توضیح و شرح این باب:
باب هراس از شرک:
از آن جا که شرک بزرگترین گناهی است که با آن نافرمانی خدا میشود، مجازاتهایی در دنیا و آخرت دارد که دیگر گناهان چنین مجازاتهایی ندارند، بنابراین در دنیا ریختن خون مشرک و گرفتن اموال و اسیر کردن زنان و فرزندانشان جایز قرار داده شده است و در آخرت گناهانش بخشیده نمیشوند مگر آن که از آن توبه نمایند. مؤلف با این عنوان گوشزد نموده که مؤمن باید از شرک بترسد و از آن بپرهیزد و اسباب، مبادی و انواع آن را بشناسد تا در ورطه آن نیافتد.
بنابر این حذیفه میگوید: «مردم از پیامبرجدر مورد خیر و خوبی میپرسیدند اما من در مورد شرّ و بدی؛ چون میترسیدم که مبادا گرفتار آن شوم [۳۶۳]».
چون کسی که فقط و تنها خیر را بشناسد ممکن است گرفتار شرّ شود و نداند که این شرّ و بدی است و کسی که شرّ را نمیداند یا خود به آن مبتلا میشود یا اینکه همانند کسی که شرک را میشناسد آن را انکار نمیکند. عمربن خطاب سمیگوید: «زنجیر اسلام حلقه حلقه گسسته میشود هر گاه در اسلام کسانی رشد و پدید آیند که جاهلیت را نمیشناسند [۳۶۴]».
شیخ الاسلام میگوید: «همان طور است که عمر فاروق گفته است، چون کمال اسلام امر به معروف و نهی از منکر است و امر به معروف و نهی از منکر با جهاد در راه خدا به تمام و کمال میرسد و هرکسی در میان معروف و خوبی رشد کند غیر از آن را نمیداند، از این رو ممکن است منکر و ضرر آن را نداند به صورتی که کسی که آن را میداند زیان آن را درک میکند و کسی که آن را نمیداند آنگونه به جهاد منکر نمیرود که آگاه به منکر به جهاد با آن میرود، بنابراین کسی که شر و اسباب آن را میداند اگر قصد نیکی داشته باشد طوری از آن پرهیز میکند و به جهاد با آن میپردازد که فرد بیخبر از آن به این اندازه از آن دوری نمیکند و به جهاد با آن نمیپردازد. بنابراین صحابه از کسانی که بعد از آنان آمدند فهم و درایت بیشتری در ایمان و جهاد داشتند چون آنها خیر و شرّ را کاملاً میشناختند و کاملاً خیر را دوست داشتند و از شرّ متنفر بودند چون زیبایی و خوبی حالت ایمان و عمل صالح و زشتی حالت کفر و گناهان را میدانستند [۳۶۵]».
خداوند عزوجل میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ۴۸]. «همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر که بخواهد میبخشد».
ابن کثیر میگوید: خداوند متعال خبر میدهد که: ﴿لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ﴾اگر به او شرک ورزیده شود شرک را نمیآمرزد. یعنی بندهای که در حالت شرک نزد خدا برود او را نمیبخشد و ﴿وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ﴾یعنی: دیگر گناهان را برای هر کس از بندگانش که بخواهد میبخشد [۳۶۶]».
می گویم: پس روشن میشود که شرک بزرگترین گناه است، چون خداوند خبر داده که شرک را نمیآمرزد، مگر آن که مشرک از شرک ورزیدن توبه نماید؛ و دیگر گناهان تحت اراده خداوند هستند اگر بخواهد بدون توبهی فرد، آنها را میآمرزد و اگر بخواهد به سبب آن گناهان، فرد را عذاب میدهد. و بنده باید به شدّت از این گناه که چنین حالتی نزد خدا دارد بترسد. چون این گناه زشتترین زشتی، و بزرگترین ستم است. مفهوم و معنای شرک یعنی عیب گرفتن از خدا و حق خالص خدا را برای دیگران صرف کردن و برابر قرار دادن دیگران با خدا، چنان که خداوند میفرماید:
﴿ثُمَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ يَعۡدِلُونَ١﴾[الأنعام: ۱]. «باز هم کافران برای پروردگارشان شریک و همتا قرار میدهند».شرک با هدف آفرینش( خلق و امر) متضاد است و از هر جهت با آن منافات دارد. شرک، نهایت مخالفت با پروردگار جهانیان، سرباز زدن از اطاعت و کرنش برای وی و تسلیم نشدن در برابر فرمانهای او است؛ فرمانهایی که جهان جز با آن بهبود نمییابد، پس هرگاه دنیا از آن خالی شود ویرانی پدید میآید و قیامت بر پا خواهد شد. چنان که پیامبرجمیفرماید:
«قیامت برپا نمیشود مگر آن که در زمین الله الله گفته نشود». [مسلم [۳۶۷]].
چون شرک تشبیه کردن مخلوق با خالق در ویژگیهای الوهیت از قبیل در اختیار داشتن سود و زیان و دادن و ندادن است که ایجاب میکند تا دعا، ترس، امید، توکل و انواع همهی عبادتها فقط و تنها برای خدا انجام شوند.
پس هرکس این عبادتها را برای مخلوقی انجام دهد آن مخلوق را به خالق تشبیه کرده است و کسی را که مالک کوچکترین سود و زیان و مرگ و زندگی حتی برای خودش نیست چه برسد به دیگران، به کسی تشبیه کرده است که آفرینش همه به دست اوست و پادشاهی و فرمانروایی همه از آن اوست و خیر تمام در دست اوست و کارها همه به او بر میگردد، پس مهار همهی کارها در دست الله تعالی میباشد و بازگشت همه امور به سوی اوست و هرچه او بخواهد همان میشود و هر چه او نخواهد نمیشود، آنچه او بدهد کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد و آنچه او ببخشد کسی نمیتواند مانع و جلوگیر آن باشد. خداوندی که هرلحظه رحمتی به روی انسانها میگشاید:
﴿فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢﴾[فاطر: ۲]. «هیچ کس نمیتواند آن را بازدارد؛ و آنچه بازدارد، پس از او هیچکس نمیتواند آن را بفرستد و او توانای چیره و حکیم است». پس زشتترین تشبیه، تشبیه عاجز نیازمند به توانای بینیاز است.
از جمله خصوصیتهای الوهیت، کمال مطلق از همه وجوه است، خداوندی که به هیچ وجهی نقص و کمبودی ندارد و این ایجاب مینماید تا همهی عبادتها فقط و تنها برای او انجام شوند و تعظیم، بزرگداشت، هراس، دعا، امید، انابت، توکل، توبه، کمک خواستن و نهایت محبت با نهایت کرنش، همهی اینها عقلاً و شرعاً و براساس فطرت باید فقط و تنها برای خدا انجام شوند و براساس عقل، فطرت و شریعت انجام شدن اینها برای غیر از خدا ممتنع است و نباید انجام داد، پس هرکسی چیزی از این امور را برای غیر از خدا انجام دهد به راستی که او آن غیر را به خداوندی تشبیه کرده که شبیه و همانند و همتایی ندارد و این زشتترین تشبیه و باطلترین آن است، پس به خاطر این چیزها و دیگر امور خداوند خبر داده است که او شرک را نمیآمرزد با آن که برای رحمت را بر خودش واجب کرده است. این بود معنای سخن ابن قیم [۳۶۸].
آیه ردّی است بر خوارج که مسلمان را به خاطر ارتکاب گناه کافر میشمارند و ردّی است بر معتزله که میگویند مرتکبین گناه کبیره حتماً وارد دوزخ میشوند و از آن بیرون نمیآیند و معتزله معتقد به منزلهی بین المنزلتین هستند.
چون خداوند آمرزش گناهان پایینتر از شرک را وابسته به مشیئت و خواست خود قرار داده و جایز نیست گفته شود منظور از این کسی است که توبه کرده است، چون کسی که توبه نماید خواه گناه او شرک باشد یا غیر از آن بخشیده میشود، چنان که خداوند متعال در آیهای دیگر میفرماید:
.﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ﴾[الزمر: ۵۳]. «بگو: ای بندگان من که با زیادهروی در گناهان به خویشتن ستم کردهاید! از رحمت الله ناامید نباشید. بیگمان الله، همهی گناهان را میآمرزد».
شیخالاسلام میگوید: در این آیه خداوند به طور کلی و مطلق میفرماید چون منظور از آن توبه کننده است ولی در آن جا به صورت خاص گفته است چون منظور کسی است که توبه نکرده است [۳۶۹].
و ابراهیم ÷گفت:
﴿وَٱجۡنُبۡنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ٣٥﴾[إبراهیم: ۳۵]. «و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور بدار». صنم یعنی تندیس انسان و سنگ یا چوبی که به صورت انسان تراشیده شده است [۳۷۰]. و وثن آن چیزی است که به صورتی غیر از صورت انسان تراشیده شده است. [طبری آن را از مجاهد نقل میکند].
و قول راجح این است که صنم یعنی بتی که به هر صورت و شکلی ساخته شده باشد اما وثن برخلاف آن است مثل سنگ و بنا، گرچه وثن بر صنم اطلاق میشود [۳۷۱]. و دیگران نیز این معنی را ذکر کردهاند. و از بعضی سلف آنچه دلالت بر این دارد روایت شده است.
و گفتهاش: ﴿وَٱجۡنُبۡنِي﴾یعنی من و فرزندانم را از پرستش بتها دور بدار.
گفتهاند: منظورِ ابراهیم، پسران و دختران (از صُلب) او بودهاند و دختران را نام نبرده چون به تبعیت در پسران قرار میگیرند؛ خداوند دعای ابراهیم را پذیرفت و پسران او را پیامبر نمود و آنها را از عبادت بتها دور کرد، ابراهیم ÷دعا کرد چون بسیاری از مردم گرفتار فتنهی بت پرستی شده بودند چنان که گفت:
﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ﴾[إبراهیم: ۳۶]. «ای پروردگارم! بتها سبب گمراهی بسیاری از مردم شدهاند». از این رو ابراهیم از این ترسید و از خداوند خواست تا او و فرزندانش را از عبادت بتها مصون بدارد.
پس وقتی ابراهیم از خدا میخواهد که او را از بت پرستی دور کند و فرزندانش را از بت پرستی دور بدارد، در مورد دیگران چه فکر میکنی؟
چنان که ابراهیم تیمی گفت: «و بعد از ابراهیم چه کسی از بلاء سالم خواهد ماند؟!» [روایت ابن جریر و ابن أبی حاتم] [۳۷۲]
این مسئله این گونه ایجاب مینماید تا قلب زنده از شرک بترسد نه آن طور که جاهلان میگویند شرک در این امّت واقع نخواهد شد، بنابراین جاهلان از خطر شرک خود را ایمن دانستند از این رو گرفتار آن شدهاند و این دلیل مناسبت آیه با عنوان باب است.
و گفتهاش: (و در حدیث آمده است: «آنچه بیش از همه چیز از آن برایتان هراس دارم شرک اصغر است». آنگاه از ایشان در مورد آن پرسیدند؟ فرمود: ریا.» [۳۷۳]
مؤلف این حدیث را مختصر آورده و مأخذ آن را ذکر نکرده است اما امام احمد، طبرانی، ابن ابی الدنیا و بیهقی در «الزهد» آن را روایت کرده است و این عبارت امام احمد است که میگوید یونس از لیث از یزید یعنی ابن الهاد از عمرو از محمود بن لبید از پیامبر خدا جروایت میکند که فرمود: «آنچه بیش از همه چیز از آن برایتان میترسم شرک اصغر است». گفتند: شرک اصغر چیست ای رسول خدا؟ فرمود: «ریا. خداوند روز قیامت وقتی پاداش اعمال مردم را میدهد میگوید: بروید نزد کسانی که برای ریا و نشان دادن به آنها عمل میکردید و بنگرید آیا نزد آنها پاداشی مییابید؟».
منذری میگوید: محمود بن لبید پیامبرجرا دیده است و تا جایی که من میدانم این که او از پیامبر حدیث شنیده صحیح نیست. و ابن أبی حاتم میگوید بخاری گفته است: صحبت و همراهی او با پیامبرجثابت است. میگوید: و پدرم گفت: صحبت و همراهی او ثابت نیست و ابن عبدالبر و حافظ [۳۷۴]این را ترجیح دادهاند که صحبت و همراهی او ثابت است و حافظ میگوید: بیشتر روایتهای لبید از صحابه است و این روایت را طبرانی با سند جید از محمود بن لبید از رافع ابن خدیج روایت کرده است [۳۷۵].
گفتهاند حدیث محمود بدون ذکر رافع درست است.
محمود در سال ۹۶ و یا ۹۷ در نود و نه سالگی درگذشت [۳۷۶].
گفتهاش: (آنچه بیش از همه بر شما میترسم شرک اصغر است) این نشانهی مهربانی پیامبرجنسبت به امّتش میباشد که ازآنچه برای آنها بیم دارد برحذر میدارد؛ زیرا هیچ خیر و خوبی نیست مگر آن که پیامبرجامت را به آن راهنمایی کرده و به آن فرمان داده است. و هیچ شرّ و بدی نیست مگر آن که آنها را از آن با خبر نموده و از آن برحذر داشته است، چنان که در حدیث صحیح از ایشانجثابت است که فرمود: «هیچ پیامبری نبوده مگر آن که بر او واجب بوده است که امت خویش را به بهترین چیزی که برای آنها میداند راهنمایی کند و آنها را از آنچه برایشان شر میداند نهی کند [۳۷۷]».
از آن جمله میتوان به محبت ریاست و داشتن جایگاه که دلهای مردم به آن خوی گرفته اشاره کرد - مگر کسانی که خداوند آنها را از این امر سالم نگاه داشته است - این چیزی است که بیش از هر چیزی برای صالحان از آن باید ترسید، چون انگیزهی قوی برای این امر وجود دارد و معصوم و مصون کسی است که خداوند او را حفاظت نماید، بر خلاف انگیزه برای ارتکاب شرک اکبر، چون شرک اکبر اصلاً در دلهای مؤمنانِ کامل وجود ندارد، بنابراین انداخته شدن در آتش برای آنها از پذیرفتن کفر آسانتر است. و یا اینکه انگیزه آن وجود دارد اما ضعیف است؛ این در حالت عافیت است اما در حالت سختی و بلا ﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَيُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِينَۚ وَيَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ٢٧﴾[إبراهیم: ۲۷]. «الله، مومنان را در زندگی دنیا و آخرت با سخن استوار، ثابت و پایدار میگرداند و الله ستمکاران را گمراه میکند و هر چه بخواهد، انجام میدهد».
بنابراین پیامبرجبرای اصحابش از ریا بیشتر میترسید چون انگیزهی آن قوی و زیاد است اما شرک اکبر چنان که گذشت انگیزهی آن کمتر است با این وجود پیامبرجخبر داده که برخی از امت او به پرستش بتها روی خواهند آورد، پس این دلالت مینماید که انسان باید از شرک اکبر بترسد وقتی ترس و هراس شرک اصغر برای صحابهی نیکوکار با وجود با وجود ایمان کاملشان وجود داشته است، پس باید انسان از شرک اکبر بترسد چون ایمان و شناخت او به خداوند ناقص است، مؤلف به همین خاطر این موضوع را در اینجا ذکر کرده است با اینکه عنوان باب هر دو نوع شرک را شامل میشود.
مؤلف میگوید: «در این حدیث بیان شده که ریاکاری شرک اصغر است و خطرناکترین چیزی است که بیم آن میرود صالحان گرفتار آن شوند و در حدیث به نزدیک بودن بهشت و دوزخ اشاره شده و هر دو در یک حدیث ذکر شدهاند به خاطر انجام یک کار که ظاهرشان شبیه به هم است.
وگفت: (و از ابن مسعود روایت است که پیامبر خداجفرمود: «هرکسی در حالی بمیرد که برای خدا همتایی را به فریاد میخواند به دوزخ میرود». [روایت بخاری] [۳۷۸]
ابن قیم میگوید: ندّ یعنی همتا و شبیه مثل اینکه گفته میشود «فلانٌ ندّ فلانٍ ونَديدُهُ» یعنی فلانی شبیه و مثل فلانی است [۳۷۹].
چنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٢﴾[البقرة: ۲۲]. «پس دانسته و در حالی که میدانید، برای الله شریکانی قرار ندهید». و میفرماید:
﴿وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِۦۚ قُلۡ تَمَتَّعۡ بِكُفۡرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِ٨﴾[الزمر: ۸]. «و همتایانی برای الله قرار میدهد تا (با گمراهی خود، مردم را) از راهش گمراه نماید. بگو: در کفر خویش اندکی(از زندگی دنیا) بهره ببر؛ ولی بیشک تو از دوزخیانی».
یعنی هرکس در حالی بمیرد که در آنچه مختص خداوند است و در ربوبیت و الوهیتی که خاص خداوند است برای خداوند همتا و همانندی قایل شود و به فریاد خواند، به دوزخ میرود؛ زیرا چنین فردی مشرک است چون ذات خداوند فقط مستحق و شایستهی عبادت است؛ چون خداوند معبودی است که دلها او را معبود خود قرار میدهند و به او مشتاقاند و به هنگام سختیها به او پناه میبرند اما غیر از خدا همه به خداوند نیازمندند و بندهی او میباشند و تقدیر و احکام الهی بخواهند یا نخواهند بر آنان اجرا میشود، پس اینها چطور میتوانند همتای خدا قرار بگیرند؟ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَجَعَلُواْ لَهُۥ مِنۡ عِبَادِهِۦ جُزۡءًاۚ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَكَفُورٞ مُّبِينٌ١٥﴾[الزخرف: ۱۵]. «و برای الله برخی از بندگانش را فرزندش پنداشتند. بیگمان انسان، ناسپاسِ آشکاری است». و میفرماید: ﴿إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾[مریم: ۹۳]. «همهی موجودات آسمانها و زمین بندهوار نزد پروردگار رحمان میآیند». ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِيُّ ٱلۡحَمِيدُ١٥﴾[فاطر: ۱۵]. «ای مردم! شما به الله نیازمندید؛ و الله، بینیاز ستوده است».
پس اینکه خداوند همتا و همانندی از خلق خود داشته باشد باطل است و خداوند پاک و منزه از این چیزهاست:
﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ٩١ عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٩٢﴾[المؤمنون: ۹۱-۹۲]. «الله، هیچ فرزندی برنگرفته است و هیچ معبودی با او نیست.(اگر جز این بود) هر معبودی آفریدههایش را(بهسوی خود) میبرد و بر یکدیگر برتری میجستند. الله از توصیفی که بیان میکنند، پاک و منزه است. دانای نهان و آشکار است و برتر و والاتر از آنچه شرک میورزند».
بدان که به فریاد خواندن همتا و همانند به دو نوع است:
اکبر و اصغر، به فریاد خواندن غیر از خدا به صورت شرک اکبر را خداوند نمیآمرزد مگر این که فرد از آن توبه نماید. شرک اصغر مثل ریای اندک و مثل اینکه کسی بگوید آنچه خدا و شما بخواهی و امثال این.
در حدیث ثابت است که وقتی مردی به پیامبرجگفت: آنچه خدا بخواهد و شما بخواهی. پیامبر فرمود: «آیا مرا همتای خدا قرار دادهای، بلکه آنچه فقط خدا بخواهد». امام احمد، ابن أبی شیبه، امام بخاری در «الأدب المفرد»، نسائی و ابن ماجه روایت کردهاند [۳۸۰]و حکم آن در باب فضل توحید گذشت.
میگوید: (و امام مسلم از جابر سروایت میکند که پیامبر خداجفرمود: «هرکسی در حالی نزد خدا برود که با او چیزی را شریک نمیکند به بهشت میرود و هرکسی در حالی به پیشگاه او برود که به او شرک میورزد به دوزخ میرود [۳۸۱]».
جابر ابنُ عبدالله بن عمرو بن حرام انصاری السَّلمی است ایشان صحابی بزرگواری است و احادیث زیادی روایت کرده است، پدرش نیز صحابی است. ایشان و پدرش ب، مناقب و فضایل مشهوری دارند، وی بعد از سال هفتاد در ۹۴ سالگی درحالی که نابینا بود درگذشت [۳۸۲].
گفتهاش: (هرکسی درحالی نزد خدا برود که به او شرک نمیورزد) قرطبی میگوید: «یعنی: هرکسی در حالی نزد خدا برود که در الوهیت برای خدا شریک و انبازی قرار نداده؛ در آفرینش و در عبادت نیز برای او شریکی قائل نبوده است آنگونه که در شریعت معلوم است و اهل سنت نیز برآن اجماع دارند. و اگر کسی در این حالت بمیرد حتماً به بهشت خواهد رفت؛ گرچه قبل از آن عذابها و رنج هایی بکشد و هر کسی بر شرک بمیرد به بهشت نمیرود و از رحمت الهی محروم میشود و برای همیشه در دوزخ باقی میماند؛ بدون قطع شدن عذاب و این از ضروریات دین است و مسلمین بر آن اجماع کردهاند [۳۸۳]».
نووی میگوید: «اما اینکه مشرک به دوزخ میرود، عام و کلّی است، مشرک وارد دوزخ میشود و برای همیشه در آن میماند و در این مورد بین اهل کتاب یهودی، نصرانی، بین بتپرستان و سایر کافران از قبیل مرتدین و منکرین صفات فرقی وجود ندارد و نزد اهل حق کافری که از روی عناد کفر میورزد با دیگر کافران فرقی نمیکند، همچنین کسی که با دین اسلام مخالفت ورزیده با کسی که به اسلام منتسب شد و سپس به کفر او حکم شده فرقی ندارد.
اما وارد شدن کسی که شرک نورزیده به بهشت قطعی است اما به شرطی که مرتکب گناه کبیرهای نشده باشد گناهی که او تا دم مرگ آن را انجام میداده است، چنین کسی که بدون شرک و بدون اصرار بر گناه کبیره مرده است همان اول به بهشت میرود و اگر مرتکب گناه کبیرهای شده و بر آن اصرار میورزیده است تحت مشیت و خواست خداوند است، اگر خداوند او را ببخشد همان اول به بهشت میرود و اگر نه در دوزخ عذاب داده میشود سپس از آن بیرون آورده میشود و وارد بهشت میشود [۳۸۴]».
و بعضی دیگر نیز گفتهاند: «به نفی شرک اکتفا کرد چون نفی شرک مقتضی توحید است و لزوماً مقتضی اثبات رسالت میباشد، چون کسی که پیامبران خدا را تکذیب مینماید در حقیقت خدا را تکذیب کرده است و هرکسی خدا را تکذیب کند کافر است. مثل این که شما بگویی هرکسی وضو بگیرد نمازش صحیح است، یعنی با سایر شرایط نمازش صحیح است، پس منظور از حدیث هرکسی است که درحال ایمان به همهی آنچه که ایمان آوردن به آن واجب است، بمیرد در جایی که باید ایمان اجمالی و کلی و داشت ایمانش اجمالی باشد و جایی که باید ایمان تفصیلی و جزئی داشت ایمانش تفصیلی باشد [۳۸۵]».
میگویم: بعضی از مطالب مربوط به این بحث در فصل فضیلت توحید قبلاً بیان شدهاند.
مؤلف میگوید: «در این حدیث لا إله إلا الله تفسیر شده است، چنان که بخاری در صحیح خود گفته است» [۳۸۶]. لا إله إلا الله به معنی ترک شرک و فقط خدا را عبادت کردن و بیزاری جستن از معبودان باطلی که علاوه بر خدا پرستش میشوند، است. چنان که در حدیث گفته شده است». و نیز در این حدیث به فضیلت کسی که از شرک سالم است اشاره شده است [۳۸۷].
[۳۶۳] صحیح بخاری (۳۴۱۱ البغا) و صحیح مسلم (۱۸۴۷). [۳۶۴] نگا:درء تعارض العقل والنقل شیخ الاسلام (۵/۲۵۹) والجواب الکافی ابن قیم ص (۳۱/۱۵۲). [۳۶۵] الفتاوی الکبری (۲/۳۴۱). [۳۶۶] تفسیر ابن کثیر (۱/۵۰۹). [۳۶۷] صحیح مسلم ش(۱۴۸) روایت انس بن مالک و احمد در المسند (۳ /۲۶۸) و حاکم در المستدرک (۴/۵۴۰) با سند صحیح روایت کرده تا آنکه در زمین لاإلهإلاالله گفته نشود. [۳۶۸]نگا: الصواعق المرسلة (۲/۴۶۰ و بعد از آن). [۳۶۹]مجموع الفتاوی (۴/۴۷۵). [۳۷۰]تفسیر ابن جریر (۱۳/۲۲۸) و سندش صحیح است. [۳۷۱] نگا: فتح الباری (۴/۴۲۴) و عمدة القاری از العینی ش(۱۲/۵۴) والنهایة فی غریب الحدیث و الأثر (۵/۱۵۰) و لسان العرب (۱۳/۴۴۲). [۳۷۲]تفسیر ابن جریر (۱۳/۲۲۸) و تفسیر ابن ابیحاتم چنان که در الدرالمنثور (۵/۴۶) آمده و ابن عبدالبر در التمهید (۱۸/۱۴۹) از سفیان ثوری روایت کرده است. [۳۷۳] امام احمد در مسند (۵/۴۲۸) و بیهقی در شعب الایمان (۵/۳۳۳) و بغوی در شرح السنة (۱۴/۳۲۳-۳۲۴) از طریق عمرو بن أبی عمر از عاصم بن عمر بن قتاده از محمود بن لبید روایت کرده است. و عاصم در مسند ذکر نشده است. و اسناد بیهقی و بغوی حسن است. منذری در الترغیب (۱/۶۹) میگوید: اسناد آن جید است. و طبرانی در المعجم الکبیر ش (۴۳۰۱) روایت کرده و آن را جزء مسند رافع بن خدیج ذکر کرده است. و در اسناد آن اسماعیل بن أبی اویس وجود دارد که ضعیف است و در قرار دادن حدیث اشتباه کرده است و آن را جزو مسند رافع قرار داده است. و برای حدیث لبید لفظ دیگری در آخر(باب ما جاء فی الریاء) آمده است. [۳۷۴] این توضیح شیخ سلیمان بر کلام منذری و کلام حافظ در الإصابة فی تمییز أسماء الصحابة (۶/۴۲) است. [۳۷۵] الترغیب و الترهیب (۱/۳۴). [۳۷۶] الإصابة فی تمییز أسماء الصحابة (۶/۴۲). [۳۷۷]صحیح مسلم ش(۱۸۴۴) از روایت عبدالله بن عمرو ب. [۳۷۸]صحیح بخاری (۴۴۹۷) روایت ابن مسعود. [۳۷۹]إغاثة اللهفان (۲/۲۲۹). [۳۸۰] ابن مبارک در مسند خود ش(۱۸۱) و امام احمد در مسند (۱/ ۲۱۴- ۲۸۳- ۳۴۷) و ابن أبی شیبه در المصنف (۵/۳۴۰) و امام بخاری در الأدب المفرد (۷۸۳) و نسائی در السنن الکبری_ عمل الیوم و اللیلة (۶/۲۴۵) و ابن أبیالدنیا در کتاب الصَّمت (۳۴۲) و طبرانی (۱۳۰۰۵- ۱۳۰۰۶) المعجم الکبیر و بیهقی در السنن الکبری (۳/۲۱۷) و دیگران و مثل آن ابن ماجه ش (۲۱۱۷) و غیره... از عبدالله بن عباس روایت کردهاند و اسناد آن حسن است که با شواهد صحیح است. نگا:سلسلة الأحادیث الصحیحة (۱۳۶-۱۳۹- ۱۰۹۳). [۳۸۱]صحیح مسلم ش(۹۳) [۳۸۲] الاصابة فی تمییز أسماء الصحابة (۱/۴۳۴). [۳۸۳] المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم أبی العباس قرطبی (۱/۲۹۰). [۳۸۴] شرح صحیح مسلم نووی (۲/۹۷). [۳۸۵] فتح الباری (۱/۲۲۸). [۳۸۶] _مسئله ی دهم از مسائل باب [۳۸۷] _ مسئله یازدهم از مسائل باب