تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب التوحید

فهرست کتاب

توضیح و شرح باب:

توضیح و شرح باب:

ما جاء فی الإقسام علی الله [۲۴۶۲](آنچه درباره‌ی قسم خوردن بر خدا آمده است)

مؤلف می‌گوید: (عن جُندب بن عبداللهسقال: قال رسول اللهج: «قال رجل: والله لا یغفر الله لفلان [۲۴۶۳]، فقال الله عزّ وجل: من ذا الذی یتألَّى عليَّ [۲۴۶۴]أن لا أغفر لفلان ؟ إني قد غفرت له، وأحبطت عملك». رواه مسلم [۲۴۶۵].

وفی حدیث أبی هریرة: أن القائل رجل عابد. قال أبوهریرة: «تكلَّم بكلمة أوبقت دنیاه وآخرته» [۲۴۶۶].

(از جُندب بن عبداللهسروایت شده که گفت: رسول اللهجفرمودند: «مردی گفت: قسم به خدا، خدا فلانی را نمی‌بخشد. الله تعالی فرمود: چه کسی است بر من قسم خورد که فلانی را نمی‌بخشم؟ همانا من او را بخشیدم و عمل تو را تباه کردم». [روایت مسلم].

در حدیث ابوهریره آمده که گوینده‌ی این سخن، مردی عابد بود. ابوهریره می‌گوید: «این مرد سخنی را گفت که دنیا و آخرتش را نابود کرد»).

لفظ (یتألَّی) یعنی سوگند یاد می‌کند. «ألیة» به معنای سوگند است.

و آنچه از ابوهریره در این مورد روایت شده، صحیح است.

بغوی در «شرح السنة» - پس از آوردن اسناد حدیث تا عکرمه بن عمار – می‌گوید: راوی گفت [۲۴۶۷]: وارد مسجد مدینه شدم. پیرمردی مرا صدا زد و گفت: ای یمامی! بیا - او را نمی‌شناختم-. آن پیرمرد گفت: هرگز به کسی نگو: به خدا قسم، خدا هرگز تو را نمی‌بخشد و تو را داخل بهشت نمی‌گرداند. گفتم: تو کیستی خدا به تو رحم کند؟ گفت: ابوهریره. آن مرد گفت: گفتم: هر یک از ما موقع عصبانیت این جمله را به همسرش یا خدمتکارش می‌گوید. ابوهریره گفت: همانا من از رسول اللهجشنیدم که می‌فرمود: «إن رجلین كانا في بنی إسرائیل متحابین، أحدهما مجتهد في العبادة، و الآخر كأنَّه یقول: مذنب، فجعل یقول: أقصر عما أنت فیه، قال: فیقول: خلِّني وربي، قال: [حتی وجده] [۲۴۶۸]» یوماً على ذنبٍ استعظمه، فقال: أقصر، فقال: خلِّني وربي، أبُعثتَ عليَّ [۲۴۶۹]رقیباً، فقال: والله لا یغفر الله لك [۲۴۷۰]، ولا یدخلك [۲۴۷۱]الجنة أبداً. قال: فبعث الله إلیهما ملكاً، فقبض أرواحهما، فاجتمعا عنده، فقال للمذنب: ادخل الجنة برحمتي، وقال للآخر: أتستطیع أن تحظر على عبدي رحمتي؟ قال: لا، یا رب. قال: اذهبوا به إلی النار» قال أبوهریرة: والذي نفسی بیده، لتكلم بكلمة أوبقت دنیاه وآخرته» [۲۴۷۲]: «دو مرد در میان قوم بنی اسرائیل بودند که همدیگر را دوست می‌داشتند. یکی‌شان عبادت زیادی می‌کرد و دیگری گویا گناهکار بود. فرد عابد به فرد گناهکار می‌گفت: از این گناهان دست بکش، او هم می‌گفت: دست از سرم بردار و کاری به رابطه‌ی بین من و پروردگارم نداشته باش. پیامبرجفرمود: تا اینکه روزی او را در حال ارتکاب گناهی دید که آن را بزرگ دانست. فرد عابد گفت: از گناه دست بکش. او گفت: آیا تو مأمور منی؟ فرد عابد گفت: به خدا قسم، خدا تو را نمی‌بخشد و تو را هرگز داخل بهشت نمی‌گرداند. پیامبرجفرمود: پس الله تعالی فرشته‌ای را نزد آن دو فرستاد و جان‌شان را گرفت. هر دو نزد خدا حاضر شدند. خدا به فرد گناهکار گفت: به رحمت خودم داخل بهشت شو و به دیگری گفت: آیا می‌توانی رحمتم را از بنده‌ام منع کنی؟ گفت: نه، ای پروردگارم! خدا فرمود: او را به جهنم ببرید». ابوهریره می‌گوید: قسم به کسی که جانم در دستش است، او سخنی را گفت که دنیا و آخرتش را نابود کرد».

ابوداود این حدیث را در سننش روایت کرده و این لفظش است: از ابوهریرهسروایت شده است که گفت: از رسول اللهجشنیدم که می‌فرمود: «كان رجلان فی بني إسرائیل متواخیین، فكان أحدهما یذنب، والآخر مجتهد في العبادة، فكان لایزال المجتهد یری الآخر على الذنب، فیقول أقصر، فوجده یوماً على ذنب، فقال له: أقصر، فقال: خلِّني وربي، أبُعِثتَ عليَّ رقیباً؟ فقال: والله لا یغفر الله لك، أو لا یدخلك الجنة، فقبض أرواحهما فاجتمعا عند رب العالمین، فقال لهذا المجتهد: أكنت بي عالماً، أو كنت على ما في یدي قادراً، وقال للمذنب: اذهب فادخل الجنة برحمتي، وقال للآخر: اذهبوا به إلى النار» [۲۴۷۳][ إلی آخره] [۲۴۷۴]: «دو مرد در میان قوم بنی اسرائیل بودند. این دو با هم دوست و برادر بودند. یکی‌شان گناه می‌کرد و دیگری در عبادت، کوشا بود. فرد عابد همیشه دیگری را در حال ارتکاب گناه می‌دید و به او می‌گفت: دست از گناه بردار. روزی او را در حال ارتکاب گناهی دید، به او گفت: دست از گناه بردار. فرد گناهکار گفت: دست از سرم بردار و به رابطه‌ی بین من و پروردگارم کاری نداشته باش. آیا تو مأمور منی؟ فرد عابد گفت: به خدا قسم، خدا تو را نمی‌بخشد، یا تو را داخل بهشت نمی‌گرداند. خدا جان هر دو را گرفت و آنان نزد پروردگار جهانیان حاضر شدند. خدا به فرد عابد گفت: آیا تو نسبت به من و کارهای من علم و آگاهی داشتی، یا بر آنچه که در دستانم است. توانایی داشتی؟ به فرد گناهکار گفت: به رحمت خودم داخل بهشت شو و به دیگری گفت: او را به جهنم ببرید». [تا آخر حدیث].

عبارت: (وفي حدیث أبی هریرة أن القائل رجل عابد) به فرموده‌ی پیامبرجدر این حدیث اشاره می‌کند که: «أحدهما: مجتهد في العبادة»: «یکی‌شان در عبادت، کوشا بود».

این احادیث، خطر زبان را بیان می‌کنند و این نکته را می‌رسانند که انسان باید مواظب حرف زدنش باشد، همان طور که در حدیث معاذ آمده که گوید: گفتم: ای رسول خدا، آیا ما، در مقابل حرف‌هایمان بازخواست می‌شویم؟ پیامبرجفرمود: «ثكلت أمك یا معاذ، وهل یكبُّ الناس في النار على وجوههم – أو قال: على مناخرهم – إلا حصائد ألسنتهم؟» [۲۴۷۵]: «مادرت به عزایت بنشیند ای معاذ! آیا جز محصول زبان، چیز دیگری مردم را روی صورت‌هایشان - یا فرمود: روی بینی‌هایشان - رو به زمین در جهنم می‌اندازد؟». والله اعلم.

[۲۴۶۲] صاحب کتاب «إبطال التندید»، در همین کتاب، ص۲۵۰ می‌گوید: «یعنی قسم خوردن بر خدا در صورتی که برای خدا تعیین تکلیف نمود و به حصول آنچه که مورد سوگند واقع شده برای طرف مخاطب، قطع و یقین داشت، حرام است. اما از روی حسن ظن به خدا، این طور نیست. پیامبرجدر این‌باره فرموده است: «إن من عباد الله من لو أقسم علی الله لأبره»: «همانا از میان بندگان خدا کسانی هستند که اگر به خدا قسم یاد کنند، خدا سوگندشان را راست می‌گرداند». نظرم این است و خدا بهتر می‌داند. [۲۴۶۳] شیخ سلیمان- آن گونه که در کتاب «إبطال التندید» آمده است – می‌گوید: «فرموده‌ی: «والله لا یغفر الله لفلان» واضح و روشن است در اینکه او به طور قطع گفته که خدا آن مرد را نمی‌بخشاید. گویی او علیه خدا حکم کرده و برایش تعیین تکلیف نموده است. از آن جهت که معتقد است او نزد خدا؛ منزلت، کرامت، جایگاه و احترام خاصی دارد و آن گناهکار، نزد خدا خوار و پست است. نتیجه‌ی جهل به احکام خدا، این است». [۲۴۶۴] شیخ سلیمان- آن گونه که در کتاب «إبطال التندید»آمده – می‌گوید: «عبارت: «من ذا الذی یتألَّى علی» استفهام انکاری است. در این حدیث، تحریم تعیین تکلیف برای خدا و وجوب رعایت ادب با خدا در گفتار، کردار و احوال، وجود دارد. همچنین حدیث مذکور نشان می‌دهد که وظیفه‌ی بنده این است که با احکام عبودیت با خودش رفتار نماید و با احکام الوهیت و ربوبیت با خدا رفتار نماید». [۲۴۶۵] صحیح مسلم شماره‌ی ۲۶۲۱. [۲۴۶۶] ابن مبارک در «الزهد»، شماره‌ی ۹۰۰؛ احمد در «المسند»، ۲/۳۲۳ و ۳۶۳؛ ابوداود در سننش، شماره‌ی ۴۹۰۱؛ ابن حبان در صحیحش، شمارهی ۵۷۱۲ و دیگران از طریق ضمضم بن جَوس از ابوهریرهساین روایت را نقل کرده‌اند. اسناد این روایت، صحیح می‌باشد. [۲۴۶۷] گوینده ی این سخن، ضمضم بن جَوس، استاد عکرمه بن عمار و راوی این حدیث را از ابوهریرهساست که ثقه و مورد اطمینان می‌باشد. [۲۴۶۸] در نسخه‌ی «ط»، لفظ «فوجد» آمده، آنچه که در اینجا آورده شده، بر اساس نسخه‌ی «خ »، نسخه ی «فریان» و شرح السنة می‌باشد. [۲۴۶۹] در شرح السنة، لفظ «علینا» آمده است. [۲۴۷۰] در شرح السنة، عبارت: «والله لا یغفر الله لك أبداً» آمده است. [۲۴۷۱] در شرح السنة، عبارت: «ولا یدخلك الله...» آمده است. [۲۴۷۲] شرح السنة، ۱۴/۳۸۴- ۳۸۵. [۲۴۷۳] سنن ابوداود، ۴/۲۷۵، شماره‌ی ۴۹۰۱. [۲۴۷۴] عبارت داخل کروشه از نسخه‌ی «ط» حذف شده و آنچه که اینجا آورده شده، بر اساس نسخه‌ی «خ» و نسخه‌ی «فریان» می‌باشد. [۲۴۷۵] معمر در جامع خود ۱۱/۱۹۴؛ عبدالرزاق در تفسیرش، ۳/۱۰۹؛ احمد در مسندش، ۵/۲۳۱؛ ترمذی در سننش، شماره‌ی ۲۶۱۶؛ نسائی در سننش، ۶/۴۲۸؛ ابن ماجه در سننش، شماره‌ی ۳۹۷۳؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، شماره‌ی ۲۶۶ و دیگران از طریق ابووائل از معاذ این حدیث را روایت کرده‌اند. این حدیث به کمک طرق و شواهدش، حدیثی صحیح است. ترمذی در سننش، به شماره‌ی ۲۶۱۶ درباره‌ی این حدیث می‌گوید: حدیثی حسن صحیح است. ترمذی این حدیث را صحیح دانسته و نووی در «ریاض الصاحبین»، ص۳۴۳ آن را تأیید نموده است.