پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم

فهرست کتاب

حدیث جساسه موضوع نیست.

حدیث جساسه موضوع نیست.

امام مسلم [۶۳]حدیث جساسه (حیوانی که در جزیره بود) را از فاطمه بنت قیس روایت کرده است «پیامبر خدا به منادی خود دستور داد که بگوید: «الصلاة جامعة» وقتی نماز را به پایان رساندند و سلام دادند رسول فرمود. هرکس جای خود بایستد، سپس فرمود: می‌دانی چرا شما را جمع کردم؟ گفتند: خدا و رسول بهتر می‌دانند، فرمود: برای امید یا ترس شما را جمع نکرده‌ایم بلکه برای اینکه تمیم داری -که مسیحی بود- آمده و بیعت داده ‌است. برای من چیزی تعریف می‌کند، که موافق همان حدیث دجال است که برای شما تعریف کردم. سپس داستان بیرون رفتن تمیم داری همراه گروهی با کشتی در دریا را ذکر می‌کند: «آنها یک ماه در دریا حرکت می‌کنند تا به جزیره‌ای می‌رسند، در آنجا لنگر می‌اندازند و جانور بزرگی را پیدا می‌کنند که با آنها حرف می‌زند و آن حیوان آنها را به به مکانی در جزیره راهنمایی می‌کند که مردی در آنجا است، و آنها هم رهسپار آنجا می‌شوند تا ادامه داستان که خیلی بلند است و آن مرد دجال بوده است».

نویسنده در ایجاد شک نسبت به این حدیث جز قول مرحوم رشید رضا/، هیچ سلفی ندارد، رشید رضا که نویسنده‌ی اضواء از او نقل می‌کند هم صراحتاً نه قصه را تکذیب می‌کند، و نه تمیم الداری را دروغگو می‌پندارد، بلکه او (رشید رضا) تلاش کرده که ثابت کند، رسول خدا جسکوت کرده و سکوت ایشان نشانه‌ی تصدیق داستان نیست، و چنین داستانی از جمله‌ی اقرار پیامبر به شمار نمی‌رود و فائده چندانی ندارند و ضمناً تصدیق کردن یا تکذیب کردن چنین اموری که بدین مرتبط نیست برای انبیاء جایز است.

در رد آن می‌گویم:

۱- راوی حدیث امام مسلم است و هیچ کدام از رجال حدیث جای شک و اعتراض نیستند و امام احمد و ابو یعلی و ابو داود و ابن ماجه آن را روایت کرده‌اند و غیر از فاطمه بنت قیس ل، اصحاب دیگر مانند ابوهریره سو عائشه لو جابر سروایت کرده‌اند، تنها مسلم آن را روایت نکرده و غیر از فاطمه اصحاب دیگری هم آن را نقل کرده‌اند.

رسول جدر حالی که بر روی منبر بود و همه اصحاب را جمع کرده بود، قول تمیم الداری را موافق با کلام خودش در مورد دجال و سایر علائم قیامت دانست. و گمان اینکه این حدیث زیر تقریرات پیامبر نمی‌گنجد امری غیر مسلم و دور از حقیقت است، بلکه این حدیث جزء تقریرات پیامبر است و سنت تقریری پیامبر محسوب می‌شود. و عالمان حدیث این روایت را در مناقب تمیم داری ذکر می‌کنند.

در تعریف تمیم الداری، ابن حجر /در الاصابة [۶۴]می‌گوید: «بین صحابه مشهور بود مردی نصرانی بوده که مسلمان شد و وارد مدینه گشت سپس اسلام آورد، داستان عجیب جساسه و دجال برای رسول الله جروایت کرد و رسول الله داستان جساسه و دجال را از او روایت کرد، و این یکی از مناقب آن مرد بوده است». و بعد از آن حافظ ابن حجر از ابی نعیم نقل می‌کند: «تمیم راهب دوران خود و عابد فلسطین بود و شب زنده دار بود، شبی تا صبح فقط این آیه را تکرار می‌نمود: ﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِينَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ كَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡيَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٢١[الجاثیة : ٢١]. «آیا کسانى که مرتکب کارهاى بد شده‌اند پنداشته‌اند که آنان را مانند کسانى قرار مى‌دهیم که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند [به طورى که‌] زندگى آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داورى مى‌کنند».و از دیگر مناقب و فضایل او آنچیزی است که در کتاب الإصابة [۶۵]روایت شده است که گفت: بغوی از جریری از ابی علاء معاویه پسر حرمل روایت کرد: «پیش عمر رفتم به او گفتم: ای امیر المؤمنین، مردی هستم که قبل از اینکه به او دست پیدا کنی توبه کرده است. عمر گفت: تو کیستی؟ گفتم: معاویه بن حرمل، داماد مسیلمه. گفت: برو پیش بهترین مرد مدینه، حرمل می‌گوید: رفتم پیش تمیم داری، زمانی که ما صحبت می‌کردیم، ناگهان آتشی در «حره» فوران کرد. عمر پیش تمیم آمد و به او گفت: ای تمیم، برو بیرون [و آتش را خاموش کن]، تمیم گفت: من کیستم تا بیرون بروم [و آتش را خاموش کنم]؟ آیا نمی‌ترسی از اینکه آتش به من برسد و بسوزم؟ -تمیم داری شکسته نفسی کرد و خود را بسیار کوچک شمرد [از اینکه بتواند آتش را با کرامات خویش خاموش کند]- و سپس تمیم داری بلند شد و آتش را راند، تا اینکه آن را از سمتی که وارد شده بود بیرونش کرد، سپس خودش هم به دنبال آن رفت، بعد از آن، از آنجا بیرون شد در حالی که آتش آسیبی برایش نرسانده بود.

عمر س-آن نابغه قهرمان، صاحب فراست و بصیرت-، آیا ممکن است که حالت تمیم داری بر او پوشیده بماند و صلاح و استقامت و اخلاص وی را نداند در حالی که او بود که همیشه می‌گفت: «من حیله‌گر و فریبکار نیستم با این حال (آنقدر زیرک هستم) که فریبکاران و حیله‌گران نمی‌توانند مرا فریب دهند»، پس چگونه معقول است که شخصی که صلاح و استقامتش توسط عمر تأیید شده است را به دروغ و دسیسه متهم کند؟!!!.

۲- گمان رشیدرضا که می‌گوید: این موضوع در زیر تقریر رسول جقرار نمی‌گیرد، صحیح نیست، حافظ در کتابش فتح الباری [۶۶]می‌فرماید: «علماء اتفاق دارند، اگر در حضور رسول خدا کاری انجام داده شود یا سخن به میان آمد و رسول خدا در مورد آن چیزی نفرماید، یعنی آن کار یا سخن، جائز است چون عصمت و پاکی رسول جمخالف سکوت در مقابل منکر است».

دوباره این گمان هم درست نیست که رشیدرضا می‌گوید: «این روایت در مورد امور دینی نیست تا به عصمت انبیاء لطمه وارد کند» چگونه علامات و نشانه‌های قیامت امور دینی نیستند؟ اگر حدیث تمیم داری دروغ باشد هرگز وحی در مقابل آن سکوت نمی‌کرد، همان‌گونه که در بسیاری از اوقات، برخلاف اقوال و ادعاهای باطل منافقین و خبرهای دروغ آنان وحی نازل می‌شد و آنها را تکذیب می‌کرد.

[۶۳] صحیح مسلم ، شرح نووی ج۱۶ ص۷۸-۸۴. [۶۴] الإصابة ج۱ ص۱۸۳ [۶۵] ج ۱، ص۱۸۳. [۶۶] ج۱۳ ص۲۷۵