توضیح و شرح این باب:
خداوند متعال میفرماید: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ﴾[سبأ: ۲۳]. «و چون اضطراب و دلهره از دلهایشان زدوده شود، میگویند: پروردگارمان چه فرمود؟ پاسخ میدهند: حق(گفت) و او، بلندمرتبهی بزرگ است».
مؤلف/با این عنوان میخواهد حالت ملائکه را بیان کند که قویترین و بزرگترین مخلوقاتی هستند که علاوه از الله مورد پرستش قرار گرفتهاند، پس وقتی آنها در برابر خدا اینگونه هستند که از او بیم و ترس دارند ، چگونه برخی آنها را به جای الله به فریاد میخوانند؟!.
پس وقتی ملائکه به تنهایی و مستقل و یا به صورت واسطه و شفاعت همراه خدا خوانده نمیشوند؛ مردهها و بتها که توانایی هیچ کاری را ندارند باید به طریق اولی به فریاد خوانده نشوند و مورد پرستش قرار نگیرند و این ردّی است بر همهی گروههای مشرکین که همراه خداوند کسانی را میخوانند که از ملائکه به مراتب پایینترند و حتی در یک ویژگی از ویژگی های ملائکه هم با آنها مشترک نیستند.
و خداوند متعال در مورد ملائکه میفرماید: ﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّكۡرَمُونَ٢٦ لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ٢٧ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨﴾[الأنبیاء: ۲۶- ۲۸]. «و گفتند: (پروردگار) رحمان(از فرشتگان) فرزندی برگزیده است. او پاک و منزه است. بلکه(فرشتگان) بندگانی گرامی هستند. در گفتار بر او پیشی نمیگیرند و به فرمانش عمل میکنند.(پروردگار) آینده و گذشتهی آنان را میداند و جز برای کسی که پروردگار رضایت دهد، شفاعت نمیکنند و از ترس پروردگار هراسان و بیمناکند».
این حالت و صفات ملائکه است و با این وجود آنها از هیچ ربوبیت و الوهیتی برخوردار نیستند، بلکه ربوبیت و الوهیت فقط از آن خداوند است و او شریکی ندارد و همچنین در این آیه میگوید: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ﴾یعنی: وقتی هراس و اضطراب از آنها دور شد که این قول را ابن عباس، ابن عمر، ابوعبدالرحمان سلمی، شعبی، حسن و غیره... گفتهاند.
ضمیر (در کلمهی قلوبهم) به چیزی بر میگردد که ضمیرهای غایب به آن بر میگردند در(لا يَملكون) و در «مالهم» و «ما له منهم».
«حتّی» بر غایت دلالت مینماید ولی در این کلام چیزی نیست که که«حتی» غایتِ آن باشد، از این رو ابن عطیه میگوید: «در جمله چیز محذوفی است که ظاهرا بر آن دلالت میکند، گویا میگوید: و نه آنها شفاعت کننده هستند آنطور که شما گمان میبرید، بلکه آنها همیشه بندگانی فرمانبردار هستند [۸۲۶]».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ﴾منظور ملائکه است، چنان که ابن جریر و غیره گفتهاند [۸۲۷].
ابن کثیر میگوید: «و آن حقی است که هیچ تردیدی در آن نیست، به دلیل صحت احادیث و روایاتی که در مورد آن آمدهاند [۸۲۸]».
ابوحیان میگوید: [۸۲۹]احادیث زیادی از پیامبر روایت شده که﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ﴾[سبأ: ۲۳] مراد ملائکه میباشد، هنگامی که صدای وحی خداوند به جبرئیل را میشنوند و خداوند متعال با وحی به جبرئیل امر میکند؛ صدایی همچون کشاندن زنجیر آهنینی بر سنگی را میشنوند و در این هنگام از هیبت و عظمت الهی هراسان و مضطرب میشوند و با این معنی، این آیه با آیهی اول که در آن ملائکه ذکر شدهاند مرتبط میگردد و هر کسی نفهمد که از ابتدا فرموده الهی که (الذین زعمتم) به ملائکه اشاره میکند، نمیتواند آیه را به ما قبل آن ربط دهد [۸۳۰].
ابن کثیر میگوید: «این عظمت بسیار بلندی است و آن اینکه وقتی خداوند به وحی سخن میگوید، اهل آسمان کلام او را میشنوند و آنگاه از هیبت او لرزه بر اندام میشوند و حالت بیهوشی به آنها دست میدهد. این را ابن مسعود، مسروق و غیره... گفتهاند [۸۳۱]».
گفتهاش: «قالوا الحق» یعنی میگویند: خداوند حق گفته است، چون وقتی آنها سخن خدا را میشنوند و بیهوش میافتند وسپس به هوش میآیند، از یکدیگر میپرسند و میگویند: (ماذا قال ربّکم) پروردگارتان چه گفت؟ میگویند: حق گفت.
گفتهاش: (و هو العلی) یعنی بلند مرتبه، پس او بر فراز هر چیزی است. و او تعالی در عرش است که عرش بالای آسمانهاست، چنان که میفرماید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾[طه: ۵] «(او) پروردگار گستردهمهر و رحمان است که بر عرش استواء دارد».
در حدیث صحیح از ابوهریره روایت است که میگوید: پیامبرجفرمود: «وقتی خداوند در آسمان کار را فیصله مینماید؛ ملائکه به عنوان اطاعت و انقیاد بالهایشان را به هم میزنند و صدایی دارد مانند کوبیدهشدن زنجیر بر سنگ که این صدا در قلب فرشتهها نفوذ میکند: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ﴾[سبأ: ۲۳] «و چون اضطراب و دلهره از دلهایشان زدوده شود، میگویند: پروردگارمان چه فرمود؟ پاسخ میدهند: حق(گفت) و او، بلندمرتبهی بزرگ است».
آنگاه این گفتههای الهی را شیاطینی که برای استراق سمع [از رویدادهای عالم بالا] تلاش میکنند، میشنوند و استراق سمع کنندگان روی همدیگر قرار میگیرند.
سفیان با دستش کیفیت روی هم قرار گرفتن شیاطین را نشان داد و انگشتانش را از هم جدا کرده و آن را کج کرد و آن شیطانی که در بالا است سخن را میشنود و آن را به شیاطینی که پایین او هستند میرسانند و آن به دیگری، همینطور تا به کاهن برسد. شهاب سنگ، شیاطین را فرا میگیرد و گاهی قبل از آن که شهاب سنگ با او برخورد نماید آن را به کاهن میرساند و کاهن با آن صد دروغ اضافه میکند و گفته میشود: آیا فلان روز به ما فلان سخن را نگفت و به سبب آن سخنی که از آسمان شنیده شده کاهن تصدیق میشود.
گفتهاش: (فی الصحیح) یعنی: در صحیح بخاری [۸۳۲].
گفتهاش: (وقتی خداوند در آسمان کار را فیصله مینماید) یعنی وقتی در آسمان به چیزی سخن میگوید که آن را فیصله نموده که در آینده انجام شود، چنان که سعید بن منصور، ابوداود و ابن جریر از ابن مسعود روایت کردهاند که گفت: «وقتی خداوند به وحی سخن میگوید، اهل آسمان صدایی میشنوند مانند صدای کشاندن زنجیر بر صخرهی سنگ [۸۳۳].
ابن أبی حاتم و ابن مردویه از ابن عباس روایت کردهاند که گفت: وقتی خداوند به محمدجوحی نمود فرشتهای که قاصد است را فرا خواند تا او را همراه وحی بفرستد، آنگاه ملائکه صدای خداوند را شنیدند که به وحی سخن میگوید، وقتی دلهایشان آرام میگیرد، میپرسند که خداوند چه گفت، آنگاه میگویند: حق گفته است و میدانند که خداوند جز حق نمیگوید [۸۳۴].
و گفتهاش: فرشتهها به نشان فروتنی در برابر گفتهی خداوند بالهایشان را به هم میزنند، حافظ میگوید: خضعاناً یعنی خاضعین (با فروتنی) [۸۳۵].
گفتهاش: (گویا صدایی که شنیده میشد مانند صدای کوبیده شدن زنجیر آهنین بر صخره سنگی بود). حافظ میگوید: این مانند سخن پیامبرجاست که در مورد آغاز وحی میفرماید: «صدایی مانند صدای زنگ» و آن صدای فرشته است که وحی را میرساند.
ابن مردویه از ابن مسعود و او از پیامبرجروایت میکند: «وقتی خداوند به وحی سخن میگوید، اهل آسمانها صدایی میشنوند مانند صدای زنجیر بر صخرهی سنگ... [۸۳۶]». حدیث [۸۳۷].
و گفتهاش: خداوند این قول و گفته را در قلب ملائکه می اندازد و در دلهایشان نفوذ میکند تا اینکه از آن مضطرب میشوند. چنانکه در حدیث نواس و در روایت ابن عباس که ابن مردویه از طریق عطا بن سائب و او از سعید بن جبیر و او از ابن عباس روایت میکند: «بر اهل هیچ آسمانی فرود نمیآید مگر آنکه بیهوش میشوند [۸۳۸]».
ابوداود از ابن مسعود و غیره و آنها از پیامبرجروایت کردهاند: «وقتی خداوند به وحی سخن میگوید اهل آسمان دنیا صدایی مانند صدای کشاندن زنجیر بر صخره سنگ میشنوند و بیهوش میافتند و همچنان باقی میمانند تا اینکه جبرئیل نزد آنها میآید...».
گفتهاش: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ﴾[سبأ: ۲۳]. یعنی تا آنکه ترس و هراس از دلهایشان دور میشود.
﴿قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ﴾[سبأ: ۲۳]. فرشگان به یکدیگر میگویند: پروردگارتان چه گفت؟
﴿قَالُواْ ٱلۡحَقَّۖ﴾[سبأ: ۲۳]. میگویند: خداوند حق گفت، میدانند که خداوند جز حق چیزی دیگر نمیگوید.
گفتهاش: (شیاطینی که برای استراق سمع در عالم بالا کوشا هستند سخنی را که خداوند فیصله نموده میشنوند). شیاطین روی یکدیگر سوار میشوند و صدای فرشتگان که دربارهی فرمان خداوند، سخن میگویند را میشنوند، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ رَّجِيمٍ١٧ إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِينٞ١٨﴾[الحجر: ۱۷- ۱۸] «و آن را از هر شیطان راندهشدهای محافظت کردیم. مگر آنکه دزدانه(به اخبار آسمان) گوش فرا دهد که بدینسان شهابی روشن دنبالش میکند». و در صحیح بخاری عایشهی صدیقه از پیامبرجروایت میکند که فرمود: «ملائکه در ابرها فرود میآیند و از آنچه در آسمانها فیصله شده سخن میگویند، شیاطین با استراق سمع سخنان آنها را میشنوند و آن را به کاهنان میرسانند و کاهنان به آن صد دروغ از سوی خود اضافه میکنند [۸۳۹]».
ظاهر این حدیث میگوید که شیاطین سخن آن ملائکهای که در آسمان دنیا هستند را نمیشنوند بلکه سخن ملائکهای که در ابرها هستند را میشنوند.
گفتهاش: (سفیان کیفیت سوار شدن شیاطین بر یکدیگر را با دستهایش نشان داد).
او سفیان بن عُیینه ابو محمد هلالی کوفی مکی است. وی ثقه، حافظ، فقیه، امام و حجت بود. اما در اواخر عمرش حافظهاش تغییر کرده بود و گاهی تدلیس میکرد اما از افراد ثقه روایت مینمود وی در سال۱۹۸ هـ.ق در نود و یک سالگی در گذشت [۸۴۰].
گفتهاش: (شیطانی که در بالاست سخنی را که میشنود به شیطانی که در پایینتر او است میرساند) و همینطور تا که آن را به کاهن میرسانند و آنگاه با شهاب سنگ هدف قرار میگیرند.
گفتهاش: (و گاهی این شهاب و ستارهای که به سوی شیاطین پرتاب میشود آنها را فرا میگیرد) شهاب سنگ: ستارهای است که با آن هدف قرار میگیرند؛
یعنی گاهی پیش از آنکه سخن را به شیطان پایینتر برسانند شهاب سنگ آنها را در مییابد و گاهی پیش از آنکه شهاب سنگ به آنها برخورد کند سخن را میرسانند و این دلالت مینماید که زده شدن شیاطین با شهاب سنگ قبل از مبعث وجود داشته است.
چنانکه احمد، مسلم، ترمذی و نسائی از معمر و او از زهری و او از علی بن حسین و او از ابن عباس روایت میکند که گفت: پیامبرجدر میان تعدادی از یارانش نشسته بود ستارهای پرتاب شد و همه جا روشن گردید، پیامبرجفرمود: «در دواران جاهلیت وقتی چنین چیزی را مشاهده میکردید چه میگفتید؟». گفتند: میگفتیم: مرد بزرگی به دنیا آمده یا مرد بزرگی میمیرد. پیامبرجفرمود: «این ستارهها برای مرگ یا زندگی کسی پرتاب نمیشود، بلکه وقتی پروردگارمان کاری را فیصله میکند حاملان عرش تسبیح میگویند و سپس اهل آسمانی که بعد از حاملان عرش قرار دارند تسبیح میگویند، ملائکهای که بعد از حاملان عرش قرار دارند به حاملان عرش میگویند: پروردگارتان چه گفت؟ آنها به ایشان خبر میدهند و اهل هر آسمانی به اهل آسمان دیگر خبر میدهد تا اینکه خبر به این آسمان میرسد و جنها استراق سمع میکنند آنگاه با ستارهها زده میشوند و هر سخنی که بیاورند اگر به همان صورتی که شنیدهاند باشد حق است، اما آنها آن را تحریف میکنند و اضافه مینمایند».
مَعْمَر میگوید: به زُهری گفتم: آیا در دوران جاهلیت ستارهها پرتاب میشد؟ گفت: بله. گفت: آیا نمیبینی که خداوند میفرماید: ﴿وَأَنَّا كُنَّا نَقۡعُدُ مِنۡهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمۡعِۖ فَمَن يَسۡتَمِعِ ٱلۡأٓنَ يَجِدۡ لَهُۥ شِهَابٗا رَّصَدٗا٩﴾[الجن: ۹] «و ما در بخشهایی از آسمان برای استراق سمع و شنیدن(اخبار آسمان) مینشستیم و هرکس که اینک به استراق سمع بپردازد، برای خویش شهابی آماده مییابد». و وقتی پیامبرجمبعوث شد بیشتر بر آنها سخت گرفته شد [۸۴۱].
و این ردّی است بر منجّمها و ستارهشناسان که خیر و شرّ، منع و بخشش را به ستارهها بر حسب خوبی و نحوست آن نسبت میدهند و بر حسب قرار گرفتن آن در برجهای موافق یا ناهماهنگ، خیر و شر را به ستارهها نسبت میدهند، چون پرتاب شدن ستارهها دلیلی است بر اینکه ستارهها برای آنچه آفریده شدهاند مسخّر هستند، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَ يَطۡلُبُهُۥ حَثِيثٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِۦٓۗ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٥٤﴾[الأعراف: ۵۴]. «همانا پروردگارتان، الله است؛ ذاتی که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و بر عرش استقرار یافت. روز و شب را که با شتاب در پی هم میآیند، به هم میرساند و خورشید، ماه و ستارگان را آفرید که به فرمانش هستند. آگاه باشید که آفرینش و فرمان، از آنِ اوست. الله، پروردگار جهانیان، بزرگ، برتر و والامقام است». گفتهاش: (آنگاه کاهن صد تا دروغ به آنچه جن به او رسانیده اضافه میکند). یا اینکه جن صد تا دروغ به آنچه شنیده اضافه میکند و به کاهن میرساند، پس آنچه بدون کم و زیاد آن را بیاورند حق است وآنچه به آن اضافه میکنند دروغ است، اینگونه انسان به سبب ساحر و کاهن دچار فتنه میشود و ساحر و کاهن به سبب دوست جن خود به فتنه مبتلا میشوند و دروغ و راست آن را میپذیرند، چون گاهی در خبری که از آسمان میآورند راست میگویند.
گفتهاش: (گفته میشود: مگر فلان روز به ما چنین و چنان نگفت).این گونه مؤلف در اینجا این مسئله را روشن میکند.
و الفاظ حدیث در روایت صحیح چنین است: «پس گفته میشود: آیا فلان روز به ما فلان و فلان حرف را نگفته بود». یعنی کسانی که نزد کاهنان میآیند آنها را در دروغشان تصدیق میکنند و از این استدلال میکنند که گاهی اینها راست میگویند و میگویند فلان وقت به ما خبری دادهاند که راست بوده است، چنانکه در صحیح [۸۴۲]آمده است. از عایشهی صدیقه لروایت است که گفتم: ای رسول خدا! کاهنان به ما چیزهایی میگفتند که حقیقت داشت، فرمود: «آن سخن حقی است که جن آن را استراق سمع میکند و در گوش دوست کاهن خود میرساند و صد تا دروغ به آن اضافه میکند».
حدیث به این اشاره میکند که مردم به پذیرفتن باطل تمایل دارند، چگونه یک راست را دستاویز قرار میدهند و صد تا دروغ را رها میکنند؟!
همچنین از حدیث ثابت میشود که اگر در امری نوعی حق بود این بر آن دلالت نمیکند که تمام آن چیز حق است، بلکه بر جایز بودن آن دلالت میکند، چنانکه در کهانت، سحر، طالعبینی و آیندهدیدن از روی ستارگان چنین است.
وگفتهاش: (به خاطر آن سخنی که از آسمانها شنیده شده کاهن تصدیق میشود).
از نواس بن سمعانسروایت است که گفت: پیامبرجفرمود: «هنگامی که خداوند میخواهد امر و فرمان را وحی کند، به وحی سخن میگوید، آنگاه آسمانها از ترس خداوند به لرزه در میآیند. و وقتی اهل آسمانها این را میشنوند بیهوش میشوند و برای خدا به سجده میافتند، آنگاه اولین کسی که سرش را بلند میکند جبرئیل است و خداوند آنچه از وحی خود که بخواهد به او میگوید و سپس جبرئیل بر ملائکه عبور میکند، از هر آسمانی که میگذرد ملائکهی آن آسمان از او میپرسند: جبرئیل! پروردگارمان چه گفت؟ جبرئیل میگوید: «او حق گفت، او بلند مرتبه و بزرگ است». آنگاه همه سخن جبرئیل را تکرار میکنند و جبرئیل وحی را به جایی میرساند که خداوند به او حکم نموده است [۸۴۳].
و گفتهاش: (از نوَّاس بن سِمعان [۸۴۴]، ابن خالد کلابی و گفته میشود او انصاری و صحابی است و میگویند پدرش نیز صحابی بوده است. ابو حاتم رازی میگوید او در شام سکونت داشته است [۸۴۵].
گفتهاش: (وقتی خداوند بخواهد فرمان را وحی کند ...).
این امر ـ والله أعلم ـ در تمامی اموری است که الله آن را فیصله میکند، چنانکه عموم لفظ بر همین دلالت میکند و حدیث ابوهریره که گذشت و دیگر احادیث نیز بر همین دلالت مینماید.
و گفتهاش: (آسمانها [از ترس خداوند] به لرزه در میآیند) یعنی آسمانها به حرکت و لرزه میافتند. همان گونه که أبی حاتم از عکرمه روایت میکند که: هنگامی که خداوند در مورد امری تصمیم میگیرد و سخن میگوید آسمان ها، زمین و کوهها به لرزه میافتند و همهی ملائکه بر او سجده میکنند.
و گفتهاش: (یا گفت ترس و نگرانی شدید) یعنی راوی شک دارد که آیا پیامبر (رجفة) لرزش گفت یا که فرمود (رعدة) نگرانی یا ترس.
این که آسمانها از ترس و خوف خداوند تکان میخورند و به لرزه در میآیند را نباید انکار کرد، خداوند متعال میفرماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا٤٤﴾[الإسراء: ۴۴]. «آسمانهای هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست، او را به پاکی یاد میکنند و هیچ موجودی نیست مگر آنکه پروردگار را به پاکی و بزرگی میستاید؛ ولی شما ستایش و تسبیحشان را درنمییابید. بیگمان او بردبار و آمرزنده است».
و میفرماید: ﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِيَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِيَا طَوۡعًا أَوۡ كَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَيۡنَا طَآئِعِينَ١١﴾[فصلت: ۱۱]. «سپس به آفرینش آسمان که به صورت دود بود، پرداخت؛ به آسمان و زمین فرمود: خواسته یا ناخواسته (برای اجرای فرمانم، پیش) آیید. گفتند: به دلخواه آمدیم و فرمانبرداریم».
و میفرماید: ﴿تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا٩٠﴾[مریم: ۹۰]. «چیزی نمانده آسمانها از این سخن زشت پارهپاره شوند و زمین بشکافد و کوهها بر هم فرو ریزد».
و میفرماید: ﴿ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُكُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَٱلۡحِجَارَةِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗۚ وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ٧٤﴾[البقرة: ۷۴]. «آنگاه دلهایتان سخت شد؛ همانند سنگ و حتی سختتر از سنگ. چرا که از برخی از سنگها، نهرها میجوشد و برخی از سنگها میشکافند و از آنها، آب خارج میشود؛ و برخی از سنگها از خوف الله،(از بالای کوهها) میافتند. و الله، از اعمالتان غافل نیست».
در صحیح بخاری از ابن مسعود سروایت است که گفت: ما تسبیح غذایی که خورده میشد را میشنیدیم [۸۴۶].
ابوذر روایت میکند که پیامبر جسنگریزههایی به دست گرفت و او تسبیح آن را شنید که صدایی مانند زمزمهی زنبور بود، همچنین در دست ابوبکر، عمر و عثمان [۸۴۷]. و این حدیث مشهوری است که در مسانید ذکر شده است [۸۴۸].
همچنین در حدیث صحیح روایت شده که تنهی درخت خرمایی که پیامبرجبالای آن قبل از درست کردن منبر، خطبه میگفت، به آه و ناله در آمد [۸۴۹]و همانند این مثالهای فراوانی در کتب حدیث مشاهده میشود.
گفتهاش: (بیهوش میشوند و برای خدا به سجده میافتند)؛ یعنی دو واقعه برای ایشان رخ میدهد؛ بیهوشی و سجده و خداوند داناتر است که کدام یک زودتر اتفاق میافتد؛ چرا که «واو» اقتضای ترتیب نمیکند.
گفتهاش: (و اولین کسی که سرش را بلند میکند جبرئیل است). جبرئیل یعنی بندهی خدا، چنانکه ابن جریر و ابوالشیخ اصفهانی از علی بن حسین روایت کردهاند که گفت: «اسم جبرئیل عبدالله است و اسم میکائیل عبیدالله و اسم اسرافیل عبدالرحمن است و هر آنچه به ئیل بر گردد یعنی بندهی الله.
و این دلیلی است بر فضیلت جبرئیل، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ١٩ ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ٢٠ مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِينٖ٢١﴾[التکویر: ۱۹-۲۱]. «که بهیقین قرآن، گفتار(ابلاغشده توسط) فرستادهای بزرگوار است.(جبرئیل، فرشتهی) نیرومندی که نزد صاحب عرش دارای مقام والایی است. آنجا(در ملکوت آسمانها) مورد اطاعت(فرشتگان) و امین است».
ابوصالح در تفسیر ﴿عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ﴾میگوید: جبرئیل در هفتاد پرده از نور قرار دارد.
و در مورد شکل و ظاهر جبرئیل احادیث صحیحی روایت شده است، از جمله آنچه امام احمد با اسناد صحیح از عبدالله بن مسعود روایت کرده که گفت: پیامبرجشکل ظاهری او را دید و او ششصد بال دارد، هر بالی تمام افق را پوشانده است و از بالهایش مرواریدها و درهایی میافتد که خداوند آن را میداند [۸۵۰].
گفتهاش: (سپس جبرئیل از کنار ملائکه میگذرد). معنایش آشکار است. پس وقتی ملائکه چنین حالتی دارند در حالی که آنها از همهی آنچه بجز الله پرستش میشود قویتر و بزرگترند و ترس و هیبتشان از خداوند خیلی زیاد است. و خداوند نیروی عظیمی به آنها داده است که غیر از او کسی نمیداند؛ با این وجود خداوند میفرمید که آنها بدون اجازهی او نمیتوانند شفاعت کنند، چنانکه میفرماید:﴿۞وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ٢٦﴾[النجم: ۲۶]. «و چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند و شفاعتشان هیچ سودی نمیبخشد مگر آنکه الله برای هرکس که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد». خداوند میگوید که ملائکه نمیتوانند زیان و بلا را از کسانی که آنها را به فریاد میخوانند دور کنند، چنانکه میفرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا٥٦﴾[الإسراء: ۵۶]. «بگو: کسانی را که جز الله(معبود خویش) پنداشتهاید، بخوانید؛ آنها نمیتوانند آسیب و مشکلی را از شما برطرف نمایند یا تغییری ایجاد کنند».
در ضمنِ آن نیز، از به فریادخواندن ملائکه و پرستش آنها در قالب شفاعت و غیره نهی فرموده است، چنانکه میفرماید: ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُفَعَآءَۚ قُلۡ أَوَلَوۡ كَانُواْ لَا يَمۡلِكُونَ شَيۡٔٗا وَلَا يَعۡقِلُونَ٤٣ قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗاۖ لَّهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ ثُمَّ إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٤٤﴾[الزمر: ۴۳-۴۴]. «آیا شفیعان و واسطههایی به جای الله برگزیدهاند؟ بگو: اگر چه واسطههایتان، هیچکاری نتوانند انجام دهند و عقل و خردی هم نداشته باشند(باز هم آنان را واسطه قرار میدهید؟) بگو: همهی شفاعت و میانجیگری در اختیار الله است؛ فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ اوست؛ سپس به سوی او بازگردانده میشوید».
پس چگونه مشرک آنها را به فریاد میخواند و گمان میبرد که آنها برای او نزد خدا شفاعت میکنند همانطور که وزیران نزد پادشاهان شفاعت میکنند؟!
پس وقتی به فریاد خواندن ملائکه کار نادرست و باطلی است با اینکه آنها زنده و مقرّب درگاه خداوند هستند، پس به فریاد خواندن مردههایی که نمیشنوند و مالک سود و زیانی نیستند به طریق اولی باطل و نادرست است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٩٤﴾[الأعراف: ۱۹۴]. «به طور قطع کسانی که جز الله میخوانید و عبادتشان میکنید، بندگانی مانند خود شما هستند؛ پس اگر راست میگویید آنان را بخوانید و آنان هم شما را اجابت کنند». و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ٢١ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ فَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٞ وَهُم مُّسۡتَكۡبِرُونَ٢٢﴾[النحل: ۲۰-۲۲]. «و کسانی که مشرکان به جای الله میخوانند، چیزی نمیآفرینند و خودشان آفریده و مخلوق پروردگارند. مردهاند، نه زنده و نمیدانند چه زمانی برانگیخته میشوند. معبودتان، یگانه معبود برحق است. پس دلهای کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، به انکار حق خو گرفته و ایشان سرکشند».
گفتهاش: (سپس جبرئیل وحی را به جایی که خداوند به او فرمان داده میرساند). در این قسمت از نسخهی خطی، سفید باقی مانده و نوشتهای وجود ندارد، شاید میخواسته تکملهی حدیث و اینکه چه کسی آن را روایت کرده را بنویسد.
بقیهی حدیث از این قرار است: «به آن قسمت از آسمان و یا زمین که خداوند برایش دستور داده».
این حدیث را ابن جریر، ابن خزیمه، ابن أبیحاتم و طبرانی روایت نمودهاند.
در این حدیث فوایدی است، از آن جمله اثبات کلام برای خداوند بر خلاف نظر جهمیه و اثبات صدا برای خداوند بر خلاف عقیدهی جهمیه و اشاعره.
[۸۲۶] المحرر الوجیز ابن عطیه۴/۴۱۸. [۸۲۷] تفسیر ابن جریر۲۲/۹۲۹۳. [۸۲۸] تفسیر ابن کثیر۳/۵۷۳. [۸۲۹] آنچه شیخ سلیمان به أبی حیان نسبت داده، أبی حیان او را از ابن عطیه نقل کرده، پس سخن مال ابن عطیه است. [۸۳۰] المحرر الوجیز۴/۴۱۸ و البحر المحیط۷/۲۶۵. [۸۳۱] تفسیر ابن کثیر. [۸۳۲] صحیح بخاری ش ۴۷۰۱، ۴۸۰۰، ۷۴۸۱ از ابوهریره. [۸۳۳] بخاری در کتاب التوحید به صورت معلق باب ش ۳۲(۶/۲۷۱۹- البغا) و در خلق افعال ص۹۹ به صورت موصول روایت کرده است و سعید بن منصور در تفسیرش و عبد بن حُمید، ابن منذر، ابن أبی حاتم و ابن مردویه روایت کردهاند چنان که در الدر المنثور۶/۶۹۹ آمده و ابن جریر در تفسیرش ۲۲/۹۰ و ابن خزیمة در کتاب التوحید ش۲۰۸، ۲۱۱ و محمد بن نصر در تعظیم قدر الصلوة ش۲۱۷- ۲۱۸ و ابوالشیخ در العظمة ش۲۸ و لالکائی در شرح اصول الاعتقاد ش۵۴۹ و ابوبکر نجاد در الرد علی من یقول بخلق القرآن ش۶-۵ و دیگران روایت کردهاند. و اسناد آن صحیح است و به صورت مرفوع روایت شده است. که تخریجش خواهد آمد. [۸۳۴] ابن جریر در تفسیرش۲۲/۹۱ و ابن أبی حاتم و ابن مردویه روایت کردهاند چنان که در الدر المنثور۶/۶۹۷ از طریق محمد بن سعد عوفی و او از پدرانش روایت میکند که اسنادش ضعیف است؛ نگا: الرد علی المنطقیین شیخ الاسلام ص۵۳۳. [۸۳۵] فتح الباری۸/۵۳۸. [۸۳۶] ابو داوود در سنن ۴۷۳۸، ابن خزیمة کتاب التوحید ۲۰۷، ابن حبان در صحیح ش۳۷، آجری در الشریعة ص۲۹۴-۲۹۵، بیهقی در الأسماء و الصفات ۱/۵۰۷، لالکائی در شرح اصول اعتقاد اهل السنة، ش۵۴۷-۵۴۸، خطیب در تاریخ بغداد ۱۱/۳۹۲ و دیگران از ابن مسعود و او از پیامبر روایت کردهاند. و ابن خزیمه، ابن حبان و دیگران آن را صحیح دانستهاند. دارالقطنی در العلل ۵/۲۴۲ میگوید روایت آن به صورت موقوف محفوظتر است. و خطیب در تاریخ خود میگوید این حدیث غریب است و شاگردان أبی معاویه از او به صورت موقوف روایت کردهاند و این حدیث شواهدی دارد که از پیامبرجروایت شده چنان که از ابوهریره، نواس، ابن عباس و غیره... آمده است.نگا: السلسلة الصحیحة ش۱۲۹۳. [۸۳۷] فتح الباری ۸/۵۳۸. [۸۳۸] ابن مردویه روایت کرده است چنان که در فتح الباری۸/۵۳۸، بیهقی در دلایل النبوة ۲/۲۴۰، ابن عساکر در تاریخ ۴/۳۹۰ و دیگران، و این حدیث از روایت حماد بن سلمه از عطاء بن السائب است که دچار اختلاط شده است و حماد بن سلمه از کسانی است که پیش از اختلاط و پس از آن از وی روایت کردهاند. [۸۳۹] امام بخاری در صحیحش ش۳۲۱۰ از عایشه روایت کرده است. [۸۴۰] شرح حال او را در تهذیب الکمال ۱۱/۱۷۷ مطالعه کنید. [۸۴۱] مسند امام احمد ۱/۲۱۸، امام مسلم در صحیح ش۲۲۲۹، ترمذی در سنن ۳۲۲۴ و نسائی در السنن الکبری۱۱۲۷۲ و آنها قول زهری را ذکر نکردهاند بلکه عبدالرزاق در تفسیرش ۳/۳۲۲ و عبد ابن حُمید در مسندش ۶۸۳ آن را ذکر کرده است. [۸۴۲] صحیح بخاری ۶۲۱۳ و صحیح مسلم ۲۲۲۸. [۸۴۳] ابوزرعه دمشقی در تاریخ خود۱/۶۲۱، ابن أبی عاصم در السنة ۵۱۵، ابن جریر در تفسیرش۲۲/۹۱، ابن أبی حاتم و ابن مردویه روایت کردهاند چنان که در الدر المنثور ۶/۶۹۸ آمد و محمد بن نصر در تعظیم قدر الصلاة، ش۲۱۶، طبرانی در مسند الشامیین ۵۹۱، ابونعیم در الحلیة ۵/۱۵۲-۱۵۳، ابن خزیمة در التوحید ۲۰۶، ابن اعرابی در معجم شمارهی: ۸۸۴، ابوالشیخ در العظمة ۲/۵۰۱-۵۰۲، بیهقی در الأسماء و الصفات ۱/۵۱۱-۵۱۲ و غیره روایت کردهاند و این حدیث به اعتبار شواهد آن صحیح است و در سند آن ضعف اندکی است که با این شواهد جبران میشود و آلبانی در تخریج السنه آن را ضعیف دانسته است. [۸۴۴] نووی، شرح مسلم ۱۶/۱۱۱، ۱۸/۶۳ به کسره سین و فتحهی آن و قاضی عیاض در مشارق الأنوار گفته که رای اکثریت فتحه بودن آن است. [۸۴۵] ذهبی، تاریخ الاسلام ۴/۱۲۷ میان سالهای ۴۰ تا ۵۰ درگذشته است. [۸۴۶] صحیح بخاری۳۵۷۹. [۸۴۷] مسند بزار، شماره ۴۰۴۴، طبرانی المعجم الأوسط: ۱۲۴۴ دلائل النبوة ابونعیم ش ۳۳۸ به روایت ابوذر و اسنادش صحیح است. و حدیث از طرُق دیگری روایت شده که این صحیحترین آن است. هیثمی در مجمعالزوائد۵/۱۷۹ میگوید: و اسناد آن صحیح است. [۸۴۸] نگا: تفسیر ابن کثیر۳/۴۳. [۸۴۹] بخاری در صحیحش، حدیث شماره ۳۵۸۳ از حدیث عبدالله بن عمر بو در صحیح خود، ش ۳۵۸۴-۳۵۸۵ از جابر روایت کرده است. [۸۵۰] مسند احمد۱/۴۱۲-۴۶۰، ابن خزیمه در کتاب التوحید ۲۹۹، ابن جریر۲۷/۲۹ و اسنادش حسن است، ابن کثیر در تفسیرش ۴/۲۵۱ میگوید این اسناد خوب و قوی است.