پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

نقل از شیخ محمد عبده در انکار حدیث «سحر» پیامبر ج

نقل از شیخ محمد عبده در انکار حدیث «سحر» پیامبر ج

در صفحه ۲۵۹ نظر شیخ محمد عبده را بیان می‌کند که ایشان گفته‌اند. حدیث آحاد هر چند به درجه صحت برسد ولی اگر مخالف عقل و قرآن و علم باشند نزد محدثین پذیرفته نمی‌شود. بدین خاطر محمد عبده منکر حدیث سحر شدن رسول اکرم جتوسط لبید بن الأعصم شده است.

و برای اثبات دیدگاهش بر دلائل ذیل اعتماد کرده است

۱- حدیث آحاد در مورد عقیده قابل قبول نیستند، و معصوم بودن رسول الله جاز تاثیر سحر از مسائل اعتقادی است، لهذا در این زمینه تنها به یقین استدلال می‌شود و ظن و گمان موضوعیت ندارند.

۲- حدیث سحر از آنجا که تاثیر پذیری رسول الله جاز سحر را به نمایش می‌گذارد، مخالف قرآن می‌باشد چون قرآن سحر شدن رسول نفی کرده است.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَقَالَ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا ٨ ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَٰلَ فَضَلُّواْ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗا ٩[الفرقان: ٨-٩].

«ستمگران می‌گویند: شما جز از یک انسان مسحور (سحر شده) پیروی نمی‌کند. ببین چگونه برای تو مثلها زدند و گمراه گشتند. پس نمی‌توانند راهی پیدا کنند».

همچنین می‌فرماید:

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَسۡتَمِعُونَ بِهِۦٓ إِذۡ يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ إِذۡ يَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا ٤٧ ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَالَ فَضَلُّواْ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗا٤٨[الإسراء: ٤٧-٤٨].

«ما بهتر می‌دانیم که آنان به چه منظور به سخنان تو گوش فرا می‌دهند، هنگامی که پای سخنانت می‌نشینید، و آن زمان که با هم در گوشی صحبت می‌کنند، آن زمان که ستمکاران می‌گویند جز از مرد جادو شده‌ای پیروی نمی‌کنید. بنگر چگونه برای تو مثل‌ها می‌زنند و از این رو آنان گمراه گشته و نمی‌توانند راهی پیدا کنند».

۳- اگر درست باشد که بگوییم رسول خدا جکاری را انجام نداده ولی گمان کرده که انجام داده، پس جایز است که گفته شود رسول گمان کرده که چیزی را تبلیغ کرده ولی آن را ابلاغ نکرده باشد، یا اینکه بگوید چیزی بر من نازل شده اما نازل نشده باشد. محال بودن این موضوع از بدیهیات است ونیازی به توضیح ندارد.

اما در جواب نویسنده می‌گویم:

۱- معیار برای شناختن، حق است نه افراد، شیخ محمد عبده بشر است و امکان دارد اشتباه کند و ایشان در این نظریه پیرو بزرگان معتزله بوده است، پس اگر در نظر نویسنده معیار برای شناختن، مردان باشد با او سخن نداریم.

برای او بیان می‌کنیم که اعتماد بر حدیث صحیح و عدم رد آن و تأویل حدیث مطابق با عقل و نقل متواتر، مذهب جمهور اهل علم از گذشته تاکنون بوده است. و رد کردن حدیث با کوچک‌ترین شبهه و توهم مخالفت با عقل و نقل و علم، از تحقیق علمی بهره‌ای ندارد. احادیث صحیح قابل اعتماد هستند هر چند مفید یقین نیست، اما در مسائل درجه دوم اعتقاد افاده ظن غالب می‌کند. و ما مخالفت نمی‌کنیم بر اینکه در عقاید اساسی و اولیه مانند اثبات صانع و توحید به دلایل ظنی اکتفا نمی‌شود.

اگر محمد عبده حدیث را انکار کرده، بزرگ مردانی که از او داناتر و آگاه‌تر به معقول و منقول بودند مانند مازری و قاضی عیاض و ابن تیمیه و ابن کثیر و حافظ ابن حجر و آلوسی و دیگران، بسیاری از احادیث را پذیرفته‌اند و گفته‌اند، نوعی بیماری و عوارض بشری بود که عقلا جایز است برای انبیاء رخ دهد. و قضیه در حد مریضی جسمانی رسول الله جبوده است. آری حدیث از طرق مختلف با لفظ: «حَتَّى إِنْ كَانَ لَيُخَيَّلُ أَنَّهُ لِيَفْعَلُ شَيْئًا وَمَا فَعَلَهُ». «تا جایی که گمان می‌کرد کاری انجام می‌دهد اما انجام نمی‌داد». روایت شده است. ولی در بسیاری دیگر از روایت‌های صحیح از طریق سفیان بن عیینه روایت شده که مراد از تخیل در حدیث را مشخص می‌کند. در این روایت آمده است که عایشهلفرمود: «کَانَ رَسُولُ الله ج سُحِرَ حَتَّى كَانَ يَرَى أَنَّهُ يَأْتِي النِّسَاءَ وَلَا يَأْتِيهِنَّ». «رسول الله جسحر شده بود بگونه‌ای که فکر می‌کرد با زنانش همبستر شده در حالی که چنین اتفاقی نیافتاده بود».

سفیان می‌گوید: «این شدیدترین نوع سحر بوده است».

قاضی عیاض می‌گوید: «احتمال دارد منظور از تخیل در حدیث این باشد که برای رسول خدا جمانند عادتش گمان می‌کرد قدرت جماع را دارد، ولی هر گاه به زن نزدیک می‌شد، برخلاف همیشه خسته می‌شد» [۱۵۶].

برای تفسیر حدیث لازم است روایت سفیان بن عینیه و شرح قاضی عیاض را بپذیریم تا معنی حدیث و روایت عصمت انبیاء زیر سوال نرود و مشکلات زدوده شوند.

۲- اما مخالفت حدیث با قرآن ثابت نیست، چون هدف مشرکین از نسبت سحر به رسول الله جدر آیه: ﴿إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا«شما پیرو مرد سحر شده هستید». این نبوده که رسول خدا جسحر شده و وچند روزی تغییراتی در زندگی او صورت گرفته است، بلکه هدف مشرکین این بود که بیانات محمد جبی‌اساس بوده و کردار و گفتار ایشان وحی نیست بلکه خیال و دیوانگی خودش می‌باشد. هدف آنها انکار رسالت و متهم کردن وی جبه دیوانگی بود. این مسأله بسیار واضح است برای کسی که این آیات را مطالعه کند. پس حدیث به مساله‌ای اشاره می‌کند و آیات قرآن مساله دیگر.

۳- اما مقایسه بین کردار و گفتار عادی رسول الله جبا تبلیغ دین ایشان قیاس مع‌الفارق است. این نتیجه درست نیست که بگوییم اگر در امور دنیایی دچار اشتباه شده است پس در امور دینی هم دچار خطا می‌شود. چرا که پیامبر خدا جدر مورد ابلاغ دین معصوم است ولی در مورد امور دنیایی معصوم نیست.

رسول الله جدو جهت دارد؛ یک جهت بشری است و جهت دیگر رسالت اوست. به اعتبار اول هر چه برای سایر بشرها جایز است بر رسول الله جنیز جایز است، و از جمله سحر.

و اما به اعتبار دوم آنچه مخل رسالت اوست جایز نیست، چرا که در این زمینه، او معصوم است. منکرین حدیث در مورد موسی چه می‌گویند وقتی که ساحران در مقابل او سحر کردند، وموسی گمان کرد سحرشان واقعی است، یا آنان منکر قرآن هم هستند؟ اگر چاره ندارند جز تسلیم شدن در مقابل قرآن، پس در مقابل سنت هم تسلیم شوند. چرا گمان قرآن منافی عصمت نیست ولی گمان سنت منافی عصمت باشد؟

خداوند خواست پیامبران را با انواع بلاها آزمایش کند تا مردم بداند آنها نیز انسان هستند و مردم آنها را به مقام و درجه‌ی الوهیت بالا نبرند. و از جهتی با این بیماری، ثواب و پاداش آنها در راه تبلیغ پیام خدا افزایش می‌یابد.

دوست نداریم از این بیشتر سخن به درازا کشیده شود. تنها نظر دو عالم بزرگوارِ جامع معقول و منقول را ذکر می‌کنم.

۱- امام مازری می‌فرماید: بعضی از بدعت‌گذاران، منکر این حدیث هستند و گمان کردند که این حدیث جایگاه رسول اکرم جرا خدشه‌دار می‌کند و در آن شک ایجاد نمودند و گفته‌اند: هر چیزی به چنین نتیجه‌ای منجر شود باطل است و گمان کرده‌اند جایز دانستن آن، اعتماد و اطمینان به شرائع را نابود و ضعیف می‌سازد، چرا که امکان دارد پیامبر گمان کند که جبرئیل آمده در حالی که ایشان نازل نشده‌اند، و گمان کند به او وحی شده است در حالی که به او وحی نشده است. واین استدلالها برای تضعیف حدیث، باطل هستند چون دلیل بر عصمت و صداقت تبلیغ پیام خداوند در قرآن وسنت واضح و ثابت است، و معجزات نیز گواه به صداقت او هستند، بنابر این جواز هر چیزی که مخالف آن در قرآن ثابت است، باطل است.

اما در مورد امور دنیوی که رسول جبرای آن مبعوث نشده و هدف از ارسال رسل نیست، رسول الله جمانند انسان‌های دیگر در معرض خطا و اشتباه قرار می‌گیرد و امکان دارد در امور دنیوی گمان کند که آن را انجام داده ولی حقیقتاً صورت نگرفته باشد، ولی در مورد امور دینی چنین چیزی محال است، بعضی از علماء گفته‌اند گمان رسول جدر مورد همبستر شدن با همسرانش بوده است. و این چنین گمانی در خواب برای انسان رخ می‌دهد، بعید نیست که در بیداری نیز برای او رخ دهد [۱۵۷].

۲- امام ابن قیم الجوزیه بعد از ذکر حدیث سحر می‌گوید: «حدیث ثابت است و تمام محدثین آنرا پذیرفته‌اند، اما بسیاری از اهل کلام حدیث را به شدت انکار کرده و تکذیب نمودند، چون معنی آن را ندانسته‌اند و بعضی از آنها علیه حدیث، کتاب نوشته ونسبت‌های ناروایی به هشام بن عروة بن زبیر، راوی حدیث دادند. و گفته‌اند که حداقل چیزی که می‌شود گفت این است که هشام وهم کرده و دچار اشتباه شده است. و چنین اتفاقی نیفتاده است. از دید آنان جایز نیست پیامبر سحر شود چون در این صورت گفتار مشرکین تصدیق می‌شود. ﴿إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا. منکرین حدیث می‌گویند: درست نیست رسول خدا جرا سحر کنند واین، با حمایت و عصمت خداوند از انبیا در مقابل شیاطین منافات دارد.

سپس ابن قیم ادامه می‌دهد: این خلاصه و چکیده نظر آنهاست، در حالی که هشام از مطمئن‌ترین وداناترین راویان است، و هیچ یک از بزرگان بر او ایرادی که موجب رد حدیثش شود، نگرفته‌اند لذا این از تخصص متکلمین نیست.

این در حالی است که روایت از غیر هشام، یعنی از عایشه نیز صورت گرفته است، و بخاری ومسلم بر تصحیح این حدیت اتفاق دارند و هیچ یک از محدثین در مورد این حدیث هیچ طعنی وارد نکرده‌اند واین داستان نزد مفسرین و محدثین و مورخین و فقهاء مشهور است. و آنها به احوال رسول الله جو اتفاقاتی که برایش رخ داد، آگاه‌تر از متکلمین بودند. سپس می‌گوید: سحری که رسول جبه آن دچار شد نوعی بیماری بود که خدا او را شفاء داد و این بیماری موجب عیب و ننگ در پیامبری نمی‌شود، مانند بی‌هوشی و اغماء که رسول الله جدر بیماری‌اش دچار آن شد و در جایی دیگر پای مبارکش پیچ خورد و از اسب افتاده و پهلویش زخمی شد ، و این نوع بیماری‌ها مقام و جایگاه رسول‌ اکرم جرا بالا می‌برد. مبتلاترین انسان‌ها به آزمایش خداوند، پیامبران بودند، از جانب امتشان دچار بلاهایی همچون قتل و کتک و دشنام و زندانی شدند. بنابراین اگر پیامبر توسط برخی از دشمنانش به نوعی سحر مبتلا شود امر جدیدی نیست، مگر او با اذیت و آزار مورد آزمایش قرار نگرفت، مگر هنگام عبادت در مسجد الحرام شکمبه‌ی شتر را روی پشت ایشان قرار ندادند. آیا این آزار و اذیت‌ها برای رسول‌الله جعیب و عار بودند یا سکوی رفعت به سوی پروردگار؟ بعد از آن اشکالات وارده به حدیث را جواب می‌دهد [۱۵۸].

[۱۵۶] فتح الباری ج۱۰ ص ۱۸۶. [۱۵۷] فتح الباری: ج ۱، ص ۱۸۵. [۱۵۸] التفسیر ابن قیم: ص ۵۶۴-۵۷۲.