابن الجوزی و شیخ الاسلام ابن تیمیه حکم به جعلی بودن حدیث داده‌اند. [۱۰۷۶] نگا: شرح حالش در میزان الاعتدال ۶/۳۲۸. [۱۰۷۷] امام ابن کثیر در تفسیرش ۳/۴۴۰ می‎گوید: سلام کردن بر مرده‎ها مشروع است و سلام کردن بر کسی که نمی‎فهمد و سلام کننده را نمی‎داند محال است و پیامبرجامتش را تعلیم داده که هرگاه به قبرشان آمدند بگویند: السلام علیکم اهل الدیار من المومنین و إنّا ان شاء الله بکم لاحقون یرحم الله المستقدمین منَّا و منکم والمستأخرین، نسأل الله لنا و لکم العافیة. پس این سلام، خطاب و ندا برای موجودی است که می‎شنود و مورد خطاب قرار می‎گیرد و می‌فهمد و جواب می‎دهد، گر چه سلام کننده جواب را نشنود. والله اعلم» و حافظ ابن حجر در الإمتاع بالأربعین المتباینة السماع ص: ٨٦. می‎گوید: گروهی از آن جمله عبدالحق بر مشروعیت سلام کردن بر مرده‎ها استدلال کرده‎اند که مرده‎ها می‎شنوند و گفته‎اند که اگر آنها سلام را نشنوند سلام کردن به آنها کاری عبث و بیهوده است و این استدلال ضعیفی است چون احتمال خلاف آن نیز است. در تشهد پیامبرجمخاطب قرار داده می‎شود و بر ایشان سلام می‎شود قطعاً این سلام را نمی‎شنود پس این که کسی به قبرستان می‎رود و مرده‎ها را سلام می‎کند مستلزم این نیست که آنها می‎شنوند بلکه این سلام به معنی دعاست و تقدیر این گونه است خداوند عافیت و سلامتی را بر شما بگرداند مانند اینکه وقتی می‎گوییم: السلام علیک یا رسول الله، یعنی خدا یا درود و سلام را بر پیامبر قرار ده و در حدیث صحیح آمده که وقتی بنده می‎گوید: السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین، این به هر بنده‌ی صالحی می‎رسد، پس این خبر به معنی طلب است و تقدیر اینگونه است: بار خدایا بر آنان سلامتی قرار ده. والله اعلم [۱۰۷۸] مصنف ابن أبی شیبه۲/۳۵۷ بخاری التاریخ الکبیر۲/۱۸۹ و اسماعیل القاضی در فضل الصلاة علی النبی ش۲۰ و ابن أبی عاصم در فضل الصلاة علی النبی ۲۶ و مسند ابویعلی ۴۶۹ و ضیاء مقدسی در المختارة ۴۲۸ و دیگران نیز این را روایت کرده‌اند و حدیث با شواهدش صحیح است. [۱۰۷۹] شرح حال عبدالله بن نافع را در تهذیب الکمال ۱۶/۲۰۸ و تهذیب التهذیب ۶/۴۶ ملاحظه کنید. [۱۰۸۰] اقتضاء الصراط المستقیم ص۳۲۲-فقی [۱۰۸۱] الصارم المنکی فی الرد علی السبکی ص۴۱۴ قبلاً تخریج حدیث گذشت. [۱۰۸۲] مسند أبی یعلی ۴۶۹. [۱۰۸۳] نگا: شرح حالش در تهذیب الکمال ۲۱/۷۸. [۱۰۸۴] اقتضاء الصراط المستقیم ص۳۲۴-فقی. [۱۰۸۵] ابن أبی شیبة در المصنف ۲/۱۵۰-۳/۳۰ و عبدالرزاق در المصنف ۴۸۳۹ و ۶۷۲۶ سنن سعید بن منصور همچنین در الصارم المنکی ص ۱۴۶ و اسماعیل قاضی در فضل الصلاة علی النبی ش ۳۰ از دو طریق سهیل بن أبی سهیل از حسن بن حسن به صورت مرسل روایت شده است. و ابن أبی عاصم در کتاب الصلاة علی النبی ۲۷ و طبرانی در المعجم الکبیر ۲۷۲۹ و در الأوسط ۳۶۵ و دولابی در الذریة الطاهرة ۱۱۹ و ابن عساکر در تاریخ دمشق ۱۳/۶۱-۶۲ از طریق حُمید بن أبی زینب از حسن بن حسن بن علی از پدرش. هیثمی در المجمع ۱۰/۱۶۲ گفته که حُمید بن أبی زینب در آن وجود دارد که او را نمی‌شناسم. [۱۰۸۶] - در بعضی از نسخه‌های کتاب به جای خانه‌ام، نوشته شده قبرم. [۱۰۸۷] سنن سعید بن منصور و اسماعیل القاضی در فضل الصلاة علی النبی ش۳۰. [۱۰۸۸]سنن سعید بن منصور و مصنف عبدالرزاق ش۱۵۴۵۱ که به صورت مختصر آمده است. [۱۰۸۹] نگا: شرح حالش در سیر اعلام النبلاء ۴/۳۸۶. [۱۰۹۰] نگا: شرح حال حسین ÷در سیر اعلام النبلاء ۴/۲۸۰ الإصابة فی تمییز أسماء الصحابة ۲/۷۶. [۱۰۹۱] قاضی عیاض در الشفا ۲/۱۸۷ از او نقل کرده است. [۱۰۹۲] مصنف عبدالرزاق ۳/۵۷۶ به طور کامل، مصنف ابن ابی شبیه۳/۲۸ به اختصار و طبقات ابن سعد۴/۱۵۶ و اسماعیل القاضی در فضل الصلاةعلی النبی، ش۹۸، ۱۰۱ و بیهقی السنن الکبری ۵/۲۴۵ از چند طریق از ابن عمر روایت کرده و اسانید آن صحیح است. [۱۰۹۳] کتاب الشفا ۲/۹۹۵-۹۹۶ و ترتیب المدارک ۲/۱۰۱. [۱۰۹۴] محمد بن حُمید رازی حافظ است و گروهی از ائمه او را به دروغگویی متهم کرده‎اند. نگا: تهذیب الکمال۲۵/۹۷. [۱۰۹۵] حافظ در التقریب، ص۴۷۴ می‎گوید ابن زباله را تکذیب کرده‎اند. [۱۰۹۶] عمر بن هارون بن یزید ثقفی.بلخی می گوید: متروک الحدیث است اما حافظ است. تقریب التهذیب ص۴۱۷. [۱۰۹۷] سلمة بن وردان لیثی ابویعلی مدنی ضعیف است ذهبی و حاکم می‎گویند: روایتش از انس منکر است. تقریب التهذیب ص۲۴۸ و میزان الإعتدال ۳/۲۷۵. [۱۰۹۸] مجموع الفتاوی ۱/۲۲۷. [۱۰۹۹] صحیح بخاری ش۱۱۹۷ و صحیح مسلم ۸۲۷ و این حدیث متواتری است و شیخ آلبانی در ارواء الغلیل ۳/۲۲۶- ۲۳۲ به تفصیل طرق آن را بیان کرده است و دکتر صالح الرفاعی در الأحادیث الواردة فی فضائل المدینه ص۴۳۹- ۴۵۵ به تفصیل در مورد این حدیث بحث کرده است. [۱۱۰۰] مسلم ۲/۹۷۵ ش۸۲۷ از ابوسعید خدری. که می گوید رسول الله صل الله علیه وسلم می فرماید: رخت سفر بسته نمی‎شود مگر به سه مسجد مسجد الحرام، مسجد من و مسجد الاقصی [۱۱۰۱] موطا امام مالک۱/۱۰۸- ۱۱۰، مسند احمد۶/۷، نسائی در سنن۱۴۳۰، صحیح ابن حبان۲۷۷۲ و غیره و سند آن صحیح است چنان‎که حافظ در الإصابة ۱/۳۲۰ گفته است و در مورد اینکه اسم صحابی بصره است یا پدرش ابو بصره است اختلاف است. [۱۱۰۲] مصنف عبدالرزاق۵/۱۳۵ ش۹۱۷۱، مصنف ابن ابی شیبه۲/۱۵۰، التاریخ الکبیر بخاری۷/۲۰۴ و غیره روایت کرده‎اند و اسنادش صحیح است. [۱۱۰۳] مسند احمد ۳/۶۴ و ابن شبه- چنان‎که در الرد علی الإخنائی ص۱۴ و در اسناد آن شهر بن حوشب قرار دارد و او در ذکر این جمله‌ی اضافه تنهاست و حدیث در صحیحین بدون این جمله‌ی اضافه روایت شده پس این اضافه منکر است. [۱۱۰۴] خداوند متعال در سوره‌ی قصص آیه‌ی۳۰ می‌فرماید: «فلما أتاها نودی من شاطیء الوادی الأیمن فی البقعة المبارکة من الشجرة أن یا موسی إنی أنا اللهُ رب العالمین» و در النازعات می‎فرماید: «اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوی» النازعات: ١٦ [۱۱۰۵] بخاری در صحیح ۱۱۳۴ و مسلم در صحیح خود ۱۳۹۹ از ابن عمر روایت شده که : رسول الله پیاده و سواره به زیارت قباء می‌رفت. [۱۱۰۶] نگا: المدونة ۲/۸۶- ۸۷ و الکافی ابن عبدالبر ۱/۴۵۸ و کفایة الطالب أبی الحسن مالکی ۲/۴۶ و نگا: الرد علی الإخنائی ص۲۶۷. [۱۱۰۷] المعجم الکبیر طبرانی ۱۳۴۹۶ و الاوسط۲۸۷ و در سند آن احمد بن رشدین است که دروغگوست و حدیث طرق و شواهد باطل و دروغینی دارد که شیخ الاسلام آن را بیان کرده است و ابن عبدالهادی و غیره نیز آن را بیان داشته‎اند و بنده نیز آن را در الأحادیث الموضوعة التی تنافی توحید العبادة به تفصیل بیان داشته‎ام و نگا: الأحادیث الورادة فی فضایل المدینه دکتر صالح الرفاعی. [۱۱۰۸] شیخ الاسلام در الإقتضاء ص ۴۰۱ در مورد احادیث زیارت قبر نبی می‌گوید: همگی دروغ و جعلی هستند. [۱۱۰۹] سیر اعلام النبلاء۲۳/۱۲۶- ۱۳۰. [۱۱۱۰] مجموع الفتاوی ۲۲/۴۲۶. [۱۱۱۱] شرح حال وی را در سیر اعلام النبلاء ۲۳/۱۲۶ ملاحظه کنید.