احادیث کتاب التوحید:
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب در کتاب التوحید شصت و شش باب آورده که مشتمل بر آیات زیادی از قرآن و شامل (۱۲۴) حدیث میباشد دو حدیث را به صورت تکراری ذکر کرده که با این حساب (۱۲۶) حدیث بیان کرده است.
از صحیح بخاری و صحیح مسلم (۶۱) حدیث آورده است یعنی نزدیک به نصف احادیث از صحیح بخاری و صحیح مسلم هستند و مشخص است که امت به اجماع احادیث صحیحین را پذیرفتهاند و بر صحت آن اجماع دارند. و پنجاه و پنج حدیث از کتابهای دیگر ذکر نموده که صحیح یا حسن هستند و دلیل صحت آن را در تخریج احادیث توضیح دادهام. هشت حدیث [۱۹]باقی میماند که در مورد آن علماء به شدت اختلاف دارند که به صورت اختصار آن را بیان میدارم.
اول: این که در باب اول حدیث مرفوعی از ابو سعید خدریسرا ذکر کرده است که: «موسی گفت: پروردگارا! چیزی به من یاد بده که تو را با آن ذکر کنم و با آن بخوانم...» گروهی از ائمه از جمله حاکم، ذهبی و ابن حجر این حدیث را صحیح قرار دادهاند. و این حدیث شواهد صحیحی نیز دارد.
دوم: شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب در باب(۱۳) میگوید: «طبرانی با سند خودش روایت کرده که در زمان پیامبرجمنافقی بود که مؤمنین را اذیت میکرد، بعضی از آنها گفتند: نزد پیامبرجبرویم و از او برای دفع شرّ این منافق استغاثه و کمک بجوییم، پیامبرجفرمود: «از من مدد و کمک جسته نمیشود و بلکه فقط باید از خدا کمک خواست». هیثمی به حَسن بودن این حدیث اشاره کرده و گفته است: «راویان آن راویان حدیث صحیح هستند غیر از ابن لهیعه که حدیث او حسن است». و اختلاف علماء در مورد ابن لهیعه معروف است و برخی او را مطلقاً ثقه قرار میدهند، بنابر این مسأله اختلافی است.
با وجود این شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب این حدیث را به عنوان اصل و پایه در باب ذکر نکرده است. چون برای عنوان «باب من الشرك أن يستغيث بغير الله أو یدعو غیره» به چهار آیهی قرآنی استناد نموده سپس حدیث طبرانی را ذکر کرده است و در باب (۱۸) مسأله ای را ذکر کرده که فقط آخرین مسأله به این حدیث ارتباط دارد و آن مسأله این است: (هیجدهم: پیامبرجاز مرز توحید و رعایت ادب با خدا حمایت مینمود...)
سوم این که: در باب(۲۷) حدیث فضل بن عباسسرا ذکر کرده است که: «بدفالی این است که تو را به انجام کاری وادارد یا از آن بازدارد.» این حدیث را صحیح یا حسن قرار نداده و فقط آن را به خاطر صحّت معنایش ذکر کرده است بنابراین میتوان از آن در کنار دلایل دیگر استفاده کرد. امام احمد از محمد بن عبدالله بن علاثه آن را روایت کرده که در مورد این فرد اختلاف شده است و با این که ضعیف قرار داده شده، ابن معین او را ثقه دانسته است و ابن عدی او را حسن الحدیث قرار داده و میگوید امیدوارم هیچ اشکالی در او نباشد. ابن سعد او را ثقه قرار داده است و همچنین خطیب او را ثقه دانسته و از او دفاع کرده است و در حالی که در این حدیث بین مسلمه جهنی و فضلس انقطاع وجود دارد.
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب این مسأله را یاد آوری نموده و شیخ سلیمان/از خط او نقل کرده که نوشته است: «در این حدیث شخصی وجود دارد که مورد اختلاف میباشد و در حدیث انقطاع صورت گرفته است.»
اما معنای حدیث مذکور صحیح است و دلایل صحیح و ثابت بر آن دلالت دارند.
چهارم: در باب (۳۱) حدیث مرفوعی از ابوسعیدسرا ذکر نموده [که پیامبر فرمود]: «از نشانههای ضعف یقین این است که با ناخوشنود کردن خدا مردم را راضی کنی».
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب این حدیث را صحیح یا حسن قرار نداده است، بلکه فقط بعد از ذکر دو آیه این حدیث را ذکر نموده و به دنبال آن حدیث مرفوعی را ذکر کرده که عایشهی صدیقه لاز پیامبرجروایت نموده که میفرماید: «هر کس برای راضی کردن خدا مردم را ناخوشنود کند، خداوند از او راضی و خوشنود میشود و مردم را نیز از او راضی میگرداند...» حدیث صحیح و معنای آن نیز صحیح و متفق علیه است و از چند نفر از سلف روایت شده است.
پنجم: در باب (۵۵) حدیث جابرسرا ذکر کرده که میگوید: پیامبر خداجفرمود: «از وجه الله چیزی جز بهشت خواسته نمیشود.» [روایت ابوداوود].
ابوداوود در مورد این حدیث سکوت کرده است، بغوی آن را در زمرهی «الأحادیث الحسان من المصابيح» (۲/۶۱) (احادیث حسن) ذکر کرده و نووی در ریاض الصالحین ص (۳۹۰) آن را ذکر نموده و ضیاء مقدسی آن را صحیح دانسته و سیوطی هم بر صحت آن صحه گذاشته است.
مدار این حدیث بر سلیمان بن معاذ میباشد و او فردی است که علماء دربارهاش اختلاف دارند، امام احمد او را ثقه قرار داده است و یک بار گفته است: در او اشکالی نمیبینم. و امام مسلم در صحیح خود به او استناد کرده است و هر کسی که امام مسلم در صحیح خود از او روایت کرده از محاسبه و میزان گذشته است.
ششم: در باب(۶۴) حدیث جبیر بن مطعم را آورده که میگوید: بادیهنشینی نزد پیامبرجآمد و گفت: ای رسول خدا! همه به علت قحطی و خشکسالی ضعیف و لاغر شدهاند و فرزندان گرسنه هستند و اموال از بین رفتهاند، از پروردگارت بخواه که به ما باران بدهد، ما خداوند را نزد تو و تو را در پیشگاه خداوند شفاعتکننده قرار میدهیم.
پیامبرجبا شنیدن این سخن فرمود: «سبحان الله! سبحان الله ...».
این حدیث را چند تن از ائمه، صحیح قرار دادهاند، ابن منده میگوید: این اسناد صحیح و متّصلی است که ابوعیسی و نسائی آوردهاند و شیخ الاسلام ابن تیمیه در "مجموع الفتاوی" ( ۱۶/۴۳۵) سند این حدیث را قوی دانسته است و ابن قیم در حاشیهای که بر مختصر ابوداوود از منذری (۱۳/۱۲) این حدیث را حسن قرار داده و برای آن دلیل آورده است و قول کسانی را که آن را ضعیف قرار دادهاند رد کرده است در هر صورت این ائمه به عنوان مقتدا، الگو و سلف، کافی هستند.
هفتم: در باب آخر(۶۶) میگوید: «ابن جریر از یونس و او از ابن وهب و او از ابن زید روایت میکند که گفت: پدرم به من خبر داد که پیامبرجفرمود: «آسمانهای هفتگانه در برابر کرسی مانند چیزی جز هفت درهم نیست که در سپری انداخته شدهاند». [۲۰]
از ابوذرسروایت است که گفت: از پیامبرجشنیدم که میفرمود: کرسی در برابر عرش همچون حلقهی آهنینی است که در کویری خشک و بیکران انداخته شده است» [۲۱].
شیخ در اینجا اسناد را ذکر کرده است و همچنین حدیث ابوذر شواهدی دارد که با آن صحیح قرار میگیرد، اما حدیث مرسلی که زید بن اسلم روایت کرده شاهدی برای آن نیافتهام ولی احادیث دیگری هست که ما را از آن بینیاز میکند.
هشتم: همچنین در باب آخر «حدیث اوعال» را که نزد سلف امت، حدیث معروفی است و افراد زیادی آن را قوی قرار دادهاند، ذکر کرده است.
ترمذی در مورد آن میگوید: «حسن و غریب است». و حاکم آن را صحیح قرار داده است و جورقانی در کتابش «الاباطيل والمناكير والصحاح والمشاهير» و الضیاء در «الأحاديث المختارة» آن را صحیح قرار داده است. ابوبکر ابن العربی میگوید: «حسن و صحیح است» و ذهبی در «کتاب العرش» ش (۲۴) میگوید: «اسنادش حسن و فوق حسن است.»
شیخ الاسلام ابن تیمیه آن را قوی دانسته است و ابن قیم در حاشیهای که بر مختصر سنن ابی داوود نوشته، سند حدیث مذکور را قویتر قرار داده است و در الصواعق المرسله میگوید: «سندش جید است» شیخ عبدالرحمان بن حسن در «قرّة عيون الموحدين» ص (۲۱۳) میگوید: «این حدیث شواهدی در صحیحین و دیگر کتابها دارد و اضافه بر آن تصریحات قرآن بر آن دلالت مینماید، بنابراین سخن کسی که آن را ضعیف قرار داده اعتباری ندارد.» پس با توجه به آن چه گذشت باید دانست که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب حدیث ضعیفی را صحیح یا حسن قرار نداده است. [۲۲]و چنان چه احادیثی که او ذکر کرده و برخی از علماء آن را ضعیف قرار دادهاند به خاطر آن است که علماء در مورد حکم بر آن احادیث با یکدیگر اختلاف اجتهادی دارند و گاهی شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب احادیثی را ذکر میکند که در مورد آن بحث شده است اما او این احادیث را به عنوان شاهد ذکر میکند و همچنین باید دانست که با دلایل قطعی صحت مفهوم این احادیث ثابت است.
بنابراین کسی حق ندارد گمان برد که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب از روی تساهل این احادیث را ذکر نموده یا با ذکر آن با اهل حدیث مخالفت ورزیده است، بلکه او بر شیوه و طریقهی اهل حدیث گام بر میداشته و ایشان (/) در حقیقت یکی از بزرگان اهل حدیث و از محققین آنان است. امام ترمذی و ابوداوود و نسائی با آن که دارای مقامی والا و تسلّط در علم رجال بودهاند، اما میبینیم که احادیثی را صحیح قرار دادهاند که دیگران با آنها مخالفت کردهاند. و همچنین برخی از علما در تصحیح بعضی از احادیثی که در ریاض الصالحین آمده با امام نووی مخالفت کردهاند و احادیثی که علماء از کتاب أربعین او آن را ضعیف قرار دادهاند به نسبت احادیثی که در کتاب شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب ضعیف قرار داده شدهاند، بیشتر است.
همچنین شیخ الاسلام ابن تیمیه، امام ابن قیم، ذهبی و حافظ ابن حجر احادیثی را صحیح قرار دادهاند که دیگران با آنها مخالفت کردهاند و این برای علم و دانش آنها یا علم و دانش مخالفانشان نقصی محسوب نمیشود و هیچ کسی آنان را متهم نکرده که از احادیث شناخت نداشتهاند یا متساهل بودهاند و هیچ کسی به خاطر این به آنان طعنه نزده است.
کوتاه سخن این که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب/یکی از پیشوایان اهل حدیث و از محدثین و محققین بزرگ است و کتاب التوحید ایشان از صحیحترین کتابهایی است که در عقاید تألیف شدهاند. والله اعلم.
[۱۹] احادیثی دیگری نیز وجود دارد که مورد اختلاف علماء میباشد و من آن را ذکر نکردم چون ضعف دلیل وحجت کسانی که آن را ضعیف قرار دادهاند برای اینجانب روشن گردیده است. [۲۰] ابن جریر( ۳/۱۰ ) و ابوالشیخ در العظمة ش (۲۲۰ ) حال آن که عبدالرحمان بن زید بن اسلم ضعیف است و پدرش تابعی و ثقه است از این رو حدیث مرسل و سند آن ضعیف است. [۲۱] ابن جریر در تفسیر ش (۳/۱۰) و ابوالشیخ در العظمة (۲/۵۸۷) و در اسناد آن عبدالرحمان بن اسلم قرار دارد که ضعیف است اما از طرقی دیگر روایت شده که از این روایت بینیاز مینماید. از این رو حدیث صحیح است. [۲۲] بعضی از علما به خاطر آن که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب (داستان غرانیق) را در کتابش مختصر السیرة ذکر کرده از او انتقاد کردهاند، که در حقیقت انتقاد بی موردی است. باید گفت که داستان غرانیق داستانی ثابت است و امت آن را پذیرفتهاند و گروهی از ائمه آن را صحیح قرار دادهاند از آن جمله: ضیاء مقدسی در المختارة (۱۰/۲۳۴) و حافظ ابن حجر در تخریج احادیث الکشّاف ( ۴/۱۱۴) و سیوطی و شیخ سلیمان و غیره آن را ذکر کردهاند و این آیه «ألقی الشیطان فی أمنیته» را گروهی از ائمه همانند ابن جریر در (۱۷/۱۸۶) و نحاس در معانی القرآن (۴/۴۲۶) و بغوی (۳/۲۹۳-۲۹۴) و واحدی در تفسیر ش(۲/۷۳۷) و ابواللیث سمرقندی (۲/۴۶۵) و ابن ابی زمنین(۳/۱۸۶) و سمعانی (۳/۴۴۸) و ابن جزی در التسهیل (۳/۴۴) و شیخ الاسلام ابن تیمیه در مجموع الفتاوی (۲/۲۸۲) به همین تفسیر کردهاند و ابن تیمیه در منهاج السنة (۲/۴۰۹) میگوید: (بنابر آن چه در بین سلف و خلف مشهور است) و سعدی در ص (۵۴۲) و بسیاری دیگر همین آیه را تفسیر کردهاند.