آشفتگی نویسنده در بیان منزلت سنت:
در صفحهی ۱۷ میگوید: «آنها سنت قولی را در درجه دوم یا سوم قرار دادهاند، و جایگاه آن بعد از قرآن است». و بعد از چند خط دیگر میگوید: «اما سنت فعلی رسول جدر درجه دوم است». و مفهوم آن این است که سنت قولی در درجه دوم قرار نمیگیرد.
نمیدانم علت آشفتگی و ثابت قدم نبودنش چیست؟ به گونهای دچار تناقص شده ابتدای کلام با پایان آن مخالف است.
سپس برای اثبات ادعای خود دست به دامن امام شاطبی در «اعتصام» میشود ولی ما در سخن شاطبی چیزی را که دال بر جدایی بین سنت قولی و فعلی باشد پیدا نکردیم بلکه او سنت را فعل و قول و تقریر میداند.
بعد از آن از رشیدرضا نقل میکند که گفته «اساس در دین خدا در مرتبهی اول قرآن و بعد از آن سنت عملی مورد اتفاق در مرتبه دوم قرار میگیرد، و احادیثی که در معنی و دلالت آحاد هستند در درجه سوم قرار گرفتهاند. و کسی که پیرو احادیث «متفق علیه» باشد در قیامت رستگار و مقرب درگاه پروردگار است و امام غزالی هم این را ثابت کرده است».
در این هم دلیلی برای ادعای او وجود ندارد و آنچه محققین بر آنند آن است که «سنت شامل فعل و قول و عمل است و هر سه به نسبت قرآن در درجه دوم قرار گرفتهاند».
«اما کلام رشیدرضا تنها این را ثابت میکند که سنت عملی «متفق علیه» در درجهی دوم قرار دارد، هدف او همه سنت عملی نیست» چنین نظرات نیازمند تحلیل و بررسی هستند نه اینکه خوانندگان را دچار آشفتگی و دودلی کند.