صفحات زیادی از کتابش را با تفصیل بیفائده و غیر مفید پر کرده است.
در صفحه ۳۴۷ میگوید: «وقتی در صدد مرتب کردن فهرست کتاب بودم انتظار نداشتم تا این اندازه به درازا کشیده شود بدین علت مجبور شدم از این بیشتر در مطالب بحث و بررسی نکنم و قلم را بگیرم تا دگر در عمق مسائل فرو نرود و عنانش را بگیرم».
میگویم:
آقای نویسنده چگونه سخن به درازا کشیده نشود، در حالی که اغلب نقل قول میکند، و نقل قولهایش هرکدام به چندین ورق میرسد، و مهمترین دلیل بر اینکه این خاتمه اینگونه تمام شده است، این است که او مطالب زیادی را نقل میکند، بدون اینکه نیازی باشد، همچنین مطالب تکراری، صفحات زیادی از کتابش را به خود اختصاص دادهاست، در هر مکان یک مطلب را چند بار به صورتهای متفاوت تکرار میکند، و اگر نقل قولهای از محمد عبده و رشید رضا -خداوند آندو را بیامرزد- را بشمارد، یک سوم کتاب را فرا خواهد گرفت، و اگر آنها را به کتابی تبدیل کند، کتاب بزرگی خواهد بود، باید آن را به اسم «نقل قولها و نقل قولها» منتشر کند!!!.
ما از نقل قول اعتراض نمیگیریم اما بدون نیاز، بیش از حد نقل قول کردن در مذهب اهل تحقیق، ننگ است، از این بدتر با تحریف آنها و تفسیر نامناسب و غلط برای آنها وارد دائره جنایت میشود. سپس با نقل قول از دیگران همچون غاصب لباس مردم، گمان میکند که این نظریه از آن خود او و نتیجه تحقیقاتش است. اگر بسیاری از این لباسهای مردم که به ناحق پوشیده است را از تن بدر کند، برای او بهتر و زیباتر است.